به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 29
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 اردیبهشت 91 [ 15:22]
    تاریخ عضویت
    1391-2-10
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    764
    سطح
    14
    Points: 764, Level: 14
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 19 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مشکل با نامزدم درباره ی اصلاح زندگی و خودمون

    سلام..خیلی عذر میخوام بخاطر مسئله ی دیشب..واقعا نمیدونستم چیکار کنمو نمیتونستم تصمیم درست بگیرم ..عذر میخوام طبق قوانین عمل نکردم و واقعا ازتون عذر خواهی میکنم.من قبلا یک تایپیک ایجاد کرده بودمو گفته بودم مشکلمون سر چی هست ولی اون مشکل حل شده و مشکلات دیگه پیدا شدن طوری که دیگه بریدم اقای کیوان وقتی اون تهران هستو من شیراز و سالی کل روزا رو جمع کنیم حتی به ماهم نمیرسه و دیدنمون به ساعتم نمیکشه چطوری وقت برای مشاوره ی حضوری پیدا کنیم؟دوستانی که تایپیک قبلی رو خوندن ماجرای من و نامزدم رو خوب میفهمن.ما فقط مجبوریم دورا دور حرف بزنیم..خودتون متن یکی از حرفامونو بخونید بگید اشنباه از کدوممونه.
    me: ‫صابر
    umadi?
    saber: سلام
    آره
    me: ‫سلام :)‬
    ‫اول حالتو بپرسم.خوبی؟‬
    saber: مرسی خوبم
    تو?
    me: ‫خوبم.مرسی‬
    ‫الان ناراحتی؟‬
    ‫صابر
    ‫هستی؟‬
    ‫میشه یکم حرف بزنیم مشکلو حل کنیم بعد بری سر کارت؟‬
    saber: باشه
    me: ‫الان هستی؟‬
    ‫صابر فقط 20دقیقه ازت وقت میخوام‬
    saber : آره
    باشه
    : ‫هستی الان؟‬
    saber: آره
    me: ‫صابر تو که ظهر اون مسئله رو گفتی اون راه داره‬
    ‫اونم هزارتا راه‬

