به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 شهریور 97 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1392-6-28
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    5,309
    سطح
    46
    Points: 5,309, Level: 46
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 123 در 60 پست

    Rep Power
    23
    Array

    Bow شوهرم منفعله: خانوادش زرنگ!!!!

    با سلام به همه
    دو سه ماه دیگه اگه خدا بخواد عروسیمه. دوباره یاد رفتارای همسرم و خانوادش می افتم انگیزم رو برا عروسی از دست میدم. یکسال و خوردی صب کردم برا عروسی حالا احساس ناخوشایندی دارم. یعنی احساس پیشیمونی دارم نه راه پس دارم نه پیش!
    نمی دونم شمام این رسم رو دارین یا نه که خونواده داماد سه تا از کالاهای خونه ( فرش، تلویزیون و یخچال رو میگیرن که یه فرش دیگه هم خانواده عروس میگیرن که اصولا باید ست هم باشه)
    ای کاش می تونستم کامل توضیح بدم قضایا رو اما اینقد تو اینترنتن که ...
    به شکل کاملا بی ادبانه ای من خونشون بودم خودشون با دروغ از خونه زدن بیرون مادر شوهرم خواهرشوهرم و همسرم رفتن گشتن دنبال فرش و رنگشو و... اومدن اصلا بروی خودشون نیاوردن. ولی من متوجه شدم. مثل توپ پر کرده افتادم رو سر شوهرم که برای چی تو زندگیم دیگران دخالت می کنن. رنگ فرش با پردم با مبلم باید بهم بیاد یعنی من حق انتخاب رنگ خونمم ندارم. تا کی باید دیگران تو زندگیم دخالت کنن….
    جالب اینجا بود که همسرم گفت تا زمانیکه عروسی نکردیم اینطوریه یعنی خانوادش براش تصمیم میگیرن
    . جالبتر اینکه پول اینا رو هم خودش میده خانوادش یک قرون هم براش خرج نمی کنن. خلاصه دید اینطوریه و من خییییلی ناراحت شدم _اخه اولین بارم نبود. سرویس طلامو خودشون خریدن بهم دادن که هیچی بدرد نمی خورد برا اون بارها بهش گفتم. اونجام بهم گفت این طلا رو خانواده دوماد می خره پس خودش انتخاب می کنه پول اون رو هم خودش داد. چندین و چند باره این اتفاق می افته._ خوب شهر وگشته بودن هفته بعد که اومد گفت بریم فرش بگیریم بعد به مامانش میگه میای از قبل هماهنگ شده بود تابلو یعنی!!! رفتیم یه چیزی انتخاب کردیم.
    دوباره دیروز دنبال وسایل برقی هام می گشتم فروشنده گفت خانواده همسرت دیروز اومدن یخچال خریدن. وااااااااااااااااااای!!!!!! از دیروز تا حالا حالم بده. نمی دونم چکار کنم ارزونترین من اصلا دوست نداشتم و ...
    خیییلی دخالت می کنن. بهتون بگم تو خرید نامزدی و عقد هیچ جا نذاشتن شوهرم بیاد فقط مادر شوهر و خواهر شوهرم اومدن همه چی و گرفتن. در حالیکه من برا خرید همسرم فقط با خودش رفتم هیچکس از اعضای خانوادم رو نبردم که سختش بشه نتونه انتخاب کنه. پول عروسی وام هر چی داشت و داد به پدرش براش خرج کنه. من برم بمیرم این وسط از دست این شوهر دهن بین. الان برا خرید عروسیم غصم گرفت. برا مراسمش غصم گرفت. کلا برای زندگی کردن باهاش پشیمون شدم.
    خییییلی شاد بودم. افسردگی گرفتم شدید. ناراحت و .... تو رو خدا بگین چکار کنم؟ برا شما هم این سه تا کالارو اونا باید می گرفتن؟ خودشون گرفتن؟ یا شما رو هم بردن؟ آدم هر طور می خاد باشه. فقیر هیچی ندار ثروتمند و ... فقط خسیس نباشه. چون همه مراسما. عیدا و .... برا ادم رفتارای اینا زهر می کنه از دماغ ادم در میارن. فقط کشیدم از دستشون.
    ویرایش توسط پرواز1 : پنجشنبه 22 اسفند 92 در ساعت 10:23

  2. کاربر روبرو از پست مفید پرواز1 تشکرکرده است .

