نقد دیدگاه مسیحانه به قیام عاشورا
بر اساس این نگرش، به ناچار باید صفحه سیاه و تاریک این حادثه خوانده شود و فقط موضوع رثا وعزاداری مورد توجه باشد.هم چنان که چنین باوری نسبت به نهضت عاشورا، منجر به مسخ کلی اهداف این نهضت شده و قیام عاشورا به صورت سنگر گنهکاران و کفاره بد آنان جلوه می کند، یعنی امام حسین(علیه السلام)کشته شد تا گنهکاران از عذاب الهی بیمه شوند.
به تعبیر دیگر، این دیدگاه، یک برداشت اباحه گری است که چکیده اش آن است که نهضت حسینی قابل برداشت مکتبی نیست و نمی توان آن را الگو و اسوه قرار داد. گویا طرفداران این نظریه با تحریف این حادثه بزرگ و فلسفه پیدایش آن، می خواهند عاشورا را در برابر اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه وآله) قرار دهند و نشان دهند با یک گریه و برپایی ماتم برای سیدالشهدا(علیه السلام)، راه برای ارتکاب هر گناهی و خلافی باز است و با این اباحه گری مطلق و رها، می توان از زیر بار هر نوع وظیفه و مسئولیتی شانه خالی کرد. از این رو چنین بینشی، سبب طعن و استهزا درباره عزاداری شده است. چنانکه شاعری اصفهانی درباره مردی که در قیامت او را ملائکه مأمور عذاب در پیشگاه عدل الهی حاضر می کنند و به گناهانش شهادت می دهند، به طنز و شوخی معتقد است که گناهان آن مرد نادیده گرفته می شود، چرا که او قطره اشکی برای امام حسین(علیه السلام)پیشکش کرده است!:
اگر این مرد اشکی هدیـه کـرده *** ولش کن گریه کرده
عیان گر معصیت یا خفیه کـرده *** ولش کن گریـه کرده
نماز، این بنـده عاصـی نکـرده *** مـه حق روزه خورده
ولی یک نالـه در تکیـه کرده *** ولش کن گریه کـرده
اگـر از کـودکـان شیرخواره *** شکـم کـرده پـاره
به دسته، گریه های نسیـه کـرده *** ولش کـن گریه کـرده
خوراک او همه مـال یتیم است *** گـناه او عظـیم اسـت
خطا در شهر و هم درقریه کرده *** ولش کـن گریـه کرده
اگـر بر ذمه او حق نـاس است *** خدا را ناشنـاس است
برای خود جهان را فدیه کـرده *** ولش کن گریـه کـرده
به دست خود زده قداره برفـرق *** به خون خود شده غرق
تن خود زین ستم بی بنیه کـرده *** ولش کـن گـریه کـرده
نمی ارزد دو صد تضییع ناموس *** به یک سُبوح و قُدّوس
اگر اشکی روان بر لحیه کـرده *** ولش کـن گریه کـرده
به تعبیر برخی: "این نظریه ماهرانه ترین حیله ای است که با حفظ عظمت وجلالت حسین(علیه السلام)، شهادت او را پوچ وخالی از معنا و محتوا می کند و در هر صورت جلادان کشنده حسین(علیه السلام) را هم تبرئه می کند، چون آنها هم، نه به اراده و انتخاب خود، که به مشیت الهی، برای این کار از همان روز الست انتخاب شده اند و آلت اجرای اراده خداوند بوده اند; و نیز همه جباران یزیدی و بیعت گیرهای معاویه ای را برای همیشه از خطر عاشورا و خاطره حسین(علیه السلام)مصون می سازد تا جهت شهادت را از مقابله با قدرت های جور و غصب، به سوی هیچ، بر ضد هیچ کس و هیچ چیز منحرف کنند."
غافل از آنکه قیام امام حسین(علیه السلام) (چنانکه خواهیم نوشت) برای برپایی نماز و روزه و زکات و امر به معروف و نهی از منکر بوده است. حضرت قیام کرد تا اسلامِ ساخته و پرداخته امویان را به مردم معرفی کرده و بدعت های آنان را برای مردم نمایان سازد و مردم با این کشتی نجات بخش، به سوی سنت واقعی و سیره و روش پیامبر(صلی الله علیه وآله) حرکت کنند، نه برای آنکه بدعتی نو دوباره ایجاد شود و شریعت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) منسوخ شده و به بوته فراموشی سپرده شود. حضرت قیام کرد تا دین زنده بماند و با عمل به احکام الهی، بساط گناه و منکرات از جامعه برچیده شده و روحیه تقوا ودین محوری در بین امت اسلامی زنده شود. او قیام کرد تا مردم از نافرمانی خدا بیشتر بترسند واز آثار گناه که در دنیا وآخرت دامن گیر گنهکاران می شود، برحذر باشند. از این رو گریه و عزاداری برای سالار شهیدان برای نگه داشتن اساس اسلام است تا مردم با تأسی به آن امام همام، به یاد خداوند باشند و به برپایی فرایض و حدود الهی، هر چه بیشتر اهتمام ورزند.
