به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 دی 89 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1389-9-24
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    1,669
    سطح
    23
    Points: 1,669, Level: 23
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    از دست دخالتهای مادرزن فضول کمکم کنید

    [/poem]

    سلام پسری 27 ساله هستم 8 سال پیش یکی از دوستای خواهرم(مریم) به من علاقه مند شد و دوستیمون شروع شد اون زمان فقط من دنبال شیطنت بودم غیر از این خانمم با چند نفری دوست بودم ماجرا از اون جایی شروع شد که مادر مریم خیلی محدودیت براش گذاشته بود و بخاطر همین موضوع از من خواست با مادرش صحبت کنم بعد از صحبت کردن مادرش از من خوشش اومد که بدبختی منم شروع شد
    منو مریم با هم خیلی راحت بودیم تا جای که بعضی شبها هم با هماهنگی مادرش پیش هم میخوابیدیم بعد از چند مدتی فهمیدم مریم مشکل روحی داره و کنترل اعصاب نداره بعد از 3-2 سال مادرش تمام سعیشو کرد که مارو نامزد کنه منم تا زمان خواستگاری دورو ورمو از دخترو شیطنت خالی کردم خلاصه نامزد شدیم و من بدون هیچ دروغی بیوگرافیه خودمو بهشون گفتم که بعدها حرفی نباشه ولی از همون شب اول دخالتهای مادرش شروع شد که چرا مادرت اینجوری بود اینگار زوری اومده بودو نمیدونم چرا امه ت اخم کرده بود چرا خالت اخم کرده بود چرا آب تو تلمبست چرا گوشکوب قلمبست و کلی از این حرفهای بی سرو ته که مادرش بنیانگذارش بود شب اول جوری اعصابم خرد شد که تا نیمه های شب خونه نرفتم فرداش مریم شروع کرد به بی احترامی به خونوادم که من این جریانو به مادرش گفتم ولی اینگار بدتر شد از این حرکت مادرو دختر گذشتم چون بهیچ وجه آدم کینه توزی نبودم مریم از من زیاد میخواست برم خونشون از اون ورم پدر خونواده شوفر بیابون بود هفته به هفته نبود و به قول مادرمریم میگفت نمیدونم این بچه هام چجوری بزرگ شدن یعنی پدر بالا سرشون نبود؟؟؟؟ تا جایی که میتونستم جای پدر برادر شوهرو... برای مریم داشتم اونم عاشق من بود خلاصه من برا ی مادرو مریم و خواهرش بعنوان بهتری کسی بودم که تو زندگیشون تا حالا دیده بودند رو اسم من قسم میخوردن حتی من نمیذاشتم خواهرش که تو سن بلوغ بود جای خالی مثلا دوست پسر و تو زندگیش حس کنه
    منو مریم قرار بود 2 سال نامزد باشیم تو این سالا مریم همه جوره سعی کرد منو از همکارام دوستام جدا کنه تا جایی که همش بمن شک داشت کلا نمیتونست با خودش کنار بیاد و در صورت کم اوردن دست به خودکشی خودزنی جیق و دادو بیدادمیکرد وقتیم که با ماشین بودیم میخواست خودشو بندازه پایین به چه وضعی..... که آخرم موفق شد منو بکشه سمت خودش البته خودش بیشتر اهل رفیق بازی بود منتها با فامیلاش تو این 2 سال هر کاری کردم مریم آروم بشه نشد دیگه کم اوردم به مادرش گفتم اونم نتونست مادرش به من میگفت به پدرش بگو ازش حساب میبره اونم نشود آخر دیدیم اخلاقش عوض نمیشه که نمیشه منم تمام سعیمو کردم که از این دختر جدا بشم که دوباره ضعف نشون میداد میرفت سمت خودکشی و ...... حتی پیش روانپزشکم بردم بازم فایده ای نداشت و دوباره به ناچار مادرش حکم ما شده بود و بمن میگفت دیگه حرف از جدایی نزن منم گفتم چشم از شانس خوب یا بد ما از اوایل سال دوم نامزدیمون تا 2 سال عزادار فامیلای مریم بودیم یعنی 3 سال از نامزدیون میگذشت که با تصمیم ما دوتا قرار شد 2 ساله دیگه هم نامزد بمونیم یعنی نامزدیمون بشه 5سال البته این بیشتر تصمیم مریم بود چون بشدت وابسته خونوادش بود
    تمام بدبختیای ما از 2سال پیش شروع شد بقولی مادرزنم منو از سر کار زوری کشوند به یه شرکت هرمی که پسر خواهرشم اونجا بود برد و بالاجبار گفت بیا تو این شرکت منکه جای بدی نمیبرمت منم میام با هم پول پارو کنیم!!! به 3-2 ماهی نکشید دیدم شرایط اجتماعی من داره خراب میشه از اون ورم این پسر خاله مریم ریگی تو کفشش بود مادر زنمم که مارو پیچوندو نیومد تصمیم گرفتم از این شرکت کلاه برداری بیرون بیام که از همون موقع مادر زنم که تعصب خاصی رو بچه خواهرش داشت پشت منو خالی کرد مریمم سکوت وبعضی مواقع طرف مادرش میگرفت با هزار گرفتاریو دعوا بالاخره از اون کلاه بردارا راحت شدم بعد از این قضیه مادر زنم نسبت به مشکلات من و مریم که قبلا بیطرف قضاوت میکرد رفتارش عوض شد و منم تصمیم گرفتم که مشکلاتمونو خودمون 2 نفر حل کنیم هنوز عرقمون خشک نشده بود که چند ماه بعد دوباره یه شرکت کلاه برداری دیگه بمن معرفی کردن ایندفعه مریمو خواهرشو مادر زنو پدرزنم حمایت عجیبی میکردن که اینا فامیلنو خوشبختت میکنن من خرم بخاطر احترام بحرفشون ماشینمو فروختم رفتم تو این شرکت 5-4 ماه گذشت دوباره همون بساط شروع شد کلاهبرداریو فلان ایندفعه هم با هزار تنشو بدبختی از اونجام اومدم بیرون........ خلاصه که فامیلشون که بمن معرفی کرده بودن از همه فامیل حتی مادر رنمم کلاه برداری کرده و دفرارررررر....
