به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 51
  1. #1
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    *<<* فلسفه قيام عاشورا *>>*

    مقدمه

    از زمانى كه قيام امام حسين(ع) با آن شرايط و ويژگى هاى خاص اتفاق افتاده است، سؤال‌هايى در ميان نخبگان و انديشمندان و حتى مردم عادى مطرح بوده است كه، انگيزه اصلى امام(ع) از اقدام به چنين كارى چه بوده است؟ آيا دعوت كوفيان فلسفه قيام آن حضرت بوده، يا قيام امام(ع) علت دعوت كوفيان؟ آيا دستيابى به حكومت، علت اصلى و غايت نهايى اين نهضت بوده است يا ايجاد اصلاحات و تغييرهاى محدود در ساختار حكومت اسلامى هم مى توانست هدف امام(عليه السلام)را تأمين كند؟ اگر هدف اصلى قيام، اصلاح وضعيت امت و جامعه اسلامى بود، آيا حضرت نمى توانست به شيوه مسالمت آميز به هدف خويش جامه عمل بپوشاند تا مردم شاهد ريختن خون فرزندان پيامبر(صلى الله عليه وآله)و به اسارت رفتن اهل بيت(عليهم السلام) آن حضرت نباشد؟ و...

    اين پرسش ها و مانند آنها، هر كدام حاكى از نگرش ها و ديدگاه هاى خاص افراد به اين حادثه است. البته يكى از علل فزونى پرسش ها و ديدگاه ها درباره فلسفه قيام حضرت را بايد در پيچيدگى خاص و چند بُعدى بودن اين نهضت جست و جو كرد. نهضتى كه در طول تاريخ اسلام، نظيرى نمى توان براى آن يافت.
    نكته ديگرى كه تحليل چنين حادثه اى را مشكل مى سازد، عكس العمل دور از انتظار و غيرقابل باور و پذيرش بسيارى از مسلمانان در برابر اين قيام بوده است! چرا كه نه تنها كوفيان كه خود طلايه دار دعوت حضرت بودند، بلكه مردم ديگر شهرهاى اسلامى بويژه مكه و مدينه هم واكنش مناسب و پاسخ مثبت در برابر اين حادثه ازخود نشان ندادند و به رغم آنكه هنوز بيش از نيم قرن از رحلت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نگذشته بود، شاهد چنين جنايت و فاجعه اى بودند و دَم برنياوردند.


    يك تحليل گرتاريخ عاشورا، وقتى حضور تعدادى از صحابه و گروه زيادى از تابعين را در آن روزگار به ياد مى آورد و مى بيند كه از حريم خاندان پيامبر(صلى الله عليه وآله) هيچ گونه دفاعى نمى كنند در حالى كه هم چنان ادعاى دين دارى مى كنند، با تناقضى غير قابل توجيه رو به رو مى شود، چرا كه از يك سو، ادعاى دين دارى و دين باورى اين دسته را مى بيند و ازسوى ديگر، به راستى و درستى حركت فرزند پيامبر(صلى الله عليه وآله) ايمان دارد. شخصيتى كه در دامن رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، دُخت بزرگوارش فاطمه زهرا((عليها السلام)) و نخستين امام شيعيان و چهارمين خليفه مسلمانان بزرگ شده است. اكنون پژوهش گر تاريخ كربلا با اين مشكل دست به گريبان است كه چگونه اين دو واكنش متضاد را بپذيرد و تضاد آن دو را توجيه كند؟!

    با عنايت به چنين واكنش دوگانه و متضادى از زمان وقوع اين حادثه تا به امروز، هر انديشمند مسلمانى كه با تاريخ عاشورا سروكارداشته است، به فراخور فهم و برداشت خويش از اين واقعه، درباره قيام كربلا و اهداف آن، سخن گفته است. البته در اين ميان، برخى از مورخان و انديشمندان اهل سنت به دلايل گوناگونى از جمله: سلايق و انگيزه هاى سياسى و دينى، گرايش و وابستگى به دستگاه حاكم و در نتيجه تحت فشاربودن از سوى حكومت وقت به منظور تحريف و وارونه جلوه دادن حقايق تاريخ اسلام و به ويژه تاريخ عاشورا، تأثير پذيرى از اوضاع سياسى ـ مذهبى زمان خويش و سرانجام از همه مهم تر، عدم سنخيت ميان شخصيت واقعه نگار و ابعاد شخصيتى رهبر و قهرمان حادثه، دچار تحريف ها و وارونه نويسى هاى گوناگون در تاريخ عاشورا و به ويژه درباره فلسفه نهضت عاشورا شده اند. هم چنانكه برخى از نويسندگان و انديشمندان شيعه نيز به سبب نگاه يك سويه و تك بُعدى به واقعه عاشورا و عدم توجه به ابعاد گوناگون اين قيام به ويژه شخصيت و رهبر اين قيام به عنوان امام معصوم و شخصى كه اطاعتش واجب است، دچار تحليل هاى نادرست يا ناقص و گاه جنجال برانگيز پيرامون اين حادثه بزرگ تاريخ اسلام شده اند.

    بنابراين اگرتحليل گر نهضت عاشورا بخواهد در تحليل خويش بيراهه يا كژراهه نرود و در دام تحليل هاى عقيم و ناكارآمد دراين باره نيفتد، لازم است نخست اينكه، سنخيتى بين خود و رهبر نهضت ايجاد كند تا روح و رفتار امام حسين(عليه السلام)را با جان و دل لمس كند، و دوم آنكه، در بررسى ابعاد و زواياى قيام كربلا، به شخصيت امام حسين(عليه السلام) به عنوان امام معصوم و كسى كه اطاعتش واجب و صاحب ولايت عام است، عنايت كامل داشته باشد. در اين صورت مى توان ادعا كرد كه پژوهش گر تاريخ كربلا در تحليل خويش درباره انگيزه قيام كربلا به تحليل نسبتا صحيح و جامع دست يافته است.



    منبع



    ادامه دارد ......




    .


  2. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (چهارشنبه 16 آذر 90)

  3. #2
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    RE: *<<* فلسفه قيام عاشورا *>>*

    با عنايت به اين مقدمه، در آغاز به بيان و نقد و بررسى مهم ترين و مشهورترين آرا و ديدگاه هاى انديشمندان مسلمان پيرامون فلسفه قيام امام حسين(عليه السلام) مى پردازيم و سپس در ادامه به انگيزه قيام، از زبان خود حضرت كه از ميان وصيت نامه، خطبه ها، بيانات و نامه هاى آن حضرت از آغاز نهضت در مدينه تا فرجام آن در كربلا، مى توان به دست آورد، خواهيم پرداخت. البته از سخنان ديگر ائمه(عليهم السلام) نيز درباره فلسفه قيام كربلا كه در برخى از زيارت نامه ها وارد شده است، استفاده خواهد شد.
    معرفى و نقد و بررسى مهم ترين و مشهورترين ديدگاه هاى مورّخان و انديشمندان مسلمان درباره فلسفه قيام كربلا;


