-
تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
سلام دوستان همدردی
من قبلا یه تاپیک زده بودم به این نام آیا من با اون خوشبخت میشم؟
اونایی که قبلا نخوندن لطفا پست اولشو بخونید تا بدونید قبلا جریانمون چطور گذشته.
من یه دخترهستم.میدونم که تقریبا اون تاپیک به نتیجه ای که میخواست برسه رسید ولی ذهن من هنوز درگیره.
چون اولین بارم بود که اینجور رابطه رو به قصدونیت ازدواج ازطریق سایت همسریابی پیش بردم.
تا به الان هرتاپیکی که مربوط به روابط پسرودختر بوده اینجا،خوندم.میدونم جواباچیه............درست هم هست.
هنوز نتونستم ازین حالوهوا بیرون بیام بعد از یکسالو اندی!!! میدونم...برای خودم و این اراده ی ضعیفم متاسفم.
میشه گفت رابطه ی ما البته نمیشه گفت رابطه هر3ماهی چندتا اس ام اس بین ما تا الان ردوبدل میشد.
من همیشه حرفم این بودکه اگه قرارباشه همو ببینیم بایدرسمی اقدام کنه حتی با کاراییکه که کرد ومن یعنی حاضرشدم همه ی اون فجایع رو فراموش کنم!
واون مجددا گفت ازت معاشقه میخوام تادوباره اون صمیمت قبلو حس کنم منم گفتم نه و شرح تمام نامردیایی که درحقم کرد. و تمام.
تااینکه بعداز3ماه پروفایلشو و عکسشو تو یه سایت همسریابی دیدم.
تمام بدنم به لرز افتاده بودواعصابم به هم ریخت وباخودم گفتم بهش اس ام اس بزنم و دوباره نامردیاشو یادآوری کنم و دوباره بگم که اگه ساکت نشستم و آبروشونبردم حداقل بدونه که ازش نمیگذرم و نفرینش کردم.واین شد که اینکارو کردم و اس زدم .
اونم اس زد خوب تقصیرخودت بود صبور نبودی واینحرفها اصلا با حرفای من ککشم نمیگزه و این منوداغون میکنه .باز گفت هنوزم سرحرفم هستم با همون شرطیکه گذاشتم(اینکه باهم رابطه داشته باشیم)
منم گفتم متنفرم ازت.سی و اندی سال سنت هست ولی اندازه یه بچه 2 ساله درک نداری.اونم گفت برو بابا.........
باز2ساعت بعدش اس داد میای بیرون ببینمت باهات حرف دارم 1بارببینمتوفقط حرفاموبزنم بعدش قول میدم با خانواده بیام.من گفتم اگه باخانوادت اومدی اونموقه منو میبینی.میخواستم ببینم چی میگه.اونم گفت اوووف چقدناز میکنیو این حرفاو تمام.
2هفته بعدش اس ام اس داد که تصمیم گرفتم دیگه مامانمو بفرستم جلو.فقط بهم بگو همون دختر سابق برام میشی یا نه؟منظورش اینبودکه دیگه الان ازت توقعی ندارم میگف ازت محبت و مهربونی میخوام.بازم کاراشو بهش یادآوری کردم و گفتم میبینی تا چه حد پستی؟
گفت:بخاطرتمام بدی هام ازت معذرت میخوام میخوام دیگه خوب باشم بیا گذشته هارو فراموش کنیمو دیگه شادباش میخوام دوباره با انرژی شروع کنیم.
آخرش گفت ماالان مسافرتیم 2 هفته دیگه میتونم با خانواده بیام که اقدام کنم.
اس هایی زیادی ردوبدل شد که چون حوصله تونو سرمیبرم چیزی ازشون نمیگم وگرنه همش پر نکته هس!
تو اس هامون بحث مستقل شدن پسراشد.اینکه از نوجوونی مستقل میشنوکارمیکنن.اینو من گفتم بهش منظورم به اون بودکه به این سن رسیده و هنومستقل نیس ...گفتم الان کارت چیه؟گفت دارم کارای اجرایی برای یه شرکتو تدارک میبینم،مدرک فوق لیسانسشوگرفته.
اون گفت یه مهندس بیادخواستگاریت بهتره یا یه کارگر که درس نخونده؟منم گفتم شاید شرف و غیرت همون1 کارگر بنا بیارزه به100 تابه اصطلاح مهندس!
اونم به خودش گرفتو گفت بروعمتومسخره کنوتا رفتارتواصلاح نکنی ادامه دادن فایده نداره همینجوریه که آدموفراری میدی برو بشین فکرکن.منم گفتم تو بابعضی حرفات رواعصاب آدمیکه زخم خوردس راه میری.طلبکارم هستی؟ خب فرار کن.
بعد3روزازش خبری نشد من اس دادم که حاضری جبران کنی گذشته رو؟گفت مثلاباید چیکارکنم؟گفتم باید این جبرانو تو اعمالورفتارت ببینم.چیزی دیگه نگفت.
باز یه بحثایی پیش اومدوبعدچندروز گفتم باشه از خودخواهیت میگذرم حالا با مادرت بیاتاببینیم چی میشه.گفت دیرگفتی خواهرمومادرم رفتن دختردیدن.کاش زودتر بادلم راه میومدی.منم گفتم مبارکه پای هم پیرشین.گفت مرسی.گفتم ولی مطمین باش یادت نمیره کارایی که با من کردی ومن هیچوقت نمیبخشمت.
بعداز چندروز که حسابی داغون بودم اس دادم که چی شد ازدواج کردی؟ با تاخیر جواب داد که نه هنوزقبولش نکردم.تو خوبی؟
منم گفتم نه به خوبیه شما.کی هست چرا قبولش نکردی هنوز؟
گفت:پولدارترین خانواده شهرن.دلم باهاش نیستو اینحرفا.میخواست بگه که یعنی دلش با منه!ولی نمیدونم چجور بودنی!
.....قرارشد همو ببینیم ولی هردفه گفت برعکس الان کاردارم و سرم حسابی شلوغ شده.خودم بهت خبرمیدم کی ببینیم.
دراین مابین بهش اس دادم که چقدرمشتاقی برای دیدار!!اونم گفت بخدا کاری پیش اومده.گفتم صادقانه بگوکه چقدرمشتاقی به ادامه وجبران گذشته ؟ صبرکردم هیچی نگفت.
2باره اس دادم ظاهرااین سکوتت همه چیوبهم فهموند.اونم گفت( نمیدونم.تمایلم دیگه کم شده به ازدواج سردشدم واسه همینه که همه رو ردمیکنم.نمیدونم واقعا)
واین جوابش باز انگارتیری بود به قلبم انقدر که دردناک بود برام.منم گفتم پس چراچندوقته پیش اس دادی گفتی میخوام ازدواج کنمومیخوام اقدام کنم؟
من بخاطرتو چندسال افسردگی گرفتم هنوزم نتونستم ازاین بحران خارج شم.بجااینکه اظهار پشیمونی کنیو خوشحال باشی که هنوزم میتونی منو داشته باشی این جوابو به من میدی؟ هیچ جوابی نداد
واقعادیگه دلم شکست و ازون به بعد سعی کردم هیچ ارتباطی باهاش نداشته باشم.
