به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 خرداد 04 [ 02:44]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    33,210
    سطح
    100
    Points: 33,210, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,023

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    140
    Array

    دغدغه های سارا بانوی گل

    سلام

    سارای عزیزم این تاپیک رو باز کردم تا بدونی که ما نگران دوست دلسوز و همراهمون هستیم و خواهیم بود .

    عزیزم تو که انقدر مهربونی و به فکر دیگرانی از مریضات گرفته تا تو تالار انقدر دلسوزی که پیگیر حال دوستان میشی و نگرانشون هستی و براشون تاپیک باز میکنی (مثل فیلوسارا و دخترمهربون و...) ، چرا فکر میکنی اگر از دغدغه هات بگی ما رو ناراحت میکنی ، نه گلم به هیچ وجه اینجور نیست مگه نمیدونی اینجا همدردیه و قلبمون برای دوستای خوب و مهربونمون میتپه .

    دیدم دغدغه های قدیمی که تو تاپیکی مثل زنان مظلوم بیان میکردی به خاطر مشغله های کاری دوباره اومده سراغت .

    عزیزم فکر نکن که چون به دیگران روحیه میدی و اهل همدلی هستی اگر از دغدغه هات بگی دیگران رو دلسرد یا ناراحت کردی ... ما همه اینجاییم تا با هم همدل باشیم و غمخوار همدیگه . مطمئن باش اعضای تازه وارد هم وقتی این صمیمیت رو بین ما ببینند احساس آرامش و امنیت بیشتری در فضای همدردی خواهند داشت .

    پس بدون همه ما خوشحال میشیم که از دغدغه هات بگی . هم سبک میشی هم به ما فرصت دادی که با سارای مهربون و دلسوز ، همدلی کنیم .

    نمونه ای از دغدغه های قدیمی و امروزت رو میذارم و میدونم که روح لطیفت رو آزرده
    بیا و ادامه بده و بیشتر برامون بگو


    نقل قول نوشته اصلی توسط سارا بانو


    عده ای از سر نادانی مفرط دچار ظلم می شوند چون چیزی از حق خود نمی دانند و وقتی من مریضی دارم که کتک می خورد تا با شوهرش رابطه داشته باشد قلبم فشرده می شود ولی وقتی می بینم که اصلا نمی فهمد که این یعنی ظلم بیشتر می شکنم..وقتی بهش می گم نباید بذاری می گه زورم بهش نمی رسه خرد میشم

    وقتی من یک دختر 14 ساله باردار می بینم که شوهرش 60 ساله هست و وقتی باهاش دعوا می کنم چرا باردار شدی مرد تو صورتم براق میشه به شما چه ..شما کارتو بکن ..این ظلم به زن نیست؟و من لرز رو تو تن این دختر بچه می بینم دوستان..و وقتی من سرش داد می زنم و قصد دارم که اموزشی بدهم به واقع وقتی از اتاقم خارج می شود خوشحالم که ازش کتک نخوردم.باورت میشه که هنوز در جامعه این واقعیت ها هست..

    وقتی من زنی که اذعان می کنم درس نخوانده می بینم در 25 سالگی لوله های رحمی خود را بسته است و بعد به واسطه همین مورد 4 تا هوو دارد خرد می شوم و بعد با هزاران عفونت زنان که واسطه این رابطه های وحشتناک هست درش ایجاد میشه که به راحتی خوب نمیشه از زن بودن خودم حالم بهم می خوره!؟
    این دسته که اکثرا درس نخوانده هستند یا اگر درس خوانده اند به علت همان فرهنگ غلط در حال نابودی هستند و من به جرات اذعان می کنم نسل بعد از این مادران هم همین را می کشند..
    می دانی من چقدر زن که با زور مورد تجاوز پسران و حتی شوهرانشان قرار گرفته اند دیده ام..از دردها و رنج ها و ناتوانی هایشان شنیده ام ..می دانی چقدر سخت هست که زن باشی و نتونی برای هم جنس های خودت کاری کنی؟

    خواهری که از برادرش آبستن شده و همان برادر خواهرش را به خاطر اینکه این موضوع را گفته سرش را می برد ایا جز حیوان چیز دیگری نام می گیرد..؟اینان البته نه به این شدت که من گفتن در سطوحی از جامعه وجود دارد....

    اینان در این مسیر قرار گرفته اند همان طور که مادر و مادر مادرانشان هم همین بوده اند..این دسته گاها زندگی می کنند ولی زن از خیلی از خواست های خود می گذرد..در این دسته هم به نظر من مرد مظلومی وجود ندارد چون این دسته هم اسیر همان فرهنگ است با این تفاوت که زن مثلا کار می کند و در ظاهر همه چیز خوب است ولی خدا از دلشان بشنود...