    1. ديدگاه و برداشت دنياگرايانه


    يكى از ديدگاه هاى مهم درباره فلسفه قيام عاشورا، برداشت دنياگرايانه از نهضت اباعبدالله(عليه السلام) است. اين برداشت از همان آغاز نهضت در برخوردهايى كه امام(عليه السلام) با برخى ازبزرگان و افراد سرشناس درمدينه ومكه داشتند، به روشنى نمايان است. آنان به اين گمان كه حسين بن على(عليه السلام) براى دستيابى به رياست و حكومت دنيايى قيام كرده است; اما در ارزيابى خود براى دست يافتن به چنين هدفى، دچار اشتباه شده است، حركت حضرت را تخطئه كرده و در لباس خيرخواهى، كوشش مى كردند امام(عليه السلام) را به هر شكل ممكن، از اين سفر باز دارند; چرا كه مى دانستند اين حركت به شكست نظامى منجر خواهد شد و دستيابى به حكومت، خيالى بيش نيست. چنانكه در همان زمان عبدالله بن عمر با چنين نگاهى چندين بار كوشيد تا حضرت را از هدف خود منصرف نمايد.211 عبدالله بن مطيع نيز با چنين اعتقادى ، از امام(عليه السلام)مى خواهد كه از تصميم خويش منصرف شود; چنانكه در ديدارش با حضرت مى گويد:
    "شما را به خدا، اى پسر رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، مگذار حرمت اسلام شكسته شود! شما را به خدا، حرمت رسول خدا(صلى الله عليه وآله)و حرمت عرب را حفظ كن! به خدا سوگند، اگر آنچه را كه (امروز) در دست بنى اميه است (يعنى حكومت) در پى آن باشى، تو را مى كشند و اگر شما را بكشند، بعد از شما هرگز از كسى نمى هراسند.212


    چنين انديشه اى محدود به عصر امام حسين(عليه السلام) نشد، بلكه در قرون بعدى نيز، برخى از مورّخان و انديشمندان اهل سنت ضمن تأييد و پذيرش و ترويج تفكر ياد شده، به ارائه تفسيرسطحى و دنياگرايانه از انگيزه قيام اباعبدالله(عليه السلام)و در نتيجه ارائه چهره اى تحريف شده و دگرگون از نهضت كربلا پرداختند
    . اين گروه در اثر چنين نگاهى (كه برخاسته ازمحاسبه هاى بشرى است) براين باورند كه نهضت امام(عليه السلام) يك حركت نسنجيده در شرايط نامناسب بوده است. چون حسين(عليه السلام) آن چنانكه بايد در ارزيابى قدرت حكومت و سنجش توان وجايگاه خويش دقت لازم نكرد. از اين رو براقدام امام(عليه السلام) خرده گرفته و آن را سبب تفرقه بين مسلمانان و خلاف مصالح جامعه اسلامى پنداشته و در اين زمينه برخى ازآنان تا آنجا پيش رفته اند كه حركت امام(عليه السلام) را براى خود او و اسلام و مسلمانان تا روز قيامت زيان بار دانسته اند. نمونه اى از اين اظهار نظرها چنين است:

    الف. قاضى ابوبكربن عربى اندلسى مالكى (م 543 هـ) مؤلف كتاب العواصم من القواصم در اين باره مى گويد:

    "اگر حسين بن على كه بزرگ اين امت و پسر بزرگ اين امت وشريف ترين شخص و پسر شريف ترين شخص امت بود، در خانه خود مى نشست يا به زراعت يا دامدارى مى پرداخت، مقرون به صلاح و صرفه بود. و اگر مردم از او درخواست قيام به حق مى كردند، از آنان نمى پذيرفت و توجه به هشدار رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى كرد (كه از انگيزش فتنه بيم داده بود) و به خاطر مى آورد كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله)از صلح حسن بن على(عليه السلام) ستايش كرده است. اگر او تنها به اين نكته توجه مى كرد كه حسن بن على(عليه السلام) با آن همه نيروى نظامى خودحكومت و خلافت را از دست داد، چگونه او مى تواند به كمك اوباش و اراذل كوفه خلافت را چنگ آورد؟، چنين حادثه تأسف بارى هرگز رخ نمى داد!213


    ادامه دارد ............


    .

  4. 4 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (جمعه 25 آذر 90)

  5. #3
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    RE: *<<* فلسفه قيام عاشورا *>>*

    ب. ابن تيميه (م 728 هـ)،
    بنيان گذار انديشه وهابيت، نظريه جواز خروج حسين بن على(عليه السلام)بر يزيد را باطل مى داند. او بر اين باوراست كه: مفسده چنين خروجى از مصلحتش بيشتر بوده و در خروج وقيام حسين هيچ گونه مصلحت دنيايى ودينى وجود نداشته است. چرا كه حسين(عليه السلام) آنچه را كه ازكسب خير و دفع شر در نتيجه قيامش به دنبال آن بود، به دست نياورد و حتى با قيام و كشته شدنش، خوبى كاهش يافت و بدى فزونى گرفت، بلكه قتل حسين از كارهايى بودكه فتنه هاى زيادى را دامن زد.
    وى در جاى ديگر در بحث مقايسه اى بين قتل عثمان و شهادت امام حسين(عليه السلام)مى نويسد:
    "بى ترديد اجروثواب عثمان نزد خدا بيشتر وگناه قتلش بيشترازگناه كشتن كسى است كه حاكم وزمامدار مسلمانان نبوده; اما براى دستيابى به حكومت خروج كرده است چرا كه عثمان از خود صبر پيشه كرد و براى حفظ جان خويش با قاتلانش نجنگيد!..."


    ج. ابن كثير (م 774 هـ)
    دركتاب البداية والنهاية در فصلى با عنوان قصة الحسين بن على وسبب خروجه باهله من مكة الى العراق فى طلب الامارة وكيفية مقتله216 به جريان قيام كربلا پرداخته است. وى با انتخاب عنوان ياد شده هدف نهضت امام حسين(عليه السلام) را طلب حكومت ودستيابى به قدرت (طلب الامارة) بيان كرده و با اين سخن به اين قيام، ماهيتى سياسى ـ دنيايى داده است.

    د. ابن خلدون (م 808هـ)
    ديدگاه خويش را درباره قيام امام حسين(عليه السلام) چنين بيان مى كند:
    "... حسين ديد كه قيام بر ضد يزيد به سبب فسق وى واجب و ضرورى است. به ويژه بركسى كه توانايى چنين قيامى را داشته باشد. اوگمان كرد خود به سبب شايستگى وداشتن شوكت و نيرومندى، بر اين امر توانا ست; اما درباره شايستگى، هم چنان كه گمان كرد درست بود و بلكه بيش از آن هم لياقت داشت; اما درباره شوكت (وقدرت نظامى خويش كه خيال مى كرد بتواند با نيروى نظامى خويش بر دشمن غلبه كند) اشتباه كرد!"

    هـ . شيخ محمد طنطاوى مصرى (م 1277 هـ)
    درباره نهضت امام حسين(عليه السلام) مى نگارد:
    "حسين بن على(رضى الله عنه)از روى خوش گمانى به كسانى كه گرد او جمع شده بودند وشديداً او را براى قيام وقبضه كردن خلافت تحريك مى كردند،اطمينان پيدا كرد. از اين رو قيام كرد; اما از طرفى قدرت وشوكت بنى اميه و شدت عمل دستگاه حاكم را به حساب نياورد،وازطرف ديگر،فريب كارى مردم عراق راكه در گذشته پدر وبرادرش را فريب داده بودند، از نظر دور داشت!"


    و. عبدالوهاب نجار (م 1360 هـ)،
    استاد دانشگاه الازهر مصر نيز درباره قيام اباعبدالله(عليه السلام)، نظرى شبيه ديدگاه طنطاوى دارد، او مى گويد:
    "ظلم است كه گفته شود يزيد، حسين بن على را اجباراً به سوى عراق فرستاد زيرا حسين با اختيار خود به عراق رفت. او به دو سبب فريب خورد: يكى آنكه، خيال كرد عراقيان كه دعوتش كردند او را يارى خواهند داد وديگر آنكه، تصوركرد خويشاوندى با رسول خدا(صلى الله عليه وآله) چنان مقام اجتماعى به او داده است كه مى تواند دراين مبارزه پيروز شود."

