یه زخم عمیق (شکست عشقی و دلتنگی)

[hichkas.a]

ببخشید سلام نمیدونم این سایت جای دردو دل کردن هم هس یا نه ولی من امشب دلم بدجوری گرفته دلم میخواد برم امامزاده ای تنهایی و بلند گریه کنم. قبلا یکی رو خیلیییییییییییی دوست داشتم بهش که گفتم گفت نمیخوامت برو به مامانم گفت دوسش ندارم به زور میخواد زنم شه. دلم شکسته من نخواستم به زور زنش شم فقط خیلی دوسش داشتم و دارم فقط خدا شاهده که چقد برام عزیزه حالا 10 ماهه ندیدمش دلم براش داره پر میزنه
اون حتما تا الان یک دوستدختر شایدم چندتا داره هر چند عاشق هیچکدوم نمیشه آخه عاشقه یه دختر خانومه دیگه بود که ازدواج کرد
من دلم میخواد دستاشو بگیرم محکم ول نکنمم بچه ها حالم بد میشه گاهی همه جا دنبالش میگردم یه چیزی گم کردم کلافم نمیتونم گریه کنم مامانم میفهمه و اونوقت شرو میکنه به سرزنشو کاری میکنه که این بغضو ترجیح بدم
کی میشه این حالم خوب شه خواستگارامو دوست ندارم سر سوزن حسی ندارم بعضیاشون واقعا خوب بودن کاش یکیو قبول میکردم شاید جای اونو میگرفت حالا هم خواستگارام فک کنم تموم شده باشن دیگه پسریو نمیشناسم
پس کی جاشو پر میکنه ینی من باید بسوزمو بسازم شاید از دلتنگیش بمیرم
کاش یه جایی بود بچه ها تجربشوونو از عشق مینوشتن آدم بخونه فک کنه تنها نیس

[اندیشه 22]

دوست عزیزم...حالا که بحث این حرفها شد...بذار از خودم بگم...منم توی دوران کارشناسیم یه جورایی عاشق که هیچی دیوونه یه نفر شده بودم...باورت میشه تا دو سال که اون توی دانشگاه بود( 2 سال از من بالاتر بود) هر شب با گریه خوابم می برد...خوب اون خیلی خوب بود...همه چی تموم...به قول بعضی ها آخـــــــــــــــــــرش...� �خر همه چیزهایی که واسه من ایده ال بودن! مدتی هم باهاش بودم...امافقط یه دوست معمولی
خوب آخرش نشد...اون رفت ...جایی که من عمرا دستمم بهش نمی رسه...باورت میشه تا 1-2سال دلم خوش بود به یه عکس فیس بوکش و چه اشکایی که پای همون نریختم!!!!!!
اما نمی دونم شاید خدا کمکم کرد...شاید اون یه نور بصیرت و منطق به وجودم تابوند...الان باورت میشه اگه همون شخص بیاد و ازم بخواد که باهم باشیم به احتمال خیلی زیاد من قبول نمی کنم!! نه که دوستش نداشته باشم اون هنوزم برای من یه ادم دوست داشتنیه اما اخه ادم عاشق هر کس که میشه که نباید باهاش ازدواج کنه!!! این عشق می توونه پلی واسه پیشرفت ادم باشه...جدی میگم!! اون شخصیتی داشت که من دوست داشتم و فهمیدم جوریه که من دوست دارم همون جور باشم(یعنی توی رشته تحصیلیم درجه ای داره که منم احتمالا جذب همچین چیزی شدم یا توانایی ها و مهارتهایی داشت که خوب منم می توونستم به دست بیارم) از روزی که اینو فهمیدم تلاش خودمو صد برابر کردم...می خواستم مثل همون بشم توانایی هام در حد همون بشه و اتفاقا نتیجه های خیلی خوبیم گرفتم من شخصیت ایده الی که توی اون می دیدمو توی خودم ساختم...اون هنوز برای من دوست داشنتیه...ولی الان من خیلی بهتر از اونم
مطمئنم که تو هم یه روز اینو می فهمی...

[hichkas.a]

دلم خوش بود به یه عکس فیس بوکش و چه اشکایی که پای همون نریختم!

