احساس علاقه به دوستم

با سلام
من تایپیک http://www.hamdardi.net/thread16106-5.html دیدم ولی چون بسته بود مجبور به باز کردن این تایپیک شدم
من یک مهندس هستم و 25 سالمه از نظر جسمی خیلی ریزه میزه هستم
بتازگی (1 سال) یک دوستی پیدا کردم که کلا از لحاظ فرهنگی - درسی و هر چیز دیگه از سطح بسیار پایینی نسبت به من برخوردار هست در واقع فرهنگ او کوچه ای هست و من بچه خانه و خانواده او بیخیال هست ولی من کلی خط قرمز برای خودم دارم کلا سطح فرهنگهامو مختلفه اما به دلیل یک موضوع مشترک با هم هستیم
بتازگی خیلی به او علاقه مند شدم این علاقه مندی از نوع جنسی نیست و فقط عاطفی هست مثلا دوست دارم منو بغل کنه (خودشم هیکل درشت و ورزشگاره البته) دوست دارم پیشم باشه و تلفنامو جواب بده
خودم احساس بدی پیدا در درون خودم مثل آدمای هم جن س باز ولی خودم میدونم در درون خودم که این وابستگی جنسی نیست البته گاهی موقع خواب از نظر جنسی هم فکر میکنم بهش ولی خیلی خیلی بیشتر عاطفی هست .
نمیدونم بهش بگم و خودمو راحت کنم یا نه . میدونم اگر بهش بگم ازم دور میشه شاید فکر میکنه من همج نس گرا هستم اما میدونم قطعا چون سطح سواد کمی داره شاید درک نکنه من چی میگم . واقعا هم اعصابم خورده به خودم شک کردم که گرایشات سرونه دارم یا داشتم و حالا بروز کرده یا نمیدونم میدونید چون قوی هیکله و ماهیچه ای و من ریزه هستم احساس ددوست داشتن دارم نسبت بهش یا به چه دلیلی این احساس رو دارم
چیکار کنم ؟ هر کاری میکنم باهاش دوری کنم باز نمیتونم بالاخره بهش پیامک میدم یا اگر زنگ بزنه میپرم گوشیو برمیدارم . با اینکه راهمونم خیلی دوره باز ساعت مثلا 11 شب میرم پیشش تا با هم صحبتکنیم موقع صحبت دوست دارم بغلم کنه ولی خوب نمیشه و نمیدونه اون اینقدر عذابم میده این حس که تو نت سرچ کردم و اینجا رو پیدا کردم
روانشناس رفتم قرص های خواب اور بهم داده احمق

سلام

میشه به این سوالات جواب بدین:

1)شما کلا انسان خیلی عاطفی هستید؟

2)آیا از نظر جنسی تحت فشار هستین؟

3)آیا به ازدواج تمایل دارید و خلا داشتن یک همسر و شریک زندگی را در خود حس می کنید؟

4)تا حالا اقدام به ازدواج کرده اید؟

5) از نظر اجتماعی چگونه هستین و چقدر دوست دارید؟ آیا تنها هستین و...؟

6)تفریحات و شغل و تحصیلات و کلا مشغله های شما؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مصباح الهدی

سلام

میشه به این سوالات جواب بدین:

1)شما کلا انسان خیلی عاطفی هستید؟

2)آیا از نظر جنسی تحت فشار هستین؟

3)آیا به ازدواج تمایل دارید و خلا داشتن یک همسر و شریک زندگی را در خود حس می کنید؟

4)تا حالا اقدام به ازدواج کرده اید؟

5) از نظر اجتماعی چگونه هستین و چقدر دوست دارید؟ آیا تنها هستین و...؟

6)تفریحات و شغل و تحصیلات و کلا مشغله های شما؟

---

سلام
ضمن تبریک سال نو بشما سوالاتتون بسیار خوب هست و وقتی دیدم واقعا لذت بردم

1. بله من آدمی احساسی هستم البته نه از این دسته آدمایی که فیلم هندی میبینن گریه میکنن اما کلا احساساتم زیاده تقریبا همه دوستام یه جورایی بهم میگن مثل دخترا هستی یا میگن مثل مامان آدم میمونی یا میگن مثل گربه هستی
2. از نظر جنسی اصلا تحت فشار نیستم از این آدمای ببخشید این اصطلاح میگم خودم خوشم نمیاد ولی هار جنسی نیستم و تو زندگیمم کلی خط قرمز دارم
3. ازدواج رو خیلی دوست دارم .یکسری اعتقادات خاصی برای خودم دارم و خط قرمز ، دخترا برام جذابیت ندارن یا شایدم کسی که باید رو ندیدم نمیدونم چطور بگم بنظرم دخترا برام زیاد مهم نیستن مثل بقیه پسرا که به دخترا نگاه میکنن فکر کنم نیستم شاید نگاهم بیوفته اما کاملا بی تفاوتم ( حالا شاید بگید احساسی به دختر داری ؟ بله چند سال پیش دختری رو دوست داشتم و فقط به اون احساس خیلی خوبی داشتم البته این احساس در دلم بود فقط و وقتی بهش گفتم و اونم در کمال احترام رد کرد الان دیگه احساسی به کسی ندارم)
4. خیر 25 سالمه خیلی دوست دارم ازدواج کنم شاید بیشتر دوست دارم یکی باشه بهم عشق بوزره با این مشکلی که تازه پیدا کردم دیگه نمیدونم تمایل به ازدواج دارم یا عشق ورزیدن (از طرف هرکسی دختر یا پسر) بنظرم برام زیاد مهم نیست جنسیتش
5. از نظر اجتماعی کاملا برون گرا هستم شلوغ و ر پرو نیستم اما در جمع کلاس های درسیم همیشه جزو کسایی بودم که با استاد حرف میزنه و ته کلاس نمیشین
6. به خاطر همین احساساتی بودنم گاهی با دوستام به مشکل میخورم و بتازگی با دوست چند سالم قهر کردم ( بیش از 1 ساله) و با همین شخصی که الان خیلی بهش احساس وابستگی دارم بیشتر جور شدم - تحصیلاتم دانشجوی فوق لیسانس مهندسی نرم افزار هستم - شغلمم در سازمان فناوری ارتباطات هست صبحه تا حدود 4 بعد از ظهر

7. بچه خیلی مامانی هستم . بچه ننه نیستم در زندگیمم اینقدر بهم پدر و مادرم اعتماد دارن که هر کاری بخام میتونم بکنم اما همیشه تا به مادرم نگم دقیقا کجام و چه ساعتی میام خونه خودم آروم نمیشم . اگر مادرم گریه کنه بدون شک گریم میگیره . هر وقت بتونم بغل مادرم میشینم و ازش میخام منو بغل کنه و ناز کنه و بالاترین لذت زندگیم شایدم گاهی همین باشه . با پدرم بسیار دوست هستم خیلی دوست دارم اونم منو بغل کنه اما اخلاق خودش اینطوری نیست که نزدیکم بشه و منم روم نمیشه بهش بگم یا حتی گاهی برم سرمو بذارم رو پاهاش ( مثل صحنه ای در فیلم فرش باد که دختر ژاپنی سرشو میذاره روی پاش باباش)

- - - Updated - - -

در مورد سوال ششم : این رو یادم رفت بگم مشغله ذهنی خاصی ندارم بیشترین دغدغه ام پول درآوردن و درسمه که تموم بشه - سربازی ندارم و خیلی اعضای خانوادم برام مهم هستند دوست دارم همیشه دور هم باشیم و با هم صحبت کنیم

8. این پسره که میگم هیکل بسیار زیبایی داره - یک سال از من کوچکتره - سطح فرهنگیش خیلی کمتر از منه - تقریبا هر روز همدیگرو بخاطر موضوع مشترکی که اونم شبیه موضوع همین تایپیکه همدیگرو میبینیم و صحبت میکنیم - همکارم نیستش - هم جنس گرا نیست و تمایلی به جنس موافق نداره - نمیدونم احساس کرده منو یا نه اما مدتیه ( حدود 5 ماه ) موقع حرف زدن دورتر از من میشینه و یا خودشو دور تر میکنه نمیدونم حالا متوجه چیزی شده یا نه ناخوداگاه اینطوری میکنه و منم بیخود حساس شدم و از وقتی حس کردم ازش خوشم میاد این حسو دارم چون یواشکیه این حس دیگه

9. تکرار میکنم از این وضعیت خوشم نمیاد . نمیدونم واقعا هم جن س گرا شدم ؟ یا بودم ؟ از نظر روانی خوشم نمیاد بگم هم جنس گرا شدم یا بودم و از این وضعیت اصلا خوشم نمیاد چون یک دوستی داریم آدم همجنس گرایی هست و دوستمونه دیگه و به همین دلیل اونو میبینم میدونم رفتارش چطوریه خلاصه این احساس یه طوریایی از یک جهت آزارم میده از جهت دیگه هم حسیه که وقتی به طرف فکر میکنی احساس خوبی بهت دست میده ( امیدوارم توجه شده باشید)

سلام برادر گرامی

عیدتون مبارک!