    ز. محب الدين خطيب مصرى (م 1389هـ)
    در حواشى خود بر كتاب العواصم من القواصم ابن عربى، بعد از بيان نظر و كوشش هاى برخى از كسانى كه مى خواستند امام حسين(عليه السلام) را از سفر به عراق منصرف كنند، مى نويسد:
    "اين همه كوششى كه افرادخيرخواه براى ممانعت ازسفرحسين بن على به كوفه كردند، بى نتيجه ماند.سفرى كه براى خود و اسلام وامت اسلامى تا امروز وتا روز قيامت ناميمون وزيان آور بوده وتمام اين زيان ها به سبب جنايتى بود كه شيعيانش مرتكب شدند، زيرا آنان بودند كه از روى نادانى وغرور وحس فتنه انگيزى وايجاد شر و اختلاف، حسين بن على را براى قيام و سفر به عراق برانگيختند!"

    بررسى اين ديدگاه

    اين ها نمونه هايى ازديدگاه دنياگرايانه برخى از مورّخان و انديشمندان اهل سنت درباره فلسفه قيام عاشورا بود. اين نگرش از چند جهت قابل خدشه ونقد است:


    نخست:
    اين گروه مسئله تجاوز حاكمان يزيدى و بيعت خواهى اجبارى آنان از حضرت را ازنظر دور داشته وتوجه نداشته اند كه عاملان يزيد در هر فرصتى كه پيش مى آمد در پى قتل آن بزرگوار بودند. چه زمانى كه حضرت در مدينه بودند و به سبب عدم پذيرش بيعت اجبارى، مجبور به هجرت شبانه و مخفيانه از مدينه شدند و چه در ايام اقامت در مكه كه به سبب احتمال ترورش، نتوانستند اعمال حج را به پايان برسانند و به سرعت از مكه خارج شدند و چه در هنگام خروج از مكه كه مورد تعقيب نظاميان مسلح حكومت قرار گرفتند و چه زمانى كه سپاهيان عبيدالله بن زياد تحت فرماندهى حُرّ براى محاصره و جلب امام(عليه السلام)آمدند و از حركت امام(عليه السلام)به سوى كوفه يا بازگشت حضرت به حجاز جلوگيرى به عمل آوردند و سرانجام به رغم ميل باطنى امام(عليه السلام) وى رادر بيابانى خشك وبى پناهگاه فرود آوردند، و چه در روز عاشورا كه هر چه حضرت براى جلوگيرى از برخورد نظامى كوشيدند، سودى نبخشيد و سرانجام با آن تهاجم وحشيانه به امام(عليه السلام) واهل بيت(عليهم السلام) و اصحاب حضرت، آن فاجعه دهشتناك را آفريدند.
    بنابراين، اين دسته از مورخان وصاحب نظران اهل سنت چون تهاجم حاكمان يزيدى را به شمار نياورده اند يا نخواسته اند به شمار بياورند، در درك و تحليلِ انگيزه و ماهيت قيام آن حضرت دچار اشتباه شده و نتوانسته يا نخواسته اند تشخيص بدهند كه عامل اصلى اين فاجعه، حكومت تجاوزكار وزياده خواه يزيد بوده است نه حسين بن على(عليه السلام).



    ادامه دارد ........



    .

  6. 4 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (جمعه 25 آذر 90)

  7. #4
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    RE: *<<* فلسفه قيام عاشورا *>>*

    دوم:
    از نگاه اين نويسندگان، اساس قيام حسين بن على(عليه السلام) براى به دست گرفتن حكومت بود وشكست آن هم مستند به سه چيز بود:
    1. اشتباه در ارزيابى نيروى كوفيان و ميزان مساعدت آنان.
    2. عدم توجه به عمق دشمنى بنى اميه با بنى هاشم.
    3. غفلت از توان نظامى وقدرت تشكيلاتى سپاه يزيد.

    روشن است چنين برداشتى از نهضت عاشورا، ريشه درنگاه دنياگرايانه به قيام عاشورا دارد. اين گروه با چنين نگاهى، چون به بررسى گزاره هاى تاريخى درباره اين نهضت پرداخته و به اين نتيجه رسيده اند كه اوضاع و شرايط، براى قيام حسين بن على(عليه السلام)مناسب نبوده است، زبان به اعتراض گشوده گاهى مردم كوفه را مقصر قلمداد كرده اند كه به امام(عليه السلام)وعده هاى فريبنده دادند و به آن عمل نكردند و زمانى حركت حسين(عليه السلام) را اشتباه پنداشته اند كه ازيك سو به وعده هاى توخالى كوفيان (با آن پيشينه خيانت پيشگى وبى وفايى كه داشتند) اعتماد كرد و از سوى ديگر، توان بالا وقدرت سهمگين سپاه يزيد را ناديده گرفت.

    روح اين منطق و چنين انديشه اى آنست كه قدرت مادى، كه تجسم آن امكانات و قواى زمينى است و با جسم انسان سروكار دارد، اصل به شمار آورده شده است; اما احساس وظيفه و تكليف و دغدغه مصلحت دين، فرع وحتى هيچ پنداشته شده است. از اين رو در مقوله نهضت كربلا چون امكانات و قواى مادى امام(عليه السلام) را اندك مى بينند و هدف حضرت را نيز دستيابى به قدرت وحكومت مى پندارند، حركت حضرت را، حركتى نسنجيده و عجولانه قلمداد كرده و بر اين باورند كه در صورتى قيام حضرت معقول بود كه وى نيروى نظامى كافى و امكانات مادى فراوان در اختيار داشت.
    غافل از آنكه امام(عليه السلام) (چنان كه خواهيم نوشت) ازقدرت مادى و نظامى بنى اميه كاملا آگاه بود و قساوت قلب و پيشينه دشمنى اين خاندان را با دودمان رسالت از ياد نبرده بود و سابقه بى وفايى مردم كوفه هم در ياد او باقى بود. هم چنان كه حضرت نه تنها آرا و نظريات بزرگان و ناصحان را نيز رد نمى كرد، بلكه گاهى حتى به صراحت نظرآنان را تأييد مى كرد. چون مى دانست آنان به خاطر علاقه ومحبتى كه نسبت به وى دارند او را از سفر به عراق كه زندگى و مصالح دنيايى وى را به خطر مى انداخت، باز مى دارند; اما حسين بن على(عليه السلام) مصلحت دين و جامعه اسلامى را بر مصالح دنيايى خويش ترجيح داد و مسئوليت حفظ دين نزد وى (همانند جد، پدرو برادر بزرگوارش) بسيار خطيربود، ازاين رو نمى توانست براى حفظ مصالح دنيايى خود و اهل بيت(عليهم السلام) و يارانش، از مصالح دينى و آخرتى چشم پوشى كند. به همين سبب بود كه نهضت حضرت از اين بُعد مورد تحسين همگان بود.بنابراين، برداشت دنيايى از نهضت عاشورا، با تفكر حسينى كه اصل را انجام تكليف مى داند، اگرچه دراين راه جان به خطر بيفتد، ناسازگارى و ناهم خوانى جوهرى دارد.