تااینکه امروز باز اس داد که سلام خوبی؟امروزبیکارم میتونم بیام. میتونی بیای؟
منم گفتم بعد2هفته اس دادی که چی؟بعد از اونهمه سواستفاده به بهانه ی ازدواج از من،برمیداری میگی تمایلی به ازدواج ندارم!بایدم نداشته باشی چون مسئولیت داره برات.
تو عشق و حالو توی آزادی میخوای.این بود پشیمونیو انسان شدنت؟ مرد باش نه نامرد.
اونم گفت منظورم به تو نبود عزیزم.درکل گفتم که سنم رفته بالا حسش رفته.حالا بیاباهات صحبت میکنم.بخداسرم شلوغه.
......... قرارشدهموببینیم فردا شب که حرف بزنیم.اونم اس داده که خوشکل کنی بیای باشه؟ منم هیچی نگفتم.
حالا میگم حداقل فردا برم ببینمش و دلمو کمی خالی کنم حرفامواقلا بهش بزنم همه چی مثل یه کوه رو دلم مونده.
انقدر که خودمو درگیر این آدم و کارهایی که بامن کرد، شدم که نمیتونم به کس دیگه ای فکر کنم.
من تو این چندساله داغون شدم داغون.
حالا از کارشناسان محترم میخوام که کمی منو راهنمایی کنن.وقتی دیدم نمیتونم به کس دیگه ای فکرکنم باتمام اون کارهاش بازم باخودم گفتم که شاید من زیادی سخت میگیرم و کینه ای هستم ونبایداینجوری باشم.
لطفا بر اساس سنوسال من و اون قضاوت نکنید.
به نظرتون برم ببینمشو دلمو خالی کنم یا نرم هیچوقت و بمونه تو دلم این غم بزرگ؟:325:
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
جوابت اينه:
نه! از اول تورو فقط واسه همون خواسته هاش مي خواسته و نه بيشتر. واست احترام قائل نيست و اصولا جز در مورد اون خواسته هاش كه گفتي در مورد ديگه اي بهت فكر نمي كنه(يعني نه ازدواج نه هيچ چيز ديگه!). ايني كه دچارش شدي عشق يا دوست داشتن اون آقا نيست. دقيقا همون جمله آخرته...يعني هراس! هراس از كندن از يك رابطه صدردرصد معيوب و رفتن دنبال يك ارتباط سالم.
همه اینارو میدونی اما بهش عمل نمیکنی
ذره ای واسش ارزش نداری.یه بازیچه ای.
خودتو از این رابطه بکش بیرون.تا کاملا فنا نشدی
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
سلام خسته دل عزیز
خوب شما رو یادم هست. درست یک سال پیش بود که کلی هم باهات حرف زدم تا اون رابطه کثیف رو پایان بدی و
خدا رو شکر این کار رو کردی.
اما الان باهات 1 حرفی دارم. اونم اینکه گل دختر ما چرا خودش رو نمیبخشه؟
چرا باهاش ادامه میدی؟ چون فکر می کنی دیگه جز اون نمیتونی با کسی دیگه ازدواج کنی؟ انقدر از رحمت و مغفرت
خدا نا امیدی که به یک آدم از خدا بی خبر و بی مسئولیت و بی قید پناه بردی؟
یعنی خدای ما و لطف و کرمش اونقدر نیست که تو رو به دلیل اشتباهاتت ببخشه و همسری خوب نصیبت کنه؟
عزیز دلم
خدای ما خیلی بزرگه و قطعا تو رو که نادم هستی می بخشه. اما این شما هستی که تصمیم نداری خودت رو
ببخشی و سعی کنی اون ماجرا رو فراموش کنی و یک زندگی جدید رو شروع کنی. اما چرا؟
تا کی می خوای بازیچه اون مرد هوس باز باشی؟
میدونی وقتی یک مرد میگه خوشگل کنی بیای کارت دارم یعنی چی؟؟!
البته من دیگه ادامه نمیدم چون خودت بهتر میدونی!
فکر می کنی اون میخواد بیاد بشینه به بغض های یک ساله تو گوش بده؟ زهی خیال باطل!
اون تو فکر دور جدید سو استفاده هاشه عزیزم و شما هنوز توی خواب خرگوشی خودت!
خواهش می کنم اکیــــــــــــــــــــدا دیگه هرگز نرو ببینش!
خطت رو عوض کن و تمام شماره های اون رو پاک کن!
خداوند همیشه به آدم فرصت نمیده ها! یهو به خودت میای که دیگه خیلی دیره!
غم دلت رو میخوای پیش یک انسان بی ارزش خالی کنی؟؟
مطمئن باش تا غم دلت رو پیش خدا خالی نکنی راحت نمیشی!
تو باید تمام این بغض ها رو در آغوش خدا خالی کنی. ازش طلب مغفرت کنی و بعد خودت رو ببخشی!
به این فکر کن که رضایت خدا مهمتره یا رضایت دلت؟ خدا راضیه که بری و کرامت انسانیت رو زیر پای یک انسان
هوسران لگد مال کنی؟
قصد این آقا فقط سو استفاده دوباره است.
خواهشا به احساساتت افسار بزن و مهارش رو به دست عقلت بسپر!
میدونم حالت خرابه اما وقتی تو به خودت کمک نمی کنی چطور توقع داری دیگران یا اون آدم بتونن کمکت کنن. دیگه
وقت بیدار شدن نیست عزیز دلم؟
میتونی برامون بگی آیا شاغل هستی یا درس می خونی؟
با کی زندگی می کنی؟ تو این یک سال چه کارا کردی؟
خواهشا نرو اون آدم رو ببین و دیگه هم بهش اس ام اس نده!
اون آدم رو به خدا بسپار که بهترین منتقمه و رهاش کن و بعد خودت رو ببخش!
برای بخشیدن خودت احساسات منفیت رو روی کاغذ بنویس و بعد این نوشته ها و خشم و بغض درونیت رو که
نوشتی بسوزون و بگو بخشیدم و رها کردم تا راحت بشی.
بعد هم بشین سر سجاده و حسابی با اشک ریختن از خدا طلب مغفرت و صبر و صلابت و آرامش کن!
اون دست بنده هاش رو می گیره.
دوستم ما هم تنهات نمیذاریم.
فقط به شیطان دست نده و با یاد خدا تصمیمی جدی برای ترک این آدم کن و برای خودت ارزش قائل شو!
برات خیلی حرف دارم و فقط ازت میخوام به دیدن این آدم نری و دیگه باهاش تماسی نگیری.
موفق باشی گلم.
:72:
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
سلام bahar.shadi دوست نازنینم و تنهاکسی که همیشه نوشته هاش آرومم میکنه.