    از این قضایا که بگذریم منم تو این مدت عاشق مریم شدم و مریمو با همون اخلاقی که گفتم قبول داشتم وبقولی آدم عاشق کور و کر میشه که ما شدیم اینقدر حسمون بهم نزدیک بود که نیش و کنایه و دعوامون با یه بار دیدن همدیگه برطرف میشد حتی مریم میگفت شبیه هم شدیم ولی تو این مدت که من و مریم مشکلاتمونو خودمون حل میکردیم و اون اتفاقهای کلاه برداری که پیش اومده بود از مادرش سرد شده بودم بیشترم بخاطر اینکه هنوزم نمیدونم چرا پشت سر پدرو مادرم جلوی مریم با من بحث میکرد که هر چند بهش میگفتم مشکلی داری به خودشون بگو ولی.......... خلاصه ای کارای مادر زنم باعث سرد شدن مریم نسبت به خونوادم میشد و جالب اینکه منم بجای خسته کردن خودم بیشتر مریمو یا خونمون میاوردم یا میخواستیم مسافرت بریم میبردمش تا وقتیکه با خونوادم بود ازشون تعریف میکرد ولی بمحض اینکه پیش مادرش میرفت .......
    منو مریم تصمیم گرفتیم کارای عروسیمونو انجام بدیم که دیگه به 5 سال نرسه از نامزدیمون واقعا خسته شده بودیم با هزار بدبختی تونستم با این وضعیت اقتصادی خونه ای برای خودمون درست کنم بگذریم که چه فلاکتی کشیدم از دست شهرداری
    نزدیک به یکماه پیش قرار شد خانواده ها همدیگرو ببینند و صحبتای پایانی شروع زندگی ما دوتا
    از بدو ورود مادرزنم چنان بادی بخودش کرده بود که جواب سلام ماهارو زوری داد همونجا گفتم خدا بخیر کنه خلاصه سر صحبت باز شد و من و پدرم گفتیم با این وضعیت اقتصادی یکم عروسی و مختصر بگیریم و مادر زنم با لحنی تند شروع به حرفزدن کرد که الابلا باید عروسی فلان قدر مهمون باشه و نمیدونم لباس عروس و آرایشگاه باید فلان قدر باشه از اونجاییکه منو مریم صحبتامونو قبلا کرده بودیم بهش گفتم اینجا حرفی نزن چون این مسایل به خودمون مربوط میشه انتظار داشتم تو روی مادرش وایسه بگه دخالت نکن ولی اینگار طلسم شده بود پدرشم از اونجاییکه زن ذلیل بود هر چی که مادر و دختر میگفتن تایید میکرد و کلا مریم و مادرش جو خونرو با اون اخلاقای داغون بهم ریختنو گفتن یا همینجوری که ما میگیم یا اینجوری نمیشه پدر منم که ای وضعیتو دید اونا بخاطر پول دارن اینکارارو میکنن نگذاشت بحرفم دیگه طاقت نیاوردو سر مریم داد زد اونم با اون اعصاب داغونش به پدرم گفت برید یه زن بهتر از من براش پیدا کنید پا شدن از خونمون رفتن چند روز بعد خونواده مریم اینا تصمیم گرفتن برند اون چند تیکه جاهاز رو که رقمیم نمیشد از خونه ای که بزحمت درس کرده بودم بیارن و بقول خودشون همه چیو تموم کنن..........
    حالا مریم بجاییکه تو روی پدرو مادرش وایسه بگه تو زندگی ما دخالت نکنن پشتمو خالی کرده فقط و فقط بخاطر پول بعد از 8 سال مادرش با اون زبو ن نیشدارش کشوندتش سمت خودش البته اینو بگم به این نتیجه رسیدم که مادرزن بنده بیشتر از مریم مشکل روحی داره چون تاحالا ندیده بودم مادرزن آدم خودشو بزنه موهاشو بکنه بصورتش چنگ بزنه اونم نه یه دفعه..........
    بعد از 2هفته مریم و مادرش پدر و مادر منو باعث زندگی ما دو تا میدونستند که با پا در میونی پدر و مادرم با بزرک خاندانشون بهشون ثابت شد که خونواده من غرضی ندارند و بالعکس منو مریمم حمایت میکنن دوباره بعد از دو هفته بزرگ خاندان مریم زنگ زده به ما که میگه مادرش گفته من جا زدمو از این حرفای پوچ یعنی یا این ور غش میکنن یا اونورخلاصه بهانه.... بخدا موندم این اراجیفو از کجا میارن
    حالام که نزدیک به یه ماه گذشته بجای اینکه ما دو تا رو به هم نزدیکتر کنند مادرش با وعده های سرخرمن به مریم که میفرستمت کلاس و فلان قصد بر جدایی ما 2 تا رو داره اصلا اینگار نه اینگار که ما دو تا 8سال با هم بودیم با هم خوابیدیم نه غیرتی نه تعصبی نه منطقی نمیدونم چیکار کنم نمیدونم مریمی که عاشق من بود و منیکه عاشق اون بودم باید مادرو پدرش باعث زندگیمون بشن یعنی زندگی یه دختری که 8 سال با من بوده با این کارای مادرش چه آینده ای براش رقم میخوره
    ممنون میشم منو راهنمایی کنید