    سوم:
    چگونه مى توان پذيرفت كه امام حسين(عليه السلام)براى دنيا طلبى و رياست اقدام به قيام كرد، در حالى كه آن بزرگوار بر اساس آية شريفه: اِنّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً مانند: جد، پدر، مادر و برادرش، مبرّا از هرگونه پليدى است. آيه ياد شده كه بنا به اعتقاد شيعه و روايات بسيار فراوان اهل سنت درباره پيامبر(صلى الله عليه وآله)، على(عليه السلام)، فاطمه((عليها السلام))، حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) نازل شده است، بهترين دليل بر عصمت اين پنج تن از هرنوع پليدى است كه از مهم ترين آنها دنيادوستى و رياست طلبى است. افزون براين، اگر انگيزه حضرت از قيام مسلحانه، دستيابى به حكومت چند روزه اين دنيا بود، رسول خدا(صلى الله عليه وآله)امر به يارى او نمى كردند، درحالى كه رواياتى حتى از طرق اهل سنت وارد شده است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمان به يارى حضرت داده است. از جمله انس بن حارث نقل مى كند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمود:
    اِنَّ ابْنِى هذا يَعنِى الحُسَيْنَ يُقْتَلُ بِاَرْض مِنَ الْعِراقِ فَمَنْ اَدْرَكَهُ مِنْكُمْ فَلْيَنْصُرْهُ
    اين فرزند من يعنى حسين(عليه السلام) در زمينى از عراق كشته مى شود. پس هركس از شما اورا درك كرد، بايد اورا يارى كند.
    هم چنانكه حضرت كشندگان امام(عليه السلام) را نيز لعن كرده و آنان را از شفاعت خويش در قيامت محروم ساخته است.


    .


    ادامه دارد ..........



    .

  8. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (دوشنبه 28 آذر 90)

  9. #5
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    RE: *<<* فلسفه قيام عاشورا *>>*

    چهارم:
    اگر حسين بن على(عليه السلام) به دنبال رياست و حكومت بود، بايد مانند رهبران سياسى ديگر كه براى مغلوب كردن دشمن، به هر وسيله اى چنگ مى زنند و حتى از هرگونه دروغ و حيله و تزوير براى پيشبرد اهداف خويش، بهره مى گيرند، عمل مى كرد، هم چنانكه مانند بسيارى ديگر كه دنبال پيروزى هستند، بايد از هيچ كوششى در جلب نيرو، فروگذارى نكرده و هرگز از شكست خود و پيروزى ظاهرى دشمن سخن نگويد، چنانكه نبايد از اينكه آينده اى دهشتناك در انتظارش است، حرفى بزند و لشكر را از دور خويش پراكنده كرده و از مكان امنى كه نزد همگان محترم است و هتك آن براى دشمن گران تمام مى شود، بيرون روند. در حالى كه (چنانكه خواهد آمد) حضرت از آغاز تا پايان قيام در بسيارى از خطبه ها و بياناتشان، سخن از شهادت، مى زد و پايان كار خويش را شهادت و اسارت اهل بيت(عليهم السلام)مى داند. از اين رو، بسيارى از افراد كه به انگيزه هاى دنيايى حضرت را همراهى مى كردند، هنگام شنيدن اين سخنان، از دور حضرت پراكنده شدند.

    پنجم:
    (چنانكه خواهيم نوشت) مطالعه و انديشه در خطبه ها، نامه ها و سخنان امام(عليه السلام)در زمان نهضت وحتى قبل از آغاز آن در اواخر عمر معاويه، درباره انگيزه قيام و فعاليت هاى حضرت، چنين ديدگاهى را به روشنى مردود دانسته است. گويا امام حسين(عليه السلام)فضاى تبليغاتى بعد از شهادتِ خويش را مى ديد كه چگونه جنايت كاران اموى وقلم به مزد گيران آنان و حتى نسل هاى بعد (كه تأمين و تضمين نان و آبشان در گرو تأييد و ترويج چنين افكار و برداشت هايى وارونه از نهضت عاشورا بوده است) اين حادثه و اهداف آن را تحريف مى كنند. از اين رو امام(عليه السلام) در سخنرانى هشدار دهنده و نصيحت آميزى كه درسال هاى آخرحكومت معاويه در مكه و در جمع نخبگان و دانشمندان ديگر شهرهاى اسلامى داشتند، انگيزه هاى رياست طلبانه و دنياخواهانه از اقدامها و فعاليت هاى خويش ضد نظام حاكم اموى را اين گونه رد مى كنند:
    "خدايا! تو مى دانى كه آنچه از سوى ما انجام گرفته (از اقدامها و مبارزه ها بر ضد دستگاه حاكم) به سبب سبقت جويى در فرمانروايى و افزون خواهى در دستيابى به متاع ناچيز دنيا نبوده است."

    در وصيت نامه خود به برادرش محمد بن حنفيه در مدينه (پيش از ترك اين شهر) با رد چنين اتهامى، انگيزه قيام خويش را چنين بيان مى كنند:

    "من از روى سرمستى و گستاخى و تبهكارى و ستمگرى از مدينه خارج نشدم. بلكه براى طلب اصلاح درامت جدم خارج شده ام. مى خواهم امر به معروف ونهى از منكر كنم وبه سيره جدم و پدرم على بن ابى طالب عمل كنم."

    بنابراين با وجود چنين تصريحها و روشن گويى هايى از جانب خودِ حضرت درباره فلسفه حركت خويش، چگونه مى توان ادعاهاى غيرمستدل و سست ديدگاه پيشين را پذيرفت و نهضت امام(عليه السلام) را تخطئه كرد و زير سؤال برد؟



    2. نگرش عارفانه و صوفيانه


    ادامه دارد .........



    .

  10. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (چهارشنبه 30 آذر 90)

  11. #6
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    RE: *<<* فلسفه قيام عاشورا *>>*

    2. نگرش عارفانه و صوفيانه


    عارفان وصوفيان، حادثه عاشورا را در چارچوب عرفان نظرى و عملى خود تفسير مى كنند. در اين نوع نگرش، نهضت حسينى زائيده عشق است. قهرمانان عاشورا عاشقان پاك باخته اى بودند كه به پيمان الست وفا كردند وعاشقانه به سوى حق شتافتند و فانى در او شدند و حضرت حق آنان را به مقام فنا و نوشيدن باده وصل رساند و در اعلا عليين جايشان داد.دراين ديدگاه آنچه اصالت دارد، عشق است، پس آنچه از حادثه عاشورا از عشق تهى باشد، تحريف شده بايد پنداشت وهرچه با عشق هم خوانى دارد، همان واقعه عاشوراست.

    از ديدگاه عارفان وصوفيان پاسخ اين پرسش ها كه: مگر امام حسين(عليه السلام) نمى دانست در كربلا كشته خواهد شد، پس چرا رفت و چرا وقتى خود را در ميان لشكر انبوه دشمن تنها يافت، با آنان صُلح نكرد؟ مگر در اينجا عقل حكم به سازش نمى داد؟ پاسخ اين سؤالها، در يك كلمه يعنى عشق خلاصه مى شود و عقل از پاسخ گويى عاجز مى ماند. وقتى كه عشق آتش به جان عاشق زند، جز معشوق هيچ چيز ديگر در نظرش مجسم نمى شود و با تمام توان وشتاب مى خواهد به وصال معشوق برسد.

    محو وفانى شدن در انوار معشوق براى عاشق وصال است و بس. در بينش صوفيانه، شهادت امام حسين(عليه السلام)همانند سر دار رفتن حلاج است. بر اساس اين ديدگاه، مردان خدا با كشته شدن به هدف عالى خويش كه همان راهيابى به محضر خداست، مى رسند. پس جاى سرور وشاديست نه جاى حزن و اندوه!.