میدونم خیلی باهام حرف زدی و آرومم کردی مرسی عزیزم همیشه و همه جا به یادت هستم و دوستت دارم.وهمچنین حنان جان خیلی روم تاثیر داشتن که دیگه خیلی وقته نمیبینمشون.وحرف های زیبای pk1365و بقیه دوستان.
عزیزم شما بزار به پای بی ارادگی و ضعف اعتمادبه نفس من.
البته جز این هم نیست.دراین مدت کلابرنامه زندگی من به هم ریخت دیگه به هیچکسی نتونستم اعتماد کنم.حتی از درس هم زده شده بودم.ولی تصمیم گرفتم ادامه بدم و بخاطر یه آدم که مث یه شوک همه زندگیمو مختل کرد سعی کردم که کل زندگیمو تعطیل نکنم.من همراه با خانواده زندگی میکنم و شاغل هم نبودم و نیستم.تو این یک سال هم هیچ کار خاصی نکردم همش فکر، خیال، توهم...اشک
خداروشکر مشکل خاصی هم توزندگیم نداشتم همیشه از طرف خانواده(مادرم،پدرم و برادرم) تامین بودم و هستم وحرفم خریدار داشته
ولی تبدیل شدم به یه دختر دپرس منزوی کم حوصله کم صبر وبعضی اوقات پرخاشگر با خانواده و افرادی که به نظرم میادد که دارن زور میگن بهم.تو اینمدت خیلی کم بیرون میرفتم اصلا دوست نداشتم که کسی رو ببینم.
نمیدونم احساس کردم من که اینهمه اذیت شدم بخاطر اون،شاید بتونم با همون با ندیده گرفتن اشتباهاش و یا اینکه اون نمیدونه باید چی بگه و چطور رفتار کنه کمی به این رابطه امیدوار شدم.
اینکه هنوز نسبت بهش حس دارم.میدونم اشتباهه.
کاش دست خودم بود ولی انگار که این مخ تعطیله!
عزیزم همون یک سال پیش با خدای خودم خلوت کردم چنان زاری زدم که تاحالا اینکارو نکرده بودم.
ازش خواستم که منو ببخشه و منو از این مخمصه بکشه بیرون ولی میبینی که هنوز درگیرم...من زیاد اشک ریختم.کلا دختر حساسی هستم.
اوکی.من برای فردا گفته بودم همو ببینیم الان چطور بگم که نمیخوام دیگه ببینمش و حداقل چیزی بگم که بدونه نفرین من همیشه پشت سرشه و من ازش نمیگذرم.
من دلم خیلی پره. خیلی
هیچ پسری رو نمیتونم وارد زندگیم کنم نامردی دیدم ازشون ولی خودشون عین خیالشونم نیست انگارنه انگارکه...
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
هر چند متقاعد کردن کسی که شدیدا احساساتی شده کار سختیه، اما به خودت بگو: آیا کسی که تباه شدن زندگی دیگران براش اصلا مهم نیست و مثل شنیدن یک لطیفه از کنارش میگذره ارزش هم صحبتی رو داره؟ (ازدواج ؟ . . . محاله!)
اگه خیلی علاقه مندی ببینیش برو، اما با پلیس برو تا نتیجه نفرینهاتو ببینی.
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
دوست گلم
گاهی برای رشد شخصیت زمان لازمه. و این زمان برای تو بسیار لازم بوده تا رشد کنی و از روزگار درس هایی بزرگ یاد
بگیری. این رو خوب میدونم که اگر تو هنوز سالمی و این جا رو پیدا کردی معلومه که خداوند خیلی دوستت داره و اینکه
میخوای تصمیم عاقلانه بگیری دلیلش اینه که اصلا هم ارادت ضعیف نیست! فقط خیلی احساساتی هستی :46:
گل دختر
مشکل شما اصلا با این آقا یا ازواج حل نمیشه. ریشه مشکلات شما چیز دیگه است.
اما شما به جای اینکه دنبال ریشه بگردی سعی کردی برای حل مسائلت به ازدواج و شخص دیگه پناه ببری.
اما حالا که بین ما هستی با این همه احساسات ناب و قشنگ برات یک توصیه خوب دارم.
شما بی خیال این آقا بشو کلا چون اصلا در شان تو نیست زندگی با یک انسان هرزه!
بعد بیا با هم مسائلت رو بررسی کنیم.
آیا شما دوستانی صمیمی از جنس خودت (دختر) داری؟
آیا باهاشون بیرون میری و کسی هست که باهاش درد و دل کنی مثل خواهر؟
من فکر می کنم شما دوستان زیادی نداری و چون تنها هستی با یک عالمه احساسات ناب ، این احساسات که
باید جایی برای ابراز داشته باشه صحیح هدایت نمیشه از سمت شما و به شکلی نامناسب تخلیه میشه.
برات یک مثال میزنم.
من دختر احساساتی و حساسی هستم. برای تخلیه احساساتم دوستانی خوب دارم که مثل یک خواهر هستن
برام. باهاشون بیرون میرم. گردش میرم. کمک می گیرم. درد ودل می کنم. ارتقا پیدا می کنم و شادم.
آدم همیشه به یک دوست خوب نیاز داره.
اما اگر آدم این دوست خوب و عاقل و همراه رو از جنس خودش نداشته باشه و تامین نشه به اندازه کافی به جنس
مخالف پناه می بره. اونجاست که مشکلات شروع میشه و تبعات ناشی از اون.
شما احتمالا دوست زیاد و چندانی نداری و با خانوادت هم خیلی صمیمی نیستی.
از طرفی احتمالا به شدت احساس تنهایی می کنی.
این میشه که از سر فشار تنهایی و فشارهای روحی ای که درست تخلیه و ابراز نشدن ، به این آقا پناه می بری!
خوب تو باید سعی کنی این خلا رو خودت و به درستی پر کنی.
تو حتی اگر هم با بهترین مرد ازدواج کنی باز اوقاتی برای تنهایی داری که خودت مسئول درست پر کردن اون اوقات
هستی.
ضمنا تو شحصیت بسیار احساس محور و وابسته ای داری. این اصلا خوب نیست. تو باید سعی کنی خودت رو
مستقل کنی و تیزی احساساتت رو بگیری اما حق سر کوب نداری!
برات مثال میزنم. مثلا من دلم میخواد به یکی ابراز محبت کنم. بلند میشم گوشیمو بر می دارم و چند تا اس ام اس
خوب به دوستانم میدم و اونها هم بهم ابراز محبت می کنن. باهام شوخی می کنن و شادم می کنن. برای همین
من احساساتم رو به درستی بروز دادم و درگیر جنس مختلف هم نشدم.
ضمنا داشتن تفریح سالم و به اندازه کافی یکی دیگه از راه های بروز احساسات به شکل درسته.
مثلا وقتی شما توی خونه دائم تنها باشی ، مرغ فکرت هر جایی میره! اما اگر همون لحظه به افکار منفی STOP
بدی و بعد بلند شی و با دوستت مثلا بری خرید یا سینما یا بری خونه اقوام یا بری کلاس ورزش ، می بینی که
چقدر حالت بهتره و سرایط روحیت مساعد تر و قدرت تصمیم گیریت بهتر.