    واقعا شرایط سختی دارم

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 آذر 91 [ 18:02]
    تاریخ عضویت
    1389-8-28
    نوشته ها
    725
    امتیاز
    3,175
    سطح
    34
    Points: 3,175, Level: 34
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,056

    تشکرشده 2,054 در 617 پست

    Rep Power
    87
    Array

    RE: از دست دخالتهای مادرزن فضول کمکم کنید

    من خیلی خیلی تعجب کردم از این زندگی که نامزدی و آشناییش هشت سال طول کشیده و تمام این هشت سال کشمکش و روابط این چنینی و ... و بعد ادامه دادن این نامزدی !!
    نامزدی برای آشنایی طرفین و شناخت بیشتر است. نامزدی هدفمند به ازدواج درست کمک می کنه. نامزدی شما ؟؟؟

    شما گفتید که بخاطر محدودیت هایی که مادرش برای مریم قایل شده بود .... بعد در ادامه میگید با هماهنگی مادرش در زمان دوستی شبهایی را .... کدام محدودیت؟ وقتی مادری این هماهنگی را با شما می کنه بدون که دیگه هیچ حسابی روی اون مادر و اون خانواده نمی شه کرد!! همون روزها باید این ارتباط قطع می شد.


    خیلی جالبه که حالا یادت افتاده که اینها چرا غیرت و تعصب ندارند. مادری که با دوست پسر دخترش هماهنگ می کنه که شب دخترش بره پیشش، ازش چه توقعاتی داری!!

    خب حالا اگه هنوز عقد نکرده اید توصیه می کنم یک بار دیگه در تصمیمتون تجدید نظر کنید. با خانواده عجیبی وصلت کردید؟!؟!! اگر هم عقد کرده اید که آماده پرداخت مهریه باشید. منظورم طلاق نیست، اما قدم بعدی این خانواده درخواست مهریه است. این وعده و وعیدهای مادر مریم به دخترش هم نشان از نقشه درخواست مهریه داره.
    نمی دونم من که اینقد تعجب کردم و مساله تو ذهنم نامنظم است که اصلا نمی فهمم از کجا باید شروع کرد به حل کردن. دوستان یه چیزی بگید.