    نقل قول نوشته اصلی توسط سارا بانو
    سلام دوستان گل همدردی:

    من احساس کردم که بهتره صحبت کنم و دوستان خودمو این نزدیک سال نو نگران خودم نکنم...
    شاید اون تاپیک یاسا تلنگری بود برای صحبتم و هنوزم نمی دونم چرا واقعا در تاپیک یاسا عزیزم بعد این همه مدت عدم فعالیت پستی زدم...
    راستش می خوام سعی کنم مثل قبل بنوبسم ولی نمی دونم اصلا چه مشکلی با خودم دارم...
    از لطف دوستان هم تو پیام و هم ایمیل ممنونم و پست های تالار که دوستان بیان کردند...
    خدا رو شکر هیچ مشکلی از نظر زندگی که ندارم...هم همسرم همچنان خوبه و هم خودم سعی کردم به قول فرشته مهربان مشاور خودم باشم ..خدا رو شکر آموخته هام از تالار به محک آزمایش خوب بود...
    و من هیچ مشکلی ندارم ...
    دوستان بیشتر مشکل من شاید به خاطر این باشه که من و همسرم در حال گرفتن یک تصمیم مهم و بزرگ برای آینده مون هستیم و من می ترسم و با اینکه خوب مسیرو می دونم این هراس کمی اذیتم می کنه....که بیشتر جهت تحصیل هست این تصمیم ....و همچنین من کارم خیلی زیاد شده و تقریبا هر روز 2 شیفت کار دارم و گاهی 8 صبح میرم و 8 شب میام خونه ...و این کار زیاد خستم کرده به خصوص اینکه در جایی هستم که باز مثل دوران دانشجویی بدترین و بد حال ترین مریض ها رو می بینم و صحنه های این افراد برای رو ح حساس من بسیار آزار دهنده است ...وقتی دم عید می بینم چه بسیار خانواده ها که امیدشون اینه که ما کمکی کنیم ولی هیچ کمکی نمی تونیم بکنیم واقعا اذیت میشم دوستان...انقدر تصادفات هولناک دیدم و آنقدر خون و استفراغ ( معذرت می خوام که گفتم) که واقعا فقط اشک میریزم...نه اشک برای این مشکلات چون بهشون عادت کردم ولی اشک برای ناتوانی انسان ..اینکه چقدر ما انسان ها گاهی نادانیم...این جهل انسان های اطرافم از هر نظر منو آزار میده ..نه اینکه من ادم دانایی باشم نه..من تازگی ها فهمیدم هر کس از انسان ها خودش در یک جهل دست و پا می زنه و اینو جهل نمی دونه و ما نمی تونیم ثابت کنیم کی درست می گه....آنقدر کتک خوردن زن ها دیدم..آنقدر جوان تریاکی و شیشه کشیده دیدم..انقدر کراکی دیدم..آنقدر خودکشی دیدم ...که جوان و زیبا خودشونو به خاطر هیچ و پوچ پر پر کردن....
    نکنید این کارها رو با خودتون و زندگیتون...
    چرا باید یک پیرزن سالم 80 ساله از فرط گشنگی تو خانه سالمندان رئوبروی من بشینه چون از ضعف با سر خورده زمین ..اخه چرا؟یکی نیست جواب منو بده؟
    چرا وقت شعار دادن همه ما خوبیم وقت عمل هیچکس پیدا نمیشه...
    چرا آنقدر پول شده همه زندگیمون ..حتی خود من ..اخه کو اون ارمان هایی که وقتی کوچیک بودیم برای خودمون نقاشی می کردیم ؟کو؟



  2. 8 کاربر از پست مفید baran.68 تشکرکرده اند .

    baran.68 (شنبه 21 اسفند 89)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    142
    Array

    RE: دغدغه های سارا بانوی گل

    باران عزیز و سایر دوستانم سلام:

    باران جان خیلی سعی می کنم بر این دغدغه های ذهنم پیروز بشم و تمام تلاشمو می کنم ولی متاسفانه یا خوشبختانه روح من خیلی حساسه ....

    این جملات رو شنیدی:


    زن عشق می کارد و کینه درو می کند
    او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی
    او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی
    او درد می کشد و تو نگرانی که دختر نباشد
    او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی می بینی
    او مادر می شود و همه جا می پرسند " نام پدر"
    ...........
    دکتر شریعتی


