به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,583 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Talking می خوام برای ترافیک فکریم یه پلیس بذارم !

    مدتی ست که متوجه سکوت و نگفتن ها و تاثیرات اون شدم



    تمریناتی داشتم و تا حدودی موفق شدم !

    باید اعتراف کنم که کاری بسیار سخت هست !

    سکوت ظاهری یعنی (لب فرو بستن از تمایلات – خواسته ها – نیازها و........(البته به صورت متعادل )کار سختیه !و سخت تراز اون سکوت درونه , که به تازگی متوجه شدم برای اینکه سکوت ظاهری راحت تر و کامل بشه .باید از سکوت درونی نشات بگیره !

    حالا این سکوت درون چیه؟!
    بله !سکوت و آرامش درون من به فکر من بستگی داره .

    آیاتردد فکر من روان هست یا نه ؟
    آیا در جایی یا قسمت هایی ترافیک وجود داره ؟
    کجا؟
    برای چی؟
    چه تدابیری بیندیشم ؟
    به چه فکری اجازه ی عبور و مرور بدم ؟!(کدوم ها شون باید از همون ابتدا ممنوع الورود بشن؟)
    چه قسمتهایی رو تابلوی ورود ممنوع بزنم ؟
    چه جریمه هایی رو براش قرار بدم ؟
    به کدوم قانون و مرجعی ارجاش بدم ؟
    چراغ راهنماش چیه ؟!
    چراغ قرمزها کجاست ؟(برای چه مدتی توقف کنند ؟)
    چراغ زرد و احتیاط ها کجاست ؟!
    چراغ سبزها کجاست ؟(تعلل و تنبلی باعث ایجاد ترافیک میشه پس باید حرکت باشه کجا ها فرمان حرکت صادر بشه ؟ )
    و..............

    ! باید دست بکار بشم !آخه اینها خیلی کار می بره !خیلی زمانبره !

    می خوام در شهر فکرم ,همیشه آرامش و نظم و سکوت باشه !
    برای رسیدن به این نیازم باید کتاب قانونم رو دستم بگیرم , تمام بندها و آیین ها و ماده تبصره هاش رو بدونم و خودم رو پلیس فکرم کنم و لحظه ای هم از خودم غفلت نکنم .
    کار سختیه !نه؟!
    اما خواستن, توانستنه !

    راستی تو با شهر فکرت, چه می کنی ؟!

  2. 33 کاربر از پست مفید setareh تشکرکرده اند .

    asemani (شنبه 18 خرداد 92), Eram (یکشنبه 16 آذر 93), meysamm (شنبه 08 فروردین 94), setareh (چهارشنبه 25 مرداد 91), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 13 فروردین 94), یه دختر سرگردان (چهارشنبه 12 فروردین 94), میشل (دوشنبه 10 فروردین 94), باغبان (سه شنبه 10 اسفند 00)

  3. #2
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: می خوام برای ترافیک فکریم یه پلیس بذارم !

    نقل قول نوشته اصلی توسط setareh
    مدتی ست که متوجه سکوت و نگفتن ها و تاثیرات اون شدم

    من که به این نتیجه رسیدم سکوت معجزه ای است عجیب و غریب . برای انتخاب میان سکوت و حرف زدن حریم محرم و نامحرم قائل شده ام و محرم و نامحرم ها را خودم انتخاب می کنم . خودم افراد را انتخاب می کنم و بر مبنای شناخت افراد، حریم سکوتهایم را بر مبنای فکر، احساس و عملکرد می شکنم .

    تمریناتی داشتم و تا حدودی موفق شدم !

    به تو تبریک می گویم و با شکوه بودن تجربه ات را درک می کنم .

    باید اعتراف کنم که کاری بسیار سخت هست !

    من هم موافقم پوست انسان کنده می شود ولی وقتی راه را بفهمی با یک کمی تمرین و چندتا اشتباه ، در هرمرحله ای شکوه تجربه ات را لمس می کنی و تا دور بعدی و....

    سکوت ظاهری یعنی (لب فرو بستن از تمایلات – خواسته ها – نیازها و........(البته به صورت متعادل )کار سختیه !و سخت تراز اون سکوت درونه , که به تازگی متوجه شدم برای اینکه سکوت ظاهری راحت تر و کامل بشه .باید از سکوت درونی نشات بگیره !

    من هم زمانی مثل تو فکر می کردم اما به این نتیجه رسیدم که من هر چند تلاش کنم که سکوت درونی را حفظ کنم باز هم برمبنای نیاز باید درتعامل و مشورت با دیگران قرار بگیرم و از نظرات آنها آگاه شوم و... اما چیزی که اشتباه می کردم این بود که محرم و نامحرم حریم های فکری خود را نمی شناختم . صرف نزدیکی افراد به ما مدال محرم بودن به آنها نمی دهدو دلیل محکم نزدیکی نمیشود . این اشتباهی بود که من می کردم . البته این تجربه ی شخصی من است و شاید با تجربه ی تو تفاوت داشته باشد . اما فهمیده ام من چیز زیادی از دنیا نمی خواهم که در توان کائنات نباشد و..
    حال یکی به من بگوید چرا باید من خودم را بابت حداقل ها سانسور کنم ؟!

    حالا این سکوت درون چیه؟!
    بله !سکوت و آرامش درون من به فکر من بستگی داره .
    برای آرامش درونی به هزار راه متوسل شده ام و از هر کدام بهره ای برده ام و با مسائل جدید و جالب و شگفت انگیزی رو به رو شده ام .اما خاصیت مغز در تفکر است و پیچیدگی که در آن هست .سئوال و جواب و شناسایی و پردازش موضوعی و ....به این نتیجه رسیدم که بزرگ فکر کردن و بزرگ عمل کردن و بزرگ احساس کردن کار راحتی نیست و من و تو زمانی برای رسیدن به بزرگی ها وقت کمی داریم . گاهی فکر می کنم به اندازه ی خود خدا سن دارم و احساس خستگی می کنم . جواب خستگی ام را هم بالاخره پیدا کردم . اما جواب من از خستگی جسمی من چیزی کم نکرد . اما به روح من آرامش را هدیه داد .
    فکر کردن به مسائل کوچک انسان را از پا در میاورد ولی لاجرم است . باید راه رشد را پله پله و گام به گام جلو رفت . باید از مسائل کوچک شروع کرد تا به مسائل بزرگتر و سخت تر رسید .
    درست مثل مدرسه که اول اعداد را یاد می دهند و بعد جمع و منها و اعدا طبیعی و حقیقی و .. و بعد می رسیم به انترگال و نقش اعداد در مسائل و فرمولهای فیزیک و شیمی و ...

