به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 فروردین 90 [ 15:47]
    تاریخ عضویت
    1389-12-24
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,509
    سطح
    22
    Points: 1,509, Level: 22
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    آشفته و حیران

    سلام
    دوستای خوبم با اینکه اولین بار هست تو همچین مکانی دردو دل میکنم و یکم استرس دارم ولی با این همه باز خوشحالم که جایی پیدا کردم واسه سبک شدم نمیدونم از کجا شروع کنم کدوم دردمو بگم که اینهمه سنگینی غصه از دوشم برداشته بشه دردم رو به کی بگم رو در رو تا حالا این چیزائی که میگم به کسی نگفتم الا دو نفر ولی تو دلم این همه رو نگهداشتن بهم فشار میاره می خوام داد بزنم هرچی هست بگم و راحت بشم ولی حیف که نمیشه اینجارو انتخاب کردم چون کسی رودر روم نیست که خجالت بکشم بترسم واهمه داشته باشم.
    من الان 26 سالم هست از دوران کودکی زیاد یادم نیست بچگی انچنانی نکردم ما تو یه شهر کوچیک زندگی میکردیم مادرم بیماری قلب داشت و من همیشه همراهش از شهر خودمون به شهری که الان درش زنگی میکنم واسه دکتر میومدیم این شهرو خیلی دوست داشتم و تقریبا میشه گفت راهنمای مادرم تو این شهر بودم وقتی چهارم بودم زندگی رو جمع کردیم و اومدیم این شهر نتونستم زیاد دوست پیدا کنم همه یه مدت با من دوست میشدن بعد قطعه رابطه میکردن بچه اخر خونه ام مادرم خیانت میکرد به پدرم و من رو همیشه همراه خودش میبرد من همه چیزرو میفهمیدم با اینکه فکر میکردن من بچه ام ولی مثل یه راز تو سینم حبس میکردم هم سن های من بچگی میکردن ولی من مغزم پر از سوالهای عجیب غریب بود زیاد بهم اهمیت نمیدادن چون به حدی درسم خوب بود که نیازی به کمک نداشتم واگه کسی بهم کمک میکرد ناراحت میشدم که من شاگرد تنبل نیستم یادمه تا سوم دبیرستان شاگرد نمونه مدرسه حتی منطقه بودم ولی تو دوران پیش دانشگاهی دچار افته شدید تحصیلی حتی روحی شدم و بعد اون روزهای سخت زندگیم شروع شد اینقدر بلا سرم اومد که الان تو بدترین شرایط روحیم.
    نخواستم زیاد حرف بزنم که حوصله همه از حرفام سر بره ولی باز توضیح میدم.
    واقعا شما دوستان رو واسه خودم یه تکیه گاه میدونم پس من رو تنا نذارین تو این راه و کمکم کنید متشکرم از همه.

  2. کاربر روبرو از پست مفید غمنامه تشکرکرده است .

    غمنامه (چهارشنبه 25 اسفند 89)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آذر 91 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1389-9-16
    نوشته ها
    195
    امتیاز
    3,588
    سطح
    37
    Points: 3,588, Level: 37
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    175

    تشکرشده 175 در 96 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آشفته و حیران

    سلام دوست خوبم به تالار خوش آمدی میشه راجع به مشکلاتت بیشتر توضیح بدهی تا دوستان بهتر راهنماییت کنن، مادرت مگه چی کار می کرد که به پدرت خیانت می کرد؟ تو دوران پیش دانشگاهی چه مشکلی پیش آمد تا دچار افت تحصیلی بشی؟

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 مرداد 92 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1389-10-15
    نوشته ها
    600
    امتیاز
    6,453
    سطح
    52
    Points: 6,453, Level: 52
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,919

    تشکرشده 1,958 در 415 پست

    Rep Power
    76
    Array

    RE: آشفته و حیران

    متاسفم از رفتار مادرت كه باعث شده تو انقدر ضربه روحي بخوري . ولي چرا از دوره پيش دانشگاهي به بعد انقدر زندگيت بهم ريخت ؟ اينجا همه دوستان تو هستن و تا جاييكه بتونن بهت كمك مي كنن .