    دوستان متن بالا به یک حقیقت اشکاری اشاره داره که من اطرافم و تو فرهنگ استانم زیاد می بینم...
    نه تنها زنان..بلکه کودکان و مردان و جوانان ما...
    همش با خودم می گم چه می شود مارا؟
    باران جان درست حدس زدی با ورود دوباره با محیطی جدید ..من دوباره خیلی تحت تاثیر شرایط مردم قرار گرفتم..
    چند روز قبل دختری دیدم رنجور که شاید 40 کیلو هم نداشت و ته مانده چهره اش نشان زیبایی گذشته اش داشت و با پسری بد ظاهر تر از خودش با 115 اورده بودند....هردو کراکی...
    باور کن هنوز اون چهره مرگ که تو چهره هردوشون بود از کابوس های شبانه من نرفته..نه تنها من بلکه همسرم هم به عنوان یک مرد هر از گاهی چهره اون دختر و پسر کراکی دم مرگ رو به یاد میاره...
    شده تو چشمهای کسی نگاه کنی و هیچ اثری از زندگی نبینی ؟شده؟
    اخه چرا؟
    چرا این همه اطلاعات به مردم می دیم ...حتی خود ما..تک تک ما باز با حماقت های کوچک و بی ارزش زندگی هامونو تباه می کنیم..اخه چرا؟مگه ما از زندگی چی می خوایم؟
    چرا دل همسرمونو می شکنیم؟
    چرا سر پول می جنگیم؟
    چرا آنقدر برای هم بد می زنیم؟
    چرا به پدر و مادرهایمان احترام نمی گذاریم؟
    چرا چشمان پر فروغ خودمونو به دست یک ادم رذل می سپاریم؟
    آخه پس یاد خدا..عقل و درایت و منطق رو خدا برای چی به ما داده؟
    چرا تا دم عید میشه همه یاد این می افتن که پدر و مادر..یا کودک معلول ..یا فرد با مشکلان روان رو بیاریم و التماس کنیم فقط برای عید بستریشون کن؟
    باور کنید می شکنم وقتی اینا رو می بینم...
    اخه ادم حسابی اون سفره که پدر و مادرت سرش نیست به چه درد تو می خوره؟چطور می خواد برات خوشبختی بیاره؟
    چطور لقمه از گلوت پایین میره؟از خودت خجالت نمی کشی؟

    دوستان نمی خوام دم عید با ذهن اشفته ام دغدغه ذهن شما بشم..اینا فقط تلنگریست شاید یکی بخونه و درس بگیره..
    به خدا دوستان من از اشک اون پیرزن خانه سالمندان برای بچه هاش ترسیدم و دعا می کنم خدا از سر تقصیراتشون بگذره..
    باران جان چه بگم ..که کار من از گریه گذشتست به ان می خندم...




  4. 9 کاربر از پست مفید سارا بانو تشکرکرده اند .

    سارا بانو (دوشنبه 23 اسفند 89)

  5. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دغدغه های سارا بانوی گل

    یاری اندر کس نمی‌بینیم، یاران را چه شد *** دوستی کی آخر آمد، دوستداران را چه شد
    کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی *** حق شناسان را چه حال افتاد، یاران را چه شد
    شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار *** مهربانی کی سر آمد، شهریاران را چه شد
    حافظ اسرار الهی کس نمی‌داند، خموش *** از که می‌پرسی که دور روزگاران را چه شد

  6. 3 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (دوشنبه 23 اسفند 89)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    143
    Array

    RE: دغدغه های سارا بانوی گل

    سارا بانوی عزیز؛ دختر خوب نگرانت بودم؛ البته با درایتی که از شما داشتم فکر می کردم که حتما مشغله های ذهنیت زیاد شده که نمی تونی به تالار سر بزنی؟ همین دیشب موقع خواب؛ باور می کنی یادت افتاده بودم و به این فکر می کردم که چرا سارا نیست؟
    وقتی این تاپیک رو دیدم یه مقدار خیالم راحت تر شد؛ در مورد موضوع تاپیکت فعلا نمی تونم چیزی بگم؛ جز اینکه اینها واقعیت های جامعه ی ما و البته روی دیگر سکه ی انسانیت و انسان بودن هست که داره با چهره ی انسانی حیوان بودن خودش رو یدک میکشه!

  8. کاربر روبرو از پست مفید del تشکرکرده است .

    del (دوشنبه 23 اسفند 89)

  9. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    426
    Array

    RE: دغدغه های سارا بانوی گل

    سارا جان


    از ديد من هم انسان ها و هم آدم ها همه و همه قابل ترحم هستند . بيش از انچه كه فكر ش را بتوان كرد .

    شايد ادم ها را دوست نداشته باشيم و انتخاب ما نباشند اما از اصل ماجراي ميزان بدبختي و آزردگي هاي آنها كم نميكنه و ....

  10. 2 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (دوشنبه 23 اسفند 89)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. با مخفی کاری های شوهرم و رمز روی گوشیش چه برخوردی کنم؟!
    توسط Somebody20 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: شنبه 05 اردیبهشت 94, 10:24
  2. ایستگاه کنجکاوی ( در مورد نفر قبلیت کنجکاوی کن)
    توسط کنجکاو در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 شهریور 89, 10:23
  3. عرفان داروی دردهای بی‌درمان
    توسط پندار در انجمن ادبیات و عرفان
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 05 آذر 88, 00:02
  4. تاثیر بیماری‌های روانی بر الگوی خرید
    توسط Niloo55 در انجمن وسواس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 12 تیر 88, 09:17

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.