پس مسئله اینه که نباید تنها بمونی. نباید به این افکار منفی اجازه بدی.
تکنیک توقف فکر
دومین نکته کنترل افکار ذهنیته. پس باید
برای ترافیک ذهنت پلیس بگذاری
و راه کنترل احساسات رو یاد بگیری
ناز گل خانم
مرحله بعدی بخششه و پیدا کردن دوستانی خوب از جنس خودت و شرکت در فعالیت های اجتماعی.
نباید تنها بمونی و باید به احساست شکل ابراز درست رو یاد بدی.
وقتی این کارها رو بکنی تازه به حال عادی بر می گردی و ممکنه اعصابت از این که خیلی خودت رو کوچیک کردی
خورد هم بشه که این طبیعیه.
پس به سوالاتم دقیق جواب بده.
منتظرم گلم :43:
:72:
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
سلام خانمی ..
دوست خوبم من مطمئنم خودتم میدونی اون شما رو واسه چی میخواد ؛ چرا غرورتو حفظ نمیکنی عزیزم
چرا چشماتو بستی ؟!
چرا این همه بهانه های واهی رو نادیده میگیری ؟ واقعا نمیبینی شما رو برای وقت گذرونی میخواد ؟!!
هیچ وقت با شما ازدواج نمیکنه حتی اگه هم بکنه همیشه سرکوفت این که شما اصرار داشتینو بهتون میزنه
تا خودت به خودت کمک نکنی هیچ کس این کارو واست انجام نمیده ..
چرا بهش پیام میدی ؟ چرا اصلا جوابی بهش میدی ؟ چرا غرورتو این جوری اونم واسه انسانی که لیاقت نداره میشکونی ؟؟
همه اقایون بد نیستن شما راهو اشتباه رفتی .. ببین چقد روحتو خسته کردی اونم واسه یه ادم بی ارزش
خوب من دلم میسوزه که اینارو میگم .. منو ببخش اگه با حرفی ناراحتت کردم شما نیاز داری خودتو پیدا کنی
دوست گلم اونو ببخش نه واسه این که لیاقت بخشش داره نه واسه این که تو نیاز به ارامش داری .. از فکرت بیرونش کن .. روحو روانتو به مسائل با ارزش اختصاص بده
واسه خودت کاری دستو پا کن کلاسای هنری برو تا با ادمای خوب برخورد کنی
خواهش میکنم دیگه اصلا بهش جوابی نده حتی نگو که نمیری .. خطتو عوض کن :300:
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خسته دل1
به نظرتون برم ببینمشو دلمو خالی کنم یا نرم هیچوقت و بمونه تو دلم این غم بزرگ؟:325:
نه نرو
این غم بزرگ را خودت برای خودت آفریده ای . ایشون شما را مجبور به کارهایی که باشما کرده نساخته .
اگر ایشون فریبکار بوده که نبوده چون واضح هدف و نیتش را نشون داده ، شما هم فریب خوربودی ، سادگی کردی . پس درد و رنجت از خودت باید باشه که اگر خواستی راه رفع این درد و رنج را خواهیم گفت .
ایشون راه و هدفش کاملاً آگاهانه معلوم هست ، و شما هم مطمئناً اولین فردی که ازش استفاده کرده به بهانه ازدواج نیستی ، و چه بسا همزمان با شما با کسان دیگه ای هم بوده و باشد .
از کجا معلوم متأهل نباشد ؟
ایشون شما را جز در حد یک ارضاء کننده نمی بینه . و حرفهای شما حتی اگر خیلی هم دل لرزان باشه به امید اینکه وجدانش قلقلک بخوره از نگاه ایشون مسخره هست و هیچ تأثیری بر وی ندارد .
بروی هم چه بسا خطری در کمینت هم باشه آن هم قرار در شب گذاشتن و دوباره بخواد شما را وارد خلوت کنه چه با وعده و عید چه بی وعده .
برای ایشون شما دختری وابسته هستی که هر از گاهی میتونه بکشونتت خلوت و ازت کام بگیره ، چون شما همینو بهش نشون دادی .
در واقع شما هم به نوعی وابسته لذتهای ارتباط با او هستی اما برای آرامش وجدانت بد و بیراه و دعوا هم باهاش می کنی . وگرنه قاطع از همان پارسال هرگونه راه ارتباطی را قطع می کردی و تمام .
این فرد بخواد با شما هم ازدواج کند که هرگز نمی کند ، وارد زندگی که شدی باید منتظر خیلی مسائل باشی ، از جمله تنوع طلبی و معشوقه بازیها که نمونه اش را در همین تالار داریم که از طریق سایتهای همسریابی ازدواج کرده اند و اکنون با مسائلی مثل خیانت دست و پنجه نرم می کنند .
از ما گفتن اگر از شما مثل این یک سال گذشته نشنیدن و راه خطای خود را رفتن نباشد :305:
.
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
عزیزم ، اگر تاپیک قبلیت رو یکبار دیگه بخونی می بینی که این آقا چقدر انسان بی مسولیت و هوسبازیست و هدفی جز وقت گذرانی ندارد. اگر ذره ای برای غم های تو ارزش قائل بود یا توانایی ان راداشت که این غم ها را کم کند مطمئنا باز درخواست ملاقات با تو نمی داد.
البته می دانم مشکل کجاست. ما انسانها به اندازه ای که از خود بر روی هر چیزی سرمایه گذاری می کنیم به همان اندازه ان چیز برایمان ارزشمند می شود. تو نیز چون بسیار از مهمترین قسمتهای وجودت برای این به ظاهر مرد سرمایه گذاری کردی نمی توانی به راحتی از او دل بکنی.
اما بگذار داستان دوست خودم رو برات بگم که در شرایطی مانند شما قرار داشت و در اخر با چه فضاحتی به قیمت بی ابرویی در مقابل خانواده اش با ان مرد ازدواج کرد و بعد از چند سال سر و کله زدن با ان مرد بی مسولیت و هوسباز با افسردگی از او جدا شد. و زبانش کوتاه (در مقابل همه) که خود کرده را تدبیر نیست.
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
خسته دل عزیز
احساس می کنم می خواهی خودت را فریب دهی و نمی خواهی باور کنی که او شما را
نمی خواهد!!!...عزیزم خواب خرگوشی و خوش خیالی تا کی؟؟؟؟
دوست عزیزم گفته ای :
پس اون ابرازعلاقه هاش چه معنی میداد؟
معلوم است چه معنی ای می دهد!برای کشاندن شما به دنبال هوسرانی و خوش گذرانیهایش
باید شما را فریب بدهد و با پیشنهاد ازدواج شما را توجیه کند وگرنه شما به این کارها تن
نمی دادی درست است؟
گفته ای :
پس چطور میشه فهمید یک پسر تورو واقعا براخودت میخواد نه برای ....