    آیاتردد فکر من روان هست یا نه ؟
    نه ،به واقع نه . من دائما در حال فکر کردن هستم و مطالعه می کنم و از میان سطور کتاب ها و با کمک گیری از استادانی که در اطراف من قرار دارند از محضر اندیشه هایشان بهره می برم . می خواهم جواب سئوالهایم را بگیرم . گاهی گره ای در مغزم احساس می کنم که باید به جواب آن نیز برسم . وقتی جواب را گرفتم راحت تر با موضوع کنار می آیم اما از موضوعیت آن فرار نمی کنم . به خودم فرصت می دهم تا واکنشی که لازم است را در قبال موضوع از خود نشان دهم و زمانی که این آزادی را احساس می کنم خیلی خوشحال می شوم . سبکبال می شوم . البته باز هم این تجربه ی من است .

    آیا در جایی یا قسمت هایی ترافیک وجود داره ؟

    بله . مغز من پر ترافیک است اما این را می دانم که تمام وقت این ترافیک را باید مدیریت کنم .از جزی ترین تا کلی ترین افکارم را . تصمیم ندارم با نقابی بر چهره به خودم و دیگران دروغ بگویم . آرامش درونی من گاهی حتی جنگ را با آغوش باز می پذیرد . از جنگ به وقت لزوم وحشت نمی کند . لاجرم ها را در نظر می گیرم . می دانم جنگ به موقع و با منطق آرامشی عمیق را با خود به همراه میاورد و من برای گذر از یک مرحله به مرحله ی بعد و آرامشی عمیق تر باید این مراحل را طی کنم و....و مباحث حاشیه این پذیرش ها را در مراحل تکامل را هم شناسایی و با جان و دل و آگاهی گام بر می دارم .

    کجا؟

    من نمی توانم تو دیوار و چشم بسته مسئله ای را بپذیرم . برای پذیرش بر مبنای اولویتهای موضوعی باید دلائل محکم و قوی و منطقی داشته باشم .گاهی مجبور می شوم با پای پیاده و لخت به دنبال رسیدن به یک پاسخ هر چند سخت روی ریگهای داغ تا آن سر دنیا گام بردارم . پاهای من آش و لاش می شود ولی وقتی به جواب رسیدم حس آرامش می کنم و فراموش می کنم که پاهایی زخمی و درب و داغون دارم و حتی اگر این را بدانم یقین دارم این پاها و زخم ها به زودی بهبود پیدا می کنند و باور دارم که همین زخم ها نشان و مدال درست و نادرستهای من هستند . سعی می کنم نادرست نباشد اما حتی اگر بود تابلویی است برای یاد آوریاز یک اشتباه و تجربه و...

    برای چی؟

    برای هر آنچه که به درون من بستگی دارد . حتی رسیدن به آرامش درون هم به معنی راحت به دست آمدن آن نیست و یا حتی ثابت و برقرار و جاری و ابدی بودن آرامش درونی . شرایط و مناسبات و تغییرات و ... مناسبات نوسانی آرامش درونی هستند . اما این ها را که فهمیدی درک بهتری از واژه ی آرامش درون خواهی دشت .

    چه تدابیری بیندیشم ؟

    وقتی فکر می کنم زمان من در این دنیا کم است و باید بدانم و بدانم و از قابلیتها و توانایی های خود نهایت بهره را ببرم گاه تخت گاز ، گاه آرام ،گاه ترمز کردن بسان همان پشت چراغ قرمز ایستادن و..اما فهمیده ام که خودم را نباید سانسور کنم و هرگز این اشتباه را که در گذشته داشته ام تکرار نخواهم کرد و بسیاری از اشتباهاتی که در گذشته داشته ام ولی محصول شرایط بوده اند .اما آغوشم بر آزمون و خطاها بر مبنای شرایط حال و آینده باز است . اما میزانی از دز آرامش و امنیت درونی به خودم تزریق می کنم تا در مسیر راه دچار اشکال نشوم و از نوسان آرامش درونی خود نمی هراسم اما این اجازه را حتی به خودم نمی دهم که آمپر من به صفر بچسبد .

    به چه فکری اجازه ی عبور و مرور بدم ؟!(کدوم ها شون باید از همون ابتدا ممنوع الورود بشن؟)

    من فهمیده ام افکار منفی بدون رعایت حد و مرز ها من را نابود می کند پس باید برای آنها یک تابلوی بزرگ بر سر در درونم نسب کنم و لی باز هم به همان دلیل انسان بودن گاه می بینم که لاجرم است و آنها هم دوست دارند که با من باشند . سعی در سرکوب آنها نمی کنم ولی برای آنها سعی می کنم حد و مرزی قائل شوم . به آنها هم فرصت می دهم تا با من باشند . همین مرور حدو مرز دار افکار منفی برای من بازدارنده هستند . بازدارنده از تکرار اشتباه گذشته .


    چه قسمتهایی رو تابلوی ورود ممنوع بزنم ؟
    این قسمت کاملا یک تجربه است که بر مبنای تجربه شخصی تعیین می شود چرا که پاشنه ی آشیل هر یک از ما با دیگری جایش متفاوت است . یکی از ورود ترس آرامشش مختل می شود دیگری وابستگی و آن دیگری اعتماد بیش از حد و ... پس باید در درجه ی اول خود را کاملا شناسایی کنیم و بر مبنای درون خود روی تابلو مطالبی را بنویسیم برای یاد آوری موضوع آسیب پذیری . اما مخالف انسداد کامل راه های ورودی هستم . مثلا گاهی ترس نشان شجاعت است . چرا باید روی تابلوی خود چیزی بنویسم که می تواند در جایی به فریاد من برسد .

    چه جریمه هایی رو براش قرار بدم ؟

    جریمه و تاوان می دهیم و تجربه می کنیم . انسان هستیم . در دنیا هیچ چیزی مطلق نیست . حتی آرامش . پس خودم را محدود نمی کنم . اما شناسایی چرا . این کار را حتما انجام می دهم . و روی آن خیلی وقت می گذارم .

    به کدوم قانون و مرجعی ارجاش بدم ؟

    تجربه . هیچ چیز مفت و مجانی در این دنیا به دست نمی آید . حتی کسب آرامش .


    چراغ راهنماش چیه ؟!

    چشمک زن قرمز .

    چراغ قرمزها کجاست ؟(برای چه مدتی توقف کنند ؟)

    برای انسانی با روحیه و باور من حفظ حریم های انسانی و اخلاقی که عمری است بیچاره اش شدم .

    چراغ زرد و احتیاط ها کجاست ؟!

    اطمینان بعد از طی مرحله شک برای رسیدن به یقین .


    چراغ سبزها کجاست ؟(تعلل و تنبلی باعث ایجاد ترافیک میشه پس باید حرکت باشه کجا ها فرمان حرکت صادر بشه ؟ )

    دلم می خواهد یک کتاب مفصل برای این موضوعی که انتخاب کرده ای و به دلم سخت نشسته بنویسم . اما افسوس که ....

    و..............

    ! باید دست بکار بشم !آخه اینها خیلی کار می بره !خیلی زمانبره !