  3. 2 کاربر از پست مفید بهشت تشکرکرده اند .

    بهشت (پنجشنبه 02 دی 89)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 مهر 90 [ 16:01]
    تاریخ عضویت
    1387-5-05
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    3,917
    سطح
    39
    Points: 3,917, Level: 39
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    120

    تشکرشده 123 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از دست دخالتهای مادرزن فضول کمکم کنید

    منم مثه بهشت عزیز به کل گیج شدم....وفکرمی کنم خودشما هم هنوز نمی دونید چی میخوای چی نمیخوای؟!!؟
    از یه طرف میگی چندسال پیش شما میخواستی همه چی رو تموم کنی ولی تهدیدهای مریم به خودکشی و...شمارو یه جورایی مجبور کرده و از طرف دیگه با اون همه ضررهای مالی و بلاهایی که سرت اوردن ناراحتی که چرا دارن عقب می کشن و دستی دستی شمادوتارو از هم جدا می کنن؟؟؟؟
    نمیدونم چی بگم! اصلا متوجه نشدم از مریم(با همه ایرادهایی که داره) نمیخوای جدا شی چون عاشقشی؟؟؟ یا چون بهش عادت کردی؟؟؟یا اصلا بدتم نمیاد تمومش کنی ولی 8 سال عمرتو تلف شده می بینی؟؟؟

  5. 3 کاربر از پست مفید meral تشکرکرده اند .

    meral (پنجشنبه 02 دی 89)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 دی 89 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1389-9-24
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    1,669
    سطح
    23
    Points: 1,669, Level: 23
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از دست دخالتهای مادرزن فضول کمکم کنید

    ممنون بهشت عزیز ما نامزد بودیم نه عقد در ضمن مریم 23 سالشه و نامزدی ما محضری نیست
    meral عزیز تقریبا از 3-2 سال پیش عاشقش شدم به چند دلیل اول از روی دلسوزی بعد عادت بعد بخاطر ضعفهاش چون تنها کسی که میتونست تو اینجور شرایط کنترلش کنه من بودم ولی بحرحال با همه مقاومتم کم آوردم و شدم رومی روم وبا همه شرایطش به عنوان زنم قبولش داشتم اگر الانم میگم عاشقشم بخاطر اینه که اونم میگه عاشقتم ولی اول خودش و مادرش خانواده منو باعث جداییمون میدونستن بعد از ثابت شدن که پدر و مادرم بیتقصیرن در مرحله دوم بهانه دیگه ای تراشیدن که من نمیخوام عروسی آنچنانی براشون بگیرم چون گفته بودم ریخت و پاچ یه مقدار کمتر اونم بخاطر این شرایط داغون اقتصادی البته چشم و همچشمی چشم مادر و دخترو کور کردو حتی جلوی خونوادم با کمال وقاحت گفتن اگه نداری برو غرض کن.................
    خلاصه بقولی مادر و پدر مریم بطور کل اخلاق مریمو فراموش کردن و یه جورایی میخواستن بگن هر چی دختر من میگه براش فراهم کن حالا به هر قیمتی خودشم چون به خونواده وابستگی شدیدی داره رفته پشت اونا قایم شده.

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 آذر 91 [ 18:02]
    تاریخ عضویت
    1389-8-28
    نوشته ها
    725
    امتیاز
    3,175
    سطح
    34
    Points: 3,175, Level: 34
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,056

    تشکرشده 2,054 در 617 پست

    Rep Power
    87
    Array

    RE: از دست دخالتهای مادرزن فضول کمکم کنید

    خوب عجیبه که به قول شما هیچی براشون مهم نیست.
    یعنی الان می خوان تمامش کنن؟؟
    پیشنهاد من شاید بی رحمانه و غیرمنطقی باشه. ولی من می ګم ګره دست را ننداز به دندون! این ضرب المثل را که می شناسی؟ این مشکلیه که الان راحت تر حل می شه، اما این خانواده عجیب غریب فردا و فرداها دایم روی اعصاب و روانتن. تمامش کن. عشق نیست. عادته، دلسوزیه.
    و البته و صد البته که من یک طرفه به قاضی رفتم و خیلی چیزها را نمی دونم. ممکنه شما هم عجیب غریب باشی که با این عجایب تا حالا سرکردی!!
    یکی از دوستان بعد از ده یازده صفحه مطلب در مورد خودش و زندګیش دو تا نکته عمده را ګفت. اول ازدواج سابق خودش و دوم افسردګی حاد همسرش. ما بدون این دو مساله خاص، هی می زدیم تو سر و کله همدیګه که بفهمیم شوهر ایشون چشه و این مشکلات یعنی چی. حرفهای بی ربط هم زیاد زدیم. چون خبر از خیلی چیزها نداشتیم. اینه که در مورد شما هم با اطلاعات ناقص، من می ګم تمامش کن. ګرچه اطلاعات کامل شما ممکنه حرف دیګه ای بزن.
    اما اګه خواستی عقد کنی، تو رو خدا حواست به مهریه و اینا باشه، فردا نیایی بنویسی مهریه خواستن و طلاق می خوان و .... چی کار کنم.
    دوست عزیزی که مثالت را اینجا ګفتم، ګرچه بدون نام، اما احتمالا ګذرت به اینجا خواهد خورد. منظور بدی نداشتم جز تفهیم این که اطلاعات ناقص منجر به راهنمایی اشتباه می شه. امیدوارم که مشکلی با این حرفم نداشته باشی.