    me: ‫دیگه حوصله مم نداری.خودمونیم...‬
    هر روز رفتارت یهجوری میشه‬
    saber: صنم
    me: ‫بگو‬
    saber: همیشه اخلاقت و فکر و کلا باطنتو دوس داشتم هنوزم دارم
    البته بگذریم که کمتر شده چون عوض شدی
    me: ‫تو مقصری تو این عوض شدن باطنم..رک میگم
    saber: من مجبورت نکردم عوض شی
    اگه قوی بودی عوض نمیشدی
    me: ‫ولی من هیچی نمیفهمیدم‬
    saber: منو هم عوض میکردی
    me: ‫بچه بودمو هیچ تجربه ای نداشتم‬
    saber: تجربه نمیخواد
    me: ‫نمیدونستم شوهر یعنی چیو چطوری باهاش رفتار کرد‬
    ‫من اصلا نمیدونستم زنو شوهر چیکار میکنن
    saber:خب قبول داری از اول اشتباه بود? کاره هر دومون
    از اول کارمون اشتباه بود ولی الان داریم سعی میکنیم هر دومون اصلاح شیم‬
    ‫گناهه؟
    saber:
    خشت اول چون نهد...
    me: ‫اینطوری نگو‬
    ‫زندگی ساختمون نیست‬
    saber: خیلی فکر کردم
    me: ‫اگه اینطوری بود مردم این همه اشتباه تو زندگیشون میکنن ولی بعد خودشونو اصلاح میکننو زندگیشونو اصلاح میکنن پس اونا چی؟‬
    ‫چرا پس زندگی اونا تا اخر کج نمیره؟
    saber: بر حسب شرایط تصمیم میگیریم
    یا درست میکنیم یا بای میکنیم
    saber: صبرکن دوستم اومد
    ________________________________________ 11 minutes
    me: ‫نرفت؟‬
    ________________________________________ 6 minutes
    me: ‫صابر نرفته هنوز؟‬
    saber: اومدم
    saber: اولش اینه که باید به خودت بقبولونی که من نباشم هیچی نمیشه و زندگیت بازم بخوبی پیش میره
    me: ‫پس لطفا بحثشو نکنیم.بخدا با این حرف داری عذابم میدی‬
    ‫فعلا ما بحث رفتنی نداریمو تازه میخوایم رابطمونو اصلاح کنیم‬
    ‫پس چرا باید مدام حرف رفتن بزنیم‬
    ‫فعلا چیزی مشخص نیست پس به رفتنو عذابو داستان گفتن مشغول نشو....لطفا‬
    ‫خواهش میکنم‬
    saber: اولین اصلاحت اینه که به خودت بقبولونی
    .................................................. .................................................. .................................................. ..................
    me: ‫این اشتباهه اولین اصلاحم باید ایمانم باشه ...اگه ایمان اصلاح شه بقیه هم اصلاح میشه‬
    saber: خب شرطه اصلاحه ایمان همینه
    me: ‫شرطش نیست‬
    saber: حضرت ابراهیم عاشقه اسحاق بود خدا گفت باید سرشو ببری
    me: ‫کجای این شرط برای اصلاح ایمانه‬
    saber: پدر حضرت یوسف عاشقش بود خدا گفت باید فراموشش کنی
    me: ‫صابر این داستانارو حفظم خواهش میکنم از خودمون حرف بزنیم‬
    saber: یادت باشه در یک دل دو کس نمی گنجد
    me: ‫ازت خواهش میکنم‬
    saber: خب بحثه خودمونه. تا من هستم جایی برا خدا تو دلت نیست
    me: ‫اونو به خودم واگذار کن‬
    ‫اینکه کی چی تو دلم هستو چیکار باید بکنم رو به خودم واگذار کن‬
    ‫همین‬
    ‫راهش رو خودم پیدا میکنم‬
    saber: ممنون که حرفمو گوش کردی!
    me: ‫باشه بگو.‬
    ‫ببخشید‬
    saber: بیخیال خودت پیدا کن
    شب بخیر
    me: ‫خواهش میکنم صابر‬
    ‫منظور من این نبود‬
    ‫خواهش میکنم‬
    ‫قهر نکن‬
    saber: خب گفتم حرفمو
    شرطش اینه عاشق و کشته مرده ی من نباشی
    قرآن داستانه شب نگفته که برامون
    اینو گفته بهمون بفهمونه ما هم باید یوسفمونو فراموش کنیم
    me: ‫چشم.‬
    saber: چرا منو دوس داری?
    me: ‫هزار بار گفتم
    saber: بازم بگو...
    هر چی که بگی بهتر از منش هست
    پس باید اونا رو بیشتر دوس داشته باشی
    ولی از خدا هم بهترش هست?
    me: ‫ ‫برم با خدا ازدواج کنم رضا؟‬
    ‫برم با خدا ازدواج کنم؟‬
    me: ‫اگه از تو بپرسم چرا مدام میگی نمیتونم تحمل کنم پس خدا چی برو با خدا حرف بزن‬
    ‫چی میگی؟‬
    saber: نفهمیدم منظورتو
    me: ‫میبینی‬
    saber: ????
    me: ‫این که مدام میگی خدا هست حرف دلتو میفهمه برو هرچی میخوای بهش بگو...ولی خدا جای خود دارد.خدا میتونه جای منو برات بگیره؟‬
    ‫جای محبت من رو برات بگیره؟‬
    ‫تمام حرفای تو مثل اینه که چون خدا هست پس روی بنده خط بکش
    saber: عشقه ماله خداست نه ماله یه بنده دیگه
    me: ‫عشق بنده به خدا با عشق بنده نسبت به بنده فرق میکنه‬
    ‫چرا اینارو باهم مخلوط میکنی؟‬
    saber: عشق خدا و بنده دو طرفست
    عشق بنده و بنده نباید وجود داشته باشه
    me: ‫عشق بنده به بنده کجا عشق بنده به خدا کجا‬
    saber: رابطه بنده با بنده فقط باید دوست داشتن باشه نه عشق
    me: ‫از کجا این حرفو میزنی؟‬
    ‫منبعتو بگو‬
    saber: عشق دو تا نمیتونه باشه
    me: ‫منبع؟‬
    saber: همزمان عاشقه دو کس نمیشه بود نمیشه هم عاشق خدا باشی هم عاشقه یه بنده
    فطرت
    me: ‫منبعت چیه/‬
    ‫؟‬
    saber: داستانه پیامبرا از قرآن و حدیثا
    سخنرانی های مختلف
    جلساته معارف
    me: ‫اینا برداشتای خودته؟‬
    saber: نه حرفای دقیقه اوناس
    برو بخون برو بگرد
    me: ‫باشه قبول‬
    ‫حرفت درست‬
    ‫من مگه مخالف این حرفتم؟‬
    saber: باید فراموشم کنی
    me: ‫چی میگی؟ما نامززدیم
    ‫چه جور فراموش کردنی؟‬
    saber: دو ساعته داستان میگم?!?!
    عاشقم نباشی
    me: ‫عاشق نبودن یعنی فراموش کردن؟‬
    ‫کدوم فراموش کردن؟‬
    ‫منظورت از فراموش کردن چیه؟‬
    saber: همونی که حضرت یوسف و پدرش...
    همونی که حضرت ابراهیم و.
    .................................................. .................................................. .................................................. .....