    khaleghezey (پنجشنبه 22 اسفند 92)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 07 شهریور 99 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1389-5-21
    نوشته ها
    679
    امتیاز
    18,628
    سطح
    86
    Points: 18,628, Level: 86
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 222
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial10000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    3,951

    تشکرشده 4,314 در 675 پست

    Rep Power
    116
    Array
    اینجا ( کلیک کن)

    شاد باشی عروس خانوم
    هر چیز که در جُستن آنی، آنی

    مولانا

  4. 2 کاربر از پست مفید آویژه تشکرکرده اند .

    del (پنجشنبه 22 اسفند 92), khaleghezey (پنجشنبه 22 اسفند 92)

  5. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو پرواز گرامی

    رسم ما اینه پسر فرش میگیره با فرش خانواده عروس ست باشه و یک تلویزیون.بعضی جاها رسمه یخچال هم میخرند کلا به رسم و رسوم و فرهنگ اون خانواده مربوط میشه این موضوعات.

    بله در مورد خرید طلا بهتر بود با همدیگه میرفتید چون نه تنها در زمان عروسی بلکه بعد از مراسم هم این شمایید که میخواید ازش استفاده کنید.در مورد یخچال که گفتید ارزونترین خوب خانواده داماد بیشتر سعی میکنه به جیب خودش نگاه بندازه و خرج کنه.

    شما بهتره بشینید با آقا داماد صحبت کنید و به ایشون بگید که از این موضوع ناراحتید و دوست داشتید حالا که میخواید از این وسایل خودتون در منزلتون استفاده کنید انتخابت با شما دونفر باشه.طرز بیان این جملات خیلی مهمه.

    با سپاس از لینک بانو آویژه گرامی

    اگه بتوانید وقت بزارید و این لینک ها رو مطالعه کنید و بکار بگیرید فکر کنم بسیاری از مشکلات زندگی مشترک براحتی قابل حله

    چگونه منفعل نباشیم؟
    چگونه منفعل نباشیم؟

    اینا هم تاپیک های she هستش.

    مشاوره تخصصی با جناب sci

    مشاوره تخصصی با جناب sci ادامه


    نظر شخصیم اینه که شما خیلی دارید خودت رو اذیت میکنید خیلی نباید حساس باشی خوب اختلاف فرهنگ و آداب و رسوم در همه جا وجود داره خوشبختانه دارای ملتی هستیم با گفتار و فرهنگ های بسیار که هر کدام زیبایی خاص خودش رو داره.

    خواهشا عنوان را عوض کنید اصلا مناسب نیست.

    بیان مناسب(البته با معلومات خودم میگم)عزیزم ازت ممنونم بخاطر اینکه داری تلاش میکنی تا بتونیم یک مراسم عروسی خوب و آبرومند برگزار کنیم و زودتر بریم زندگی مشترکمون رو آغاز کنیم.میدونم مادرت و خواهرت خیلی دارن زحمت میکشن و توی زحمت افتادن برای خرید یخچال و تلویزیون و ازشون ممنونم.دوست داشتم موقع خرید با همدیگه میرفتیم آخه این وسایلی که میخوایم بخریم را در خونه خودمون میخواییماستفاده کنیم واسه همین دوست داشتم منم موقع خرید وسایل باشم.به شوخی بهش بگید که بابا شاه دوماد حواسم به جیبت هست نمیزارم خیلی توی خرج بیوفتی ولی دوست داشتم یه یخچالی بگیرم که باب میلم باشه و جنسش بهتر باشه.(اینجا میتونید مثال بیارید از آنشاها که یخچال جنس خوب و قیمت مناسب خریدن و چندین سال دارن ازش استفاده میکنن) قبلش سعی کن اطلاعتت رو بالا ببری هم کیفیت هم قیمت مناسب.

    از من میشنوید رابطه خودت و خانواده شوهر را بخاطر این مسائل خراب نکنید.زندگی با ارزشتر از این حرفاست بانو ایشالله برید توی زندگی مشترک بهتر متوجه منظورم میشید نزدیکای مراسم عروسیتون هستش سعی کنید شاد باشید و بخندید و با شاه داماد برید بیرون گردش و تفریح لذت ببرید این دوران خیلی زیبا و دلنشینه ازش به بهترین نحو استفاده کنید که دیگه برگشتی درکار نیست

    از این طریق وارد شوید هم احترام خودتون و خانواده شوهرت را حفظ میکنید هم اینکه حرفتون رو کامل میزنید