پسری که شما را برای ازدواج بخواهد قبل از همه چیز می خواهد با روحیات و خلقیات شما
آشنا شود نه با ویژگی های جنسی شما!!!...خانواده اش را در اسرع وقت به خواستگاری
شما می آورد نه اینکه شما را به خانه خالی ببرد!!! با شما در محیط های عمومی به گفتگو
برای شناخت بیشتر می پردازد نه در ماشین و جاهای خلوت با حرکات جنسی!!!
باز هم بگویم یا هنوز هم به دنبال دلیل و توجیه رفتار آقا هستی؟؟
عزیزم حالا که خداوند خواسته شما را متوجه و بیدار کند قبل از انکه آبرویت را از دست بدهی
یا خدای نکرده اوضاع وخیم تر شود پس به خودت بیا و هر نوع راه ارتباطی را با این آقا ببند.
یادت باشد خداوند همیشه به ما فرصت نمی دهد و گاهی خیلی زود دیر می شود!
امیدوارم تصمیم درستی اتخاذ کنی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
این آقا به دنبال یک راه رایگان و بی دردسر و بدون ریسک برای ارضای نیاز های جنسی اش
است و لاغیر! چون میداند اگر بخواهد با یک زن خیابانی باشد که هم ریسک بیماریش
بالاست هم بسیار برای او هزینه دارد!....اگر بخواهد سراغ ازدواج یا صیغه برود که باز هم
برایش هزینه ، مسئولیت و دردسر دارد!...پس کی بهتر از شما که هم دوستش داری هم
نجیب و پاک و سالمی و هم ساده دل!
شما برای او تنها یک وسیله برای
ارضای نیازهای جنسی اش هستی!...تاریخت که تمام شود شما را دور می اندازد!
تازه خدا شما را بسیار دوست داشته که از شما عکس و فیلم برنداشته تا مایه آبروریزی شود
نوشته ای :
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خسته دل1
من : گفتم که نه!نمیام.من اهل روابط آزاد نیستم.اشتباه گرفتی.
این حرفارو زدم ببینم عکس العملش چیه. بعد از اون حرف آخرم دیگه هیچی نگفت.
در پایان وقتی به او گفته ای من اهل روابط آزاد نیستم با پاسخ ندادنش در واقع گفته ولی من هستم!
هدفش هم از ارسال پیامک به شما دلتنگی نبوده!...در واقع خواسته شما را دو هفته ای
تحت فشار احساسات بگذارد تا حاضر شوی به خواسته اش تن دهی
خسته دل قدیمی را بشکن و تازه نفسی زیبا از خود بوجود بیاور و برای همیشه او و خاطراتش را
از ذهنت بیرون کن! پیله قدیمی و کهنه ات را دور بنداز تا پروانه ای زیبا متولد شود :72:
همواره دعاگویت هستم
موفق باشی دوست عزیز
خدا قوت!
:72:
:104::104::104::104:
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
خسته دل1 عزیز سلام
دوستان راهکارای درست و عالی برات گذاشتن
نظر منم اینه احساسات در شما خیلی زیاد هست و باید به یک تعادل احساسی برسی
با توجه به تاپیک قبلی و اوضاع الانت به نظرم بهتره حضورا به یک مشاور مراجعه کنی تا در کنار کمکش به تعادل احساسی برسی
مراقب خودت باش...
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
خیلی ممنونم از فرشته مهربان و بقیه دوستانم که بامن همدردی کردند.:72:
بهارعزیزم ممنون که وقت میزاری.:72:
آره من دوست زیادی اطرافم ندارم همون چندنفری هم که هستند امتحانشون رو پس دادند و بیشتربه فکرخود و منافعشون هستند وجواب یه احوالپرسی روهم به زور میدهند! من نسبت به روابطم بادوستان ودیگران جزئی نگرهستم درهمون چند برخورد اول معمولا میفهمم طرف فقط به فکر خودشه یا نه .
نه زیاد پایه نیستند که بخواهن باهات بیرون بیان.مگراینکه کارشون گیر باشه و بهت احتیاج داشته باشند.
با خواهر که نه ولی معمولا با مادرم دردودل میکنم.
نمیشه گفت تنها هستم با خانوادم در خانه هستم ولی درهرصورت این فکر با من هست.حتی مسافرت و در جمع خانواده هم نتونسته منو آروم کنه.
باتوجه به اینکه در سن ازدواج هستم و همه میگن چرا ازدواج نمی کنی همش فکرم میره سمت اون و اینکه هدفم ازدواج بوده...اینکه اینجوری سالهای عمرم گذشت.
خانم deljoo_deltangعزیز حرف قشنگی زدند:ما انسانها به اندازه ای که از خود بر روی هر چیزی سرمایه گذاری می کنیم به همان اندازه ان چیز برایمان ارزشمند می شود. تو نیز چون بسیار از مهمترین قسمتهای وجودت برای این به ظاهر مرد سرمایه گذاری کردی نمی توانی به راحتی از او دل بکنی. :72:
آره درسته من هم به همین دلیل بوده که تا الان نتونستم با این بحران کنار بیام.
خانم mostafun منظورتون از این حرف چی بود که گفتید با پلیس برم ببینمش تا نتیجه نفرینامو ببینم؟!
:72:
قراربود برای ساعت قرارمون هماهنگ کنیم.حالا پیام داده که فلان ساعت خوبه ؟و کجا بیام دنبالت؟
به نظرتون چی باید بهش بگم؟
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
هیچ پاسخی به تماسش نده و ملاقاتش هم نرو و جلوی وسوسه پاسخ دادن و حتی دعوا کردن هم بایست
برخوردی غیر از این از سوی شما کاملاً به ضرر شماست و او اینبار هم فقط میخواد کام از شما بگیره .
و کلاً از فکر و یاد او بیا بیرون و شروع کن به گذراندن دوران قطع وابستگی
هشدار :
مبادا بپذیری و ملاقاتش بری :305:
.
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
عزیزم شمارت رو عوض کن!!!!
نیازی نیست جوایش رو بدی... نیازی نیست بهش بفهمونی چه کار اشتباهی کرده یا حتی بگی که نفرینش کردی چون اصلا نمی فهمه!!!
کاملاً ارتباطت رو قطع کن و برای خودت یه جایگزین انتخاب کن.
خواهش می کنم بیشتر از این خودت رو درگیر یه رابطه ی پوچ نکن، تگو حالا این بار بگم بهش تا حرفای دلم رو بهش زده باشم!!!
هیچ منتقمی بهتر از خداوند نیست، حرفات رو به خدا بگو و خودت رو بکش کنار، خدا خودش می دونه چه جوری به حسابش برسه. به خالق عادلت اعتماد کن.
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
ببخشید ولی نمیشه که هیچی نگم.اون منتظر جوابمه برای بعدازظهر.
اینجوری فکر میکنه که من خواستم اذیتش کنم و سرکارش بزارم .امکان داره بدتر بشه.