من روی مساله شما فکر کردم که ببینم شما چرا این احساس را تجربه می کنید.

ببینید به نظر شخص من که حتما کارشناسی نیست؛ شما یک پسر هستید ولی با تربیت دخترانه.

یعنی شما را به عنوان یک مرد بزرگ نکردند.

این که شما جذب یک مرد قوی شدید؛و او را دوست دارید؛نشون می ده شما هم دوست دارید صفات مردانه را در خودتون داشته باشید و حتی ممکنه دلیل این جاذبه خلا وجود همچین چیزی در شماست.

حتما شنیده اید که می گن پسرا باید سربازی برن تا مرد بشن! خب به نظرتون دلیلش چیه؟

دلیلش اینه که انسان وقتی در شرایط سخت قرار می گیرد؛بسیاری از صفات در او از حالت بالقوه به حالت بالفعل در می آید.و محکم شدن و خیلی از صفات دیگه تنها در شرایط سخت در انسان شکل می گیرد.

من احتمال می دهم شما خیلی در شرایط سخت قرار نگرفته اید و زندگی راحتی داشتین.

دقت کردید بعضی دختران وقتی کارهای مردانه انجام می دن و خودشون را در شرایط سخت مردانه قرار می دن و با مردها زیاد هم صحبت می شن؛به مرور رفتارهای مردانه به خود می گیرن؟

یا حتی خانم هایی که طی حادثه ای شوهرشون را از دست می دن و مسئول یک خانواده بی سرپرست می شن و مجبور به کارگری و... بعد از مدتی خوی مردانه به خود می گیرند!

خب این ها که از اول دختر و زن بودن این طور می شن!شما که پسر هستین حتما راحت تر می تونید تغییر کنید و یک مرد واقعی بشید!

اینکه شما نیاز به محبت دارید چیز عجیبی نیست.همه ما چه زن و چه مرد این نیاز را دارند.ان شاالله با یک ازدواج با یک خانم عاطفی این نیازتان براورده می شود.اینکه احتیاج به بغل و... دارید هم به نظرم مشکلی نیست.فکر می کنم شما از نظر ابراز احساسات جزء گروه انسان های لمسی هستین.

جمع بندی من در مورد مشکل شما و راه حل هایم به شرح زیر است:

1)شما خودتون این خلا مردانگی را در وجودتون حس کردید و این باعث شده جذب تیپهای مردانه شوید.

به نظر من شما باید مدت زیادی را ورزش های کاملا مردانه سپری کنید.

مثلا ورزش های رزمی مثل جودو،تکواندو و کاراته بسیار خوب هستند.هم خشن هستند و هم حس استقامت و محکمی و رویارویی با مشکلات را در شما زنده می کند!

نظرم خیلی در مورد بدن سازی مساعد نیست.چون احتمال می دم خدای نکرده به سمت قرص ها و... بروید که عوارض جبران ناپذیری دارد و همچنین ممکنه با مشاهده بدن های قوی و... اعتماد به نفستون پایین بیاد.

اما ورزش های رزمی خیلی خوب هستند و هر کسی با هر جثه ای می تواند در آن موفق شود.

و به نظرم راحت ترین و در دسترس ترین راه برای شماست

2)اینکه همچین حسی به مادرتون دارید؛برای من قابل تحسینه!اما سعی کنید برای مادرتون یک مرد و یک تکیه گاه باشید!

سعی کنید استقلال داشته باشید و به مادرتون وابسته نباشید.از این به بعد خودتون تصمیم بگیرید .دلیلی نداره مادرتون در جریان همه چیز شما باشه و در مورد همه چیز با او مشورت کنید.بسیاری از آقایون خودشون تصمیم می گیرن و در عین حال احترام مادرشون را هم حفظ می کنند.موفق هم بودند!من کمی رفتار منفعلانه در شما می بینم.

به نظرم در راستای افزایش اعتماد به نفس مطالعه کنید و همین طور در راستای افزایش رفتار جراتمندانه.تو همین تالار هم می تونید سرچ کنید.

کارگاه آموزشی - رفتار جرات مندانه

چگونه منفعل نباشيم ؟

مشاوره تخصصی با جناب sci

مشاوره تخصصی با جناب sci ادامه

اعتماد به نفس - تالار گفتگوی همدردی:سایت تخصصی مشاوره ازدواج و ...

مطمئن باشید مادرتون وقتی ببینه شما مرد قوی شدید،بیشتر خوشحال می شه!

3)شما شغلتون و تحصیلاتتون چی هست؟

به نظر می رسه شغل و نوع رشتتون خیلی مردانه نیست.درسته؟

به نظر می رسه که تک فرزند هستین و یا فقط خواهر داشتین.درسته؟

اگه بتونید،خودتون مسئولیت های مردانه را برعهده بگیرید و خودتون را در سختی بیاندازید خیلی خوب میشه.

گاهی این سختی ها را خدا برای ما می گذارد.اما فکر کنم شما خودتون باید برای خودتون سختی درست کنید.

مثل اردوهای جهادی و کمک در هلال احمر و...

یا خانه سالمندان و...

یا حرفه های مردانه...

4)ازدواج.که تا وقتی نتوانید یک مرد شوید و نتوانید یک تکیه گاه محکم شوید؛نمی توانید حس خوبی به همسر آیندتون بدید و ازش به خوبی محبت بگیرید!اما وقتی مسئولیت پذیری و خیلی صفات مردانه را در خودتون تقویت کردین،می تونید یک زندگی رومانتیک با یک خانم عاطفی داشته باشین.

5)ادای آدم های محکم و قوی را در بیارید.یک آدم محکم و قوی را در نظر بگیرید و مثل او رفتار کنید.حتی مثل او غذا بخورید و...

و مدام خودتون را یک مرد قوی و محکم تصور کنید.به خصوص قبل از خواب.

اولش فقط دارید ادای یک مرد قوی را در میارید ولی به مرور اون رفتارها در شما نهادینه می شه و خودتون باورتون میشه که یک مرد با اعتماد به نفس و محکم هستین!

خیلی ممنونم نوشته هاتون تا 80 درصد بهم کمک کرد بنظرم
اما چند نکته هست کهمیگم حالا شاید شمام صحبت دیگری بکنید
1. من یک برادرم دارم که اتفاقا مادرم خیلی بیشتر او را تحویل میگیره تا من ولی اون اتفاقا خیلی محکم و درون گرا هست و خیلی به اصطلاح جدی هست
2. محیط کارم یا نوع کارم مردونه نیست اما در یک تیم 26 نفری برنامه نویس هستیم که خیلیاشون اخلاق دخترونه دارن (همه مرد هستن- همکار خانم هم البته زیاد داریم)یا حتی مثل ببخشید اوا خاهرا هستن و من احساس میکنم توی این جمع اتفاقا قوی هستم ( نهاز نظر زوری ها) مثلا یک همکار داریم در رختکن مردانه استخر می ایشته تا همه بریم بعد لباس عوض میکنه ولی من اینطوری نیستم
3. مادرم هیچگاه در زندگی از من نپرسیده کجایی یا با کی هستی ولی خودم هستم که احساس میکنم باید بهش بگم اتفاقا همیشه این دغدغه را در مورد برادرم داشته مثلا من اجازه داشتم و یا دارم با دوستانم برم شمال یا مسافرت اما برادرم با اینکه 20 سالشه تا بحال اجازه رفتن به هیچ اردو یا مسافرت مجردی رو نداشته و بنظر خانوادم بچه هست هنوز با اینکه میگم خیلی آدم جدی و محکمی هست و خیلیم درشتر از منه
4.
5. زندگی راحت فرمودید اتفاقا این امر در مورد برادرم صادق بوده نه در مورد من