    این هم تاپیک قبلی http://www.hamdardi.net/thread-22267.html
    بازم بخاطر دیشب عذرخواهی میکنم

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: مشکل با نامزدم درباره ی اصلاح زندگی و خودمون

    سلام صنم جان

    اینجوری که نمیشه!
    با خوندن این متن نمیشه بهتون کمکی کرد.ضمن اینکه این متن خیلی هم طولانیه و معمولا کسی حوصله نمیکنه حرفها ردو بدل شده بین شما و نامزدتو بخونه

    برای اینکه دوستان کمک کنن:
    خیلی واضح و دقیق خلاصه ای از مشکلت..سن و سال خودت و نامزذت...تحصیلاتتون..شغلتون و .....بنویس

    موفق باشی
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  3. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (چهارشنبه 20 اردیبهشت 91)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 اردیبهشت 91 [ 15:22]
    تاریخ عضویت
    1391-2-10
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    764
    سطح
    14
    Points: 764, Level: 14
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 19 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل با نامزدم درباره ی اصلاح زندگی و خودمون

    هیچکس حتی مامان بابام از مشکلمون خبر نداره چون قرارمون این بود مشکلاتمونو خودمون حل کنیم.ولی من نمیتونم چون هیچی نمیدونم

    من 18
    نامزدم20

    من کنکوری
    نامزدم پزشکی

    من هیچکار
    نامزدم تدریس شیمی فکرر کنم24 ساعته!!!

    اگه طولانیه اون قسمت متن رو که با نقطه چین مشخص کردمو لاقل بخونید


  5. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اردیبهشت 94 [ 09:58]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    محل سکونت
    ایران_شیراز
    نوشته ها
    3,166
    امتیاز
    21,370
    سطح
    92
    Points: 21,370, Level: 92
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 980
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1000 Experience Points10000 Experience Points
    تشکرها
    14,388

    تشکرشده 15,106 در 3,401 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    338
    Array

    RE: مشکل با نامزدم درباره ی اصلاح زندگی و خودمون

    سلام

    من حس میکنم رابطه شما شده یک طرفه

    انقدری که شما مایل به ادامه هستی در نامزدت میل به ادامه نیست

    یه جورایی مردده با توجه به شرایط سنیش شاید منصرف شده

    این یه نظر شخصی هست امیدوارم کارشناسان راهنمایی کنن

    موفق باشی

  6. کاربر روبرو از پست مفید ویدا@ تشکرکرده است .