    با چنين ديدگاهى است كه مُلاى رومى روز عاشورا را روز فرح وشادمانى مى داند. چون معتقد است كه اباعبدالله(عليه السلام)ويارانش با شهادت، بند و قفس روحشان را شكسته به عالم ملكوت به پرواز در آوردند. از اين رو او عزادارى و برپايى مجالس سوگوارى براى آن حضرت را مورد مذمت و قدح قرار داده و براين باور است كه عزاداران به سبب غفلت وبار سنگين گناهان خويش بايد برحال خود گريه و عزادارى كنند نه بر آن بزرگوار! چنانكه مى گويد:

    پس عزا بر خود كنيد اى خفتگان *** زآنكه بد مرگيست اين خواب گران
    روح سلطانى ز زندانى بجست *** جامه در يم و چون خاييم دست
    چون كه ايشان خسرو دين بوده اند *** وقت شادى شد چو بگسستند بند
    سوى شاد روان دولت تاختند *** كُنده و زنجير را انداختند
    دور ملكست و گه شاهنشهى *** گر تو يك ذره از ايشان آگهى
    ورنـه اى آگه برو بـر خود گـرى *** زانكه در انكار و نقل و محشـرى
    بر دل و دين خرابـت، نوحه كـن *** چون نمى بيند جز اين خاك كهـن



    ادامه دارد ..................



    .

  12. 2 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (جمعه 23 دی 90)

  13. #7
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    RE: *<<* فلسفه قيام عاشورا *>>*

    عمان سامانى (م1322هـ)
    از ديگر عارفان و صوفيانى است كه حادثه عاشورا را براساس نگرش عرفانى تفسير و تحليل كرده است . او عاشورا را ميدانى براى سلوك سالكان و امام حسين(عليه السلام) را قطب عارفان و مرشد سالكان واصحاب او را مريدان وره پويان وصال مى داند. او براين اعتقاد است كه شهادت امام(عليه السلام) به مشيت وخواست الهى صورت گرفته است و چون نوبت به او رسيده است، وصالش با شهادت رقم خورده است:

    گويد او چون باده خواران الست *** هريك اندر وقت خود گشتند مست
    ز انبـيا و اوليا، از خاص و عام *** عهـد هريك شد به عهد خود تمـام
    نوبـت ساقى سرمستان رسيـد *** آنكه بُد پـا تا بسرمست، آن رسيـد

    عمان سامانى، امام حسين(عليه السلام) را عاشقى مى داند كه بهترين پاسخ به ناز معشوق را در شهادت خود مى داند، چون عاشقان تنها چيزى كه برايشان مهم است، خشنودى معشوق است نه خواست خودشان:

    ناز معشوق و نياز عاشقـى *** جور عذرا و رضاى وامقـى
    گفت اينك آمدم من اى كيا *** گفت: از جان آرزومندم، بي

    چون عاشق، اين پاسخ را از سوى معشوق شنيد، بى درنگ در هستى نگنجيد و مرگ خويش را خواست تا به وصل معشوق برسد. خدا با اين كار خويش، حسين(عليه السلام)را واله و شيداى خويش ساخت:

    گفت بنگر، بر زدستم آستين *** گفت من هم برزدم دامان، ببيـن
    لاجرم زد خيمه، عشق بى قريـن *** در فضاى ملك آن عشق آفريـن
    بى قرينى با قرين شد هـم قـران *** لامكانى را، مكان شد لامـكان


    و خدا كربلا را بهترين محل ابتلاى حسين قرار داد چرا كه بهشت و وصال معشوق را به بها و امتحان مى دهند نه به بهانه:

    كرد بر وى باز، درهاى بلا *** تا كشانيدش به دشت كربلا

    و از آن سو قاتلان وى را هم مهيا ساخت تا با حسين درآويزند و بر او تيغ بكشند و خون او بريزند تا معشوق از عاشق خونين چهره، خشنودتر شود، چرا كه راست گفته اند: عشق ز اول سركش و خونى بود.

    داد مستان شقاوت را خبر *** كاينك آمد آن حريف دربدر


    همچنين ميرزا حسن اصفهانى ملقب به صفى على شاه (م 1316 هـ)
    در كتاب زبدة الاسرار خود كه درباره اسرار شهادت سيدالشهدا(عليه السلام) نوشته، عاشورا را با اصول سير و سلوك صوفيانه تطبيق كرده است، چنانكه سروده است:

    آفتاب عشق ميدان تاب شـد *** عقل آنجا برف بود وآب شـد
    عقل تنها نى دم از هيهات زد *** عشق را بهـت برد ومـات زد


    تا آنجا كه مى گويد:

    پـرده كشـف الغـطـاء بـرچيـده شـد *** وانـچه حيـدر را يقيـن بُد، ديده شد
    ذات مطـلق بى حجـاب اى مـرد كـار *** گشـت در ميـدان توحيـد آشكـار
    هيـن چه ميدان ساحت غيب الغيـوب *** نه سپهرش جـزو خاك و خـاكروب
    آفتـاب لايـزالـى بـر فـروخـت *** پـرده هـاى لـن تـرانى را بسـوخت
    بـى حجـاب اسـرار ذات مـكتـتـم *** از حـجـاب افتـاد بيـرون تـام تـم
    آنـه در مـعـراج وحـى از وى رسيـد *** پيش پيش ذوالجنـاحـش مـى دويـد


    نقد و بررسى اين نگرش

    نگاه صوفيانه و عارفانه به قيام عاشورا اگرچه نسبت به نگاه هاى ديگر، كم اشكال تر و به سبب هم سويى نسبى آن با زبان دل، ازمقبوليت و جذابيت ويژه اى برخوردار است; اما اين نگاه نيز از چند نظر، خالى از تأمل و اشكال نيست:

    نخست اينكه:
    اصولا عارفان وصوفيانى، هم چون مولوى، عمان سامانى و صفى على شاه اين حقيقت را بايد در نظربگيرند كه اگر اين منطق صحيح باشد كه "مردان الهى با كشته شدن به ديدار خدا برسند پس جاى سرور وشاديست نه جاى تأثر وگريه"; از اين منطق اين نتيجه را نيز مى توان گرفت كه كشندگان مردان الهى خدمت بزرگى به آنان كرده اند چرا كه قفس روح آنان را شكسته اند و مرغ روحشان را به عالم ملكوت به پرواز درآورده اند!
    چنين تفسير و قرائتى از حادثه عاشورا، سبب مى شود كه شهادت امام حسين(عليه السلام) با آن همه عظمت و بزرگى، پوچ وخالى از محتوا تصوير شود و در هر صورت كشندگان حضرت تبرئه شوند. زيرا آنان نه به اراده و انتخاب خود، بلكه به خواست الهى براى اين كار از همان روز الست انتخاب شده و آلت اجراى اراده خداوند شده اند. در حالى كه چنين برداشتى پيرامون قيام عاشورا، مردود است، چرا كه در مقابل مشيت مقام ربوبى كه زمان معينى، روحى را در كالبدى براى تكامل بيشتر جاى داده است، نبايد كسى را جرئت وجسارت شكستن آن كالبد بوده باشد، به ويژه شكستن قفس روحى كه نتيجه اش فاسد و تباه كردن ارواح بسيارى ديگر از انسان هاست.



    ادامه دارد ......




    .

  14. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (جمعه 23 دی 90)

  15. #8
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    RE: *<<* فلسفه قيام عاشورا *>>*


    دوم آنكه:

    اگرچه بى ترديد زبان اين تفسير زبان دل است و عرفان در شناخت اين حادثه، نقش كليدى دارد و از اساسى ترين جنبه هاى حادثه عاشورا، جنبه پاك بازى حسين(عليه السلام) در راه معبود است، ولى بايد توجه داشت كه عرفانى قابل اعتنا و پذيرش است كه مبتنى بر كتاب خدا و سنت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) باشد، نه عرفان مسيحى، بودايى، هندى و... و عرفان به اصطلاح التقاطى. بنابراين با نگاه عارفانه و صوفيانه امثال مولوى، عمان سامانى و صفى على شاه نگريستن به حادثه عاشورا و غفلت از ابعاد ديگر اين حادثه سرنوشت ساز در تاريخ اسلام و به ويژه تأثير گذار در تاريخ رشد تشيع دوازده امامى، اين حادثه را تنها قابل استفاده براى اهل عرفان مى كند، در حالى كه نهضت امام حسين(عليه السلام)براى همگان درس آموز، عبرت آميز و مايه هدايت است.