اما در مورد نظر شما که واقعا ممنونم و خیلی منو بفکر برده نظراتتون حالا چند سوال جدید پیش اومده برام :
1. میتونم الان بگم حداقل گرایش به جنس موافق ندارم درسته ؟ یا بازم بررسی بیشتر میخاد ؟ ( چون واقعا موندم نسبت به این پسر چطرو گرایش پیدا کردم یه بحثی میخوندم در مورد قدرت جذب مردان توسط بوی خاص (فرومون) بود نمیدونم بفکر منو فرو برده)
2. فرمودید یک پسر هستید با تربیت دخترانه تا حدودی قبول دارم اخلاق دخترونه دارم و با این اتفاق شک کردم نکنه اصلا دختر بودم ؟ اما تربیت دخترونه به هیچ وجه نداشتم از طرف پدر مادرم گفتم شخصیت پدر و ماردم هر جفتشون به رغم کارمند بودن یکم خشک هست حالا بازم نظر شما چیه ؟
3. ممکنه از لحاظ ژنی دختر باشم ؟ یعنی میشه گفت آقا فلانی هم جنس گرا نیست اما این از نظر ژنی دختره ؟ یا بازم بنظرتون تاثیرات محیطه ؟ یا سطح هورمون ها هم بستگی داره ؟
4. خودم فکر میکنم شاید یه بخش قضیه خلا نداشتن هیکل قوی و یا مردونه تره بقولی چیزی که ندارم خوب احساس خلا دارم نسبت بهش ؟ ( قدم 167 و وزنم 48 هست) اما اگر فقط همین باشه چرا به هر پسری علاقه مند نیستم ؟ نمیدونم خودم دیگه
5. الان برای فردا شب باز همین آقا زنگ زد و گفت میای بریم بیرون و منم بی اختیار با اینکه تصمیم داشتم یکم دور بشم ازش گفتم بریم

و در آخر این پیچ هر چند ساعت چک میکنم که شما تشریف بیارید و جواب بدید بنظرم صحبت هاتون خیلی راهگشا هست و میتونه در آینده هم باشه اصلا صحبت در این زمینه با شما یکم راحتترم کرد اون حس بدی که نسبت به خودم داشتم یکم کمتر شده

حیف امکان ویرایش نداره این پستا
اینم بگم من این صفحه
خاطــــــــــرات 1 مســـافـــــــــر
رو خوندم و فکر کنم جزو افراد بصری هستم تا لمسی یعنی احتمالا 50 درصد جزو افراد بصری هستم و 30 درصد لمسی و 10 درصد بصری و 10 درصد جنبشی حالا نظر خودم هست چون اکثر خصوصیات بصری رو داشتم اما از گروه لمسی فقط همون بخش احساسات رو یدک میکشم

سلام برادر گرامی.:72:

ببینید من احساس می کنم شما بعضی چیزها را تو ذهنتون گیر می دین و برای خودتون پرورش می دین.تا وقتی که این افکار را آبیاری کنید و بهش پر و بال دهید؛مشکلتون حل نخواهد شد.
لطفا لینک زیر را بخونید:
بـــــــاران مهـــــــــــــــــــــــ ر - شكار ميمون زنده و رابطه آن با ذهن انسان
اگر این لینک را عمیق بخوانید متوجه می شید که باید نسبت به بعضی احساسات بی تفاوت بود و آن ها را رها کرد.

به نظر من برای اینکه خیالتون کاملا راحت بشه و این قضیه در ذهنتون کاملا بسته بشه که نکنه مشکل زنتیکی داشته باشید؛حتما یک آزمایش ژنتیک بدهید.
این طوری راحت می شین.و تکلیفتون مشخص میشه.

فقط اگه ممکنه بعدش حتما بیایید اینجا نتیجه اش را بگید.چون برای من هم این موضوع جالبه.

حتما بعد از تعطیلات اقدام میکنم برای بررسی سطح هورمن هام
اما یک چیزی برام خیلی جالبه
مدت 2 ماه یا بیشتر ذهنم همش درگیر این مسئله بود الان حدود سه روزه که این تایپیک رو زدم خیلی اروم شدم خیلی بهتر شدم از دو جهت
هم از جهت اعصاب خوردی که داشتم و اینکه چرا باید به یک سر اینقدر علاقه مند شده باشم
هم از این جهت که این فکر خیلی کمتر شده در من انگار با بیانش در اینجا یه طورایی ذهنم ازش آزاد شد
این مثال میمونه خیلی مطلب خوبی بود فکر کنم الان که بیشتر فکر میکنم و میبینم ذهنم در این چند روزه رهاتر شده از این موضوع قضیه همون میمونه هست دستم داره کم کم باز میشه . ولی بهرحال بیانش خیلی کمک کرد بهم و خیلی ممنونم از شما که اینقدر وقت گذاشتید باور کنید خیلی از لحاظ روحی اروم تر شدم از قبلم اصلا این تایپیک رو باور کنید تا الان کلشو از اول حدود 50 بار خوندم
جسارتا میتونم برسم شما تحصیلاتتون چیه ؟

خواهش می کنم جناب ask

خیلی خوشحال شدم که تونستم بهتون کمکی کرده باشم.

سطح تحصیلاتم کارشناسی ارشد است.رشته ام را مطمئن نیستم که اگر بگم تو این تالار شناسایی نشوم.ولی به پزشکی مرتبطه و تحقیقاتی(ژ...)است.(اگر کسی فهمید لطفا نگید.)

به خاطر همین نتیجه آزمایشتون برای من هم جالبه.و دوست دارم مطلع شوم.

موفق باشید :72:

راستی آقای ask شما اگر بخواهید ازدواج کنید؛تمایل دارید با دختر با جثه درشت ازدواج کنید یا مثل خودتون؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مصباح الهدی

راستی آقای ask شما اگر بخواهید ازدواج کنید؛تمایل دارید با دختر با جثه درشت ازدواج کنید یا مثل خودتون؟

---

تحصیلاتتون مرتبط با اینکار هست ؟ در پیام خصوصی نمیشه بفرمایید ؟
ریز نقش بیشتر خوشم میاد ، نه چون خودم ریز هستم خیر کلا بنظرم دختر ریز نقش جذابتره ولی از نظر قدی برام مهم نیست بلندتر از خودم باشه یا هر حالت دیگری
-
راستی اصلا فکر نمیکردم صحبت کردن در مورد این مضوع اینقدر تاثیر داشته باشه یک دکتر روانپزشک رفتم اول بهمن با اینکه مطب بود و 35 تومنم پول گرفت در حدود 10 دقیقه ازم چندتا سوال پرسید که اکثرشم جنسی بود اصلا انگار متوجه نمیشد چی میگم یکسری قرص خواب آور نوشت که 2 روز خوردم دیدم اینطوری هستم تو نت زدم دیدم آرامبخشه دیگه مصرف نکردم.
البته هنوزم درگیراحساسم به اون پسر هستم ها انگار بنظرم همه چیزش جذابه (خصوصیات فیزیکیش مثل : هیکلش -خط سینه هاش - ابروهاش - ته ریشش و ... ) ولی یکم هیجانم نسبت بهش با این صحبت هامون کمتر شده (حدودا 50 درصد کمتر شده)
همینکه بر اساس حرف های شما احساس میکنم حداقل احتمالا هم جنس گرا نیستم بهترم
راستی برای آزمایش پیش چه دکتری باید برم ؟ و درخواست چه آزمایشی بکنم ؟

خب اینکه از دختری مثل خودتون خوشتون میاد خیلی خوبه.

1)اینکه دکترتون آرام بخش بهتون داده؛او هم متوجه شده که شما تو ذهنتون به این مساله گیر دادین و نیاز به آرامش ذهنی دارید.اما حوصله نکرده که آرامش را از طیق صحبت به شما منتقل کنه و ترجیح داده کارش را راحت کنه.