    ولی در کل خیلی سخت نگیرید بهتره یه مراسمیه گرچه خیلی براتون مهمه ولی واقعا ارزش اینو نداره که اینهمه دلخوری و ناراحتی پیش بیاد.سعی کنید توی مراسم بخندید و شاد باشید و از مراسم لذت ببرید جور ینباشه بخاطر یکسری مسائل ریز و کوچیک بخواید خودتون و همسرتون رو ناراحت و دلخور کنید
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : پنجشنبه 22 اسفند 92 در ساعت 11:34

  6. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    آویژه (پنجشنبه 22 اسفند 92)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 آذر 93 [ 13:22]
    تاریخ عضویت
    1392-12-21
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    789
    سطح
    14
    Points: 789, Level: 14
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 173 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من یه مطلب کوچک به حرفای بچه ها اضافه می کنم

    به نظر من شما الان خیلی تحت فشار هستی به خاطر همین داری همه چی رو باهم زیر سوال می بری . همه ی اون چیزایی رو که گفتی حقت بوده . حقت بوده که سرویسی رو که می خوای استفاده کنی رو خودت انتخاب کنی . ولی عروس خانم نزار این اتفاقایی که پیش اومده خصوصیات خوبی رو که شوهرت رو به خاطر همونا انتخاب کردی از ذهنت بیرون کنه
    من لفظ زرنگ رو اصلا" دوست نداشتم به نظرم عوضش کن به هر حال خانواده ی شوهرت هستن و احترامشون واجب

  8. کاربر روبرو از پست مفید فرشته آسمان تشکرکرده است .

    khaleghezey (پنجشنبه 22 اسفند 92)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 شهریور 97 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1392-6-28
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    5,309
    سطح
    46
    Points: 5,309, Level: 46
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 123 در 60 پست

    Rep Power
    23
    Array
    ممونم از شما دوستای گلم و جناب khaleghezy.
    بله موقع عروسی ادم خیییلی حساستر میشه. درسته.
    همین هم باعث میشه زودرنج تر بشم.
    اما بزارین از مشکلای دیگمم بگم.
    همسرم اومد خاستگاریم گفت که محل زندگیمون تهرانه. چون من خودم چن سال تهران بودم اصلا همین باعث شده بود بهش فکر کنم یعنی تو انتخابم خیلی تاثیر گذاشت.
    الان میگه تهران نمیریم حداقل یکسال. رهنش بالا هست. من گفتم اشکالی نداره شهرستان خونه اجاره می کنیم.
    اما موضوعی که بشدت منو ناراحت کرد اینه که میگه باید خونه پدرم بمونیم. پایین خونه مادر شوهرم دوتا اتاق داره وحشتناک شبیه انباریه. هیچیش خوب نیست خییییلی جای بدیه. اصلا یه ثانیه کسی دلش نمی خاد اونجا بمونه.
    خلاصه بهم می گه اونجا بمونیم. منم گفتم یک ساعت نمی مونم. جاش خوب نیست همکارام دوستام فامیلام خانوادم رو با چه رویی بیارم خونم. اصلا جا نمیشیم. – اینو بهتون بگم راحت میتونه خونه رهن کنه. خودشم میگه برام خیلی راحته اجارش ولی نمی خوام پول الکی!!!!! بدم.
    منم گفتم نیستم چندتا مثال زدم براش از کسایی که هیچی نداشتن و خونه گرفتن.
    الان با منت گفت خونه اجاره می کنم اما تهران رفتیم از این بازی ها !!!!! درنیاریا. الان بگم.

  10. کاربر روبرو از پست مفید پرواز1 تشکرکرده است .

    khaleghezey (شنبه 24 اسفند 92)

  11. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    بزار یکچیزی رو خیلی کوتاه بگم ما پسر ها در دوران مجردی و دوران عقد دیدگاهمون خیلی سطحیه نسبت به خرج و مخارج زندگی خیلی ساده انگارانه به این موضوه نگاه میکنیم این موضوع کلیه بانو فقط مختص شوهر شما نیست اینو بزارید بعنوان نداشتن اطلاعات پیرامون موضوعات و دغدغه های زندگی مشترک ایشالله کم کم هم ایشون متوجه میشن زن داشتن درسته خیلی خوبی ها داره و عالیه ولی کنارش خرجم داره