    می خوام در شهر فکرم ,همیشه آرامش و نظم و سکوت باشه !

    تو را درک می کنم اما این آلودگی است که فکر کنیم همیشگی نظم و آرامش و سکوت در افکارمان پایدار است . آن وقت فلسفه حیات انسان به زیر سئوال می رود . ( البته باز هم از دیدگاه من )

    برای رسیدن به این نیازم باید کتاب قانونم رو دستم بگیرم , تمام بندها و آیین ها و ماده تبصره هاش رو بدونم و خودم رو پلیس فکرم کنم و لحظه ای هم از خودم غفلت نکنم .

    خیلی از انسان ها به قصد غفلت دچار اشتباه نمی شوند بلکه بنا به دلائل دیگر است که لاجرم هایی تعریف می شود که با نام تجربه ختم به خیر می شود


    کار سختیه !نه؟!

    بله . سخت و پر حکمت !

    اما خواستن, توانستنه !

    هر میزان در این راه موفق باشیم یعنی گامی به جلو برداشته ایم و این یعنی خیلی خوب . نباید وحشت کنیم نباید بترسیم از پارازیت هایی که در مسیر ایجاد می شود .

    راستی تو با شهر فکرت, چه می کنی ؟!
    قیامت می کنم و خودم می دانم که چه خبر است و کسی بهتر از هر خودمان از شهر فکر و آشوب و یا امنیت فکر ما خبر ندارد . اما تلاش می کنم درست مثل تو .

  4. 8 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (یکشنبه 10 اردیبهشت 91)

  5. #3
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,411
    امتیاز
    286,450
    سطح
    100
    Points: 286,450, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,556

    تشکرشده 37,047 در 6,993 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: می خوام برای ترافیک فکریم یه پلیس بذارم !

    سلام
    بحث وسوسه انگیز و جالبی هست. چرا که سکوت و آرامش می توانند قرین یکدیگر باشند.

    آن نکته جالبی که در این تاپیک محور قرار گرفته است یکی از مسائل بسیار مهم هست که جا دارد بیشتر به آن توجه داشته باشیم.
    و آن تمایز سکوت ظاهری و سکوت باطنی هست.

    یعنی گاهی ما در میان جمع ساکت نشته ایم، یا در تنهایی خود ساکت هستیم وحرفی نمی زنیم!. اما خروارها حرف و فکر از ذهنمان گذر می کنند، و ما بسان یک ناظر منفعل حتی تحت فشار سهمگین این ترافیک ذهنی هستیم.
    گاهی احساس دست و پا بسته بودن می کنیم،
    گاهی حتی توجه به این حجم بار فکری نداریم.
    گاهی تمایل زیاد داریم که سکوت ظاهری را بشکنیم و با کسی وارد گفتگو شویم ، چون در این حالت حداقل در باره یک موضوع فکر می کنیم و حرف می زنیم و آرامش نسبی می یابیم. در حالیکه اگر سکوت ظاهری کنیم ، افکار بسیاری آزادانه در فکر ما عبور و مرور می کنند.

    اما سکوت باطنی چگونه ممکن است؟!
    در روانشناسی و در رویکرد رفتار درمانی تکنیکی به عنوان «توقف فکر» داریم. که مانند طرح ترافیک باید عمل کرد. یعنی پیوسته مواظب باشیم که آزادنه هر میزان فکر و هر نوع فکر و خیال مخصوصا از نوع آزارنده در ذهن ما عبور و مرور نداشته باشند.

    یک کار مفید و عملی در مورد کنترل فکر و عبور و مرورش در ذهنمان داشتن خاصیت ارتجاعی در پیگیری هایمان هست.
    یعنی هر وقت فکر و خیالی در ذهنمان می آید، آزادانه اجازه ندهیم حرکت کند و ما فقط نظاره گر باشیم. به محض اینکه یادمان افتاد و این فکر را دیدیم، آنرا بگیریم و بازداشت کنیم و به جای آن با انتخاب خود فکر صحیحی را اجازه انتشار دهیم. اگر باز گریخت دوباره بازداشتش کنیم، اگر دوباره گریخت باز مجددا بازداشتش کنیم و اینقدر این کار را تکرار کنیم ، که چنین فکرهایی منفعل شوند، نه ما

    دقت کنید در اینجا ما می توانیم از روشهای مختلفی استفاده کنیم.
    بعضی ذهنی هست و با ممارست در حساس بودن به افکارمان،
    و گاهی باید خود را از حجم انبوه محرکهای خارجی برای مدتی آزاد کنیم تا تمرکز بیشتری بر خود بیابیم.

  6. 21 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    Eram (یکشنبه 16 آذر 93), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 13 فروردین 94), یه دختر سرگردان (چهارشنبه 12 فروردین 94), میشل (دوشنبه 10 فروردین 94), مدیرهمدردی (پنجشنبه 06 مهر 91), باغبان (سه شنبه 10 اسفند 00)

  7. #4
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,583 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: می خوام برای ترافیک فکریم یه پلیس بذارم !

    مدیر همدردی نوشته :
    آن نکته جالبی که در این تاپیک محور قرار گرفته است یکی از مسائل بسیار مهم هست که جا دارد بیشتر به آن توجه داشته باشیم.
    و آن تمایز سکوت ظاهری و سکوت باطنی هست.

    مدیر همدردی نوشته :
    یعنی گاهی ما در میان جمع ساکت نشته ایم، یا در تنهایی خود ساکت هستیم وحرفی نمی زنیم!. اما خروارها حرف و فکر از ذهنمان گذر می کنند، و ما بسان یک ناظر منفعل حتی تحت فشار سهمگین این ترافیک ذهنی هستیم.
    گاهی احساس دست و پا بسته بودن می کنیم،
    گاهی حتی توجه به این حجم بار فکری نداریم.
    گاهی تمایل زیاد داریم که سکوت ظاهری را بشکنیم و با کسی وارد گفتگو شویم ، چون در این حالت حداقل در باره یک موضوع فکر می کنیم و حرف می زنیم و آرامش نسبی می یابیم. در حالیکه اگر سکوت ظاهری کنیم ، افکار بسیاری آزادانه در فکر ما عبور و مرور می کنند.

    اما سکوت باطنی چگونه ممکن است؟!
    در روانشناسی و در رویکرد رفتار درمانی تکنیکی به عنوان «توقف فکر» داریم. که مانند طرح ترافیک باید عمل کرد. یعنی پیوسته مواظب باشیم که آزادنه هر میزان فکر و هر نوع فکر و خیال مخصوصا از نوع آزارنده در ذهن ما عبور و مرور نداشته باشند.