درواقع شما استرس پیدا کرده بودین و وقتی در این مورد صحبت کردین و کمی خیالتون راحت شد این اضطراب کاهش پیدا کرد(همان کاری که دکتر می خواست با قرص برای شما بکند)

مطمئنا در چند روز بعد هم اگه به این افکار اهمیت ندین و خودتون را با یک سری چیزهای دیگه سر گرم کنید مثل مطالعه در مورد اعتماد به نفس یا حتی مشغول کردن ذهنتون به مشکلات بچه های این تالار کم کم همین 50 درصد هم از بین میره.این چند روز که 50 درصدش کم شد.ان شاالله تا پایان عید تموم میشه و این سال نو را بدون حس منفی ادامه می دین.

2)اینکه می گید هنوز خیلی ویژگی هایش براتون جذابه،به نظرم به خاطر اینه که سلیقه شما در مورد مرد بودن اینه.وگرنه اگر مشکلتون جنسی بود؛دوست داشتین با خانم درشت هیکل ازدواج کنید نه با یک خانم ظریف.اگر تمایل جنسیتون درشت هیکلی بود می تونستیم این احتمال را بدیم.ولی الان میشه تقریبا با اطمینان گفت که شما خصوصیات مردانه را آنگونه دوست دارید و چون در وجود خود نمی بینید؛به سمت این آقا جذب شدین.

بسیاری از آقایون مانند شما هستند و شیفته مردان قوی هیکل می شن و میرن بدن سازی تا هیکلشون مثل گلدون بشه: ) مثلا خیلی از این ها عاشق بعضی هنر پیشه ها مثل آرنولد می شن.نمیشه که بگیم اینا همجنس گرا هستن!

3)به نظرم شما همون ورزش های رزمی را ادامه بدین خیلی بهتون کمک می کنه.البته می تونید باشگاه بدن سازی هم برید و یک مشورت بگیرید.شاید اگه بدن شما به بدن سازی جواب بده برای این حستون خوب باشه.

4)در مورد آزمایش فکر کنم پیش یک مشاوره ژنتیک برید خوب باشه.یا اینکه اول پیش یک پزشک عمومی برید و بگید تمایل دارید از نظر سطح هورمون ها و... بررسی شوید.ازش بپرسید آیا میشه آزمایش ژنتیک هم داد یا نه.

راستی جناب ask اسم آزمایش ژنتیک که از دکتر بپرسید آزمایش تعیین جنسیت است.
بگید مثلا تو ورزشکارها این آزمایش را انجام می دن تا از جنسیت مطمئن شوند.مثلا گویا در تیم فوتبال زنان ایران این آزمایش را انجام داده بودند.

البته برای اطمینان گفتم که این آزمایش را انجام بدین تا دیگه این پرونده کامل تو ذهنتون بسته شه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مصباح الهدی

راستی جناب ask اسم آزمایش ژنتیک که از دکتر بپرسید آزمایش تعیین جنسیت است.
بگید مثلا تو ورزشکارها این آزمایش را انجام می دن تا از جنسیت مطمئن شوند.مثلا گویا در تیم فوتبال زنان ایران این آزمایش را انجام داده بودند.
البته برای اطمینان گفتم که این آزمایش را انجام بدین تا دیگه این پرونده کامل تو ذهنتون بسته شه.

---

یک دنیا ممنونم
حتما بعد از عید از دکتر خود میخام این آزمایش رو برام بنویسه و نتیجشو بهتون اعلام میکنم

با سلام
امروز رفتم دکتر مشاوره البته مشاوره ژنتیک بود اما هرچی فکر کردم روم نشد بگم این آزمایش رو بنویسه تو اینترنت هم میزنم آزمایش تعیین جنسیت همش مطلب در مورد تغییر جنسیت میاد
چیکار کنم ؟
اصلا روم نشد به دکتر بگم وقتی از مطب اومدم بیرون گفتم شاید میرفتم پیش روانپزشک بهتر بود . ها ؟

خجالت نداره دوست عزیز،

اونقدر که شما فکر می کنی برای دکتر عجیب و بزرگ نیست.
یه موضوع از تخصص و کارش هست که با شنیدنش نه تعجب می کنه و نه فکر خاصی در مورد شما می کنه.

فکر می کنم از نظر هرمونی هم باید چک بشید. احتمالا میشه متخصص غدد ولی اگه بتونین از یه پزشک بپرسین که چه ازمایش هایی باید بدین و چه متخصصی باید برین بهتره.
پزشک آنلاین - بزرگترین شبکه اطلاع رسانی و مشاوره پزشکی به زبان فارسی
اینجا هم می تونین سوال بپرسین اما بعضی وقتا خیلی دیر جواب میدن. منتظر جواب نشین.
در کل اگه تا 25 سالگی هیچ کششی نداشتین به هم جنستون مشکلی یا ندارین یا اگه دارین می تونین کنترلش کنین. نگران نشین. بعدشم اگه بهتون گفتن یه مقدار هم جنس گرایی دارین سکته نکنین فدای سرتون مدل هر ادمیه بد و خوب نیست. با توجه به اینکه به جنس مخالف هم ظاهرا علاقه دارین مشکل یا ندارین یا اگه دارین کمه و کنترل میشه. همونطوری که شیدا گفت خجالت نکشین. دکتر کارش اینه. وظیفه اشه به شما پاسخ بده.


نمی دونم این چیزا به سکسولوژیست ربط داره یا نه. روانپزشک که در زمینه سکسولوژی فعالیت بکنه دکتر بهنام اوحدی هست می تونین زنگ بزنین از منشی بپرسین. بعد اگه به شما و مشکل شما ربط داشت برین. خودم نرفتم فقط اسمشو شنیدم. می تونین سرچ کنین.

سلام جناب ask
به نظرم پزشک عمومی برید.تا براتون آزمایشات هورمونی هم بنویسد. حالا تفسیرش را ممکنه شما را ارجاع به متخصص ژنتیک یا غدد یا... بدهد.بگویید می خواهم در مورد نرمال بودن سطح هورمون های جنسی ام اطلاع پیدا کنم.(چیز دیگه ای نگید.) اگر این مورد درست بود اون وقت آزمایش تعیین جنسیت هم بدهید.فکر کنم این دیگه مربوط به آزمایشگاه ژنتیک است. ولی مشاورین ژنتیک براشون این چیزا خجالت آور نیست. بعدش هم که شما اون دکتر را نمی شناسید که. بعدا هم که قرار نیست باهاش در ارتباط باشید. درسته؟ پس انداره یک ویزیت در خاطر کسی نمی مانید! و مشکلی براتون پیش نمیاد.

احتمالش هم خیلی کمه که از نظر تعیین جنسیت مشکلی داشته باشید.پس بی خودی خودتون را در شک و اضطراب ناشی از این امر نگه ندارید و خودتون را خلاص و رها کنید.پ

راستی الان وضعیت روحیتون چه طوره؟
حستون نسبت به اون آقا کم شده؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مصباح الهدی

سلام جناب ask
به نظرم پزشک عمومی برید.تا براتون آزمایشات هورمونی هم بنویسد. حالا تفسیرش را ممکنه شما را ارجاع به متخصص ژنتیک یا غدد یا... بدهد.بگویید می خواهم در مورد نرمال بودن سطح هورمون های جنسی ام اطلاع پیدا کنم.(چیز دیگه ای نگید.) اگر این مورد درست بود اون وقت آزمایش تعیین جنسیت هم بدهید.فکر کنم این دیگه مربوط به آزمایشگاه ژنتیک است. ولی مشاورین ژنتیک براشون این چیزا خجالت آور نیست. بعدش هم که شما اون دکتر را نمی شناسید که. بعدا هم که قرار نیست باهاش در ارتباط باشید. درسته؟ پس انداره یک ویزیت در خاطر کسی نمی مانید! و مشکلی براتون پیش نمیاد.