    3. بينش مسيحانه

    يكى از اصول اعتقادى مسيحيت درباره حضرت عيسى(عليه السلام) آنست كه آن حضرت به صليب كشيده شد تا فدا شونده و كفاره گناهان بشر باشد. بنابر چنين باورى: عيسى(عليه السلام)رنج ها و مرگ خود را با آزادى كامل پذيرفت، تا به نمايندگى از بشر، كفاره تمام گناهانى باشد كه مردم مرتكب شده و براثر آن، به خدا بى حرمتى كرده اند.
    بسيارى از افراد قشرى و شايد مقدس، با تفسيرى شبيه اين اصل اعتقادى در مسيحيت، پنداشته اند امام حسين(عليه السلام)براى مبارزه با حكومت باطل قيام نكرد، بلكه براى كشته شدن نهضت كرد تا خود را فداى امتش كند ودوستان اهل بيت(عليهم السلام)را كه مرتكب گناهانى شده اند، درقيامت شفاعت كرده وگناهان آنان را تبديل به حسنات كند. اينان با تشبث و تمسك به رواياتى كه فضيلت گريستن بر سيد الشهدا(عليه السلام) را برشمرده و تشويق و ترغيب به عزادارى مى كند و پاداش آن را، آمرزش گناهان و ورود به بهشت مى داند، بر اين باورند كه دوستان امام حسين(عليه السلام) هر گناهى كه انجام مى دهند، خيالشان از اين جهت راحت است . زيرا حضرت در عالم ذر، با خدا عهد كرده است كه خون او كفارة گناهان امتش باشد; چنانكه خود فرموده: انا قتيل العَبْرَة من كشته اشك هستم.

    تنها تفاوت این نگرش با دیدگاه مسیحیت آنست که طرفداران این نظریه بر این باورند که بهانه ای لازم است تا شخص آمرزیده شود، اگرچه در تمام عمر خویش زشت ترین اعمال را مرتکب شده باشد و پرونده اعمال وی ازکارهای نیک خالی باشد! با چنین نگرشی است که برخی از شاعران و تعزیه خوانان در لابه لای اشعار و متون تعزیه خوانی، به موضوع انگیزه قیام امام حسین(علیه السلام)پرداخته اند.


    سروش اصفهانی از شاعرانی است که در قالب زبان حال امام(علیه السلام)، با نگاه مسیحانه به نهضت کربلا نگریسته است، چنانکه می گوید:

    من سیرم از حیات وگرنه کنم روان *** درهر قدم به روی زمین چشمه حیات
    بهر شفاعت گنه دوستان خویـش *** کردیم سینه را هدف تیر حادثات
    قاآنی شیرازی از دیگر شاعرانی است که در این باره سروده است:
    در کربلا حسینِ علی تا نشد شهید *** کی می شدی شفیع همه خلق سر بسر


    و در جای دیگر می گوید:

    خنجر برید حنـجر او را نکـرد شـرم؟ *** کرد، از چه سر برید؟ نپذرفت ازو قض
    بهر چه ؟ بهر آنکه شود خلق را شفیع *** شرط شفاعتش چه بـود؟ نوحـه و بکا

    میرزا محمد اشراقی نیز در این باره گفته است:

    گفت من با این گروه بد ستیز *** دادخـواهی دارم انـدر رستـخیـز
    کربلا گردیده قربانگاه من *** هست هفتـاد و دو تـن همراه مـن
    گربمانم من به جای خویشتن *** پس که مدفون گردد اندرقبر مـن؟
    تا پناه خیل زُوّاران شـود *** شـافع جـرم گنـه کـاران شود


    چنانکه اشاره شد، در متون تعزیه خوانی نیز چنین نگاهی به فلسفه قیام امام(علیه السلام) شده و در این قالب، نسبت های ناروای فراوانی به حضرت، داده شده است. برای نمونه :

    امام(علیه السلام) خطاب به حضرت زینب(علیها السلام)

    اگر قربان نسازم جان به راه خالقِ رحمت
    زسویش کَیْ نجات آید به محشر بهر این امـت


    (امام(علیه السلام) خطاب به عمر سعد)

    نمودم با خدا عهدی شفیع امّتان گـردم
    عوض بدهد خـدا بر من کلید خُلد و رضوان را


    (امام(علیه السلام) خطاب به حضرت زهرا((علیها السلام)))

    توقع دارم ای غمدیده مادر *** گذارم روی دامانت دمی سـر
    چو من بر امت جدّم فدایم *** تو ای مادر ببندی چشمهایـم


    نقد این دیدگاه




    ادامه دارد .............





    .

  16. 2 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (شنبه 24 دی 90)

  17. #9
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    RE: *<<* فلسفه قيام عاشورا *>>*

    نقد دیدگاه مسیحانه به قیام عاشورا

    بر اساس این نگرش، به ناچار باید صفحه سیاه و تاریک این حادثه خوانده شود و فقط موضوع رثا وعزاداری مورد توجه باشد.هم چنان که چنین باوری نسبت به نهضت عاشورا، منجر به مسخ کلی اهداف این نهضت شده و قیام عاشورا به صورت سنگر گنهکاران و کفاره بد آنان جلوه می کند، یعنی امام حسین(علیه السلام)کشته شد تا گنهکاران از عذاب الهی بیمه شوند.
    به تعبیر دیگر، این دیدگاه، یک برداشت اباحه گری است که چکیده اش آن است که نهضت حسینی قابل برداشت مکتبی نیست و نمی توان آن را الگو و اسوه قرار داد. گویا طرفداران این نظریه با تحریف این حادثه بزرگ و فلسفه پیدایش آن، می خواهند عاشورا را در برابر اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه وآله) قرار دهند و نشان دهند با یک گریه و برپایی ماتم برای سیدالشهدا(علیه السلام)، راه برای ارتکاب هر گناهی و خلافی باز است و با این اباحه گری مطلق و رها، می توان از زیر بار هر نوع وظیفه و مسئولیتی شانه خالی کرد. از این رو چنین بینشی، سبب طعن و استهزا درباره عزاداری شده است. چنانکه شاعری اصفهانی درباره مردی که در قیامت او را ملائکه مأمور عذاب در پیشگاه عدل الهی حاضر می کنند و به گناهانش شهادت می دهند، به طنز و شوخی معتقد است که گناهان آن مرد نادیده گرفته می شود، چرا که او قطره اشکی برای امام حسین(علیه السلام)پیشکش کرده است!:


    اگر این مرد اشکی هدیـه کـرده *** ولش کن گریه کرده
    عیان گر معصیت یا خفیه کـرده *** ولش کن گریـه کرده
    نماز، این بنـده عاصـی نکـرده *** مـه حق روزه خورده
    ولی یک نالـه در تکیـه کرده *** ولش کن گریه کـرده
    اگـر از کـودکـان شیرخواره *** شکـم کـرده پـاره
    به دسته، گریه های نسیـه کـرده *** ولش کـن گریه کـرده
    خوراک او همه مـال یتیم است *** گـناه او عظـیم اسـت
    خطا در شهر و هم درقریه کرده *** ولش کـن گریـه کرده
    اگـر بر ذمه او حق نـاس است *** خدا را ناشنـاس است
    برای خود جهان را فدیه کـرده *** ولش کن گریـه کـرده
    به دست خود زده قداره برفـرق *** به خون خود شده غرق
    تن خود زین ستم بی بنیه کـرده *** ولش کـن گـریه کـرده
    نمی ارزد دو صد تضییع ناموس *** به یک سُبوح و قُدّوس
    اگر اشکی روان بر لحیه کـرده *** ولش کـن گریه کـرده