    یک کار مفید و عملی در مورد کنترل فکر و عبور و مرورش در ذهنمان داشتن خاصیت ارتجاعی در پیگیری هایمان هست.
    یعنی هر وقت فکر و خیالی در ذهنمان می آید، آزادانه اجازه ندهیم حرکت کند و ما فقط نظاره گر باشیم. به محض اینکه یادمان افتاد و این فکر را دیدیم، آنرا بگیریم و بازداشت کنیم و به جای آن با انتخاب خود فکر صحیحی را اجازه انتشار دهیم. اگر باز گریخت دوباره بازداشتش کنیم، اگر دوباره گریخت باز مجددا بازداشتش کنیم و اینقدر این کار را تکرار کنیم ، که چنین فکرهایی منفعل شوند، نه ما

    دقت کنید در اینجا ما می توانیم از روشهای مختلفی استفاده کنیم.
    بعضی ذهنی هست و با ممارست در حساس بودن به افکارمان،
    و گاهی باید خود را از حجم انبوه محرکهای خارجی برای مدتی آزاد کنیم تا تمرکز بیشتری بر خود بیابیم.

  8. 4 کاربر از پست مفید setareh تشکرکرده اند .

    Eram (یکشنبه 16 آذر 93), setareh (یکشنبه 10 اردیبهشت 91), یه دختر سرگردان (چهارشنبه 12 فروردین 94), باغبان (سه شنبه 10 اسفند 00)

  9. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: می خوام برای ترافیک فکریم یه پلیس بذارم !

    ستاره عزیز ، خوشحالم که - در ادامه شارژ و....- باز هم شاهد یه تاپیک محتوائی از سوی شما هستم واز این بابت بهتون تبریک میگم.
    فکر هم مثل شکم یه پردازش کننده است .
    شکم غذا رو پردازش می کنه ، فکر هم ورودیها رو میگیره و پروسس می کنه ، نتیجه اون پروسس هم میشه خروجی اون.
    این خروجی می تونه عامل رفتارها و اعمال ما باشه.

    پس همینطور که مواظب خورد وخوراکمون هستیم که هم از لحاظ کمیت خوب باشه ، کیفیت هم داشته باشه ، ارزشمند (مثلا حلال باشه) هم باشه.

    پس در گذرگاههای ورودی این مدخل باید دقت بیشتری بشه ،وافکار نامناسب رو اجازه ورود ندیم ، اون وقت اتوبان فکر به ترافیک نمی خوره و قاعدتا پردازش خوب و خروجی خوبی هم باید انتظار داشت.

  10. 16 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (جمعه 15 اردیبهشت 91), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 13 فروردین 94), یه دختر سرگردان (چهارشنبه 12 فروردین 94), میشل (دوشنبه 10 فروردین 94), باغبان (سه شنبه 10 اسفند 00)

  11. #6
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,052
    امتیاز
    146,692
    سطح
    100
    Points: 146,692, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,653

    تشکرشده 35,974 در 7,400 پست

    Rep Power
    1091
    Array

    Re: می خوام برای ترافیک فکریم یه پلیس بذارم !

    ستاره عزیز باز هم گل کاشتی



    *****************

    پلیس !

    سکوت !

    فکر!


    اجازه می خواهم که ضمن توضیحاتی نظر متفاوتی داشته باشم.

    اول از سکوت می گویم :

    هیچ می دانید گاهی سکوت در ظاهر ، خود ناشی از غوغای حرفها و ترافیک آن در ذهن است ؟ یعنی آنقدر ذهن فرد مشغول است که ساکت مانده و حواسش به اطراف و دیگران نیست ( اصطلاحاً میگن طرف فکرش مشغوله ) .
    پس همیشه سکوت زبان بیانگر سکوت به معنای حقیقی کلمه نیست .


    فکر :

    بین فکر و خیالات تفاوت است .
    آنچه در ذهن ما ترافیک ایجاد می کند و آشفتگی را موجب می شود و شلوغی راه می اندازد ، خیال های مختلفی است که شاهد آن ، بی نظمی و پریشانی در ذهن است چنانکه در لحظاتی چند از هر دری سخنی و مرغ خیال از شاخه ها به شاخه ها پریدن و آرام قرار نداشتن را جلوه می دهد .

    پس بد نیست به جای فکر ، خیالات را قرار دهیم که شهر ذهن را به ترافیک می کشاند .


    و به جای سکوت ، بگوییم خلوت . ( چون سکوت نوعی تعطیلی است و خاموشی ، که ذهن را نمی شود تعطیل وخاموش کرد )


    خلوت ذهن :

    ذهن را خلوت و پالوده کردن از هر چه که در آن بی نظم و سرگردان جا خوش کرده و سامان دادن به این شهر از این اشتغالات .


    پلیس :

    کار پلیس چیست ؟
    حضور و نقش پلس یعنی ایجاد محدودیت بیرونی با ترس از جریمه و مجازات و ... برای کسانی که قانون گریز یا بی خیال آنند ( سهل انگار و بی مسئولیت )

    ذهن :

    آنرا باید با قوه تفکر از خیالات غوغا برانگیز و مشغله آفرین و آرامش زدا دور ساخت ( پس فکر در اینجا سکوت نمی کند بلکه با سخنان به جای خود ، خلوت می آفریند )


    چگونه ؟
    ذهن را این گونه در نظر بگیرید :

    انباری که هر لحظه داده ها و اطلاعات متعدد و مختلف از راه حواس وارد آن می شود و اگر ذهن فرد به پردازشی مبتنی بر تفکر قوت نگرفته باشد و سیستماتیک به پالایش و طبقه بندی و نظم بخشی این واردات نپردازد ، واردات آن همانطور که وارد شده رها می شود و ...آشفته بازاری می سازد که ناآرامی ایجاد می کند و اتفاقاً در این ذهن پر مشغله دیگر مجالی برای تفکر نیست و اینه که اونها که خیالاتشان بیشتر فعال است تفکرشون کمتر در جریان خواهد بود ( مثل احساس محورها ).
    می دانیم که تفکر بر قاعده و نظم استوار است ، به عبارتی سیستم و قاعده مند است و در ذهن شلوغ و بی نظم جایی برای حضورش نیست ، از این ذهن هم به راحتی نمی توان اطلاعات اولیه بعنوان مصالح تفکر پیدا کرد و داد ( ضعف تمرکز ) .
    اما ذهن ما مرتب درگیر است، با چی ؟ با این واردات نامنظم ( اصطلاحاً خیالات و به قول عرفا خواطر یعنی خطورات ذهنی ) و ما این را به غلط اشتغال فکری می دانیم ، در حالی که اشتغال ذهنی با خطورات است .

    چگونه این ذهن خلوت می یابد و آرام می گیردو غبار روبی می شود و اطلاعات به درد بخور آن طبقه بندی می شود و در جای مناسبش وارد می شود ؟

    به کمک قوه تفکر ،پس شهر ذهن به پلیس نیاز ندارد ، این شهر به شعور نیاز دارد به عبارتی به سامان بخش و نظم دهنده نیاز دارد .

