برخورد صحیح با خواهر کوچیکم که بدون اطلاع خانواده با پسری دوست شده چیه؟

[saaaye]

با سلام به دوستان
خواهرم(23 ساله هستش) 6 ماهی هست که با پسری که 9 سال از خودش بزرگتره و از طریق اینترنت آشنا شده ، ارتباط تلفنی اینترنتی داره و چند بار هم ملاقات داشتند و از اینکه من موضوع رو می دونم بی خبره. هر چند به خواهر بزرگترم کلیات موضوع رو گفته و البته به هشدارهای ایشون هم توجه نکرده. من دو سه هفته است که با خبر شدم. من همیشه راجع به نت هشدارهای لازم رو بهش دادم اما متاسفانه انگار بی فایده بوده. و تنها اون بخشی از حرفای منو عملی کرده که اگه با کسی تو نت(یا هر جا) آشنا شد و خواست موضوع واقعی شه حتما این کار رو بکنه و از طرف بخواد که با اطلاع خانواده با هم آشنا شن. اون قسمت اول رو عملی کرده و سریع واقعیش کرده! اما خونواده هیچ اطلاعی ندارند. و این در حالیه که خونوادم اگر از این موضوع خبردار شن واقعن براش بد خواهد شد و ممکنه به بدترین شکل تنبیه شه و محدودیتهایی براش در نظر بگیرن. خانواده ی من سخت گیر نیستن اما در رابطه با ارتباطهای این مدلی به شدت واکنش نشون می دن و قابل هضم نیست براشون.(حق هم دارند)
من از اونجایی که نگرانش بودم و 9سالی ازش بزرگترم این حق رو به خودم دادم که ایمیلهاش رو کنترل کنم تا بدونم اصل موضوع چیه. چیزی که من برداشت کردم اینه که اون آقا به این رابطه خیلی سطحی نگاه می کنه و قرار نیست جدی شه این رابطه. اما مساله اینه که خواهر من وابسته شده و حرفای اون آقا(که اهل کتاب و شعر و ... هستند ) براش جذاب بوده و جذبش شده. من هفته ی پیش بهش گفتم که حدس می زنم اون با کسی در ارتباطه و ازش توضیح خواستم .اون انکار کرد. من بهش گفتم اگر اون شخص حاضره بیاد جلو و خواستگاری کنه روش حساب کن وگرنه قیدش رو بزن.بهش گفتم قبول دارم داشتن رابطه به جنس مخالف طبیعیه ولی در چارچوب خودش و اینکه این روابط جذابیتهایی داره اما باید حواسش باشه به چه قیمتی داره این کار پنهانی رو میکنه! و اینکه حیفه که اعتمادی که خونوداه بهش کردن رو این جور از دست بده . و البته اون همچنان انکار کرد! ... و با وجود هشدارهای من حتی یک قرار ملاقات دیگه باهاش گذاشته. وقتی بهش گفتم من می دونم! فکر کرده بود که من یه دستی می زنم که اعتراف بگیرم و باورش نشده و کار خودش رو ادامه داده. گفت فکر می کنی ازت می ترسم که موضوع رو نگم!!! اون معمولن همه چیز رو برای من تعریف می کنه و فقط این موضوع رو نگفته!
می خوام بدونم:
1- الان من چه واکنشی باید نشون بدم که جواب معکوس نگیرم و روی لجبازی نیفته. آیا باید بی پرده تر باهاش حرف بزنم و بهش کامل بفهمونم که من در جریان هستم؟
2-آیا تهدیدش کنم که مثلن به مادرم خواهم گفت؟
3-آیا دسترسی به اینترنت رو براش محدود کنم؟
4-آیا می تونم به اون آقا ایمیل بزنم و ازش بخوام اون خودش بره کنار به عبارتی جواب میده این کار؟ (اون چیزی که من برداشت کردم اینه که اون حرفاش عاقلانه است و به خواهرم بارها گفته که نباید به اون وابسته باشه و اینکه حتی قصد ازدواج نداره و ...ولی عملن رفتارش و قرار ملاقاتاش نشون می ده به این حرفاش اعتقاد نداره و مهم نیست که خواهر من براش چه اتفاقی خواهد افتاد!)
5- کلن چه کنم که بیشتر از این درگیر این ماجرای بی سرو ته نشه!