    به تعبیر برخی: "این نظریه ماهرانه ترین حیله ای است که با حفظ عظمت وجلالت حسین(علیه السلام)، شهادت او را پوچ وخالی از معنا و محتوا می کند و در هر صورت جلادان کشنده حسین(علیه السلام) را هم تبرئه می کند، چون آنها هم، نه به اراده و انتخاب خود، که به مشیت الهی، برای این کار از همان روز الست انتخاب شده اند و آلت اجرای اراده خداوند بوده اند; و نیز همه جباران یزیدی و بیعت گیرهای معاویه ای را برای همیشه از خطر عاشورا و خاطره حسین(علیه السلام)مصون می سازد تا جهت شهادت را از مقابله با قدرت های جور و غصب، به سوی هیچ، بر ضد هیچ کس و هیچ چیز منحرف کنند."
    غافل از آنکه قیام امام حسین(علیه السلام) (چنانکه خواهیم نوشت) برای برپایی نماز و روزه و زکات و امر به معروف و نهی از منکر بوده است. حضرت قیام کرد تا اسلامِ ساخته و پرداخته امویان را به مردم معرفی کرده و بدعت های آنان را برای مردم نمایان سازد و مردم با این کشتی نجات بخش، به سوی سنت واقعی و سیره و روش پیامبر(صلی الله علیه وآله) حرکت کنند، نه برای آنکه بدعتی نو دوباره ایجاد شود و شریعت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) منسوخ شده و به بوته فراموشی سپرده شود. حضرت قیام کرد تا دین زنده بماند و با عمل به احکام الهی، بساط گناه و منکرات از جامعه برچیده شده و روحیه تقوا ودین محوری در بین امت اسلامی زنده شود. او قیام کرد تا مردم از نافرمانی خدا بیشتر بترسند واز آثار گناه که در دنیا وآخرت دامن گیر گنهکاران می شود، برحذر باشند. از این رو گریه و عزاداری برای سالار شهیدان برای نگه داشتن اساس اسلام است تا مردم با تأسی به آن امام همام، به یاد خداوند باشند و به برپایی فرایض و حدود الهی، هر چه بیشتر اهتمام ورزند.
    بنابراین نتیجه چنین نگرشی به واقعه عاشورا آنست که گریستن ها وگریاندن ها درعزای حسین(علیه السلام) خود هدف نهضت عاشورا قلمداد شده و هدف اصلی فراموش شود. و مردم برای آنکه بهتر و بیشتر گریه کنند و دامن خود را از هرگونه گناه و پلیدی شستوشو دهند، در کنار روضه های صحیح، به روضه های دروغ و تحریف آمیز و عزاداری های بی محتوا وگاه در تضاد با اهداف واقعی قیام امام حسین(علیه السلام) نیز روآورند و نگاه آنان به حادثه عاشورا، به عنوان یک جنایت ومصیبت باشد، که باید برای آن گریه و عزاداری کرد. بدون تردید با این نگاه به نهضت کربلا، دیگر امام(علیه السلام)، قهرمان جاویدان وبی بدیل نیست، بلکه تنها مظلومی است که باید بر مظلومیتش گریست! ومرثیه سرایی کرد. به این ترتیب شور وحرکتی که در این حادثه وجود دارد، به خمودی وسکوت می گراید ونهضتی که می خواهد برای جباران تاریخ خطرساز باشد، عاملی برای تخدیر جوامع شده و ستمگران یزیدی در طول تاریخ از خطر عاشورا وخاطره جان فشانی امام حسین(علیه السلام) مصون می مانند. از این رو، این دیدگاه یکی از بدترین نوع تحریف ها در زمینه هدف نهضت عاشوراست.


    اگر هدف از عزاداری ومرثیه خوانی این باشد ـ که به یقین این نیست ـ هیچ کس با آن مخالف نخواهد بود و حتی ممکن است افراد آلوده، بیشتر به آن رغبت نشان دهند و ستمکاران نیز جزو عزاداران و بانیان عزا باشند! از این رو وقتی به تاریخ پانصد ساله اخیر ایران مراجعه می کنیم، می بینیم که برخی از سلاطین صفوی وقاجار که در ستمگری وقساوت قلب دست کمی از کشندگان اباعبدالله(علیه السلام) نداشتند، خود در تکایای شاهانه خویش به عزداری می پرداختند و حتی اشعار جان سوزی نیز در این باره می سرودند.چنانکه افرادی نیز در هر عصر هستند که هیچ گونه شناخت و سنخیتی با امام(علیه السلام) ونهضت وی ندارند ولی در مراسم عزاداری چنان خود را عزادار نشان می دهند که گویی تنها به آنان باید عزادار واقعی گفت!

    تردیدی نیست که، مرثیه سرایی و ذکر مصیبت وعزاداری در مظلومیت اباعبدالله(علیه السلام) و متناسب با اهداف بزرگ حرکت حضرت اجر و فضیلت فراوان دارد. چنانکه روایات زیادی که درباره ثواب گریه وعزاداری بر امام حسین(علیه السلام) از معصومان(علیهم السلام)رسیده است،بیانگر این معناست; اما باید توجه داشت که مثلا شاعری که می خواهد در رثای سیدالشهدا شعر بسراید، باید نخست به درستی، امام و هدف او را از قیام بر ضد نظام اموی، بشناسد و سپس اشعاری مناسب مقام وشأن امام(علیه السلام)واهدافش بسراید. دراین صورت است که شعرش هدف دار، حماسی، عزت بخش وحرکت آفرین خواهد بود.
    همانند: کُمَیْت اسدی و دِعْبِل خُزاعی از شاعران مرثیه خوان در عصر ائمه(علیهم السلام) که در حضور ائمه(علیهم السلام) مرثیه سرایی می کردند واز سوی آنان مورد تشویق ومشمول دعای خیرشان می شدند. بدون شک اگر اشعار امثال کمیت و دعبل با اشعار برخی از شاعران قرون متأخر مقایسه شود، به روشنی تفاوت دیدگاه ها نمایان می شود.


    اندیشمند معاصر استاد شهید مطهری در این باره می گوید:
    "دلم می خواهد شما اشعار کمیت اسدی، اشعار دعبل خزاعی، اشعار ابن رومی وابوفراس حمدانی را (که به عربی است) با همین اشعار محتشم (که هزار خواب برایش تعریف می کنند) مقایسه کنید و ببینید آنها کجا واینها کجا; آنها دارند مکتب حسین را نشان می دهند، کمیت اسدی با همان اشعارش، از یک سپاه بیشتر برای بنی امیه ضرر داشت، این مرد، کی بود؟ یک روضه خوانی بود; اما چه روضه خوانی؟ ... شعر می گفت که تکان می داد دنیا را، تکان می داد دستگاه خلافت وقت را ... این مرد بخاطر همین اشعار و همین نوع مرثیه خوانی چه سختی ها کشید وچه روزگارها دید وبه چه وضع اورا کشتند ...اینها درزیر چتر مرثیه سالار شهیدان امام حسین(علیه السلام) چه انتقادهای داغ وگزنده ای از بنی امیه و از بنی عباس کردند و چه ها بر سر آنها آوردند؟"

    این دسته از شاعران چنان با بصیرت و آگاهی از حماسه عاشورا سخن می گفتند که هرکس به شعر آنان گوش فرا می داد، بی اختیار تحت تأثیر قرار گرفته وصحنه کربلا در ذهنش تداعی می شد و نسبت به حقیقت ماجرا بصیرت می یافت. چنانکه کمیت اسدی درباره علت وقوع حادثه عاشورا می گوید:
    یصیب به الرامون فی قوس غیرهم *** فیا آخرا اسدی له الغی اول