    یعنی چی ؟


    یعنی ذهنت در هر لحظه که مشغول است ( با خود آگاهت به آن توجه کن ) و متوقفش کن از اشتغال ، و بعد آنچه به آن مشغول بود را پردازش کن با تحلیل تفکر ( که این چیست ، چه ضرورتی دارد ؟ آیا لازمه باشه ؟ چه فایده ای داره ؟ چه نتیجه ای داره ؟ برای چه وقت مناسبه ؟ کجا قرار بگیره ؟ چطور استفاده بشه از آن ؟ ...؟ ....؟ .....؟
    با پاسخهایی که از تفکر منطقی ( واقع بین ) می گیری با غلبه بر عادت به اشتغال ، و توقف ایجاد کردن ، ذهن
    پالوده و ویرایش یا به عبارتی لایروبی می شود . و آنچه ماندنیه منظم طبقه بندی می شود و آشفتگی از بین می رود .
    ( دقت کردید ؟ که هر وقت از این ساز و کار استفاده می کنید در مقابل آنچه به آن مشغول بودید به اینجا می رسید که : بی خیال بابا ، حوصله داری ذهنت رو درگیر می کنی ، مهم نیست ، چرا بی خودی فکر و خیال کنم و...... این همان پالوده کردن و خانه تکانی ذهنه )

    اما ستاره جان تابلوهای راهنمایی رو خوب اومدی .

    تابلوهای راهنمایی :

    همان کبری و صغری چیدنهای فکر است برای ارائه استلال ، کسانی که اطلاعاتی اولیه از تعریف فکر ، و استدلال که اساسی ترین محصول آن است دارند ، می دانند که در ساز و کار منطقیون هر استدلالی پایه هایی دارد و به عبارتی مقدمه هایی دارد که کبری و صغری می گویندشان و در هر کدام از این کبری صغری ها ، موضوع و محمولهایی نهفته که مجموعاً استدلال را شکل می دهند و یک استدلال صحیح ، زمانی شکل می گیرد که موضوع و محمول ها درست تنظیم شده باشند و کبری و صغری (قضیه) هم صحیح باشند و این را قواعدی است شبیه ریاضی و در واقع این قواعد تابلوهای راهنمایی است که کمک می کند تفکر ، با استدلال غلط به بیراهه نرود و نتیجه مطمئن منتج شود .

    و اما :
    سکوت ظاهر ( نه فقط زبان بلکه سکوت تمام حواس بلکه تمام اعضاء ) ورودی رسیدن به خلوت ذهنه ( ایجاد تمرکز می کند )


  12. 18 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    Eram (یکشنبه 16 آذر 93), فرشته مهربان (پنجشنبه 19 مرداد 91), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 13 فروردین 94), یه دختر سرگردان (چهارشنبه 12 فروردین 94), میشل (دوشنبه 10 فروردین 94), باغبان (سه شنبه 10 اسفند 00)

  13. #7
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,583 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: می خوام برای ترافیک فکریم یه پلیس بذارم !

    سلام
    تشکرمی کنم از همراهی دوستان خوبم
    فرشته مهربان نوشته :
    اول از سکوت می گویم :

    هیچ می دانید گاهی سکوت در ظاهر ، خود ناشی از غوغای حرفها و ترافیک آن در ذهن است ؟ یعنی آنقدر ذهن فرد مشغول است که ساکت مانده و حواسش به اطراف و دیگران نیست ( اصطلاحاً میگن طرف فکرش مشغوله ) .
    پس همیشه سکوت زبان بیانگر سکوت به معنای حقیقی کلمه نیست .
    بله ! این سکوت درونش آرامش نیست .رضایت نیست .شاید یه جوراعتراض باشه.
    اون سکوتی مطلوب هست که توام با آرامش و رضایت باشه .
    وقتی زبان رااز امر و نهی های زیاد به فرزندم می بندم و با یک نگاه عمیق عشقم را به دامنش می ریزم .سکوتم نشانه از رضایت من و تاثیر نگاهم آرامش رو برای فرزندم در پی داره .
    وقتی زبانم را از خواسته های و نیازهای زیادم از همسرم می بندم . با سکوتم رضایتم را اعلام می کنم و این برای هر دوی ما آرامش به ارمغان میاره .
    وقتی سکوت و نگاه عمیقم , برای لحظاتی از پنجره ی نگاه عزیزانم می گذرد و غرق درعمق وجودشان می شوم چنان عشق و شور و نشاط و آرامشی در سراسر وجودم و در بند بند تنم احساس می کنم که با هزار ,هزار بار گفتن زبانی "دوستت دارم" تجربه نمی شه .تاثیر این سکوت عمیق تمام کانتینر های وجودم را پراز عشق می کند .
    گاه ,که بر خشمم, بر احساسم ,بر خودخواهیم غلبه کردم و حرفی بر زبان جاری نکردم بعدش چه رضایتی از خود داشتم .
    بله! من این سکوت رامی گویم

    فکر :

    بین فکر و خیالات تفاوت است .
    آنچه در ذهن ما ترافیک ایجاد می کند و آشفتگی را موجب می شود و شلوغی راه می اندازد ، خیال های مختلفی است که شاهد آن ، بی نظمی و پریشانی در ذهن است چنانکه در لحظاتی چند از هر دری سخنی و مرغ خیال از شاخه ها به شاخه ها پریدن و آرام قرار نداشتن را جلوه می دهد .
    پس بد نیست به جای فکر ، خیالات را قرار دهیم که شهر ذهن را به ترافیک می کشاند

    احسنت!

    و به جای سکوت ، بگوییم خلوت . ( چون سکوت نوعی تعطیلی است و خاموشی ، که ذهن را نمی شود تعطیل وخاموش کرد )
    خلوت= خالی بودن ,کم بودن .
    سکوت(البته از نوع مطلوبش)= آرامش
    یه مثال می زنم خونه ای که درونش آرامش باشه سکوت بیشتری حاکم ولو دراین خانه 7یا 8 نفر زندگی کنند .(پس خالی یا کم جمعیت نیست )دراین خانه کسی اسباب زحمت دیگری نمی شه .همه جا نظم برقراره و.....
    و اما خانه ای که درونش آرامش نباشه اگر چه فقط 2نفر در اون زندگی می کنند ولی هرروز داد و فریاد و........
    من تمایل دارم خانه ی ذهنم خلوت و خالی نباشه بلکه پر جمعیت باشه اما سکوت و آرامش برقرار باشه .

    خلوت ذهن :

    ذهن را خلوت و پالوده کردن از هر چه که در آن بی نظم و سرگردان جا خوش کرده و سامان دادن به این شهر از این اشتغالات
    برای برقراری سکوت فکر,باید ذهن را از هر انچه که باعث بی نظمی و سرگردانی می شودخلوت کرد .

    پلیس :

    کار پلیس چیست ؟
    حضور و نقش پلس یعنی ایجاد محدودیت بیرونی با ترس از جریمه و مجازات و ... برای کسانی که قانون گریز یا بی خیال آنند ( سهل انگار و بی مسئولیت ).