من میخوام یه جواب برای آخرین بار بهش بدم .البته این جواب طوری نباشه که بگه ببین من تقصیرکار نبودم آخرش دیدی خودت نخواستی کشیدی کنار.
متاسفانه به دلایلی نمیتونم خطم رو عوض کنم.اگرهم بخوام خاموش کنم موقتی هستش.
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
اخرین باری وجود نداره تا زمانی که شما جواب بهش میدی ..
این ادم حتی برای فکر ازدواجم مناسب نیست ..
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
خواهر خوبم
اگر میخوای بیشتر در باتلاق فرو بری جواب بده.
اما اگر میخوای دیگه خودت رو حقیر و کوچک نکنی جواب نده.
مگه اون آدم مهمه که جواب ندادن تو باعث شرمندگی بشه؟
باز هم داری خودت رو فریب میدی؟
تا کی؟
تا کی میخوای بهش اجازه بدی که تو رو بازی بده؟
گلم ما میخوایم کمکت کنیم. پس جوابش رو نده و صبور باش.
برای اینکه وسوسه نشی چند روزی خطت رو لا اقل خاموش کن.
اما اگر ارزش خودت برات بیشتر از خطته ، خطت رو عوض کن.
اگر خواستی ما بهت کمک کنیم با یقین بیا جلو نه با تردید.
اون که با تو ازدواج نمی کنه جتی اگر بلایی سرت بیاره! پس خودت رو فریب نده.
باور کن این راه پیدا کردن همسر نیست.
اگر هم تنها بمونی بهتر از اینه که اجازه بدی این آدم تو رو به فضاحت بکشه.
پس خواهشا به خودت بیا!
به هیچ عنوان دیگه پاسخش رو نده و گوشیت رو خاموش کن تا احساساتت فروکش کنه!
بعد که حالت اومد سر جاش منطقی تر میتونی تصمیم بگیری گلم.
ار خدا کمک بخواه برای صبر و صلابتت.
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
هیچ پاسخی به تماسش نده و ملاقاتش هم نرو و جلوی وسوسه پاسخ دادن و حتی دعوا کردن هم بایست
برخوردی غیر از این از سوی شما کاملاً به ضرر شماست و او اینبار هم فقط میخواد کام از شما بگیره .
و کلاً از فکر و یاد او بیا بیرون و شروع کن به گذراندن دوران قطع وابستگی
هشدار :
مبادا بپذیری و ملاقاتش بری :305:
.
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
ملاقاتش نرفتم ولی تو پیام گفتم که من نمیتونم بیام.انقدر اذیتم کردی که بسّم باشه.همه چی رو سپردم به خدا.بای
بعداز1ساعت اس داد که:یعنی نمیای؟ بیا دیگه باهات حرف دارم.حرفامو گوش کن شاید نظرت عوض شد.
و من دیگر هیچی نگفتم و اون هم هیچی نگفت.
ولی هنوز فکرم درگیره اصلا حالم خوب نیست.آخر یه بلایی سرم میاد.
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
عزیزم برای اینکه به فکر و ذهنت کمک کنی پیشنهاد می کنم یک گلدون گل بگیری و خیلی خوب ازش مراقبت کنی. اینکار بهت کمک می کنه ضمن اینکه با اینکار طعم آرامش داشتن از اینکه وقتت رو برای چیزی بذاری که بهت ارزش بده نه از ارزشهات کم کنه، بهتر می چشی.
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
دوستان
تمام فکرم درگیره چیکار کنم ؟چون بقیه کارهای زندگیمم مختل شده .به هیچکس دیگه ای هم نمیتونم فکر کنم.
همش میگم شاید میشد جور دیگه ای حلش کرد...
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
سلام عزیز دلم
حالت طبیعی بعد از دوران جدایی اینه. صبور و قوی باش.
لینک هایی که بهت ویدا داده بود رو بخون.
عزیزم مطمئن مطمئن باش که این آدم تو رو برای ازدواج نمیخواد! هر روز اینو جبوی آینه با صدای بلند به خودت بگو!
احساست باید بفهمه که چرا این کار رو کردی.
بیکار نمون لطفا!
برو باشگاه ثبت نام کن! بشین درس بخون! برای خودت هدف بریز!
باور کن ارزش وجودی تو خیلی بیشت از اینه که زیر نگاه های هوسبزانه این مرد از بین بره!
قوب باش عزیزم.
برای ارامشت دعا می کنم
:72:
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
مرسی عزیزم که مثل همیشه آرامشگر منی و بی منت داری به همه کمک میکنی.
امیدوارم توهم کسی رو که لایقته بتونی پیداکنی و خوشبخت باشی.
میدونی حتی برای درس و... هم بی انگیزه شدم.
انگار که همین مسئله شده اولویت اولم.
چندتا لینک بود که شما گذاشته بودی .ویدا لینکی نگذاشته بود چون گفته بودین که اونا رو بخونم.
بهارعزیزم بازم ازت ممنونم .
همینکه هستی و امیدوارم میکنی.
ممنون که برام دعا میکنی منم همیشه دعاگوت بودم و هستم.:323:
:72:
:43:
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
سلام دوستان
میخواستم خانم ها و بیشتر آقایون محترم درمورد تاپیک من نظراتشون رو بدهند.
اینکه برداشتتون از این پیام هایی که بین من و این آقا ردو بدل شده چی هست؟
اینکه کجاها رو من بدگفتم یا اشتباه گفتم و کجاها رو اون بد گفته و یا از گفتن این حرف چه منظوری داشته؟
ممنون
:72:
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
سلام خسته دل عزیز.
من مطالبتو خوندم. به نظر من هم اون فقط تو رو برای مطامع شخصی اش میخواد و اصلا فکر ازدواج نداره. اگه داشت زودتر جلو میامد. یه جورایی داره بازیت میده تا به اون چیزی که میخواد برسه. متاسفانه آقایون اینطوریند و اصلا مدل فکر کردنشون با زنها فرق یکنه. زنها در یک رابطه به جنبه احساسی و تسخیر قلب مرد فکر میکنند در حالیکه در آقایان جنبه جنسی پررنکه و به هر کاری دست میزنند!! البته بسته به اینکه چقدر پابند اخلاقیات و انسانیت باشند فرق میکنه. ولی این آقا بدترین رفتارها رو با شما داشته ولی شما با رفتارتون نه تنها متوقفش نکردیم. بلکه از قبل وقیح تر هم با شما حرف میزنه و پیشنهادات نامربوطشو مرتب تکرار میکنه.
ما باید یاد بگیرم که برای خودمون عزت نفس داشته باشیم . اگه ما خودمون اینرو باور نداشته باشیم باور کن عزیزم به هیچ کس دیگه هم نمیتونیم القا کنیم که به ما در خور شانمون احترام بگذاره.
اصلا در برابرش کوتاه نیا اگه واقعا تو رو بخواد به صورت محترمانه به دنبالت میاد ( خواستگاری) نه اینکه برای خواسته های نامربوط!!
امیدوارم خداوند بهت استقامت بده که کوتاه نیای به هیچوجه!!
