دوستی قبل ازدواج

[nmina]

با سلام من 27 دارم و مدت 4 سال با یکی از همکلاسی هایم دوست شدم از اول هم قصد ما ازدواج بود به خاطر سربازی و کار او به 4 سال کشید الان میگه خانوادش رفتن تحقیق و یکی از همسایه های محله قبلی ما (3سال پیش اونجا بودیم) گفتن این خانواده مشکل دارن این پسر حتی با خانوادش به خواستگاری من هم نیامده تا با خانواده من اشنا بشه وگرنه خانواده من همه تحصیل کرده و معتقد هستن از طرف دیگه من خیلی دوستش دارم و شدیدا بهش وابسته شدم اونم همینطوره الان شما میتونید منو راهنمایی کنید چکار کنم؟ به من زنگ زد گفت دیگه منو دوست نداره خیلی استرس دارم الان سیزده روزه از هم دور هستیم

[hamed65]

سلام مینا خانم،

به تالار همدردی خوش آمدی.

دوست عزیز هدفم سرزنش نیست. ولی مشکل اینجاست که شما از 4 سال قبل به امید ازدواج نشستی و منتظر شدی. در صورتی که باید می دانستی که چه اتفاقهایی ممکن است بیفتند.

نظر شخصی من این است که از شما کار زیادی بر نمی آید.
این آقا پسر است که اگر واقعاً شما رو می خواهد باید خانواده اش رو راضی کند.
شما هم به خصوص با توجه به حرفی که زده با او تماس نگیر و عزت نفس خودت رو حفظ کن.
این او هست که باید اقدامی بکند.

این تاپیک رو مطالعه کن، شاید کمکت کند: کلیک کن

موفق باشی.

[1majid]

اولا 4 سال نباید طول می کشید !
دوما وابستگی که ایجاد شده مطمئنا دور شدن طرفین از هم باعث افسردگی و.... اینا میشه پس تا می تونید گریه کنید.
سوما: مشکل فکر نکنم اون موردی که گفتید باشه مشکل جای دیگست ، من به عنوان مرد نمی تونم قبول کنم خانوادم برن تحقیق کنن ، بعد 4 سال بشنوم که یکی گفته خانواده دختر بد هستن ، بعد من بیام بگم دوستت ندارم !
اولا به فرض درست بودن حرف اون همسایه قبلی اگر بنده باشم میرم بیشتر دنبالش و اولین کسی که ازش میپرسم خود دختر هست که جریان رو بگه و بیشتر تحقیق می کنم. در ثانی دیگه نیگم دوستت ندارم چون ربطی نداره ، دوست داشتن با یه خواب و رویا شروع نشده که با یه چیزی مثل این تموم بشه.
شاید هم مشکل از طرف خانواده پسر اینقدر بزرگ بوده که با یه چیز ساده مثل این خواسته تموم کنه و عدم دوست داشتن رو به زبون آورده تا شما راحت تر فراموشش کنید.
به هر حال به نظر من شما به زندگی برگرد ، سخته ولی با مشاوره یا هر طور که میدونی زندگی عادیتو برگردون به خودت، پسر اگر جدی باشه مشکلات رو میزنه کنار و مثل بچه آدم خواستگاری می کنه و الا برید خدا رو شکر کنید که این ازدواج سر نگرفت چون احتمالا زیاد پسر جدی نبود حرفش



نکته: این نظر کارشناسی نبوده و صرفا نظر شخصی است

[بهار.زندگی]

خانوادش رفتن تحقیق و یکی از همسایه های محله قبلی ما (3سال پیش اونجا بودیم) گفتن این خانواده مشکل دارن

تو خودت این حرفش رو باور میکنی؟؟اینا بهانه است.دلیل اصلی موضوع پایینیه.من که اصلا بعید میدونم تحقیق رفته باشن.اصلا مطمئنی به خونوادش موضوع تو رو گفته.به نظر من که خودش اصلا قصدش ازدواج نیس.یه بهونه اورده که تو بیخیال بشی.اما شاید تو بهش گفتی راجب خونوادت اشتباه میکنه اونم رک بهت گفته دوست نداره.

حتی اگه تحقیق هم رفته باشن معلومه پر ازتردید بوده و منتظر تا یکی بگه اینا بدن و یه دل بشه و باهات تموم کنه.

به من زنگ زد گفت دیگه منو دوست نداره

دیگه ولش کن.
میدونم خیلی خیلی سخته بعد 4سال به اینجا برسی اما جلوی ضرر رو از هرجا بگیری منفعته.تو ابدا دیگه چیزی نمیتونی بگی چون هر چی بگی فقط غرورت رو میشکنه.