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 فروردین 90 [ 15:47]
    تاریخ عضویت
    1389-12-24
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,509
    سطح
    22
    Points: 1,509, Level: 22
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آشفته و حیران

    ببنید در این جریان زندگی من هم بیش از حد اشتباه کردم نمیگم همش تقصیر اطرافیانم هست ولی شاید70درصد اونا مقصرند. من تو اول دبیرستان به واسطه یکی از دوستان با یک پسر دوست شدم ولی واقع دوست بودم یعنی بین اون و دوستای دخترم هیچ فرقی نمیدیدم ولی بعد یک سال احساس عشق و عاشقی کودکانه اومد سراغم ولی هیچ چیز باعث نمیشد از درسم بگذرم دیدار ما فقط تو راه مدرسه بود و شاید بعضی وقتا به واسطه خواهرش یک صحبت تلفی کوتاه ولی مادر این اقا ماجرا رو فهمید و به خانوادم اطلاع داد باهام برخورد کردن و احساس میکردم که دیگه اون جایگاهی که داشتم تو خونه ندارم ما محل زندگیمون عوض شد ملی باز ما باهم در ارتباط بودیم ولی کمتر و روز به روز کمتر نمیگم وابسته نشده بودم شده بودم احساس میکردم مد آرزوهم رو پیدا کردم و تمام سعی هم بر این بود که از دست ندم ولی فاصله مکانی که بینمون افتاد و حرفائی که به گوشم رسید بعد یه مدت یعنی بعد 3سال این رابطه تموم شد چون خیانت کرد ولی الانم که الانه اگر تو یه جائی ایشون رو ببینم باز همون احساست سراغم میاد احساس کمبود میکردم دوستامو از دست داده بودم چون خونمون عوض شده بود یه دوست صمیمی داشتم که اونم خانوادم ازش خوششون نمی اومد چون یه کم وضع مالی خوبی داشتن و میگفتن تو ازش یاد میگیری و اون چیزایی که اون داره از ما میخوای ولی واقع دوست خوبی برام بود من تو درسا بهش کمک میکردم از دوران راهنمائی میشه گفت معلمش بودم مادر پدرش خیلی به من علاقه داشتن ولی من همیشه تو خونه اونا غصم می خوردم وقتی میدیدم چطور با هم رفتار میکنن بین بچه ها فرق نمی گذارن پسر و دختر براشون فرق نداره مادر همیشه خونه غذا همیشه آماده ولی مادر من کارمند ما باید خودمون همه ی کارای خودمون رو میکردیم یادم میاد از همون راهنمائی غذا پختن رو یاد گرفتم دوستم همیشه تعجب میکرد میگفت اینهمه کار میکنی پس کی وقت میکینی درس بخونی خواهر برادرای من درسشون خوب نبود یعنی به کمک معلم خصوصی درس میخوندن خواهرم تو شهر دیگه دانشگاه میرفت اونم رفتارش مثل مادرم بود یعنی رابطه داشت یکی از این رابطه ها به کمک مادرم بود حتی منم می خواستن گرفتار رابطه های جنسی کنن چون می خواست زود از دست ما راحت بشه و ما ازدواج کنیم این کارا باعث شد خواهرم دانشگاه رو ول کنه ولی دلیل اصلیش این بود که پول درسشو ندادن یعنی کاری میکرد مادرم که خواهرم با چیزای دیگه درسشو بخونه واسه برادرام پول بود ولی واسه ما نه خواهرم پرستاری گذاشت کنار و آخر سر با یه نفر ازدواج کرد خلاصه مادرم مادری نکرد در مورد هیچ چیز به ما توضیح نمیداد خیلی چیزا رو دوستم یا مادرش از طریق دوستم به من میگفت. مادرم پرستار بود و همیشه اتفاقهای بد رو به ما دخترا می گفت مثلا کل صحبتش بکارت بود و اتفاقهای زشت دیگه.
    باز توضیح میدم ولی یادرآوری این خاطرات دردآور هست برام از طولانی شدنش معذرت میخوام.