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خسته دل1
میخواستم خانم ها و بیشتر آقایون محترم درمورد تاپیک من نظراتشون رو بدهند.
اینکه برداشتتون از این پیام هایی که بین من و این آقا ردو بدل شده چی هست؟
اینکه کجاها رو من بدگفتم یا اشتباه گفتم و کجاها رو اون بد گفته و یا از گفتن این حرف چه منظوری داشته؟
ممنون
سلام دوست خوبم
عزیزم قرار شد به گذشته عقب گرد نکنی :46:
احساست الان میخواد باز بفهمه که چرا باید رابطه تمام شه و تو مرحله توجیهه!
پس تو باید بهش دلایل رو باز توضیح بدی!
مهم نیست خانوما بهت نظر بدن یا آقایون چون پارسال همه بهت نظر دادن!
الان باید حتما به مشاور حضوری مراجعه کنی.
اگر خواستی بهت شماره یک مشاور خوب در تهران رو میدم.
الان باید احساست رو توجیه کنی و برای این کار برو نظرات پارسال بچه ها در تاپیک قبلیت رو بخون و
نظرات این تاپیک رو هم همینطور!
مرحله تردید در احساس طبیعیه چون احساست نمیخواد بپذیره که یک فرد نا لایق رو دوست داشته اما
باید بهش واقعیت رو مثل یک داروی تلخ بهش بدی تا روزی که حالش خوب بشه!
پس طبق قرارمون تمرکز نکن روی مکالماتتون چون تو خوب پیش رفتی و اون نا درست!
الان باید فقط برای احساست حرف بزنی و بنویسی که چرا تمام کردی این رابطه رو!
فقط همین.
دائم براش تکرار کن که تو صلاحش رو میخوای و نامردی های اون آدم رو بهش متذکر شو!
راستی دفترچه ارشد از 9 آبان میاد توی سایت سنجش. میخوای برای تمرکز زدایی بشینی همینطوری درس بخونی؟
اگر خواستی شروع کنی بگو تا بهت برنامه بدم! :46:
:72:
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط زیبا کردستانی
اصلا در برابرش کوتاه نیا اگه واقعا تو رو بخواد به صورت محترمانه به دنبالت میاد ( خواستگاری) نه اینکه برای خواسته های نامربوط!!
ممنون زیباجان که به تاپیکم توجه کردی.آخه تو آخرین پیامم گفتم که نمیتونم بیام و همه چی رو سپردم به خدا و خدافظ.اونم گفت بیا کارت دارم بیا حرفامو بشنو شاید نظرت عوض شد و من دیگه جواب ندادم اونم چیزی نگفت. میگم یعنی مثلا اون میخواست بگه که به تصمیمم احترام گذاشته که دیگه حرفی نزد؟ اگر واقعا میخواست،نمی تونست منو راضی و قانع که و بیاد خواستگاری؟چون دیگه بهونه ای مثل قبل سر راهش نبود که.چون این آخریا میگفت باید بهم ثابت کنی که دوسم داری تا منم مطمئن بشم از تو و بیام جلو.
یعنی چون من چیزی نگفتم از احساسات،اونم گفته اون که دیگه منو دوس نداره پس بهتره دیگه کارش نداشته باشم...
بهارشادیه عزیزم ممنون که بازم کنارمی.
آره پست های تاپیک پارسالمو از پارسال تا حالا یه چند دوریش کردم! ولی بازم دنبال تاییدگرفتن و توجیه سوال و جوابهامون هستم.
برای مشاور هم ،من متاسفانه درتهران نیستم.شهرستانی هستم.
تو پستهای قبلی، کاربرmustafon گفته بود که اگه خواستی بری دیدنش با پلیس برو.میشه بگی منظورش ازاینحرف چی بود؟البته میدونم حالت طنز داشت ولی مفهومش چی بود؟!
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
نقل قول:
آخه تو آخرین پیامم گفتم که نمیتونم بیام و همه چی رو سپردم به خدا و خدافظ.اونم گفت بیا کارت دارم بیا حرفامو بشنو شاید نظرت عوض شد و من دیگه جواب ندادم اونم چیزی نگفت.میگم یعنی مثلا اون میخواست بگه که به تصمیمم احترام گذاشته که دیگه حرفی نزد؟ اگر واقعا میخواست،نمی تونست منو راضی و قانع که و بیاد خواستگاری؟چون دیگه بهونه ای مثل قبل سر راهش نبود که.چون این آخریا میگفت باید بهم ثابت کنی که دوسم داری تا منم مطمئن بشم از تو و بیام جلو.
عزیزم اینا همش حرفه اگه یک مردی واقعا زنی رو بخواد به این راحتی عقب نمیکشه. هر جور شده اونو به دست میاره. میتونست اس ام اس بزنه که دارم راجع به رابطمون جدی قکر میکنم یا میخوام بیام خواستگاری!! من فکر کنم میخواد تو رو از نزدیک ببینه و تحت تاثیرت قرار بده تا باز به خواسته هاش تن بدی. مطمئنم قبلا هم از این طریق موفق شده و حالا میخواد دوباره امتحان کنه.
عزیزم هینطوری که بدبینی زیاد نسبت به افراد مخربه، خوش بینی زیاد هم اثرات زیان آوری داره. اینجا همه بهت میگن که این آقا صادق نیست و داره ازت سواستفاده میکنه ولی شما باز میگی نکنه اینجوری نباشه و من از دستش بدم!! خلاصه کمی بیشترفکر کن و از یک مشاور کمک بگیر. من مطمئنم تو شهرستان هم مشاورای خوب پیدا میشن.
موفق باشی عزیزم:72::72::72:
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
سلام خسته دل1
دوست عزیزم دنبای هیچ جوابی از گذشته نباش
همه این فکرا رو رها کن....
اینجا تالار مشاوره هست میای اینجا مشکلت رو مینویسی درددل میکنی و راهکار میگیری
اگه بری اجراشون کنی حالت بهتر میشه
میبینی بخش عمده کار به عهده شماست کاش به پست های دوستان مخصوصا بهار شادی بیشتر فکر کنی!!!
موفق باشی:72:
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
خسته دل1 عزیز
درد اصلی شما وابستگی عاطفی هست و احساس عدم اعتبار . برای همین حتی مشاوره گرفتنت نیز به امید تأیید مثبت در رابطه با او گرفتن هست اینه که هرچه دوستان می گویند ذهن شما یه توجیهی میاره وسط .
پس به اصل مشکلت که وابستگی عاطفی و احساس عدم اعتبار هست بپرداز و کمک مشاوره ای برای رفع آن بگیر . آنوقت مطمئن باش خودت بهتر از همه ما اشکالات را پیدا می کنی و تحلیل می کنی .
فعلاً تحت تأثیر احساسات سخت است برایت بپذیری که در این ره و این فرد برایت خیری نیست و به این رابطه برنگردی و جز به خواستگاری رسمی قانع نشوی . محکم ایستادن برات سخت هست چون احساسات متزلزت می کنه . پس این احساسات و وابستگی را دریاب و در مهار بیار .