خداییش پسری که با یه غوره سردیش میشه ...اگه بیاد هم خواستگاریت شوهر مناسبیه برات؟؟

[navay ashna]

اون که اینقدر دوستون داره و به قول خودتون وابسته شدید چطور حالا میگه دوست ندارم . پس این 4 سال چی بود ؟
تحقیق لازمه ولی نه اینکه از یک خانواده یک چیزی بشنون و بعد دیگه حتی خواستگاری نیان .
لازم از دیگران هم در مورد شما تحقیق کنن اگر این حساسیت رو دارن . اگر همه یک نظر میدادن میتونست به شما اعتراض کنه یا هر چی ..
4 سال دوستی خیلی زیاده من فکر میکنم بعد از 4 سال دیگه اینقدر همه چیز عادی میشه که این آقا بعد این 4 سال راحت زنگ زدو گفت دوست ندارم و الان 13 روزه خبری نیست .
پس این وابستگی ، دوست داشتن ، رابطه ، چی بود...

[nmina]

با سلام خدمت تمام کسانی که مرا راهنمایی میکنند
شما که منو چند روزه میشناسید خیلی بهتر از کسی که منو 4 سال میشناسه راهنمایی و ارشاد میکنید کاش از اول دوستی با شما مشاوره میکردم از روز جدایی ما دو نفر به شماره من زنگ زدن و من فکر میکنم شاید خودش باشه که این کار را میکنه اخرین بار بهش گفتم اجازه بده من با خواهرتون(قبلا با ایشون اشنا شده بودم) صحبت کنم ام گفت با این کارم خودم را کوچک میکنم دیگه از جنس مخالف میترسم حتی تو تاکسی که میشینم سعی میکنم تا اخر مسیر بیرون را نگاه کنم تو خانه خیلی اروم شدم کم حرف میزنم حوصله مهمانی را ندارم مامانم خیلی ناراحته صبح ها که نماز میخونه میبینم برام گریه میکنه و دعا میکنه خسته شدم

[mosaferan]

نظرات نظرات خوبین ولی نوش دارو بعد از مرگ سهراب به درد نمیخوره،شمام اگه با این وضع پیش بری خانم به نظرت دیگه به درد زندگی آیندت میخوری؟دیگه میتونی شوهرداری کنی ؟میتونی بچه داری کنی؟پس بهتره به فکر تسکین دردت به روشهای مختلف باشی.بهت توصیه میکنم به زورم شده تو مهمونیا شرکت کنی و با دوستاتن همجنست خوش باشی.یه کار مثبت کنی مثلا گواهینامه رانندگی بگیری یا یه ورزشی رو شروع کنی ودوباره از این سوراخ نیش نخوری.چون مومن از یه سوراخ دوبار نیش نمیخوره.اگه روزی دوباره اومد سراغت باید با خانوادش بیاد.دیگه هیچ عذری پذیرفتنی نیست.

*اگه تمام شب رو برای از دست دادن خورشید گریه کنی،لذت تماشا کردن ستاره ها رو هم از دست میدی*

[فاطمههه]

nmina جان سلام عزیزم
تاپیک بهار جان به نظر من کاملا درست بود این اقا دنباله بهانه میگشته واسه پایان این رابطه که حتی اگه میرفت تحقیق و نتیجه هم خیلی خوب میشده بازم یه بهونه دیگه میاورده
البته یه احتمال دیگه هس شاید ایشون لازم باشه یه مدت تنها باشن خیلی وقتا در مورده اقایون تنها راه حل اینه که بزاری یه مدت تنها باشه به این معنی که یه چن ماهی به حال خودش رهاش کن اصلا به هیچ وجه سمتش نرو بزار احساس کنه کاملا تو رفتی بزا تصمیم بگیره فرصت فک کردن بهش بده اگه واقعا دوستت داشته باشه و دنبال بهانه نبوده باشه برمیگرده اگه هم نه همون بهتر که تو الان فهمیدی چیجور شخصیتی داره!!بعدم عزیزم اگه برگشت دیگه دوستی رو به هیچ عنوان قبول نکن جدی میگم اگه خواستت اینبار باید با خانوادش بیاد اگه هم نه مطمئن باش میتونی بدون اونم یه زندگی خوبو شروع کنی کم کم
خانومی سعی کن به خودت سخت نگیری کاریه که اتفاق افتاده!! سعی کن تا میخوای بری تو فکره این موضوع خودتو سرگرم کنی میدونم سخته ولی شدنی هس. نزار بیشتر از این خودت و مادرت اذیت شین به خودت توجه نمی کنی به فکره مادرت باش که وقتی میبنیه تو انقد استرس داریو ناراحتی اونم به هم میریزه