    «تیر اندازان از کمان دیگران بر او تیر می انداختند وچه بسا شخص آخری که نفر اولی زمینه گمراهی را برای او فراهم ساخت».
    کمیت در این بیت ، به ریشه یابی جریان عاشورا پرداخته وبراین باور است که زمینه چنین ستمی را خلفای پیشین به وجود آوردند و یزید آن را عملی ساخت.
    هم چنین وی در اشعارش حاکمان اموی را مسئول شهادت امام حسین(علیه السلام) وجنایات دیگر دانسته وخطاب به آنان گفته است:


    فَتِلْکَ مُلُوکُ السُوءِ قَدْ طالَ مُلْکُهُمْ *** فَحَتی مَ حَتی مَ العناء المطول
    وما ضُرِبَ الامثالُ فِی الجورِ قَبْلَنا *** ِلاَجْوَرَ مِنْ حُکّامِنا المُتَمِثلِ


    [اینها خلیفه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نیستند بلکه] آنان شاهان ستمگری هستند که مدت حکومتشان به درازا کشیده است. پس تا کی و تا کجا این رنج طولانی ادامه خواهد داشت؟
    ستمگرانی که قبل از ما، در ستم ضرب المثل بودند، هیچ وقت از حاکمان عصرما ستمکارتر نبودند. [اما این بنی امیه روی همه آنان را سفید کردند.]


    ولی در مقابل، شاعرانی هستند که حادثه کربلا را فقط از جنبه عاطفی، احساسی ورثایی نگریسته و(به جای حکومت ستمگر اموی) چرخ فلک را علت ومسئول شهادت امام حسین(علیه السلام)دانسته اند، چنانکه محتشم در بند یازدهم از ترکیب بند دوازده گانه معروف خویش می گوید:

    تا چرخ سُفله بود خطایی چنین نکرد *** بر هیچ آفریده جفایی چنین نکرد.


    و در بند دوازدهم می گوید:


    ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده ای *** وزکین چها درین ستم آباد کرده ای
    بر طعنت این بس است که عترت رسول *** بیداد کرده خصم وتو امداد کرده ای


    و در متون تعزیه خوانی از قول امام(علیه السلام) نقل شده است:

    امان زچرخ که یک عهد استوار ندارد *** که بی وفا بود و هیچ اعتبار ندارد
    حسین که غاشیه داری اش جبرئیل نمودی *** کنون به وقت سواری رکاب دار ندارد


    و یا:
    ای چرخ بر حسین ستم بی شماره کن *** ای بی وفا، جفای پیاپی نظاره کن
    ای آسمان زنانِ پسر کشته مـرا *** وارد به شهر شام بساز و نقاره کن



    بدون تردید چنین اشعاری که با نگاه مسیحانه و یا با مضامینی احساسی و جبرگرایانه تنظیم و سروده شده است، نه تنها در ترسیم چهره ای ظلم ستیز از حماسه جاویدان عاشورا و الگو دهنده به نسل های آینده، توفیقی ندارد، بلکه سیمای قهرمان این نهضت را، سیمایی منفعل، مجبور و بی اراده، غیر تأثیر گذار و بی هدف جلوه گر می سازد که به سادگی تن به چنین سرنوشت و فرجامی داده است!



    ادامه دارد ......


  18. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (شنبه 24 دی 90)

  19. #10
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    RE: *<<* فلسفه قيام عاشورا *>>*


    4 - نظریه قیام برای تشکیل حکومت

    نخست آنکه :


    یکی دیگر از دیدگاه های مهم درباره قیام امام حسین(علیه السلام) که به ویژه در سه دهه اخیر مطرح شده است، دیدگاه قیام به انگیزه پیروزی نظامی وتشکیل حکومت است.
    بر اساس این نظریه، پیروزی نظامی و تشکیل حکومت اسلامی برای امام(علیه السلام) مطلوب درجه یک و صلح شرافتمندانه، مطلوب درجه دو و شهادت، مطلوب درجه سه بوده است. با این تفاوت که آن حضرت نخست برای پیروزی نظامی وبعد برای صلح فعالیت کرد، ولی برای کشته شدن هیچ گونه فعالیتی نکرد، بلکه این کارگزاران حکومت ضد اسلام بودند که فرزند پبامبر(صلی الله علیه وآله)را کشتند و چنین خسارت بزرگی را بر جهان اسلام وارد ساختند."

    تأکید بسیاری که در این نظریه شده است، اینکه شهادت، هدف از نهضت امام حسین(علیه السلام)نبوده است و دیدگاه قیام به انگیزه شهادت، از قرن هفتم با تألیف کتاب لهوف شایع شده است.این نظریه روایاتی را که دیدگاه تعبد به شهادت را مورد تأکید قرار داده، مورد بررسی و نقد قرار می دهد و ضمن نادرست شمردن چنین برداشتی از انگیزه قیام سیدالشهدا، یادآور می شود که: برخی از علما و فقهای برجسته قرن چهارم و پنجم هجری هم چون شیخ مفید، شیخ طوسی و سید مرتضی نیز براین باور بودند که هدف از قیام امام حسین(علیه السلام)، شهادت نبوده است وحضرت نمی دانست در راه سفر به کوفه شهید می شود. این قول در حدود سه قرن بین عالمان و اندیشمندان شیعه مشهور بوده است و هیچ یک از عالمان شیعه با این دیدگاه مخالفت نکرده است; اما در قرن هفتم مرحوم سید بن طاووس با تألیف کتاب اللهوف فی قتلی الطفوف نظریه قیام برای شهادت را مطرح کرده که با
    ترویج آن از آن زمان تاکنون، به یک باور مشهور تبدیل شده است.طرفداران این دیدگاه برای اثبات نظریه خویش، به دلایل و شواهدی، تمسک کرده اند.


    نقد و بررسی این دیدگاه

    این نظریه اگرچه در ظاهر مترقیانه و نوگرایانه به نظر می رسد; اما در محرّف و وارونه جلوه دادن انگیزه نهضت امام حسین(علیه السلام)، دست کمی از نظریات دنیا گرایانه افرادی هم چون: ابن عربی، ابن کثیر، ابن خلدون و... ندارد. چرا که نخست اینکه: این نظریه بر این باور استوار است که اگر چه ارزیابی امام(علیه السلام) در موازنه قوا و شرایط قیام، بر اساس واقع بوده; اما از حوادث پیش بینی نشده و پشت پرده آگاه نبوده و این امر منجر به شکست نهضت او شد.بنابراین امام(علیه السلام) از نگاه این نظریه، شخصی است که حتی به اندازه افرادی که از روی دلسوزی از وی می خواهند از رفتن به عراق و برپایی نهضت در آنجا منصرف شود، از قدرت لازم جهت پیش بینی حوادث غیرمترقبه برخوردار نبوده است! در حالی که روشن است اگر حتی امام فاقد علم غیب فرض شود، باز نمی شود اورا آن قدر اشتباه کار دانست که در مسائل بسیار مهمی که با مصالح خود، خاندان و جامعه اش ارتباط حیاتی داشته، حتی به میزان نصیحت گویان، قدرت تشخیص حوادث آینده را ندارد. و اگر هم بشود این مقدار اشتباه کاری را درحق امام مجاز دانست، در این صورت دیگر نمی توان او را شایسته امامت و زمامداری مسلمانان دانست; زیرا امامی که از علم غیب بهره مند نباشد و درک و آگاهی ظاهریش نیز از نصیحت گویان عادی کمتر باشد، نه تنها هرگز نمی تواند رهبراصلاحات باشد، بلکه بی تردید چنین کسی منشأ انواع بدبختی و نابسامانی است.



    ادامه دارد ...........



    .

  20. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (شنبه 24 دی 90)


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.