ممنون می شم راهنمایی کنید.

[گلنوش67]

اگر محدودش کنید فکر میکنم بدتر میشه و بیشتر مشتاق میشه . به نظر من غیر مستقیم باید بهش حالی کرد یه لینک براتون میذارم شاید اگه خواهرتون بخوونش براش بد نباشه .
یه پرینت ازش بگیر و غیر مستقیم در دسترسش بذار

کلیک کن.دلایل عینی منع ...

[saaaye]

مرسی گلنوش جان از لینکت. براش می فرستم
هر چند سری پیش که چند تا لینک فرستادم عکس العملش این بود که به خواهر بزرگترم گفته بود سایه یه فمینیسته که از پسرا بدش میاد!!!! (متاسفانه در مرحله ی ندیدن واقعیتهاست. بعضی وقتا دلم می خواد یکی بخوابونم تو گوشش که بیدار شه )
باز ممنون عزیزم

[ایوب]

یه نظره من خیلی کارتون بد بود که بی اجازه به حریم خصوصیش تجاوز کردید!

اون یه انسان مستقله و هر جور دوست داره می تونه زندگی کنه! هیچ کی هم حق دخالت نداره!

اون دوست داره گول بخوره، به هیچ کی مربوط نیست!

شما هم اصلاً مسئول این نیستید که مواظب باشید اون چی کار می کنه!

فک کنم دلیل این که به شما نگفته کاملاً واضح باشه!!!!!!!

اون داره اشتباه می کنه، از دید شما، از دید خودش نه! تا هم متوجه نشه کارش اشتباهه، دست از کارش نمی کشه!

به مادر و پدر گفتن و تو شیشه کردن و تهدید کردن و این ها هم فایده نداره!

مار رو تو شیشه هم بکنی، زهر خودش رو می ریزه!

اگه هم به پسره بگی، دیگه بدتر، می ره می ذاره کفه دستش، خواهرت ازت که متنفر می شه که هیچ، تازه فک می کنه افرادی هستن که نمی خوان این دو نفر به هم برسن و بیشتر به سمت هم کشیده می شن!

شما اگه خیلی دلسورش هستید، باید سعی کنید کم کم متوجه ش کنید که کارش اشتباهه، اونم نه به این شکل که بگید من همه چیز رو می دونم و این کارها بده و از این چیزا!!!

سعی کنین یه مقدار تجربه ی اطرافیان رو براش بگید و یه تعداد دلایل عینی نشون بدید!

دورا دور مواظبش باشید، شکسته عشقی هم خورد اشکال نداره، بذار سرش بخوره به سنگ تا بیدار شه! تا متوجه بشه اشتباه کرده!

به خواهر بزرگترت هم بگو همش باش در ارتباط باشه که خدایی نکرده اگه خواست کاره اشتباهی بکنه، خواهرت راهنمایش بکنه!

اما این رو بدون، با زور و دخالت، همه چیز بدتر می شه!

تو خواهرشی، محرم رازشی، بچه که نیستید تا یکی کاره بد کرد برید به بابا و مامان بگید!

اگه هم به شما گفت، هی مأخذش نکنید، با زبون خوش بهش بگید کارش اشتباهه، اونم باره اول فقط، به جوری رفتار نکنید که کلاً هیچی نیاد به شما بگه، این جوری دیگه نمی تونید راهنماییش کنید و روش تأثیر بذارید!