این فقط نظر شخصیه من هس خودت در موردش فک کن

[مریم و بابا لنگ دراز]

سلام
مینای عزیز عضویتتان را به تالار همدردی تبریک میگم به عنوان یک عضو کوچک
شما 27 سالته و تمام این مسائلی که دوستان بیان کرده اند آگاهی دارید. صرفا آگاهی کافی نیست. دوست عزیز آیا حرف ایشون به شما بهانه بوده یا نه! مشخص نیست. توکل به خدا کن و منتظر بمان به قول دوستان همه چیز به اون اقا برمیگرده که ایا این وابستگی تعهد و عشق را برایش ایجاد کرده است ؟ به خودت برگرد به همه ی لذت های وچیزهای خوبی که ترااز این برحه
زمانی نجات میده فکر کن و برا خودت ایجاد کن البته نمیخوام بگم شدنی هست یا نیست !سخته خیلی هم سخته ولی مهم اینه که ما از خودمون چه انتظاری داریم خوشبخت و امیدوار باشیم .موفق بودن در این تجربه سخته ولی این که میدونیم بلاخره تموم میشه مهم اینه چه جوری تموم بشه و ما وقتی بعدها بهش فکر میکنیم از خودمان و عکس العملمان راضی باشیم نه اینکه خودمان را فراموش کنیم.امیدوارم با راهنمایی دوستان همیشه از خودت راضی باشی و سعی کن برا راضی بودن از خودت این گوشه گیری ها و تنهایی ها را دور کنی .نگران نباش همه چیز حل میشه سعی کن مثل مادرتان دعا کنید منم ناقابلم ولی برا ت از صمیم قلب دعا میکنم به خصوص امروز روز اربعین است حتما دعا ها میگیره از حضرت زینب بخواه
خدای اطلسی ها با تو باشد
پناه بی کسی ها با تو باشد
تمام لحظه های خوب یک عمر
بجز دلواپسی ها با تو باشد

[niloofar 25]

سلام خانم گل!
تو شرايط بدي با اين تالار واين دوستان خوب آشنا شديد ولي با اينحال ورودتونو به اين دنياي دوست داشتني تبريك ميگم!
عزيزم تو شرايط بدي هستي و پر از اما و اگري/ ولي تو رو خدا دنبال تغيير صورت مسئله نباش!اشتباهي كه منو و خيلياي ديگه سالها انجامش داديم و حالا ميفهميم از اول اين رابطه ها اشتباه بوده!درسته كه ظاهر قضيه درسته يه دوست يه همكلاسي يه همفكر يكي كه خيلي هم ميتونه آينده دار باشه و خيلي هم به هم كمك كنيد ولي...
درست عشق از جائي شروع ميشه كه خود خواهي تموم ميشه و اگه چيزي شروع ميشه و خاتمه وسر انجام پايداري نميگيره دليلش اينجاست كه رابطه حتي اگر اسمش هم عشق باشه باطنش غرور و خودخواهيه!
بيشتر از اين قرباني خودخواهي ديگران نشو گل من اگه زنگ زده و به صراحت گفته كه دوستت نداره !پس ديگه دنبال دليل نباش اون هم اينقدر كذائي و آبكي!
حتي اگه زماني هم بر فرض محال درست شد و ...حتي ازدواجي... اون همسر مناسبي نيست كسي كه يكبار تونست به اين صراحت تو رو از زندگيش بيرون كنه /حتي اگر زير تيغ هم بوده/فرداي زندگي با راحتي بيشتري اينكارو انجام ميده و ميگه من كه اون موقع هم بهت گفته بودم
مرحم قلب شكسته ات رو در آرامي جستجو كن كه عاقلانه دوستت داشته باش نه بعد از 4 سال نتيجه تحقيقاتش/نه شناختش از خود شما!/ منفي باشه!
برات آرزوي شادي و خوشبختي مدام و آرامش ميكنم و از فرشته عزيزم كه اين مطلب رو كشف و ارجاع به تاپيك دلايل عيني دادن ممنونم كه ما رو با مشكلات عيني سايت بيشتر و سريعتر آشنا ميكنن!
موفق باشيد