    درسته ! اگر واژه هدایتگر رو بکار بگیریم بهتره . اما از اونجایی که اوهام و تفکرات واهی یا همان خیالات به صورت بسیار مرموزانه و زیرکانه ای وارد می شن , اونوقته که یه پلیس لازمه که اونها رو دستگیر و برخورد قانونی کنه .
    ذهن :

    آنرا باید با قوه تفکر از خیالات غوغا برانگیز و مشغله آفرین و آرامش زدا دور ساخت
    کاملا درسته !
    ( پس فکر در اینجا سکوت نمی کند بلکه با سخنان به جای خود ، خلوت می آفریند )
    من فکر می کنم اتفاقا با سکوت وآرامش کار انجام می دهد یعنی خلوت می کند .اگر سکوتی نباشد صداها گنگ و محوند اصلا صدا و مبداش مشخص نیست که خلوت کند .
    چگونه ؟
    ذهن را این گونه در نظر بگیرید :

    انباری که هر لحظه داده ها و اطلاعات متعدد و مختلف از راه حواس وارد آن می شود و اگر ذهن فرد به پردازشی مبتنی بر تفکر قوت نگرفته باشد و سیستماتیک به پالایش و طبقه بندی و نظم بخشی این واردات نپردازد ، واردات آن همانطور که وارد شده رها می شود و ...آشفته بازاری می سازد که ناآرامی ایجاد می کند و اتفاقاً در این ذهن پر مشغله دیگر مجالی برای تفکر نیست و اینه که اونها که خیالاتشان بیشتر فعال است تفکرشون کمتر در جریان خواهد بود ( مثل احساس محورها ).
    می دانیم که تفکر بر قاعده و نظم استوار است ، به عبارتی سیستم و قاعده مند است و در ذهن شلوغ و بی نظم جایی برای حضورش نیست ، از این ذهن هم به راحتی نمی توان اطلاعات اولیه بعنوان مصالح تفکر پیدا کرد و داد ( ضعف تمرکز ) .
    اما ذهن ما مرتب درگیر است، با چی ؟ با این واردات نامنظم ( اصطلاحاً خیالات و به قول عرفا خواطر یعنی خطورات ذهنی ) و ما این را به غلط اشتغال فکری می دانیم ، در حالی که اشتغال ذهنی با خطورات است .

    چگونه این ذهن خلوت می یابد و آرام می گیردو غبار روبی می شود و اطلاعات به درد بخور آن طبقه بندی می شود و در جای مناسبش وارد می شود ؟

    به کمک قوه تفکر ،پس شهر ذهن به پلیس نیاز ندارد ، این شهر به شعور نیاز دارد به عبارتی به سامان بخش و نظم دهنده نیاز دارد .

    یعنی چی ؟

    یعنی ذهنت در هر لحظه که مشغول است ( با خود آگاهت به آن توجه کن ) و متوقفش کن از اشتغال ، و بعد آنچه به آن مشغول بود را پردازش کن با تحلیل تفکر ( که این چیست ، چه ضرورتی دارد ؟ آیا لازمه باشه ؟ چه فایده ای داره ؟ چه نتیجه ای داره ؟ برای چه وقت مناسبه ؟ کجا قرار بگیره ؟ چطور استفاده بشه از آن ؟ ...؟ ....؟ .....؟
    با پاسخهایی که از تفکر منطقی ( واقع بین ) می گیری با غلبه بر عادت به اشتغال ، و توقف ایجاد کردن ، ذهن پالوده و ویرایش یا به عبارتی لایروبی می شود . و آنچه ماندنیه منظم طبقه بندی می شود و آشفتگی از بین می رود .
    ( دقت کردید ؟ که هر وقت از این ساز و کار استفاده می کنید در مقابل آنچه به آن مشغول بودید به اینجا می رسید که : بی خیال بابا ، حوصله داری ذهنت رو درگیر می کنی ، مهم نیست ، چرا بی خودی فکر و خیال کنم و...... این همان پالوده کردن و خانه تکانی ذهنه )0

  14. 4 کاربر از پست مفید setareh تشکرکرده اند .

    setareh (یکشنبه 10 اردیبهشت 91), باغبان (سه شنبه 10 اسفند 00)

  15. #8
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,052
    امتیاز
    146,692
    سطح
    100
    Points: 146,692, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,653

    تشکرشده 35,974 در 7,400 پست

    Rep Power
    1091
    Array

    Re: می خوام برای ترافیک فکریم یه پلیس بذارم !

    نقل قول نوشته اصلی توسط setareh

    خلوت= خالی بودن ,کم بودن .
    سکوت(البته از نوع مطلوبش)= آرامش
    یه مثال می زنم خونه ای که درونش آرامش باشه سکوت بیشتری حاکم ولو دراین خانه 7یا 8 نفر زندگی کنند .(پس خالی یا کم جمعیت نیست )دراین خانه کسی اسباب زحمت دیگری نمی شه .همه جا نظم برقراره و.....
    و اما خانه ای که درونش آرامش نباشه اگر چه فقط 2نفر در اون زندگی می کنند ولی هرروز داد و فریاد و........
    من تمایل دارم خانه ی ذهنم خلوت و خالی نباشه بلکه پر جمعیت باشه اما سکوت و آرامش برقرار باشه .



    خلوت به معنای تهی بودن نیست ،

    خلوت به معنای خالی کردن جایی از آنچه نباید در آن باشد و سامان و نظم دادن به آنچه باید در آن باشد .


    همان مثال خانه را در نظر بگیر ، که درون آن وسائلی ریخته شده و پخش در آن است ، و کسی به شما می گوید اینجا را خلوت کن ، معنای این امر این نیست که آنجا را مطلقاً خالی کن ( تهی کردن ) بلکه یعنی مرتب و منظمش کن که دست و پا گیر و به هم ریخته نباشد که مایه اعصاب خوردی و آشفتگی است .


    خلوت ذهن هم یعنی همین .

    در نظر داشته باشیم ظرف ذهن افراد هم متفاوته ، چه بسا فردی وسعت ذهنش چنان باشد که به راحتی درگیر نشود ، اما دیگری با چند مورد که وارد ذهنش می شود چنان ذهنش درگیر شود که احساس سرسام گرفتن کند .

    برای همین اشاره داشتم به این که سکوت ظاهر ( سکوت همه حواس ) مدخل خلوت ذهن است ، یعنی برای آن که ظرف ذهن را در نظر گرفته باشیم و متناسب با آن اجازه ورود اطلاعات و تصاویر دهیم . لازمه به بعضی چیزها توجه نکنیم تا به عبارتی حواسمان پرت نشود و ذهنمان انباشته از واردات عدیده به ناخودآگاه نشود ، پس با سکوت حواس ( جلوگیری از توجه و پرداختن آنها به هرچیزی که ضرورت ندارد و نیاز نیست) ، آنها را از پراکندگی نجات داده و در تسلط خودآگاه آورده و از واردات بی مورد به ذهن جلوگیری کرده ایم ( یکی از اسرار تاکید دین بر این که تجسس نکنید همین است ) ، در این شرایط فکر فرصت می کند که واردات لازمه به ذهن را مرتب و دسته بندی کند و این خانه را به سامان و همیشه مرتب و خلوت نگه دارد .