بنابراین نتیجه چنین نگرشی به واقعه عاشورا آنست که گریستن ها وگریاندن ها درعزای حسین(علیه السلام) خود هدف نهضت عاشورا قلمداد شده و هدف اصلی فراموش شود. و مردم برای آنکه بهتر و بیشتر گریه کنند و دامن خود را از هرگونه گناه و پلیدی شستوشو دهند، در کنار روضه های صحیح، به روضه های دروغ و تحریف آمیز و عزاداری های بی محتوا وگاه در تضاد با اهداف واقعی قیام امام حسین(علیه السلام) نیز روآورند و نگاه آنان به حادثه عاشورا، به عنوان یک جنایت ومصیبت باشد، که باید برای آن گریه و عزاداری کرد. بدون تردید با این نگاه به نهضت کربلا، دیگر امام(علیه السلام)، قهرمان جاویدان وبی بدیل نیست، بلکه تنها مظلومی است که باید بر مظلومیتش گریست! ومرثیه سرایی کرد. به این ترتیب شور وحرکتی که در این حادثه وجود دارد، به خمودی وسکوت می گراید ونهضتی که می خواهد برای جباران تاریخ خطرساز باشد، عاملی برای تخدیر جوامع شده و ستمگران یزیدی در طول تاریخ از خطر عاشورا وخاطره جان فشانی امام حسین(علیه السلام) مصون می مانند. از این رو، این دیدگاه یکی از بدترین نوع تحریف ها در زمینه هدف نهضت عاشوراست.
اگر هدف از عزاداری ومرثیه خوانی این باشد ـ که به یقین این نیست ـ هیچ کس با آن مخالف نخواهد بود و حتی ممکن است افراد آلوده، بیشتر به آن رغبت نشان دهند و ستمکاران نیز جزو عزاداران و بانیان عزا باشند! از این رو وقتی به تاریخ پانصد ساله اخیر ایران مراجعه می کنیم، می بینیم که برخی از سلاطین صفوی وقاجار که در ستمگری وقساوت قلب دست کمی از کشندگان اباعبدالله(علیه السلام) نداشتند، خود در تکایای شاهانه خویش به عزداری می پرداختند و حتی اشعار جان سوزی نیز در این باره می سرودند.چنانکه افرادی نیز در هر عصر هستند که هیچ گونه شناخت و سنخیتی با امام(علیه السلام) ونهضت وی ندارند ولی در مراسم عزاداری چنان خود را عزادار نشان می دهند که گویی تنها به آنان باید عزادار واقعی گفت!
تردیدی نیست که، مرثیه سرایی و ذکر مصیبت وعزاداری در مظلومیت اباعبدالله(علیه السلام) و متناسب با اهداف بزرگ حرکت حضرت اجر و فضیلت فراوان دارد. چنانکه روایات زیادی که درباره ثواب گریه وعزاداری بر امام حسین(علیه السلام) از معصومان(علیهم السلام)رسیده است،بیانگر این معناست; اما باید توجه داشت که مثلا شاعری که می خواهد در رثای سیدالشهدا شعر بسراید، باید نخست به درستی، امام و هدف او را از قیام بر ضد نظام اموی، بشناسد و سپس اشعاری مناسب مقام وشأن امام(علیه السلام)واهدافش بسراید. دراین صورت است که شعرش هدف دار، حماسی، عزت بخش وحرکت آفرین خواهد بود.
همانند: کُمَیْت اسدی و دِعْبِل خُزاعی از شاعران مرثیه خوان در عصر ائمه(علیهم السلام) که در حضور ائمه(علیهم السلام) مرثیه سرایی می کردند واز سوی آنان مورد تشویق ومشمول دعای خیرشان می شدند. بدون شک اگر اشعار امثال کمیت و دعبل با اشعار برخی از شاعران قرون متأخر مقایسه شود، به روشنی تفاوت دیدگاه ها نمایان می شود.