    ویدا@ (سه شنبه 19 اردیبهشت 91)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 اسفند 93 [ 14:00]
    تاریخ عضویت
    1390-5-11
    نوشته ها
    588
    امتیاز
    7,524
    سطح
    57
    Points: 7,524, Level: 57
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    4,002

    تشکرشده 4,006 در 737 پست

    Rep Power
    71
    Array

    RE: مشکل با نامزدم درباره ی اصلاح زندگی و خودمون

    سلام صنم جان

    چی شد عزیزم .چرا به اینجا رسیدید که حرف جدایی پیش بیاد؟

    خانومی بعد از اینکه تصمیم گرفتی به برنامه های درسی خودت مشغول باشی و به نامزدت گیر ندی تا الان که تاپیک

    زدی چه اتفاق هایی افتاد؟






  8. 2 کاربر از پست مفید پاییزان تشکرکرده اند .

    پاییزان (سه شنبه 19 اردیبهشت 91)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 11 دی 91 [ 23:05]
    تاریخ عضویت
    1391-2-04
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    880
    سطح
    15
    Points: 880, Level: 15
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    50

    تشکرشده 55 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل با نامزدم درباره ی اصلاح زندگی و خودمون

    سلام عزیزم
    اونچه که کاملا واضحه اینه که نامزد شما از ابراز عشق و وابستگی مداوما شما کلافه شده.دلش نمی خواد شما هر لحظه ابراز احساسات کنی هر لحظه زنگ بزنی .ببین عزیزم همه مردها از ابراز مداوم عشق خسته و کلافه میشن.شما سنت خیلی کمه .هنوز احساس میکنم به بلوغ فکری برای زندگی زناشویی نرسیدین.زندگی زناشویی و روابط زن و مرد از اون چیزی که فکر میکنید خیلی سخت تر و پیچیده تر و پر دردسر تره.میدونم الان کلافه ای.یه وقتا حس مرگ بهت دست میده.احساست رو کاملا درک میکنم.چون خود من هم در این سن بودم و این احساسات رو تجربه کردم.شما متن من رو میخونی میتونی به حرفام عمل کنی یا اینکه بگی اینا خیلی سخته و من نمیتونم.در هرصورت تصمیم با خودته اما بدون این رابطه خیلی زود به جدایی میرسه با این روند.نامزد شما اونطور که معلومه بسیار تحته فشاره.از طرفی سنش کمه و تاحد زیادی بی تجربه است.از طرفی درس کار و درگیری شغلیش و از طرف دیگه فشار هایی که شما بهش تحمیل میکنی.وضمن اینکه اون مرده و مدلش با ما زنا فرق داره.فقط وقتی میتونی درکش کنی که واقعا به حد اون مشغله وگرفتاری داشته باشی صبح تا شب کار کنی درس بخونی کلی فشار بهت وارد بشه.اونوقت شبم که برمیگردی خونه خسته و بی حوصله می خوای بخوابی و استراحت کنی یکی هست که مدام ازت لاو میخواد ازت ابراز عشق میخواد.اون داره اونطرف از خستگی بیهوش میشه شما بهش هی اس ام اس عشقولانه میدی و توقع داری اونم همونطور جواب بده.یا بهش زنگ میزنی وباهاش حرفای عاشقانه میزنی درحالیکه اون اصلا ذهنش کار نمیکنه.ببین اینا رو که دارم میگم از خودم نیست تو زندگی هر روزه ام وجود داره و تجربه های هر روزه زندگیمه.شما اولین اشتباهی که کردی وارد شدن به این روابط در سن خیلی خیلی پایین بود.این اولین اشتباه خیلی خیلی خیلی بزرگ هر دوتون بود.پس توقع نباید داشته باشی مثل آدمای دیگه بدون مشکل زندگی کنی.به قول معروف هرکه خربزه میخوره پای لرزشم میشینه.از حرفم دلگیر نشو دارم واقعیت رو میگم.دو راه وجود داره اول اینکه به همین راه ادامه بدی و به زودی منتظر جدایی باشی.راه دوم اینه که شما زندگی مستقل خودت را داشته باشی.وبرای زندگی و اهداف خودت به طور مستقل برنامه بچینی دقت کن به طور مستقل.این خیلی مهمه.تنها راه اینکه زندگی تو نجات بدی اینه که خودت رو ثابت کنی و خودت رو بالا بکشی این تنها راه نجاته.میخووای بپذیر یا نه.تو باید حسابی درس بخونی ویک رشته خوب در یک دانشگاه خوب قبول بشی اونوقت نامزدت تو رو میبینه.نامزد تو پزشکی میخونه وشما فرض کن اگر هم به روابطت ادامه بدی باید خودت رو از لحاظ موقعیت اجتماعی وتحصیلی به حدی بالا بکشی که در مقابل اون حرفی برای گفتن داشته باشی.اونو درک کن خودتو از این عشق که داره نابودت میکنه بکش بیرون.قوی باش.عزت نفس داشته باش .بذار اون بیاد سمتت. به خودت به اون فرصت بده.منتظرش نشین زندگی مستقلو بساز .همین