    دقیقاً یکی از خاصیتهای آداب نماز و سفارش به تمرکز در آن ، همین است که توجه حواس را به یک جهت مشخص و برنامه ای مشخص و منظم جمع کرده و از هرچیزی غیر از آن باز داریم و همین نماز با این ساز و کار ، بسیار در تقویت تمرکز فکر و خودآگاه و تخلیه ذهن از غیر آنچه ضرورت دارد و مرتب شدن آن ، کمک می کند ، و تعداد رکعتها و یکی از حکمتهای وعده های مشخص و منظم نماز ، این است که ، هم حواس را از پراکندگی به تمرکز و تحت تسلط قرار گرفتن باز گرداند ، هم با اثر وضعی خود تا مدت زمانی مانع پراکندگی حواس شود ، بگذریم از این که با توجه دادن و متمرکز کردن ذهن به کلمات و جملات پر خاصیت و دارای بار مثبت نماز ، با تاثیری که از امواج این کلمات و جملات می گیرد ، نشاط و شعفی ماندنی و پایدار پیدا کرده همچنین قدرت نفوذ و اثر گذاریش بالا می رود و حتی با جرأت باید گفت که بی زحمت و تلاش ، چنان ماهر در بهره گیری از قانون جذب می شود که صاحب این ذهن ، خود متحیر می ماند . (کافیست امتحان شود ) از اینجا راز تأکید بر نماز به عنوان شالوده دیگر اعمال را می شود دریافت و دلیل این که شیطان تنها در مقابل نماز است که با تمام قوایش می ایستد را یافت ( هر آن چه دشمن مارا از آن باز می دارد بدان که منفعت ما در آن است و عکس آن نیز صادق است ) ..... و یا می بینیم که اهل سلوک ، طهارت باطنی را در حفظ حواس از توجه و تجسس بی جا در اطراف و اکناف می دانند ، مثلاً اگر شما اهل سلوک باشید ، وقتی از کوچه ای می گذرید و درب خانه ای را باز می بینید همین که چشم شما به ناخودآگاه به درون حیاط آن خانه توجه کرد ، حفظ طهارت چشم شما را وادار می کند که سریع نگاه را متوقف کنید و در مهار آرید ( با این کار هم خودآگاه تقویت شده و ناخودآگاه در مهار آمده ، هم سکوت حواس صورت گرفته ، هم مانع ورود تصویر و اطلاعات غیر ضرور به ذهن شده اید ........ ) و قص علی هذا


    افرادی که دارای حضور ذهن هستند ( ذهنی همیشه آماده برای ارائه مطلب دارند ) از جمله افرادی هستند که بر ذهن خود به وسیله خود آگاه خود تسلط داشته و آنرا در خلوت نگه می دارند . و اگر روزی آشفته شوند و حضور ذهنشان کم رنگ شود و به سختی تمرکز کنند ، بدانند که ذهنشان مغشوش از به هم ریختگی شده و لازمه خلوت کنند آن را .

    پس باز هم نظرم این است که خلوت ذهن و سکوت حواس گویاتر به نظر می آید .

  16. 9 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (یکشنبه 10 اردیبهشت 91), یه دختر سرگردان (چهارشنبه 12 فروردین 94), میشل (دوشنبه 10 فروردین 94), باغبان (سه شنبه 10 اسفند 00)

  17. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 اسفند 89 [ 16:24]
    تاریخ عضویت
    1388-1-18
    نوشته ها
    519
    امتیاز
    5,952
    سطح
    50
    Points: 5,952, Level: 50
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,677

    تشکرشده 1,685 در 458 پست

    Rep Power
    66
    Array

    RE: می خوام برای ترافیک فکریم یه پلیس بذارم !

    [align=justify]سلام ستاره ی عزیزم

    من ذهنم رو اینطور آروم می کنم:

    شروع می کنم به نوشتن. نوشتن هرچیزی که داره از ذهنم عبور می کنه.


    یعنی نه تنها پلیس نمی گذارم، بلکه اجازه حرکت می دم. اما فقط بصورت نوشتار.

    نمی دونم اینکار از نظر روانشناسی چه توجیهی داره، به هرحال برای من خیلی موثره.


    البته یه چیزی مثل پلیس راجع به بعضی افکار وجود داره. (فکر کردن به مسائلی که نباید، یا نمی خوام بهشون فکر کنم.)

    اما به این شکل که:

    وقتی اون مسائل به ذهنم میان، به موضوع دیگری فکر می کنم، یا سرگرم کاری می شم که به تمرکز نیاز داشته باشه. و اونقدر در این راه ممارست و اصرار به خرج می دم که بعد از مدتی اون مسئله به کل از ذهنم خارج می شه.

    البته در این مقطع زمانی هیچ کدوم از این افکار وجود ندارند، چون با استفاده از همین روش قبلا ریشه کن شده اند.

    Best Wishes.
    [/align]

  18. 7 کاربر از پست مفید THEN تشکرکرده اند .

    THEN (یکشنبه 10 اردیبهشت 91), یه دختر سرگردان (چهارشنبه 12 فروردین 94), باغبان (سه شنبه 10 اسفند 00)

  19. #10
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: می خوام برای ترافیک فکریم یه پلیس بذارم !

    ضمن خسته نباشی و تشویق دوستم ستاره بابت ایجاد تاپیکی به این خوبی
    من اکنون سعی در شنیدن و آموختن دارم ...تا بتوان به رشد برسم – نوشته زیر تحلیل خودم از کتاب کتاب "تفکر زائد" تالیف محمدجعفر مصفا می باشد
    ریشه بیماری های روانی در اندیشه ها ی ما نهفته است
    وقتی ذهنی بیمار است به مراتب جسم ما نیز بیمار می شود.