  6. 2 کاربر از پست مفید غمنامه تشکرکرده اند .

    غمنامه (پنجشنبه 26 اسفند 89)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 فروردین 90 [ 15:47]
    تاریخ عضویت
    1389-12-24
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,509
    سطح
    22
    Points: 1,509, Level: 22
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آشفته و حیران

    انگار کسی دوست نداره من حرفای دلم رو بگم اگه میدونستم اینقدر مسئله من بی ارزش هست اصلا بیان نمیکردم.

  8. #6
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    426
    Array

    RE: آشفته و حیران

    سلام


    الان مشكل اصلي كجاست و از دوستان چه كمكي انتظار داريد ؟!

    فقط حرف بزني تا شنيده بشوي ؟
    راهنمايي خاصي مد نظرت هست ؟

    لطفا مشخص كن و در همان راستا تاپيك را جلو ببريد تا دوستان بر مبناي همان شما را راهنمايي كنند .

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 فروردین 90 [ 15:47]
    تاریخ عضویت
    1389-12-24
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,509
    سطح
    22
    Points: 1,509, Level: 22
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آشفته و حیران

    مشکلی که تو دوره پیش دانشگاهی برام پیش اومد این بود که از طرف یه فرد بهم تجاوز شد و از آن زمان روزگارم سیاه شد هیچ کس از این موضوع اطلاع نداشت چون انقدر میترسیدم که جرات گفتن نداشتم زندگی برام معنی نداشت درسم ضعیف شد دانشگاه درست حسابی در نیومدم. همیشه این حرف رو با خودم تکرار میکردم من با بقیه فرق دارم من مثل بقیه دخترا نمیتونم به زندگیم ادامه بدم و میترسیدم کسی چیزی بفهمه الان هم که چندین سال از اون ماجرا میگذره وقتی یادم می افته زار زار گریه میکنم میگم آخه چرا من چرا این بلا باید سر من میومد؟

  10. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    426
    Array

    RE: آشفته و حیران

    به من تجاوز شد يعني چه ؟!

    يعني به شما حمله شده و شما توان مقاومت و دفاع از خود نداشتيد ؟!

    يا

    اين مسئله براي شما اتفاق افتاده و شما اين مسئله را تجربه كرده ايد و در آن روز براي شما يك انتخاب در لحظه بوده و بعد از اينكه از آن فضا خارج شديد احساس اشتباه داريد و....؟!

  11. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 فروردین 90 [ 15:47]
    تاریخ عضویت
    1389-12-24
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,509
    سطح
    22
    Points: 1,509, Level: 22
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آشفته و حیران

    به نظر شما یک دختر 17 18 ساله توان مقاومت دارد؟!
    اگر انتخاب من بود چرا الان اینهمه غمگین و ناراحتم دلیلی ندارد خیلی راحت میشه با این مسئله کنار آمد ولی تقصیر من نبود به خواسته من نبود درک این موضوع برای شما سخته چون شما اون مراحل رو سپری نکردین جای من نبودین مشکلات من رو نداشتین. بعد فهمیدن خانواده شما نبودین که گناهکار شناخته بشین و راضی بشن تورو به هرکسی بدن تا از شرت راحت بشن بله دردای من زیاد ولی بهتر هست بیشتر از این بازگو نکنم و همچنان سکوت بهترین چاره کار هست.

  12. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    340
    Array

    RE: آشفته و حیران

    تجاوز ینی شما رو از تو خیابون به زور سوار ماشین کنن ببرن ... اگر با کسی رابطه داشتی کشوندت یه جایی و ...

    این دیگه تجاور نیست.اشتباه خودت بوده که اعتماد کردی.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.