    درست میشه ایشالله.ولی برخوردتون در برابر این مسئله خیلی خوب بود بهتون تبریک میگم اینکه برای ایشون نشستید و چنتا مثال زدید و ایشون رو قانع کردید و خودتون رو کنترل کردید این خیلی خوبه خواهشا همیشه سعی کنید احترامشون رو حفظ کنید و برای جایگاهشون بعنوان مرد و تکیه گاه خانواده و غرورشون ارزش زیادی قائل بشید

    - - - Updated - - -

    اگه دقت کرده باشی این قسمت از نوشته شما را ندید گرفتن یعنی دیگه اینجوری با ایشون حرف نزنید بلکه با آرامش کامل در یک موقعیت مناسب همراه با احترام

    ((خلاصه بهم می گه اونجا بمونیم. منم گفتم یک ساعت نمی مونم. جاش خوب نیست همکارام دوستام فامیلام خانوادم رو با چه رویی بیارم خونم. اصلا جا نمیشیم.))

    حرفتون کاملا درسته و حق با شماست ولی ملایمتر باهاش حرف بزنی بهتره
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 شهریور 97 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1392-6-28
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    5,309
    سطح
    46
    Points: 5,309, Level: 46
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 123 در 60 پست

    Rep Power
    23
    Array
    بسیار متشکرم از شما آقای khaleghezy بله حق با شماست. گفتم این جملات رو اما نه با لحن خیلی بد. هر قدر صحبت می کردم فایده نداشت. حس کردم نیاز به قاطعیت هست این وسط. رعایتش سخته. صبر می خاد. که تو این حساسیت ذهنی شرایط و ... سخت میشه منطقی برخورد کرد. از طرفی خانوادش اذیت می کنن خیلی منو. این شد که این اواخر من زود از کوره در میرم اما بیشتر چیزا رو تو خودم میریزم طوری که هر دفعه میرم خونشون برمیگردم _یکی دوروز هر دو هفته در میون _کاملا بهم ریخته برمیگردم مادرم میگه چرا هیچی نمی خوری هر دفعه میری لاغرتر میشی. تو عقدم بیشتر از ده کیلو کم کردم. خدا کنه بتونم باهاشون کنار بیام... مثال موردی بزنم از کاراشون: من هفته ای سه روز درس میدم سه روز مطالعه برای تدریسم و رفت و امد و ... فرصت ندارم اینقد به کارای جانبی برسم. خانواده شوهرم رو هر وقت همسرم هست میبینم یعنی هر دو هفته. تا یه جمعه منو دید مادر شوهرم کارای خونه سخت داره. تا منو میبینه خودش رو میزنه به مریضی. زخم معده میگیرم از دست کاراش. تو خونه تکونی امتحان دکتری داشتم کمکش کردم همون یه روز که اونجا بودم. دفعه بعدش یه چیز دیگه دفعه بعد یه چیز دیگه... این دفعه با کمال پررویی به من میگه با ما بیا بریم خونه ؟_ خواهر شوهرم_ خونشو تمیز کنیم. منو داری این وسط دارم اتیش میگیرم. هیچی نگفتم. هیچ عکس العملی نشون ندادم متوجه شدن ناراحت شدم. نه گفتم نمی ام نه گفتم میام. خلاصه رفتن به خونه خواهر شوهرم کنسل شد البته از طرف خودش ولی مادر شوهرم بیشتر از چشمم افتاد. خونه خودم عملا دست به سیاه و سفید نمیزنم . همه فامیل میدونن من فرصتشو ندارم نمیرسم کار نمی کنم. با این حال تا حدی که وظیفه عروس هست انجام میدم اما خیلی دیگه اینا پررواند. نمی دونم باید چی بگم. چکار کنم؟ شوهرمم که گفتم منفعل هست. میگه هر کاری مادرم گفت باید انجام بدی. من موندم تو این بی فرهنگیشون. اصلا نداشتیم ندیدیم همچین کارایی رو. هیچ جا. مثل ادمای قدیمی برخورد می کنن. خیلی خوبه که یه آقا اینقد خوب برا ادم توضیح میده و قضایا رو از زاویه دید مخاطبمون برامون روشن میکنه. خدا بشما خیر بده و زندگی شما مستدام باشه.