احتمالش هم خیلی کمه که از نظر تعیین جنسیت مشکلی داشته باشید.پس بی خودی خودتون را در شک و اضطراب ناشی از این امر نگه ندارید و خودتون را خلاص و رها کنید.پ

راستی الان وضعیت روحیتون چه طوره؟
حستون نسبت به اون آقا کم شده؟

---

دوشنبه مرخصی گرفتم برای همین امر که برم دیگه اونبار رفتم مطل 35 تومنم ویزیت دادم فکر کنم مشاوره هم فکر کرد یکم خل هستم چون نشد بگم چیزی چرت و پرت گفتم
شما پزشک هستید اگر بله مطب دارید ؟ تهران هستید ؟ میشه در کمال رازداری خدمتتون برسم ؟

یه چیز جالب اینه که از افکاری که در عید داشتم و با صحبت با شما خیلی کم شد هنوزم اثراتش باقیه یعنی شما فرمودید اینا همش فکرهست که بادوری و فکر نکردن به اون فرد کاهش پیدا میکنه این حرفتون درست بود کاملا یکسری فکرایی میکردم که خدارو شکر دیگه خلاص شدم از دستشون اما بازم کششم هست اصلا یه چیز بد اینه اگر بهم پیامک نده یا زنگ نزنه شدید دلتنگش میشم شدیدا. کششم هنوز هست شاید از 100 فقط شده باشه 70 ولی هست
یه کاریم که کردم که نباید فکر کنم میکردم این بود که هفته پیش با هم مسافرت رفتیم و باعث شد دوباره که رسیدیم تهران ذهنم همش درگیرش بشه دوباره نمیدونم اصلا

یه مطلب خونده بودم در مورد جذب فرومونی انگار اینطوریه میرسم بهش دیگه نمیدونم چی میشه حالا جالب اینه

1. اون از نزدیک بودن به من خوشش نمیاد (منظورم از نظر لمسی هست مثلا دوست نداره بازوشو بگیرم یا بغلش کنم یا ... منو بغل کنه و .... )
2. ولی اونم نزدیک بودن به منو دوست داره (یعنی دوست داره مثلا بشینیم با هم حرف بزنیم یا اگرم حرفی نداریم باز نزدیک هم باشیم مثلا ساعت 9 شب اگر همدیگرو ببینیم تا 12 همینطوری با هم حرف میزنیم شاید حرفامونم همش تکرار چندجمله باشه ولی خوب یا اگرم نبینیم همدیگرو زنگ میزنیم هردومنم همینطوریما اونم مثلا 30 دقیقه . من اول فکر میکردم اونم همچین حسی بهم داره اما با توجه به برخی نشانه ها فهمیدم از تماس لمسی خوشش نمیاد ولی از بودن من کنارش خوشش میاد البته اینم بگم شاید بقول خودش خیلی حرفایی که نمیتونه با کسی بگه چون با من میگه حال میکنه دور همیم

3.با شناختی که نسبت به من داره و چندبارم گفته بهم که مثل دخترا هست برخی رفتارم ولی مثلا بعضی وقتا که بهش نزدیک میشم میگه نکن مثل دخترا اگر من نبودم و کس دیگه ای بود فکر بدی میکرد نسبت بهت یعنی میدونید چی میگم فکرش بد نیست در موردم و شاید حس کرده من چطوریم

نکته : من نمیدونم چرا اینجا میام اینارو مینویسم آروم میشم . عجیبه

فردا میرم دکتر دعا کنید
ولی یه چیز بد
امشب بهش گفتم دیگه : گفتم بهت میرسم مثل دخترا میشم - گفتم دوست دارم بغلم کنی - گفتم دوست دارم پیامک بزنی بهم - گفتم دیگه همینایی که اینجا نوشتم و بیشتر از اینام
میخندید کلا و میگفت "اصلا دیدم بهت عوض شد" از این میترسیدم هم خوشحالم که گفتم هم ناراحت الانم جواب نمیده تلفنامو گفتم اینجا بهم توصیه شده ازت دور باشم
نظرتون چیه جناب مصباح الهدی ؟ نباید میگفتم یا میگفتم ؟ وقتی گفتم : گفت "اصلا فکر نمیکردم اینطوری باشی " گفتم حتی حس نکرده بودی ؟ بعدش بهم گفت "نه اصلا معلوم نبود" حدود 3 ساعت صحبت کردیم حتی گفتم بهش که اون موضوع مشترک هم بهانه بود برای خودت
هیچی دیگه الان اعصاب مصاب ندارم واقعا اومدم اینجا شمام که جوابی ندادید؟

سلام جناب ask

جوابی نداشتم به اون پست قبلیتون بدم. آخه گفتین می خواهید برید پزشک.حال خودم هم پریشان بود و تمرکز نداشتم اون موقع.

ای کاش به دوستتون نمی گفتین. حالا اشکالی هم نداره که گفتین. شاید از یه جهت که دیگه خودش رابطه را قطع کنه و دیگه شما راه ارتباطی نذاشته باشید اتفاقا خیلی هم بهتر شده باشه براتون.

در هر حال بهترین راه همون بود که دیگه کلا از دوستتون فاصله بگیرید. که انگار دیگه این امر میسر شد خدا را شکر!

به نظر من برای این که مشکلتون حل بشه کلا رو دروایسی و... را کنار بذارید. تمام آزمایش ها را انجام بدین و برید پیش یک روان پزشک!

اگر هم فکر می کنید دوباره برید پیش پزشک و روتون نمی شه حرفاتون را کامل بزنید ؛ قبلش کاملا یه دور با خودتون مرور کنید چه چیزهایی می خواهید بگید و بعد تمام آنها را روی کاغذ بنویسید و ببرید.

در نهایت دوباره اگر روتون نشد آن کاغذ را به پزشک بدهید تا بخواند.

کار خودتون را این جوری راحت می کنید.

یک چیز دیگه شما روتون شد که به دوستتون همچین چیزی را بگید پس حتما می تونید بدون رو دروایسی همین مطالب را به روانپزشک بگید.

روندی که پیش گرفتید خیلی خوبه! همین جوری ادامه بدین!

الان خودتون هم گفتین از اولش خیلی بهتر شدین! پس خیلی امید هست که این مشکلتون به صفر برسه!

فقط اینکه نباید نا امید بشید و نیاز به صبر و استمرار و حوصله دارد! وگرنه مهیچ کس انتظار نداره همچین چیز ذهنی که آهسته آهسته در ذهن شما شکل گرفته به یک باره از بین بره! قطعا تدیرجی و با صبر این کار میسره.

شما این همه زحمت کشیده بودین و خوب شده بودین دوباره رفتین پیش دوستتون و زحماتتون را هدر دادین!

خب برادر عزیز این دفعه دیگه زحماتت را هدر نده! اینو بدونید که خراب کردن خیلی خیلی راحت تر از درست کردنه! اگر در طی چند ماه زحمت بکشید و مثلا 20 درصد از مشکلتون حل بشه! در طی یک روز فقط با یک ارتباط ساده با دوستتان همه اون 20 در صد و چند ماه در عرض چند ساعت هدر می ره و برای برگشتن به حالت قبل دوباره باید از نو شروع کنید!

شما که نمی خواهید دوباره از صفر شروع کنید؟پس دیگه روش مند جلو برید حتما.

نمی دونم شاید از این جهت خوب شد که دوستتون فهمید و دیگه رابطتون قطع شد. شاید به خودتون بود نمی تونستین جلوی خودتون را بگیرید و دوباره بهش بر می گشتین.

اما کلا امیدوار باشید.ان شاالله مشکلتون حل می شه. روان پزشک خوب هم یادتون نره.

موفق باشید

سلام
جناب مصباح الهدی یه راه ارتباطی با شما وجود نداره بتونم یه چیز خصوصی براتون بفرستم ؟ اگر شما امکان ارسال پ خ به من دارید یه آدرس ایملی چیزی بدید براتون میخام یه چیزی بفرستم

جناب askاین کار خلاف قوانین است که بین کاربران ایمیل رد و بدل شود.

ضمن اینکه من کارشناس یا روانشناس نیستم و بیشتر از این راهنمایی هایی که خدمتتون کردم کاری از من برنمیاد بهتر هست جواب آزمایش و... را نزد روانپزشک یا مشاوره ژنتیک ببرید. و حتما پیگیری بفرمایید.

ان شاالله نتیجه بگیرید. :72:

همین طور پیشنهاد می کنم برای راهنمایی های کارشناسانه تر از مشاورین سایت، عضو انجمن آزاد شوید.

و اگر دوست داشتین نتایجتون را همین جا بفرمایید.