[saaaye]

مرسی آقای ایوب
خودمم حس خوبی از کنترل کردنش ندارم اما چون می دونم جزییات رو به خواهرم هم نگفته باید می فهمیدم در چه حده
متاسفانه فقط بحث عشق و عاشقی نیست که بگم بذار سرش به سنگ بخوره . اون آقا که اهل مشروب خوردن هم هستن ، چند بار بهش پیشنهاد داده که خواهرم بره خونه ش! این دیگه قابل اغماض نیست....لااقل الان حواسم به رفت و آمدش هست که بلایی سرش نیاد(نمی خوام توجیه کنم کارم رو. اما واقعن چاره ای ندیدم...ضمن اینکه من این امکان رو سالهاس دارم و به خودم اجازه ندادم چون به حریم خصوصی معتقدم. اما الان قضیه فرق داره)

و این مدت غیر مستقیم خیلی بهش فهموندم اما نمی خواد تغییر روش بده وابسته شده! و می ترسه بدون اون داغون شه . من حتی تجربه های خودم رو براش تعریف کردم . و اینکه الان اینجا راهنمایی خواستم اینه که آخرش که چی. گوشش بدهکار نیس. به نظرم یه حرکت جدی لازمه قبل اینکه اتفاقی براش بیفته. اما چی نمی دونم!

اینکه گفتم آیا تهدیدش کنم واقعن چغولی کردن منظورم نبود. بلکه یه جور بازدارندگی بیشتر بود.

راجع به این که به خواهرم میگه بله خوبه که به اون میگه. اما آیا فکر می کنید با جزییات میگه؟ نه! و آیا به حرفای اون گوش میده؟ نه!

[naghashi]

1- الان من چه واکنشی باید نشون بدم که جواب معکوس نگیرم و روی لجبازی نیفته. آیا باید بی پرده تر باهاش حرف بزنم و بهش کامل بفهمونم که من در جریان هستم؟

نه,اگه رابطتون دوستانه تر بود شايد گفتن شما باعث ميشد راحتتر بشه واسه گفتن حرفاش اما با شرايطي كه ميگيد فقط اون واسه كارهاش مصرتر ميشه و ايندفعه بهونه اش ميشه شما و دخالتتون(از ديد اون)

2-آیا تهدیدش کنم که مثلن به مادرم خواهم گفت؟

خوب چه فايده داره؟اين كمكش ميكنه تا اخر عمرش بفهمه چي درسته جي غلط يا به نظرت بهش ياد ميدي بره دنبال راههاي بهتر مخفي كاري؟

3-آیا دسترسی به اینترنت رو براش محدود کنم؟

اين هم راهش نيست بالاخره كه چي

4-آیا می تونم به اون آقا ایمیل بزنم و ازش بخوام اون خودش بره کنار به عبارتی جواب میده این کار؟ (اون چیزی که من برداشت کردم اینه که اون حرفاش عاقلانه است و به خواهرم بارها گفته که نباید به اون وابسته باشه و اینکه حتی قصد ازدواج نداره و ...ولی عملن رفتارش و قرار ملاقاتاش نشون می ده به این حرفاش اعتقاد نداره و مهم نیست که خواهر من براش چه اتفاقی خواهد افتاد!)

تماس شما با اون اقا فقط يه معني ميده ما باهم صميمي نيستيم و اين وسط زور تو بيشتره,هر كاري ميخواي با خواهرم بكن .حرف تورو بيشتر قبول داره ما عاجز شديم از مديريت روابطمون

5- کلن چه کنم که بیشتر از این درگیر این ماجرای بی سرو ته نشه!

روش خانم گلنوش خوبه,كاش سعي ميكردي باهاش صميمي تر شي ,بهش نزديكتر شي,كي بهتر از خونواده اش ميتونه كمكش باشه,تجسست اشتباه بود اما اينكه منتظرش باشي كه سرش بخوره به سنگ به نظر من اشتباه محضه چون ما در برابرهم مسووليم

اون اقا الان نسبت به خواهرت فوق العاده با تجربه تره و اگه انسان درستي هم نباشه(قضاوت نميكنم)به راحتي ميتونه به خواهرت اسيب بزنه روحي يا جسمي چون خواهرت خودش ميخواد

به جاي ترسوندنش از خونواده رابطه تونو بهتر كنيد كه نره دنبال محبت الكي و دوروزه

و بهش بگو به اون اقا بگه از راه درستش جلو بياد,خواستگاري,مطمين باش اون ادم تو اين موقعيت خودشو نشون ميده

اما اول خواهرت بايد بهت اعتماد كنه نه دوري بيشتر

ممنون می شم راهنمایی کنید.