    - - - Updated - - -

    بسیار متشکرم از شما آقای khaleghezy بله حق با شماست. گفتم این جملات رو اما نه با لحن خیلی بد. هر قدر صحبت می کردم فایده نداشت. حس کردم نیاز به قاطعیت هست این وسط. رعایتش سخته. صبر می خاد. که تو این حساسیت ذهنی شرایط و ... سخت میشه منطقی برخورد کرد. از طرفی خانوادش اذیت می کنن خیلی منو. این شد که این اواخر من زود از کوره در میرم اما بیشتر چیزا رو تو خودم میریزم طوری که هر دفعه میرم خونشون برمیگردم _یکی دوروز هر دو هفته در میون _کاملا بهم ریخته برمیگردم مادرم میگه چرا هیچی نمی خوری هر دفعه میری لاغرتر میشی. تو عقدم بیشتر از ده کیلو کم کردم. خدا کنه بتونم باهاشون کنار بیام... مثال موردی بزنم از کاراشون: من هفته ای سه روز درس میدم سه روز مطالعه برای تدریسم و رفت و امد و ... فرصت ندارم اینقد به کارای جانبی برسم. خانواده شوهرم رو هر وقت همسرم هست میبینم یعنی هر دو هفته. تا یه جمعه منو دید مادر شوهرم کارای خونه سخت داره. تا منو میبینه خودش رو میزنه به مریضی. زخم معده میگیرم از دست کاراش. تو خونه تکونی امتحان دکتری داشتم کمکش کردم همون یه روز که اونجا بودم. دفعه بعدش یه چیز دیگه دفعه بعد یه چیز دیگه... این دفعه با کمال پررویی به من میگه با ما بیا بریم خونه ؟_ خواهر شوهرم_ خونشو تمیز کنیم. منو داری این وسط دارم اتیش میگیرم. هیچی نگفتم. هیچ عکس العملی نشون ندادم متوجه شدن ناراحت شدم. نه گفتم نمی ام نه گفتم میام. خلاصه رفتن به خونه خواهر شوهرم کنسل شد البته از طرف خودش ولی مادر شوهرم بیشتر از چشمم افتاد. خونه خودم عملا دست به سیاه و سفید نمیزنم . همه فامیل میدونن من فرصتشو ندارم نمیرسم کار نمی کنم. با این حال تا حدی که وظیفه عروس هست انجام میدم اما خیلی دیگه اینا پررواند. نمی دونم باید چی بگم. چکار کنم؟ شوهرمم که گفتم منفعل هست. میگه هر کاری مادرم گفت باید انجام بدی. من موندم تو این بی فرهنگیشون. اصلا نداشتیم ندیدیم همچین کارایی رو. هیچ جا. مثل ادمای قدیمی برخورد می کنن. خیلی خوبه که یه آقا اینقد خوب برا ادم توضیح میده و قضایا رو از زاویه دید مخاطبمون برامون روشن میکنه. خدا بشما خیر بده و زندگی شما مستدام باشه.

  13. کاربر روبرو از پست مفید پرواز1 تشکرکرده است .

    khaleghezey (شنبه 24 اسفند 92)

  14. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بانو پرواز 1

    بهتون پیشنهاد میکنم حتما تایپیک های رفتار جراتمندانه را مطالعه کنید.(در مورد کمک کردن به منزل خواهر شوهر ,مادر شوهرتون(چی شد خودم قاطی کردم ) رفتاری که از خودتون بروز دادید کاملا منفعلانه بود.
    اینکه شما وقتی میرید خانه مادر ایشون و وقتی برمیگردید حرص میخورید این نشانه رفتار منفعلانست.
    لطفا لینک های زیر را مطالغه کنید بانو

    چگونه منفعل نباشیم؟
    چگونه منفعل نباشیم؟

    اینا هم تاپیک های she هستش.

    مشاوره تخصصی با جناب sci

    مشاوره تخصصی با جناب sci ادامه

    آدرس های بالا رو لطفا چندین بار بخوانید خیلی میتواند برای زندگی مشترک مفید باشد.
    به شوهرتون زمان بدید تا با مسولیت ها و شرایط متاهلی آشنا بشه
    در مواردی که به ایشون تذکر میدی سعی بشه با مهربانی باشه و اینم بدونین ما مردا بهتره یه موضوعی رو میخواین بهمون تذکر بدید چند بار با ملاطفت و مهربانی باشه مثلا سر غذا میرید منزل مادر شوهر خوب خجالت میکشید غذا جا کنید برای خودتان یا کمتر از همیشه غذا میخورید خوب اینو با شوهرتون در میان بزارید یکبار بگید دفعه بعدی مراعات میکنند ولی اگه یادشون نبود بازم بگید یا با اشاره اینکار رو انجام بدید ناراحت نشید ما مردا کلی نگر هستیم و به اینجور مسائل خیلی توجهی نداریم مثل شما بانوان

