سلام.
این دفعه با یه درگیری کاملا شخصی مزاحمتون شدم.
یه حسی چند وقت یه بار میاد سراغم که اذیتم میکنه. دوست ندارم اینجوری باشم اما میاد سراغم. زود زود هم میاد.
امیدوارم بتونم براتون توصیفش کنم.
من به دوران بچگیم زیاد فکر میکنم. به کمبودایی که اون موقع داشتم. به حسایی که به هیچ کس نمیگفتم و ...
بعضی وقتا که لحظه ها و صحنه های تلخ بچگیم میاد توی ذهنم، خیلی دلم برای کودکی خودم میسوزه. جوری که دوست دارم از زمان حالم، با همین سن، برم اون موقع، برم پیش کودکی خودم و بهش توجه کنم، حمایتش کنم و...
نمیدونم این حس از کجا اومده. با اینکه یه حس بیخود و بی فایده هست اما دست از سرم بر نمیداره. دوست ندارم اینجوری باشم. کمکم میکنید؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)