  8. کاربر روبرو از پست مفید بهشت تشکرکرده است .

    بهشت (جمعه 26 آذر 89)

  9. #6
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    امروز [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,602
    امتیاز
    308,765
    سطح
    100
    Points: 308,765, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,763

    تشکرشده 37,309 در 7,141 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: از دست دخالتهای مادرزن فضول کمکم کنید

    سلام siavashM گرامی
    مورد شما صرفا از طریق مشاوره حضوری قابل بررسی و پیگیری هست.

  10. 4 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (پنجشنبه 02 دی 89)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 دی 89 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1389-9-24
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    1,669
    سطح
    23
    Points: 1,669, Level: 23
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از دست دخالتهای مادرزن فضول کمکم کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
    سلام siavashM گرامی
    مورد شما صرفا از طریق مشاوره حضوری قابل بررسی و پیگیری هست.
    سلام ممنون میشم آدرس و به email ارسال کنید خدمت برسم البته من ساکن تهران هستم

  12. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 آذر 91 [ 18:02]
    تاریخ عضویت
    1389-8-28
    نوشته ها
    725
    امتیاز
    3,175
    سطح
    34
    Points: 3,175, Level: 34
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,056

    تشکرشده 2,054 در 617 پست

    Rep Power
    87
    Array

    RE: از دست دخالتهای مادرزن فضول کمکم کنید

    سیاوش جان
    توی همین پیغامی که مدیر همدردی براتون تو این صفحه ګذاشتن، روی اسمشون ( سبز رنګ ) کلیک چپ کنید. مشخصات عمومی را انتخاب کنید، توی اون صفحه آدرس ایشون هست.
    البته ایشون معمولا به دوستانی که در تهران هستند آدرس مراکز دیګه ای را می دن. می تونید با سرچ توی سایت پیداشون کنید یا منتظر باشید شاید اینجا برای شما هم دوباره بنویسن.

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 دی 89 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1389-9-24
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    1,669
    سطح
    23
    Points: 1,669, Level: 23
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از دست دخالتهای مادرزن فضول کمکم کنید

    با عرض خسته نباشید مدیرهمدردی آدرس شما قم هست فکر نکنم بتونم بیام اگه محبت کنی همینجا کمک فکری کنید با تشکر

  14. #10
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    RE: از دست دخالتهای مادرزن فضول کمکم کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

    شما می توانید به مراکز ذیل در تهران مراجعه فرمائید:
    مرکز مشاوره پویا
    تهران خيابان انقلاب، ابتداي خيابان وصال شيرازي، جنب بيمارستان البرز، پلاك 23
    تلفن 66963946 ، نمابر 66963947


    مرکز مشاوره توحید
    تهران خیابان نصرت شرقی - روبروی دانشکده پرستاری شماره تلفن66938833

    مرکز مشاوره راه بهتر
    چهارراه پاسداران خیابان دولت خیابان شهید کلاهدوز- خیابان شهید یارمحمــــــدی بن بست بهار تلفن 22541434

    این مراکز متخصصین برجسته ای در مورد مشاوره خانواده دارند به خصوص مرکز مشاوره پویا.
    در ضمن بنده خانم دکتر اسماعیلی که از اساتید برجسته دانشکده هستند و از نظر سابقه و تخصص بسیار حاذق بوده، را در مراکز فوق می شناسم و به شما معرفی می کنم.

  15. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (دوشنبه 29 آذر 89)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. درخواست حذف کاربری، خواهشمند است مدیران سایت توجه فرمایند
    توسط ترنم1 در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 11 آبان 95, 17:13
  2. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  3. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: شنبه 20 خرداد 91, 14:03
  4. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.