  10. 3 کاربر از پست مفید mehrban تشکرکرده اند .

    mehrban (سه شنبه 19 اردیبهشت 91)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 اردیبهشت 91 [ 15:22]
    تاریخ عضویت
    1391-2-10
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    764
    سطح
    14
    Points: 764, Level: 14
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 19 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل با نامزدم درباره ی اصلاح زندگی و خودمون

    پاییزان به خدا بریدم همه ی حرفای مهربان درسته واقعا میخوام بمیرم بهش گقتم دیگه خسته شدمو خودمو خلاص میکنم بهم گفت دیدی همونی نیستی که من دو سال پیش عاشقش شدم؟دیدی همون نیستی اگه همون بودی حرف از مرگ نمیزدی...میگه عوض شدی میگه وابسته م شدی من نمیخوام وابسته م باشی...اخه وابستگی یعنی چی من مگه چیکار میکنم که میگه وابستمی..مدام میگه من نمیخوام عاشقم باشی من فقط میخوام دوستم داشته باشی مهربان گفت مستقل باش.مدام بهم میگه میخوام قوی باشیو مستقل چیزی نشده حس میکنم ضعیفی بر خلاف دوسال پیش.میگه اون موقع که شاگردم بودی قوی بودی زرنگ بودی ایمانت قوی بود.ولی الان بیخیال همه چیز شدیو فقط منو میپرستی.میگه یا خودتو تغییر میدیو میشی همونی که من 2سال پیش عاشقش شدم یا من میرم..این چه دوست داشتنیه اخه؟این شد دوست داشتن؟راست میگه من با یکی دوسال پیشم یعنی قبل نامزدیم فرق کردم.تو درسم افت کردم نمازمو نمیخونمو شاید کم میخونمو خدارو فراموش کردم ذهنم کار نمیکنه.اخه من پس محبتم در چه حد باشه چه غلطی باید بکنم؟چطوری باید باهاش حرف بزنم چی باید بهش بگم؟چطوری خودمو تغییر بدمو بشم همونی که بدوم بخدا خودمو گم کردم ...از رندگی بیزار شدم...

    بهم میگه من میخوام زنم عاشق خدا باشه نه من.من فقط وسیله م واسه رسیدن به خدا ..تو فقط باید دویتم داشته باشی وقتی میگی عاشقمی امید زندگیم هستی حالم بهم میخوره..میگه من میخوام ایمانت 20باشه....حرفای بالارو بخونید وقتی فقط مثال از قرانو داستانو حدیث میگه واقعا ذله میشم میگم در مورد خودمون حرف بزنیم....بخدا بره خودمو میکشم حتی اگه اون دنیامم خراب شه.من دوستش دارم...میگه فکر نکن با گفتن اینکه امید زندگلاقه م بهت بیشتر میشه.برعکس خودکار ازت دور میشم.میگه هرچقدر وابسته م باشی ازت دورتر میشم.میگه توکلت بخدا باشه بعد دوست داشتن شوهرت من میخوام زنم مستقل باشه.میگه وقتی میگی امید زندگیمی یعنی مشرک شدی این حرفت نقطه مقابل ایمانه....ویدا چرا پس تو اون دو سه سال پشیمون نشد چرا الان.من مگه باهاش کاری داشتم خودش گفت دوسم داره تو اون 3سال پشیمون نشدو الان چرا؟