موفق باشید :72:

مسئله اینه وقتی آدم با یکی راحته و میتونه به یکی دردشو بگه خیلی راحت میشه
مدیرانم فکر کنم استثناهایی قاتل بتونن بشن من الان خیلی دوست دارم با شما صحبت کنم یا بتونم اطلاعات بیشتری ازتون بگیرم من امروز آزمایشات سطح هورمنی رو دادم و جوابش 5 روز دیگر حاضر میشه اما قبلش میخاستم چیز دیگری را بشما نشان دهم
متاسفانه ارتباطم با این دوستم بکلی قطع شده اصلا تلفن هامو جواب نمیده به هیچ وجه و این مسئله بقدری اعصابمو خورد کرده که سه شنبه گذشته هنگام رانندگی اصلا جلومو نمیدیدم و تصادفی هم داشتم
احساس میکنم نتونم با یک روانشناس اینقدر راحت باشم که اینجا از پشت کامپیوترم با شما راحت هستم و دوست دارم بیشتر باهاتون صحبت کنم هی میدونید شاید در ارتباط رودر رو سخت باشه گفتن این مسائل البته من روانشاس هم هنوز پیدا نکردم و گفتم تا جواب آزمایشم رو بگیرم ببینم اینجا میتونم از کسی بپرسم دکتر خوب در تهران میشناسند آدرس بدهند
ولی ای کاش میشد بهتون یک پیام خصوصی در چهارچوب همین انجمن بدم باور کنید اینکار به بهتر شدن حالم خیلی کمک میکنه
چندین بار نوشتم اینجا اصلا میام اینجا مطلب میذارم آروم تر میشم حتی هر 5 دقیقه چک میکنم ببینم شما کی تشریف میارید جواب بدید - حالا هیچ راهی نیست ؟
بیشترین چیزی که اذیتم میکنه الان اینه که یعنی چه فکری در مورده من داره میکنه ؟ و میخام بهتون یک چیزی نشون بدم ببینم نظر شما چیه ؟ 2 دقیقه ویدئو هست فقط

با سلام

جناب ask من اطلاعات خاصی ندارم که بخوام به طور خصوصی تر در اختیارتان بگذارم.و یا سوادم در حدی نیست که با داشتن اطلاعات بیشتر بخوام چیزی افزون تر از پستهایی که می شود در این تالار گذاشت در اختیارتان قرار دهم. همش در همین حده.

و من تمایل به ارتباط بیشتر از حد این تاپیک ندارم. شرمنده.

این که دوستتان با شما قطع ارتباط کرده بهترین کاره و اصلا خدا را شکر که همچین اتفاقی افتاد. فکر بدی هم نمی کنه. شما که نگفتین میل جنسی دارید. فقط گفتین خیلی دوستش دارید ان شاالله فکر بدی نمی کنه و اگر هم بکنه مهم نیست. چون قرار نیست باهاش دوستیتون را ادامه بدین.

کسی باید نظرش براتون مهم باشه که بخواهید باهاش در ارتباط بمانید در حالی که روند درمان شما تنها در این خلاصه می شود که دیگه کامل قطع امید از این آقا بکنید. حتی تو فکر تون.

خدا را شکر که ارتباطتان با دوستتان قطع شد. قابل درکه که جای خالی دوستتان باعث بشه بخواهیدبا کسی صحبت کنید. اما فکر می کنم صحبت کردن با شخصی در این مورد و درد ودل کردن باعث از چاله در آمدن و به چاه افتادن بشه. حتی این ارتباط در حد کاربر مجازی باشه این ریسک وجود داره که وابستگی دیگری برای شما پیش بیاد. و این مشکل زا هست. و ممکنه کل زحماتتون هدر بره.

شما می گید وقتی حرفتون را اینجا می زنید آرام می شید.اما من به شما توصیه می کنم که حرف های دلتون را با خدا که کامل تر از هرکسی شما را درک می کنه درمیون بذارید. ببینید چقدر آرام تر می شید.

الان ماه رمضونه توصیه می کنم برای آرامشتون یک سجاده مشخص داشته باشید. و یک رحل قرآن.

سحر ها روی همان سجاده روی رحل، قرآنتان را باز کنید و با صدای نسبتا بلند و ترتیل قرآن بخوانید. اگر دوست داشتین می تونید از نوار قرآن استفاده کنید. آن وقت می بینید که همان تلاوت قرآن چه آرامشی به شما خواهد داد. روی آیات قرآن فکر هم بکنید.

همین باعث میشه برای مدتی هم که شده ذهنتون عادت کنه از افکار بیهوده دور بماند.

زیر آسمان برید و به آسمان نگاه کنید و 15 بار سوره قدر بخوانید و ببینید چقدر آرامش بیشتری می گیرید.

و اینکه ذهنتون را تا می تونید مشغول کنید. به هر چیزی جز این موضوع علاقه به دوستتان.

حدس می زنم که ویدئویی که می خواستید به من نشان دهید در مورد دو جنسی ها باشه. اصلا فکرتون را مشغول نکنید و فعلا هیچ برچسبی به خودتون نزنید.

برای مشغولیت فکرتون مثلا می تونید عضو مشترکین سایت بشید تا محدودیت ارسال پست نداشته باشید و در تاپیک های متفاوت شرکت کنید و ذهنتون را با مشکلات دیگران و راه حل های آنان درگیر کنید.

حتی میتونید عضو مشترکین آزاد شوید و از راهنمایی های تخصصی تر مشاوران واقعی

بهره مند شوید.من که مشاور نیستم.آنها حتما نظرشون از من بهتره و درست تره.

http://www.hamdardi.net/eshterak.htm

مرکز مشاوره خوب خواسته بودین.من این مرکز را به شما پیشنهاد می دهم:

موسسه مشاوره بیدار: 66414300

تعریف دکتر گلزاری را شنیدم.ولی در مورد ازدواج. نمی دونم در موارد دیگه چه کسی بهتره.

در آخر این را هم اشاره کنم پایان ماه مبارک حتما کلاس ورزش های رزمی برید تا استقامت،اعتماد به نفس و جسارت و مردانگی شما بیشتر شود.

موفق باشید.

خدا نگهدار.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مصباح الهدی

با سلام
جناب ask من اطلاعات خاصی ندارم که بخوام به طور خصوصی تر در اختیارتان بگذارم.و یا سوادم در حدی نیست که با داشتن اطلاعات بیشتر بخوام چیزی افزون تر از پستهایی که می شود در این تالار گذاشت در اختیارتان قرار دهم. همش در همین حده.

و من تمایل به ارتباط بیشتر از حد این تاپیک ندارم. شرمنده.

این که دوستتان با شما قطع ارتباط کرده بهترین کاره و اصلا خدا را شکر که همچین اتفاقی افتاد. فکر بدی هم نمی کنه. شما که نگفتین میل جنسی دارید. فقط گفتین خیلی دوستش دارید ان شاالله فکر بدی نمی کنه و اگر هم بکنه مهم نیست. چون قرار نیست باهاش دوستیتون را ادامه بدین.
کسی باید نظرش براتون مهم باشه که بخواهید باهاش در ارتباط بمانید در حالی که روند درمان شما تنها در این خلاصه می شود که دیگه کامل قطع امید از این آقا بکنید. حتی تو فکر تون.


خدا را شکر که ارتباطتان با دوستتان قطع شد. قابل درکه که جای خالی دوستتان باعث بشه بخواهیدبا کسی صحبت کنید. اما فکر می کنم صحبت کردن با شخصی در این مورد و درد ودل کردن باعث از چاله در آمدن و به چاه افتادن بشه. حتی این ارتباط در حد کاربر مجازی باشه این ریسک وجود داره که وابستگی دیگری برای شما پیش بیاد. و این مشکل زا هست. و ممکنه کل زحماتتون هدر بره.





در آخر این را هم اشاره کنم پایان ماه مبارک حتما کلاس ورزش های رزمی برید تا استقامت،اعتماد به نفس و جسارت و مردانگی شما بیشتر شود.


موفق باشید.
خدا نگهدار.