[گلنوش67]

یه نظره من خیلی کارتون بد بود که بی اجازه به حریم خصوصیش تجاوز کردید!

اون یه انسان مستقله و هر جور دوست داره می تونه زندگی کنه! هیچ کی هم حق دخالت نداره!

اون دوست داره گول بخوره، به هیچ کی مربوط نیست!

شما هم اصلاً مسئول این نیستید که مواظب باشید اون چی کار می کنه!

حرفاتون متین ولی من مثل شما فکر نمیکنم.
آدم نمیتونه ببینه پاره تنش به بیراهه میره و بخاطر اینکه طرز فکرشه بذاره اشتباه کنه اونم همچین اشتباهی.
پسره بهش گفته بره خونشون میدونید اگر اتفاقی برای خواهرش بیفته چه اینده ای در انتظارشه ؟

به نظر من اگه به قول شما با اینکار قرارهع استقلالش خرد بشه بهتره بشه تا چند وقت دیگه دختری تو این تالار تاپیک بزنه بکارتمو از دست دادم حالا چیکار کنم.

پس اینکه همه میگن پیشگیری بهتر از درمانه که واقعا هم راسته چی میشه؟

[ایوب]

یه نظره من خیلی کارتون بد بود که بی اجازه به حریم خصوصیش تجاوز کردید!

اون یه انسان مستقله و هر جور دوست داره می تونه زندگی کنه! هیچ کی هم حق دخالت نداره!

اون دوست داره گول بخوره، به هیچ کی مربوط نیست!

شما هم اصلاً مسئول این نیستید که مواظب باشید اون چی کار می کنه!

حرفاتون متین ولی من مثل شما فکر نمیکنم.
آدم نمیتونه ببینه پاره تنش به بیراهه میره و بخاطر اینکه طرز فکرشه بذاره اشتباه کنه اونم همچین اشتباهی.
پسره بهش گفته بره خونشون میدونید اگر اتفاقی برای خواهرش بیفته چه اینده ای در انتظارشه ؟

به نظر من اگه به قول شما با اینکار قرارهع استقلالش خرد بشه بهتره بشه تا چند وقت دیگه دختری تو این تالار تاپیک بزنه بکارتمو از دست دادم حالا چیکار کنم.

پس اینکه همه میگن پیشگیری بهتر از درمانه که واقعا هم راسته چی میشه؟

بله، نظرات و دیدگاه ها متفاوته!

من که دور و برم چند تایی از این ماجرا ها بوده و این جوری که ایشون می خوان با خواهرشون رفتار کنن، رفتار شده، دختره بر که نگشته هیچ، یه موردش فرار کرده! اصلاً هم اصلاح نشدن! الآن هم چند ساله گذشته، تازه حرفه ای تر شدن!

می دونی چی بیشتر براشون لذت بخش بود؟ این که بتونن بدون این که خانواده کارهاشون رو متوجه بشه، به کارشون ادامه بدن و بیشتر این پلیس بازی بود که اونا رو به سمت این کارا سوق می داد!

با داد و بی داد، هیچی حل نمی شه!
این جوری تازه از اینا زده می شه و به پسره پناه می بره!
چون اون آرامش بهش می ده! البته فعلاً! نیازه عاطفی رو هم که برطرف می کنه، دیگه نور الی نور!

پس بهترین راه حل، اینه که بره در کنارش، در این راهه پرخطر، خواهرشم همراهش قدم برداره، سرزنشش نکنه، چون الآن اون نمی فهمه، یه جوری رفتار کنه، که اینا رو در کناره خودش حس کنه، نه در مقابلش!

یه جوری با این دختر رفتار بشه که بگن تو حق انتخاب داری و هر طور بخوای می تونی تصمیم بگیری!