    بخدا من زود نمیخواستم ازدواج کنم.گفت میخوام همراه زندگیم باشی مونسم باشی تا تمام فکر و ذهنمو انرزیمو صرف جهات دیگه ی زندگیم پیدا کنم گفت هرچقدر دنیارو بگردم مثل تو برام سخته پیدا شدنش همین ایمان هم اخلاق...مهربان چیکار کنم پس من محبتم در چه حد باشه چطوری حرف بزنم چی بگم چقدر حرف بزنم؟بخدا من این چیزارو نمیدونم ...من فقط تا قبل نامزدی سرم تو کتاب بودو ساده میرفتمو میومدم..اینی که همه میگن رابطه زنو شوهر خیلی پیچیده س چرا پس هیچکس هیچی نمیگه چرا هیکس نمیگه کجاش پیچیده س چیه؟..اخه چطوری زندگی مستقل خودمو داشته باشم این حرف اخه یعنی چی؟اون نامزدمه...من میخواستم امیدم باشه سنگ صبورم باشه بهم امید بده نه اینکه مدام بگه نمیتونی احتمالش کمه با این وضع قبول شی.

    مدام میگه باید منو فراموش کنیو فقط خدا تو دلت باشه فقط عاشق خدا باشی.تو یه دل فقط خدا میتونه باشه تا وقتی که من تو دلت هستمو میگی امید زندگیت هستمو بدون من فلان بلارو سرت خودت میاری یعنی ضعیفی یعنی همونی نیستی که من عاشق ایمانو قوی بودنش شدم یعنی تغییر نکردی هنوز.

    اگه از ابراز عشقو محبتم خسته شده چرا مدام میگه حداکثر ممکن بهم محبت کن؟اگه خسته و کلافه میشه پس چرا همچین درخواستی رو ازم کرده؟

    تو هر موضوعی کوتاه اومدم اگه دعوایی چیزی میشد کوتاه میومدمو با شوخی همه چیزو تموم میکردم چون میدونستم اگه مثل دفعه های قبل گیر بدمو منم مدام هر حرفی بزنه حرف بزنم دعوامون بی نتیجه می مونه و فقط رابطمون سردتر میشه...همیشه کوتاه اومدم ولی این مشکل دیگه نمیتونه همینجوری بمونه میخوام حلش کنم تا خلاص شم.من چطوری باید اونی بشم که دو سه سال پیش بودمو در عرض یک ماه من چیکار باید یکنم؟بخدا منم ادمم..یکی نیست بهم بگه چطوری باهاش حرف بزن چیکار کن چی بهش بگو در مقابل این حرفاش چه عکس والعملی نشون بده اخه یعنی چی من فراموشش کنمو فقط عاشق خدا باشم و در این صورته که دوست داشتنش بیشتر میشه من مگه زلیخا هستم ؟

  12. #8
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: مشکل با نامزدم درباره ی اصلاح زندگی و خودمون

    سلام صنم گرامی

    دوستان راهنمایی های خوبی بهت ارائه داده و می دهند چه در این تاپیک و چه در تاپیک قبلی ات




    میان عاشق ومعشوق هیچ حایل نیست/تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز




    خیلی خیلی مواظب زندگی ات باش که ندانسته خرابش نکنی

    عزیزم توی تالار مقاله هایی در خصوص مهارت های ارتباطی و ازدواج هست ، اول دقیق بخونشون ، بعد نت برداری کن ، و بعد تصمیم بگیر آنها را بکار ببندی جوری که ملکه ذهنت و شالوده شخصیتت بشه

  13. 3 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (سه شنبه 19 اردیبهشت 91)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 اردیبهشت 91 [ 15:22]
    تاریخ عضویت
    1391-2-10
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    764
    سطح
    14
    Points: 764, Level: 14
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 19 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل با نامزدم درباره ی اصلاح زندگی و خودمون

    بخدا دارم میمیرم....مغزم دیگه کار نمیکنه...میدونم تحمل نداره نمیتونه قهر بمونه....

  15. #10
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: مشکل با نامزدم درباره ی اصلاح زندگی و خودمون




    بترس از روزی که مبادا حسرت این روزهایت را بخوری

  16. 2 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (سه شنبه 19 اردیبهشت 91)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.