نکته :
====
احساس عدم اعتبار >>> یعنی اینکه باورت نمیشه چنین کسی را پذیرفته باشی و ذهنت تلاش می کنه توجیهش کنه به امید اینکه فرد مناسبیه و اشتباه در انتخاب نداشته ای . در واقع این یک واکنش دفاعی برای ترمیم عزت نفس هست .
علاج آن هم اینه که بپذیری که اشتباه کرده ای ، و این اشتباه را فاجعه ندانی و ترمیم عزت نفس را نیز در ترک این ارتباط و عدم بازگشت و هوشیاری در ادامه زندگی بدانی نه توجیه عملکرد این آقا .
موفق باشی
.
.
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
ممنون دوستان عزیزم :72:
فرشته مهربان عزیز نه من به امید تایید مثبت در رابطه با او گرفتن نیستم.اگر قبلا به ادامه این رابطه فکر میکردم در حال حاضر اصلا به ادامه فکر نمیکنم.
فقط میخواستم تحلیلتون رو از حرفامون بدونم.
ایشون همونطور که قبلنم گفتم بعداز مدتها اس دادند که میخوام بیام خواستگاری ولی تا 1 هفته گفتند که مسافرت هستند .بعد هم درخواست من برای اینکه ازش میخواستم جبران کنه و اینکه همش ایراداتشونو گوشزد میکردم اینکه دمدمی مزاج هستی ،اینکه چند مدت پیش میگفتی رابطه داشته باشیم ولی حالا راضی شدی بیای ولی بدون رابطه! من همش میخواستم که دلیل بیاره منو قانع کنه ولی جواب درستی نمیداد.میگفت دیگه میخوام خوب باشم و گفت که دمدمی مزاجی هم خودتی،ببین طرز حرف زدنتو..
این حرفا زشت بودن؟آیا این حرفها انقدر بد بودند که ایشون دیگه ازتصمیمیشون حرفی نزدند؟چون مثلا قرار بود 1هفته بعدش بیاد خواستگاری!
من بیشتر از این ناراحتم که از اول هر حرفی هر تصمیمی هر چی که بود بین ما پیامکی بود.هیچوقت نرفتم درست رودررو حرفامو بزنم و حرفاشو بشنوم.
به هر حال این رابطه برای من تموم شده هست.
یا میشه گذاشت به حساب اینکه واقعا بلدنبود نمیدونست باید چطور رفتار کنه تصمیم بگیره، ثبات شخصیت نداشت دمدمی مزاج بود ویا به این حساب که قصدش فقط وابسته کردن من و لذت جنسی خودش و نگاه و استفاده ابزاری از دخترها بود.که من قربانی این ماجرا بودم.
کاش از اول هم چنین کابوس وحشتناکی بدلیل سادگی و خامی من بوجودنمیومد که حالابشه این اوضاعی که الان دارم.
:323:
-
RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج
عزیزم
شکل این رابطه از اول اشتباه بوده و این راه شناخت نیست برای ازدواج .
قریب به اتفاق پسرها هدفشون از ارتباط و دوستی تأمین نیاز جنسی هست ، و قریب به اتفاقشون نیز با وعده ازدواج اعتماد جلب می کنند چون می دانند که دخترها بیشتر دنبال ازدواج هستند و اگر همون ابتدا روشن و صادقانه بگویند تنها برای دوستی و رابطه جنسی میخواهندشون به هدف نمیرسند ، لذا از میل آنها به ازدواج سوء استفاده می کنند با وعده دروغین ، و برای محکم کردن این اعتماد سازی یا به عبارتی فریب از حربه های مختلفی استفاده می کنند از جمله اینکه دختر را همسر خطاب می کنند ، از بیاناتی مثل ما مال هم هستیم ، تو مال خودمی ، نمیذارم کسی تو رو از من بگیره ، همسرم ، و ..... استفاده می کنند یا تظاهرات غیرت مآبانه مصنوعی نشون می دهند ، مثلاً حق نداری با کسی حرف بزنی ، و شکاکی مصنوعی نشون می دهند تا دختر را به این باور برسانند که خیلی خواهان آنها هستند ، رفته رفته هم نزدیک شدنهای فیزیکی ... بهانه جوییها و دعواهای زرگری و قهر و قطع ارتباط یک طرفه برای وابسته سازی و شکستن مقاومت و تحقیر و به ضعف عزت نفس کشوندن دختر ( حربه های شیطانی )، وقتی دختر به خاطر وابستگی ، به قهر و قطع ارتباط اعتراض می کند و برقراری دوباره ارتباط را میخواهد یک آشتی عاطفی و ... بعد تقاضاهای جنسی و در مقابل مقاومت دختر ،او را محکوم و سرزنش کردن به اینکه عاشق نیستی و .... و هدایت کردن دختر به سمتی که برای اثبات عشقش تن به رابطه جنسی دهد و در مقابل تقاضا و تأکید دخترها به خواستگاری نیز وعده و عید امروز و فردا و بهانه تراشی و ... چون از اول هدف چیز دیگری بوده ، رابطه دوستی و بعد اگر شد جنسی اگر نشد رها سازی و سراغ کس دیگری رفتن و اغلب هم همزمان کسان دیگر را هم داشتن وقتی خودشان هم وابسته می شوند تمام تلاششان این می شود که با همین دختری که وابسته عاطفیش شده اند رابطه جنسی را برقرار کنند چون براشون جذاب تر است ، و اگر دختر دور شود و قطع رابطه کند با وعده های هفته دیگه و ماه دیگه خوواستگاری حتمی هست او را می کشونند و خبری هم از خواستگاری نیست و دخترها هم همش میگند نکنه راست بگه و متأسفانه ادامه فریب و باور دروغهای اونها که هربار چیزی را بهانه می کنند برای نرفتن به خواستگاری ، حتی ما داشته ایم که بعضی با پدر یا مادر یا خواهر دختر هم صحبت کرده و دختر را اینجوری مطمئن کرده اند اما همینکه استفاده را کردند رها کرده و رفته اند .
این سناریوی تلخ این رابطه ها و تقاضای رابطه از سوی پسرها هست و اغلب دخترها این وسط بیشترین ضرر را می کنند ، مگر آنهایی که تفکرشان بر روابط آزاد جنسی هست و بی قیدی پیشه کرده باشند که خوشبختانه اینان در اقلیتند و بیشریها به امید ازدواج تن به هر رابطه ای می دهند که اغلب هم بخاطر مورد سوء استفاده قرار گرفتن تحقیر می شوند و عزت نفسشان آسیب می بیند و ......
امیدوارم روشن کرده باشم که به ایشون و حرفهاش و ... اصلاً فکر نکنی و هیچ ارزشی برای قضاوتهای مثبت و منفی او در مورد خودت قائل نشوی .
به خودت بها بده با بیرون اومدن از هرگونه یاد و فکر وی حتی یاد منفی های وی .
به خودت توجه کن و برس و دوست داشته باش
.