---

با سلام
خوب من چندتا نکته بگم
1. فرموده بودید نتیجه آزمایش را خدمت شما بگم چون جالبه هنوز جواب آزمایش نگرفته بودم که دکتر روانشناس روز یکشنبه دیدم ایشان کامل موضوع را متوجه شد و میگفت مورد مشابه بسیار داشته حتی از کلمه عاشق شدن استفاده و احساس امنیت استفاده کرد که کاملا درست بود که من نتونسته بودم ایندو رو بگم که خودش کاملا کیس های مشابه داشت و حتی گفت جواب آزمایشت کاملا درست هست و سطح هورمنیت مشکلی نداره که امروز جواب را گرفتم و از لحاظ سطح هورمنی هیچ مشکلی ندارم و عصر وقت مجدد دکتر دارم که نتیجه رو بازم اعلام میکنم

2. یه چیزی که هست به دکتر گفتم بشما هم بگم البته فکر کنم گفتم . ببینید پیرو حرف های شما در پست دومم یا سوم همین تایپیک من متوجه شدم این احساس علاقه بیشتر فکر هست تا واقعیت این مطلب رو خودم کامل واقف هستم بهش اما چون فکرشم شیرینیه به نوعی دست نمیکشم ازش حالا این وسط دونستن علت بیشترش که چرا جذب یک پسر شدم برام بیشتر مهم شده

3. اون فیلمی که میخاستم نشونتون بدم از خودم اون پسر بود همین میخاستم شما ببینید و یک براورد بکنید چنانچه امروز برای دکترم دارم میبرم فیلمو

4. این آقا پسر از اون روز از من جدا شده کامل حتی یک تماسم نداشتیم من هفته اول خیلی زنگ زدم اما این هفته کلا هیچی به هیچی البته خیلی فکرش اذیتم میکنه از این نظر که چه فکری میکنه و علت جداییش چیه ؟
میدونید حالا که بهش گفتم احساس میکنم عشقم نسبت بهش کم شده ولی به دوستی باهاش احتیاج داشتم (امیدوارم متوجه باشید منظورمو)

5. دکترم بیشتر میترسید من آسیب هم دیده باشم از نظر جنسی که چندین بار پرسید چون میگفت در اینجور موارد شخص دوم سواستفاده میکنه از این عشق ولی خوب در کیس من هیچ میل جنسی بین طرفین نبود نه در من نه در اون فقط حس دوست داشتن من به اون بود که ظاهرا یکطرفه بوده که اینطور قطع شد

6. من خیلی از راهنمایی های شما متشکرم خیلیا اینکه مایل بدم بیشتر صحبت کنیم نه برای جبران جالی خالی اون شخص برای ایننکه بیشتر دوست دارم بدونم در مورد این مسئله مثلا شما در مورد ایننکه افراد چند دسته هستند (لمسی-جنبشی و...) فرمودید کلا یک در دیگری به روی من باز شد و سرچ کردم کلی مطلب دیدم از اینرو بود صرفا

7. بازم ممنونم ازشما

8. امروز برم دکتر نتیجه رو بازم میذارم شاید کسی مثل من باشه بیاد بخونه چون من خودمم احساس علاقه به دوست پسر رو سرچ کردم اومدم اینجا که اتفاقا خیلی عالی بود

9. مدیران عزیزان اگر یه لیستی از روانشناسان متخصص در هر رشته در هر شهری رو با شماره تماسی چیزی لیست کنن خیلی خوب میشه من آنلاین که نشد دکتر پیدا کنم بطور اتفاقی داشتم از نزدیک محل کارم رد میشدم یه مطب دیدم رفتم اون شماره ایم که شما دادید مرسی ولی فکر کنم مرکز تخصصی ازدواج بود کلا

سلام جناب ask

چقدر خوب که دکتر روانشناس خوبی پیدا کردین که در این زمینه خاص تجربه داره! همین روانشناس را حتما ادامه بدین.خوشحالم تونستین حرفاتون را بهش بزنید.

اینکه می گید این فکر براتون لذت بخشه و دوست دارید متوجه هستم. کلا می گن ترک اعتیاد به افکار لذت بخش از جهتی سخت تر از ترک اعتیاد به مواد مخدر هست!

از این جهت که آسیب های اعتیاد به چنین افکاری قابل رویت نیست.و ما علنی درواقع آسیبی نمی بینیم.

و همین طور این افکار خیلی خیلی قابل دسترس تر از مواد مخدر هست و در عرض یک ثانیه می تونید بهش برسید.و هزینه ای هم به ظاهر ندارد!

ولی شما به این فکر کنید که دارید این همه هزینه می کنید.روانشناس می رید. کلی مطالعه می کنید. از طرفی به این فکر کنید که این وابستگی چقدر مانع پیشرفتتون میشه. چقدر باعث می شه فکر شما به جای استفاده در کارهای مفید هدر بره.

از طرفی ان شاالله شما می خواهید در آینده ازدواج کنید. یک مرد باید محکم و قوی باشه. یک مرد باید بتونه شرایط سخت را مدیریت کنه.

شما به این مسالتون به چشم یک فرصت برای افزایش قدرت مدیریتتون نگاه کنید.

به خودتون بگید که من باید محکم باشم. اراده داشته باشم! من باید تغییر کنم! به خودتون بگید نا سلامتی من مرد هستم!

همیشه تصور کنید که آدم با اراده و محکمی شدین.

اصلا پیشنهاد می دم یک فکر قوی تر در این زمینه پیدا کنید تا فکرتون را بهش مشغول کنه مثلا مطالعه در مورد چیز خاصی که بهش علاقه مند هستین. اینو نمی دونم چقدر فعلا در مورد شما می تونه صادق باشه ولی شاید مطالعه در مورد ازدواج و مطالعات مقالات اینجا هم خیلی براتون خوب باشه اینکه ویژگی های یک مرد چی هست و... ( با مشاورتون مشورت کنید)

و یا اینکه مثلا فکر تون را درگیر مشکلات تاپیک های اینجا بکنید تا فضای ذهنیتون عوض بشه.

اینکه می گید به دوستی با اون شخص نیاز دارید. خب حتما برید یک دوست دیگه پیدا کنید. تو کلاس ورزش و... حتما موقعیت های خیلی خوبی براتون پیش میاد.

اینکه همش فکر می کنید دوستتان چه فکری در مورد شما می کنه, به دلایل پست قبلم گفتم اصلا مهم نیست

ولی باز هم به نظرم با روانشناستون اول حتما مشورت کنید در این مورد.

من یه پیشنهادی هم دارم.برای دوستتان نامه ای ایمیل کنید و اون حرف هایی که فکر می کنید دوست ندارید در مورد شما برداشت بدی کنه را بنویسید.

مثلا بنویسید: من منظورم از اون حرف ها وابستگی شدیدی بود که به تو پیدا کرده بودم و روانشناس گفت این خودش را به صورت احساسات امنیت و آغوش و ... نشون می داده. اصلا دوست ندارم در مورد من فکر بدی مثل داشتن میل ج نسبت به خودت بکنی. همیشه حس من نسبت به تو پاک بوده و پاک خواهد ماند.

این چندوقت فقط همین را می خواستم بهت بگم که تو دلم نمونه. و گرنه طبق نظر مشاور فعلا برقراری ارتباط با منبع وابستگی درست نیست. و من هم قطعا طبق نظر مشاورم خواهم ماند.

این جوری فکر کنم فکرتون از این قضیه آزاد بشه.لااقل حرف دلتون را بهش گفتین و دیگه فکر نکنم فکر بدی در مورد شما بکنه.نامه را ایمیل کنید و دیگه به خودتون بگید سوء تفاهم دیگه تموم شد و پایان.دیگه هم پیگیری نکنید. (بهتره در این مورد هم با مشاور صحبت کنید.)

کلا به روند مشاوره خوش بین باشید.

امیدوارم زحماتتون نتیجه بده.چون خیلی جای امید داره.

موفق باشید

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مصباح الهدی

سلام جناب ask
چقدر خوب که دکتر روانشناس خوبی پیدا کردین که در این زمینه خاص تجربه داره! همین روانشناس را حتما ادامه بدین.خوشحالم تونستین حرفاتون را بهش بزنید.

اینکه می گید این فکر براتون لذت بخشه و دوست دارید متوجه هستم. کلا می گن ترک اعتیاد به افکار لذت بخش از جهتی سخت تر از ترک اعتیاد به مواد مخدر هست!
از این جهت که آسیب های اعتیاد به چنین افکاری قابل رویت نیست.و ما علنی درواقع آسیبی نمی بینیم.
و همین طور این افکار خیلی خیلی قابل دسترس تر از مواد مخدر هست و در عرض یک ثانیه می تونید بهش برسید.و هزینه ای هم به ظاهر ندارد!

ولی شما به این فکر کنید که دارید این همه هزینه می کنید.روانشناس می رید. کلی مطالعه می کنید. از طرفی به این فکر کنید که این وابستگی چقدر مانع پیشرفتتون میشه. چقدر باعث می شه فکر شما به جای استفاده در کارهای مفید هدر بره.