منم دقیقا الان داشتم عکسای فیس بوکشو میدیدم تنها یادگاریاشه اما من میخوام مث تو گریه کنم سبک شم ولی جای خلوت ندارم مرسی تجربتو نوشتی .مرسی

[mr6262]

عزیزم خیلی از ما شاید همچین حس هایی رو تجربه کردیم

واقعیت هایی رو که میدونم هست رو میگم بهت شاید الان برات سخت باشه باورشون ولی بعدا به این نتیجه میرسی

شما لیاقتت یه عشق دوطرفه است. حتما میدونی که هیچ رابطه یکطرفه ای سرانجام خوب و درستی نداره.

اگر کسی متعلق به شما باشه یا هیچ وقت نمیره یا اگه بره برمیگرده

اینها همه تجربه هاییه که شما یاد بگیری چقدر توی یه رابطه باید انرژی بذاری، نه کم نه زیاد. باید یاد بگیری اول خودتو دوست داشته باشی و بدونی اگه کسی تورو نخواست، مهم نیست چون تو واسه خیلی های دیگه دوست داشتنی هستی. به راحتی به کسی اعتماد نکن و دل نبند. حتی اونی که میگه خیلی دوست دارم. در واقع وابسته به کسی نباش و همیشه احتمال بده یه جا میرسی شاید که فقط خودتی وخودتی و حتی اونی که دائم هم بهت میگه عاشقتم نباشه و تو رو به خاطر منافع خودش ول کنه. این طبیعته انسانه و نمی تونی باهاش بجنگی. فقط میتونی باآگاه کردن خودت نسبت به این اطلاعات اماده وقوی بشی

برگرد به اون زمانی که این ادم اصلا توی زندگیت نبود، اون موقع خوشحال بودی، میخندیدی، بدون اینکه بدونی همچین کسی وجود داره. پس شاد بودن تو میتونه مستقل ازاین ادم یا هر کس دیگه باشه

یه کم از خودت بگو. چند سالته؟ چی کار میکنی؟ این رابطه چجوری شروع و تموم شد و به چه هدفی بود

[اندیشه 22]

عزیزم...یه بار دیگم توی یکی دیگه از تاپیکات فکر کنم ازت خواستم که خودتو دوست داشته باشی
برو تو آینه نگاه کن...آیا همون اشکایی که پای عکس فیس بوک این اقا می ریزی پای اینه هم واسه خودتم می ریزی؟!!
واسه کسی که الکی الکی داره جوونیش هدر میره
اره اون اقا خوبه ...دوست داشتنیه...تو عاشقشی
اما تو هم خوبی...دوست داشتنی ای ...و باید عاشق خودت باشی
و تو فقط و فقط مسئول خودتی....تو در قبال خودت مسئولی... در قبال پیشرفت خودت
نذار یه روزی برسه که دیگه دیره
پس اگه واقعا به اینا اهمیت می دی...بسه دیگه

[hichkas.a]

باید یاد بگیری اول خودتو دوست داشته باشی و بدونی اگه کسی تورو نخواست، مهم نیست چون تو واسه خیلی های دیگه دوست داشتنی هستی.

مرسی عزیزم اما
همه میگن اول خودتو دوس داشته باش من سعی کردم نشد اصلن با عقلمم جور درنمیا د چجوری خودمو دوس داشته باشم مگه میشه ادم خودشو دوسس داشته باشه.
بعدش درسته برای خونوادم دوس داشتنیم و خب خوشالم همه واسه خونوا دشون عزیزن خب
حس میکنم قلبم زخم عمیق شده میسوزه

[نادیا-7777]

گفتی از تجربه های عاشق شدن بگیم اوکی
بذار فکر کنم....
اووووووووم...اوووووووووووو� �وووم..اوووووووووووووووووم
وااااااااااای کدومشونو بگم ؟؟؟
1000بار عاشق شدم و بعدشم فارغ شدم.

عشقای جانسوزااا...نه از این عشقای الکی
آخریشم که 4 سال حسابی واسم گل کاشت که دیگه پشت دستمو داغ کردم عاشق نشم.

[پیدا]

دلم خوش بود به یه عکس فیس بوکش و چه اشکایی که پای همون نریختم!