اندیشمند معاصر استاد شهید مطهری در این باره می گوید:
"دلم می خواهد شما اشعار کمیت اسدی، اشعار دعبل خزاعی، اشعار ابن رومی وابوفراس حمدانی را (که به عربی است) با همین اشعار محتشم (که هزار خواب برایش تعریف می کنند) مقایسه کنید و ببینید آنها کجا واینها کجا; آنها دارند مکتب حسین را نشان می دهند، کمیت اسدی با همان اشعارش، از یک سپاه بیشتر برای بنی امیه ضرر داشت، این مرد، کی بود؟ یک روضه خوانی بود; اما چه روضه خوانی؟ ... شعر می گفت که تکان می داد دنیا را، تکان می داد دستگاه خلافت وقت را ... این مرد بخاطر همین اشعار و همین نوع مرثیه خوانی چه سختی ها کشید وچه روزگارها دید وبه چه وضع اورا کشتند ...اینها درزیر چتر مرثیه سالار شهیدان امام حسین(علیه السلام) چه انتقادهای داغ وگزنده ای از بنی امیه و از بنی عباس کردند و چه ها بر سر آنها آوردند؟"
این دسته از شاعران چنان با بصیرت و آگاهی از حماسه عاشورا سخن می گفتند که هرکس به شعر آنان گوش فرا می داد، بی اختیار تحت تأثیر قرار گرفته وصحنه کربلا در ذهنش تداعی می شد و نسبت به حقیقت ماجرا بصیرت می یافت. چنانکه کمیت اسدی درباره علت وقوع حادثه عاشورا می گوید:
یصیب به الرامون فی قوس غیرهم *** فیا آخرا اسدی له الغی اول
«تیر اندازان از کمان دیگران بر او تیر می انداختند وچه بسا شخص آخری که نفر اولی زمینه گمراهی را برای او فراهم ساخت».
کمیت در این بیت ، به ریشه یابی جریان عاشورا پرداخته وبراین باور است که زمینه چنین ستمی را خلفای پیشین به وجود آوردند و یزید آن را عملی ساخت.
هم چنین وی در اشعارش حاکمان اموی را مسئول شهادت امام حسین(علیه السلام) وجنایات دیگر دانسته وخطاب به آنان گفته است:
فَتِلْکَ مُلُوکُ السُوءِ قَدْ طالَ مُلْکُهُمْ *** فَحَتی مَ حَتی مَ العناء المطول
وما ضُرِبَ الامثالُ فِی الجورِ قَبْلَنا *** ِلاَجْوَرَ مِنْ حُکّامِنا المُتَمِثلِ
[اینها خلیفه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نیستند بلکه] آنان شاهان ستمگری هستند که مدت حکومتشان به درازا کشیده است. پس تا کی و تا کجا این رنج طولانی ادامه خواهد داشت؟
ستمگرانی که قبل از ما، در ستم ضرب المثل بودند، هیچ وقت از حاکمان عصرما ستمکارتر نبودند. [اما این بنی امیه روی همه آنان را سفید کردند.]
ولی در مقابل، شاعرانی هستند که حادثه کربلا را فقط از جنبه عاطفی، احساسی ورثایی نگریسته و(به جای حکومت ستمگر اموی) چرخ فلک را علت ومسئول شهادت امام حسین(علیه السلام)دانسته اند، چنانکه محتشم در بند یازدهم از ترکیب بند دوازده گانه معروف خویش می گوید:
تا چرخ سُفله بود خطایی چنین نکرد *** بر هیچ آفریده جفایی چنین نکرد.
و در بند دوازدهم می گوید:
ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده ای *** وزکین چها درین ستم آباد کرده ای
بر طعنت این بس است که عترت رسول *** بیداد کرده خصم وتو امداد کرده ای
و در متون تعزیه خوانی از قول امام(علیه السلام) نقل شده است:
امان زچرخ که یک عهد استوار ندارد *** که بی وفا بود و هیچ اعتبار ندارد
حسین که غاشیه داری اش جبرئیل نمودی *** کنون به وقت سواری رکاب دار ندارد
و یا:
ای چرخ بر حسین ستم بی شماره کن *** ای بی وفا، جفای پیاپی نظاره کن
ای آسمان زنانِ پسر کشته مـرا *** وارد به شهر شام بساز و نقاره کن
بدون تردید چنین اشعاری که با نگاه مسیحانه و یا با مضامینی احساسی و جبرگرایانه تنظیم و سروده شده است، نه تنها در ترسیم چهره ای ظلم ستیز از حماسه جاویدان عاشورا و الگو دهنده به نسل های آینده، توفیقی ندارد، بلکه سیمای قهرمان این نهضت را، سیمایی منفعل، مجبور و بی اراده، غیر تأثیر گذار و بی هدف جلوه گر می سازد که به سادگی تن به چنین سرنوشت و فرجامی داده است!
ادامه دارد ......
علاقه مندی ها (Bookmarks)