از طرفی ان شاالله شما می خواهید در آینده ازدواج کنید. یک مرد باید محکم و قوی باشه. یک مرد باید بتونه شرایط سخت را مدیریت کنه.

شما به این مسالتون به چشم یک فرصت برای افزایش قدرت مدیریتتون نگاه کنید.
به خودتون بگید که من باید محکم باشم. اراده داشته باشم! من باید تغییر کنم! به خودتون بگید نا سلامتی من مرد هستم!
همیشه تصور کنید که آدم با اراده و محکمی شدین.

اصلا پیشنهاد می دم یک فکر قوی تر در این زمینه پیدا کنید تا فکرتون را بهش مشغول کنه مثلا مطالعه در مورد چیز خاصی که بهش علاقه مند هستین. اینو نمی دونم چقدر فعلا در مورد شما می تونه صادق باشه ولی شاید مطالعه در مورد ازدواج و مطالعات مقالات اینجا هم خیلی براتون خوب باشه اینکه ویژگی های یک مرد چی هست و... ( با مشاورتون مشورت کنید)

و یا اینکه مثلا فکر تون را درگیر مشکلات تاپیک های اینجا بکنید تا فضای ذهنیتون عوض بشه.

اینکه می گید به دوستی با اون شخص نیاز دارید. خب حتما برید یک دوست دیگه پیدا کنید. تو کلاس ورزش و... حتما موقعیت های خیلی خوبی براتون پیش میاد.


اینکه همش فکر می کنید دوستتان چه فکری در مورد شما می کنه, به دلایل پست قبلم گفتم اصلا مهم نیست

ولی باز هم به نظرم با روانشناستون اول حتما مشورت کنید در این مورد.
من یه پیشنهادی هم دارم.برای دوستتان نامه ای ایمیل کنید و اون حرف هایی که فکر می کنید دوست ندارید در مورد شما برداشت بدی کنه را بنویسید.


مثلا بنویسید: من منظورم از اون حرف ها وابستگی شدیدی بود که به تو پیدا کرده بودم و روانشناس گفت این خودش را به صورت احساسات امنیت و آغوش و ... نشون می داده. اصلا دوست ندارم در مورد من فکر بدی مثل داشتن میل ج نسبت به خودت بکنی. همیشه حس من نسبت به تو پاک بوده و پاک خواهد ماند.

این چندوقت فقط همین را می خواستم بهت بگم که تو دلم نمونه. و گرنه طبق نظر مشاور فعلا برقراری ارتباط با منبع وابستگی درست نیست. و من هم قطعا طبق نظر مشاورم خواهم ماند.

این جوری فکر کنم فکرتون از این قضیه آزاد بشه.لااقل حرف دلتون را بهش گفتین و دیگه فکر نکنم فکر بدی در مورد شما بکنه.نامه را ایمیل کنید و دیگه به خودتون بگید سوء تفاهم دیگه تموم شد و پایان.دیگه هم پیگیری نکنید. (بهتره در این مورد هم با مشاور صحبت کنید.)

کلا به روند مشاوره خوش بین باشید.
امیدوارم زحماتتون نتیجه بده.چون خیلی جای امید داره.

موفق باشید

---

خیلی خیلی ممنونم از شما واقعا نمیدونم چطور تشکر کنم
جلسات رو ادامه میدم و جلیه دوم رو 5 شنبه رفتم مطالب خوبی عنوان شد دکترم هم گفت که همجنس گرا نیستم و چون آدم عاطفی هستم این مشکل میتونه بروز پیدا کنه صحبت های خوبی هم شد که فکر کردن بهشون جالبه برام
الان فکر میکنم به دکترمم گفتم احساس میکنم اینکه بهش گفتم دوتا مزیت داشت و یک عیب
1. مزیت : اینکه راحت شدم
2.مزیت : اینکه من الان که فکرشو میکنم میبینم همینکه گفتم باعث شد چند درصدی از این حالتم فروکش کنه و آروم تر بشم و احساس میکنم اصلا عشق نبود به نوعی همون احساس عاطفی بود
3. بدی : این بود که به این رابطه دوستی نیاز داشتم میدونید خیلی اعتماد به نفس بالای داشتم در زمان دوستی مثل دوپینگ ها چون کلا من آدم با اعتماد به نفسی هستم ولی این بیشتر از اون بود بقولی خودم به قدرت عشق توصیفش میکردم

در مورد ایمیلی که گفتید حتما اینکارو تو فکرم بود بکنم یعنی هر لحظه هست اما یه چیزی که شما فرمودید و دکترمم گفت اینکه : تماس نگیر فعلا باهاش دکتر گفت اگر اون زنگ زد یا دیدیش جواب بده ولی خودت نه یکم برام سخته
آخه بدبختی اینه تو خونه هم بهم میگن چی شده چرا بهت زنگ نمیزنه ؟ میدونید خوب نزدیک 1.5 سال بود خیلی یا هم بودیم بدون تلفن روزمون شب نمیشد حالا یکدفعه اینطوری قطع ارتباط از اینورم اعصاب خوردی یکم ها البته هست

خلاصه : من معمولا زیاد مینویسم مایلم اگر کسی مشکل منو پیدا کرده بتونم کمکش کنم
بازم ممنونم از شما
همچنان تایپیک بروز میکنم و نتیجه جلسات رو گزارش میدم . احساس دارم درصد بهبودیم از 100 الان روی 50 تا 55 درصد هست

الان دقیقا شده دوماه که هیچچ ارتباطی نداشتیم
ناراحتیم خیلی کم شده و اعصاب خوردیم خیلی کم شده
احساسم برای دیدنش خیلی کم شده و کم اهمیت اما دلم میخاد اگر شده تو خیباون ببینمش یعنی در واقع فکرش هست گهگاهی و بعضی مواقع هم خودم فکرشو میارم توی ذهنم
خیلی دوست دارم اگر بشه دوباره باهاش ارتباط پیدا کنم اما اینبار از سطح و شکل دیگری
جلساتم با مشاور حدود 6 جلسه شد دکترم رو عوض کردم البته همینطوری نزد مشاور دیگه ای رفتم که ایندفعه خانم بود از اول ماجرا رو گفتم و اون هم مطالب خوبی گفت ولی دیگه نرفتم احساس کردم احساسم بهش خیلی کم شده و دیگه دکتر نیاز ندارم ولی فکرش میگم هست حتی برخی مواقع خودم فکرشو میارم
یکم سخته - جالبه بدونید بعضی وقتا هم تو خیباون خیلیا رو در قالب اون میبینم- خلاصه سخته دیگه سخت

تایپیک بیرون میکشم بعد از چند ماه مجدد
1. ارتباطم با دوستم دوباره برقرار شده البته سطحش خیلی محدود هست بعد از یه دوره 4 ماهه دیدمش و هر چی ازش پرسیدم چرا اینکارو کردی هیچی نگفت و بعد از چند بار گفت ول کن روزای بد رو حالا مجدد دوست هستیم البته نه مثل قبل که هر روز همدیگرو ببینیم ولی هفته ای یکبار هست
افکارم در شب نسبت بهش خیلی کم شده خیلی یعنی سطحش رسیده به 20% ولی خوب یه مسئله ای که هست اینه که مثل قبل ازش خوشم نمیاد ولی نسبت بهش بی فکر هم نیستم و دلم میخاد ببینمش یا باهاش تماس فیزیکی (جنسی نه) داشته باشم
کلا فکر میکنم میبینم مشکل دارما ولی خودمم نمیدونم چیه بازم این دو وجه اذیتم میکنه
1. اینکه بالاخره اگر من پسر هستم چرا همچنین احساسی دارم اینقدر دخترونه - اینقدر از جنس دخترا ؟؟؟؟
2. اگرم پسرم نکنه همجنس گرا هستم ؟
نمیدونم شک میکنم خیلی به خودم این فکر آزارم میده بیشتر از هر چیز دیگه اصلش الان اومدم اینجا برای همینم بود که بنویسم بابا دکتر روانشناس دو نفر رفتم یکیشون همینجوری رفتم و یکیشونم بهم معرفی شد که دکتر خوبیه اما یه چیزی که هست اینه احساس بسیار شدید دارم که متوجه نمیشن من چه حسی دارم درک نمیکننش