    خیلی عالیه شما دارید تدریس میکنید این واقعا جای تشویق داره اما دلیل برای اینکه کارهای منزل را انجام ندهید نمیشود.وظیفه اصلی زن خانه داریه و وظیفه اصلی مرد کار کردن و کسب درآمد برای مخارج خانواده.اینکه شما میگید همه فامیل میدونن من دست به سیاه سفید نمیزنم.این رفتار برای زمان مجردی شماست الا وضعیت فرق کرده و شما متاهل شدید پس بهتره همانند بقیه بانوان خانه دار و همزمان شاغل سعی کنید به کارهای منزل رسیدگی کنید.شاید اولا سخت باشه ولی کم کم کارها روی غلتک میوفته خیلی نگران نباشید.

    فعلا اولا :آرامش خودتان را حفظ کنید
    دوما حتما مقالاتی که آدرسش را گذاشته ام مطالعه کنید
    سوما و مهمترین مسئله

    اگه بهترین آرایش و بهترین لباس عروس بهترین فیلمبردار و بهترین هتل با غذاهای متنوع ایرانی و خارجی هم در مراسم عروسی استفاده بشه ولی شما از حساسیت و دقت بیش از اندازه ای که دارید کم نکنید مطمئن باشید باعث میشه هیچگونه لذتی از مراسم نبرید که هیچ فقط دلخوری برای شما باقی بماند.

    بقول معروف

    دقت دق ات میدهد
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  15. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 12 تیر 93 [ 18:53]
    تاریخ عضویت
    1392-11-08
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    498
    سطح
    9
    Points: 498, Level: 9
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    57

    تشکرشده 89 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم من درکت میکنم و حق داری .
    اما تو این موارد طوری رفتار نکن که بعدا بگی کاش فلان چیزو نمیگفتم یا فلان کارو نمیکردم، منم موقع لباس عروسم، که میدونی هر دختری دوس داره لباس عروسش رو خودش انتخاب کنه مادر شوهرم میگفت فلان مدل باشه و با مدلی که من انتخاب کردم فرق داشت واسه اینکه یه جوری حلش کنم که بهش برنخوره گفتم باشه تا فردا. تو این مدت با شوهرم صحبت کردم که هر دختری لباس عروسش واسش خیلی مهمه و من دوس دارم خودم انتخاب کنمف گفتم مامانت که عروسی کرده قبلا و گذشته الان این انتخاب با منه و بهش گفتم موقع کت و شلوار دامادی هم حق با توئه و درست نیست مثلا پدر من بگن فلان مدل رو بخیر، گفتم پدرم اینجوری بگه خوشت میاد؟ گفت نه !! فرداش که رفتیم تا شوهرم ببینه همون که خودم پسندیدم رو گفت بیشتر بهت میاد و به مادرامون گفت منم دوس دارم شب عروسی تو این لباس ببینمش . الان که چندین ماه گذشته با خودم میگم خوب شد مستقیم تو روی مادرشوهرم نگفتم . کلا بعدا این چیزا خاطر آدم میمونه، باید خریدا به خیر و خوشی بگذره و خاطره خوب بمونه.

    در مورد یخچال هم اگه یه چیز الکی هست خب دو روز دیگه خراب میشه دوباره شوهرت باید عوض کنه یا قرار نیس که تا اخر زندگیتون همون باشه، خب عوضش میکنید بعدا.

    البته من قبل خریدام به همسرم گفتم دکوراسیون خونم واسم خیلی مهمه و ازش نظر میپرسیدم مثلا اتاق خواب چه رنگی یا مبل چه رنگی خوبه؟ اونم موقع خریداشون نظرمو میپرسید.

    ولی این مشکلات رو تو دوران عقد حل کن، نذار احساست خراب شه، نذار همه چی رو هم جمع شه که یه جایی حس کنی داری منفجر میشی، یا مثلا با کوچیکترین بدرفتاری یاد تمام مشکلاتت بیفتی. این چیزا رو درس کن و از عروسی و مراسم و خریدات لذت ببر.
    قدرتِ کلماتت را بالا ببر نه صدایت را؛
    این باران است که باعث رشد گلها میشود نه رعد و برق !!

  16. کاربر روبرو از پست مفید mahtaaab تشکرکرده است .

    ستیلا (شنبه 24 اسفند 92)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.