منم دقیقا الان داشتم عکسای فیس بوکشو میدیدم تنها یادگاریاشه اما من میخوام مث تو گریه کنم سبک شم ولی جای خلوت ندارم مرسی تجربتو نوشتی .مرسی

هر روز می شینید عکس و پست و وال و لایک و .... نگاه می کنید و دنبال لحظه به لحظه زندگی طرف هستید بعد هم می خواهید فراموش کنید؟

این اسمش خود آزاریه، نه عشق.

حالا باز الان می آن می گن تو چرا عصبانی هستی.

[meinoush]

شاید چون کسی که دوسش داشتی ردت کرده حالا حس می کنی به اندازه ی کافی دوست داشتنی نیستی.
ببین کاری که باید بکنی اینه که خودتو بی قید و شرط قبول کنی. خودتو به خاطر همه چی و هر چی ببخشی و از خودت رضایت داشته باشی. یه جورایی پیش خودت کاملا حس امنیت کنی و ارامش داشته باشی. یادت باشه تو خودت به خودی خود دوست داشتنی هستی. "نقاشی" می گفت که دوست داشتن خودتو متکی به هیچ چیز و هیچ کسی نذار که هر لحظه به لرزه درنیاد. (جمله هاشو توی تاپیک اولیم می تونی بخونی)

منم امشب دلم گرفته. البته دلیلم دارم. خواستم بعد دو سال برم بدوم گفتم برم دکتر ارتوپد از وضعیت زانوهام مطمن شم بعد. معاینه اشو نمی دونم چرا اینطوری کرد که شدم عین همون دو سال پیش. درد و درد. نمی فهمم واسه چی. به هر حال تا دو سال دیگه هم نمی تونم بدوم حتما. شایدم تا اخر عمرم. دیگه الان راحت دارم گریه می کنم!!! می دونی به بالشم می گفتم ازت ممنونم که هستی. که همیشه ی عمرم بودی! اخه من از اولی که خودمو یادمه تو بغل بالش گریه می کردم. هم نرمه هم صدا رو تو خودش نگه می داره :) حرف نداره!

توصیه ام اینه که این مرحله عاشقیو به حساب یه تجربه بذار. یه درک از زندگی. تو الان بیشتر از قبل می دونی. تو الان خیلی بیشتر از چند سال پیشت درک می کنی. اینکه تو خودت عاشقی و عاشق بودی خیلی مهمه. ارزشمنده. این احساس والای توئه. بزرگیش هم با دست رد زدنش توسط اون پسر کم نمی شه. یه مرحله از درک زندگیه که حالا دیگه باید ازش عبور کنی و بگذری. فقط به شکل یه تجربه نگاه کن بهش. تو چیزاییو یاد گرفتی که قبلا نمی دونستی عزیزم.

تو خودت به خودی خود ارزشمندی. بدون هیچ قید و شرطی.

[Amiran]

hichkas.aسلام
می دونم الان دوست داری درد دلت رو گوش بدیم و من و دوستان با کمال میل همین کارو می کنیم اما بعد از این چی؟
بازم از درد بگی و درد؟
این چندمین تاپیکی هست که باز کردی و همش خواستی منفی هارو ببینی!آخه خواهرم چرا اینقدر چنگ میزنی به دل و جانت؟
دوست داری بگم من هم 3 سال عاشق بودم و قول ازدواج داده بودیم اما یه هفته بی خبر بودم ازش تا اینکه یه روز بی خبر با نامزدش از جلوم رد شد؟!!!!!!!!!!شما بودی چی کار میکردی؟(البته من مرد هستم).شاید باورت نشود که چه شوکی بهم وارد شد و خدا خواست که سکته نکردم!اما باز با این حال 6 ماه درد کشیدم و پرونده اش رو برای همیشه بستم و به زندگی برگشتم و خدا رو شکر الان از وضعیتم راضیم و دعا می کنم اونم هر جا هست خوشبخت بشه.
به خودت ظلم نکن....هر نشانه ای که از اون داری از بین ببر.یه نقطه بذار آخرش و
برگرد به زندگی برگرد......داری زندگیتو خراب می کنی.