وقتی این حس ها بهش القا شد، می فهمه که اینا دوستش هستن، می یاد باهاشون مشورت می کنه! مثلاً می گه به من گفت بیا خونه! خونواده هم بهش بگن نه اصلاً این کار رو نکن!

کم کم، متوجه اش کنن که این آقا یه گرگه، نه یه فرشته!

شنیدی می گن عشق چو آید برد هوش و دل فرزانه را!!!!!

خواهره این، الآن هوش و این جور چیزا نداره! فقط یه چیز می بینه، اونم اون پسرس!

گلنوش گرامی، من می دونم شما چی می گید، خیلی سخته خواهرت رو ببینی که عقل از سرش پریده و یکی هم داره سوء استفاده می کنه! در این مواقع می خوای بری سره پسره رو از جا بکنی! اما اینا راهش نیست! باید بذاره خوده خواهره بزرگ بشه! این آقا نه، یکی دیگه!
شما خودت رو می ذاری جای این خانوم، بدون این که بدونی خواهرش در چه وضعیتیه!

به هر حال، من که این جوری فک می کنم!

[saaaye]

ممنون از اینکه از زوایای مختلف بررسی می کنید
الان خودم آرومتر شدم و امیدوارم شتابزده یا بداخلاق رفتار نکنم

نقاشی جان حق با شماست. من اصلن به این فکر نکرده بودم که اگه از خود پسره بخوام ممکنه اونجور برداشتی شه. البته همونطور که گفتم تمایل خواهر من که بی تجربه هست به اون بیشتر از اونه و اون تکلیفش با روابطش مشخصه چون تجربه اش رو داره اما خواهرمن این اولین رابطه ی جدی اش هست و هنوز خودش نمی دونه چی می خواد.
تو خونه مشکل محبت و یا مساله عاطفی خاصی وجود نداره و اتفاقن چون اون ته تغاریه همه جوره بهش توجه داریم. یکی از علتهای اصلی گرایشش دوستاش هستند. یه جورایی انگار که نخواد از قافله دوست پسرداران! عقب بیفته و ثابت کنه که آره منم می تونم یکی رو واسه خودم داشته باشم. اما خب تو خونه پدر مادرم مقاومت خاصی در برابر رابطه ی همین جوری با جنس مخالف دارند واسه همین بیان نکرده.

در برابر درخواست دعوت اون به خونه، خواهرم جواب رد داده و البته اون هم اصراری نکرده . اما به هر حال با توجه به جو جامعه و اینکه بیرون هم ممکنه پلیس ازشون سوال جواب کنه هیچ بعید نیست یه روزی مقاومتش بشکنه. البته امیدوارم تا اون موقع از این تیپ راوبط بی سرانجام دلسرد بشه و رابطه رو تمام کنه. به هر حال این هم یک تجربه ای بوده براش.
راجع به خواستگاری هم اون جوابش رو داده که قصد ازدواج نداره ضمن اینکه خونواده هامون تفاوت فرهنگی زیاد داریم (اینا رو به خواهر بزرگم گفته) بنابراین هیچ انگیزه ای نمی مونه براش. فقط مشکل وابستگی هست که چون اولین بارشه شاید فکر می کنه از پسش بر نمیاد.

دیشب به خواهر بزرگم گفته دیگه قرار نیست همدیگه رو ببینند فقط تو نت با هم خواهند بود. اون آقا هم ظاهرن قصد داره از ایران بره. روی هم رفته اگه وضعیت همین طور بمونه شاید از این کیس خاص بدون دردسر خاصی رها شه ، اما به قول آقای ایوب هیچ تضمینی نیست که موارد دیگه رو بتونه درست مدیریت کنه

به هر حال من خیلی دوست داشتم که بیاد با من واضح صحبت کنه اون جوری واقعن خیالم راحت می شد. من هم سعی می کنم اعتمادش رو جلب کنم(بی داد و بی داد البته)


با زهم از همتون سپاسگذارم : )