    به نظر من پایه و اساس ذهن ما بر بدست آوردن ایمنی است حال چه امنیت جسمی چه امنیت ذهنی
    امنیت جسمی مثل گرما متعادل –سرما متعادل-غذاو..
    امنیت ذهنی:
    من خودم خواهان خیلی امنیت ها هستم مثل امنیت مالی- امنیت پذیرش- امنیت جانی و ...
    مثال امنیت مالی
    به عنوان مثال به طور اتفاقی باطری ماشین خالی می شود خوب باید هزینه ای برای تعمیر و یا احتمالا تعویض بپردازم
    دو حالت در پیش رو دارم
    الف)قبلا به این موضوع فکر کرده ام و پس اندازی دارم(که معمولا اول مشکل اتفاق می ا فتد بعد من به دنبال راه چاره می روم)-خصوصیتی که سعی در اصلاح آن دارم
    ب) پیش زمینه ای ندارم و خودم باید آن را حل کنم با کم کردن هزینه از جاهای دیگر و یا آسانترین راه قرض گرفتن از والدینم به عبارتی قرض الپس نده )-همیشه آسانترین راه بهترین نیست-خصوصیتی که باید اصلاح کنم
    ...
    خوب این ذهن آشفته آماده است و درگیر رفع مشکل برای بدست آوردن ایمنی در رفت و آمد و راحتی
    راه نادرستی که قبلا می رفتم
    1-ابتدا عصبانی می شدم چرا ماشین خراب شده
    2-به دنبال مقصر می گشتم – اگه مقصر کس دیگری بود بر سر او غر می زدم و سرزنشش می کردم و سعی می کردم مسئولیت حل این مشکل را خودم به عهده بگیرم .
    3-اگر مشکل از خودم بود-ناراحت و عصبانی حرف هیچکس را قبول نمی کردم و زیر بار فشاری که خودم به خودم تحمیل می کردم دنبال راه فرار می گشتم و همیشه آسانترین راه را پیدا می کردم
    4-بعد از رفع مشکل نه تنها ذهنم آرامش پیدا نمی کرد بلکه باز هم این مشکل درش باقی می ماند و چون راه حل آسان را که اشتباه بود بر می گزیدم احساس نارحتی و خشم و یاس می کردم و دیگر اینکه ویژگی های زن و مرد بودن وجودم را توازن نبخشیده بودم وظیفه مرد بودن را انجام می دادم و بعد بنا بر زن بودنم احساس نارضایتی می کردم
    همه ی موارد بالا حاصل یک ذهن آشفته و دگیر ترس هایی از آینده است
    افکار مخربی مانند
    اگه ماشین درست نشه چه جوری برم سرکار
    اگه ماشین درست نشه چه جوری برم دنبال دخترم
    اگه ماشین درست نشه چه جوری برم به فلان مهمانی
    اگه ماشین درست نشه چه ....
    هزینه تعمیر چقدر میشه ...
    از کجا تامین کنم ...
    اگر به فلان سپرده ثابت دست بزنم وامم به تاخیر می فته
    این ماه می خواستم فلان چیز رو بخرم حالا دیگه نمیشه و...

    خوب با این آشفته بازار به دنبال راه حل می گردم

    و تو خود بخوان اخر این ماجرا را....


    راه درستی که اکنون در پیش گرفته ام
    1-مشکلی است که پیش آمده
    2-از وجود این مشکل من چیزی یاد می گیرم
    2-پرس و جو کنم و ببینم چگونه در صدد رفعش باید برآیم
    3-سپس رفع این مشکل ( جسارتا عرض کنم این مشکل با بردن به تعمیرگاه حل شد و شارژ باطری)
    4- حالا بعد از رفع مشکل دقت کنم تا علت یابی کنم و به عنوان تجربه استفاده کنم-البته می دانم که خیلی از مسائل به خاطر استهلاک است ولی در این مورد به خصوص به دلیل fmplayer بود که ماشین باطری خالی کرد

    پس اساس مشکلاتی که برای روان ما ایجاد می شود نتیجه جدال بین تصویر ذهنی که از فکر های زائد بر می خیزد با تصویر واقعی است
    حال به نظر من اگر بتوان این تصویر مجازی را از بین برد در حقیقت این اندیشه مخرب را تعدیل کرد می توان از پس حل مشکل بر آمد


    ذهن من کلا به زندگی از دو جهت می نگرد
    1- رابطه واقعی
    2- رابطه ذهنی
    دید ذهنی یا تفسیري که من دارم یعنی فعالیت ذهنی زائد و غیر ضروري است که بر مغزم تحمیل شده ودر روز صدها بار به شکل هاي متفاوت ، صریح و غیر صریح ، بوسیله حرفهام ، رفتارهام و حرکات
    و یا حتی بوسیله نگاه یا سکوت، رفتار خودم و دیگران را معنا و تفسیر می کنم.

    که نتیجه این تفسیر ها استنباط من از اطرافم می شود و اینکه چگونه واکنش نشان بدهم
    حال اگر من این تفکر زائد را بشناسم آن را حلاجی کنم و با راهکار فرشته آن را در جای مناسب خودش قرار دهم و حتی گاهی آنها را به دور بریزم
    فکر و اندیشه ام آرامش و سکون یافته و آنگاه می توانم با آرامش و متانت واکنش نشان دهم

    حال چه موقع فکر به کار می آید؟
    عامل شناسایی هر پدیده فکر هست بعد از وقوع هر پدیده ذهن شروع به به شناسایی و واکاوی می کند
    پرسش
    فکر و ذهن ما چگونه یک پدیده (اتفاق - مشکل) را شناسایی می کند؟
    ابتدا از روی شکل و وقوع اون پدیده
    دوم با توجه به خاطره ها و تصویرهای ساخته شده از قبل همون گذاشتن پلیس برای ترافیک فکری

    اگر این پلیس و یا به قول فرشته هدایتگر کارش را به درستی انجام داده باشه
    و تصویر ذهن من مثبت باشد همچنین نسبت به اون اتفاق از قبل فکر های زائدم را که مسبب همه ی رنج ها در وجودم هست را دسته بندی کرده باشم و یا به عبارتی ذهنی آشفته نداشته باشم
    فکر مرکزی من در مقابل سیل عظیمی از خشم ، یاس ، نفرت ، ترس و ... می ایستد به جای اینکه بگذارد آن حالت و احساس مخرب ناشی از ذهن آشفته حاکم بر من شود و زندگی مرا بچرخاند خود این وظیفه را بر عهده بر می گیرد ؛ حاکم بر من و مجموعه زندگی من می شود و مانع ازبرهم خوردن آرامش و تعادل من می شود
    ادامه دارد....

  20. 13 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    یه دختر سرگردان (چهارشنبه 12 فروردین 94), میشل (دوشنبه 10 فروردین 94), بالهای صداقت (یکشنبه 10 اردیبهشت 91), باغبان (سه شنبه 10 اسفند 00)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مادرشوهرم هیچوقت ازم راضی نیس!!!!
    توسط mahbube در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 08 خرداد 95, 12:04
  2. چرا من کیس مناسب ازدواج ندارم؟
    توسط sara9595 در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 05 مهر 94, 15:49
  3. ماندن در میان دو رابطه با دوکیس و انتخاب یکی از آنان
    توسط نیروان در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: شنبه 16 خرداد 94, 07:50
  4. !!!!!مشورت در مورد عضو شدن در فیس بوک!!!!!!
    توسط دانوب در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 15 دی 90, 09:21
  5. فیس بوک شوهرم
    توسط نیلا در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 اردیبهشت 90, 11:34

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.