به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 اسفند 92 [ 13:51]
    تاریخ عضویت
    1392-12-01
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    29
    سطح
    1
    Points: 29, Level: 1
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Icon88888 چه جوری تمومش کنم رابطه ای رو که خودم نمی خواستم واردش بشم؟؟

    سلام به یاران همدردی
    پسری 27 ساله و دانشجو هستم که در ترم اول رابطه درسی خوبی با دختر خانم همکلاسیم داشتم و ارتباطمون در حد دو هم کلاسی بود یک بار ایشون مشکلی با یکی از اساتید داشتن که چون میدونستن من با استاد ارتباط نزدیکی دارم از من تقاضای کمک کردن ومن هم دریغ نکردم و مشکل حل شد همون روز برای تشکر به من اس ام اس دادن من هم گفتم کاری نکردم و مواظب خودتون باشید ایشون بلافاصله گفتن خواهشا اینطوری نگید که مناسب رابطه دو هم کلاسی نیست و من نمیخوام دوست بشیم و آسیب ببینیم!! منم گفتم اصلا اهل دوستی نیستم( شخصیتا و ظاهرا بسیار رسمی و جدی هستم و تنها به آینده کاریم فکر میکنم و در مرحله بعد ازدواج!!) به ایشون گفتم بنده اهل دوستی نیستم و شاید هدفم شناخت بیشتر شما برای ازدواج باشه ایشونم گفتن پس بیاید خواستگاری منم بعد از 1 جلسه ملاقات حضوری و شناخت ویژگی های هم قضیه رو با خانوادم مطرح کردم که گفتن تا اتمام درس و شغل مناسب خیر!! بلافاصله به ایشون جریان را گفتم و رابطه تموم شد شبش باز اس ام اس زدن که میمونم!! رابطمون بسیار رسمی و اسی موند تا 1 هفته بعد که مجددا گفتن بیا خواستگاری و من هم حرف اولمو زدم باز هم منو ترک نکردن و ادامه پیدا کرد ولی همراه با نارضایتی اون و حتی من از این فرم رابطه!!بارها گفتم بذار تا تعیین شدن وضعیتمون از هم جدا باشیم ولی قبول نکرد گفتم نمیخوام دینی به گردنم باشه ولی باز هم ادامه دار شد!! هربار از این وضعیت شکایت میکرد میگفتم من همون اول گفتم بیا فعلا بیخیال هم بشیم ولی باز ادامه میداد میگفت نمیشه از هم جدا باشیم تا تکلیف تو معلوم شه اینجوری شاید از یکی دیگه خوشت بیاد!!1 ساله از ارتباطمون گذشته و خدارو شاهد میگیرم من حتی 1 ثانیه از با هم بودنمون لذت نبردم همش نگران عاقبتش بودم سعی میکردم کمتر ببینمش اما تا 1 هفته نمیدیدمش قاطی میکرد هر بار حرف جدایی زدم گریه کرد و منو ناخواسته 1 سال به این رابطه پایبند کرد...
    خیلی احساس عذاب وجدان داشتم از روز اول تا الان بارها خواستم تا اقدام رسمی تموم کنم این روابط رو ولی نذاشت
    الان اما حساب میکنم 1 سال از درسم مونده و 1 سال هم تا پیدا کردن کار زمان لازم دارم و به هیچ وجه حاضر نیستم بیش ازین این خانومو با خودم همراه کنم نمیدونم چه جوری تمومش کنم رابطه ای رو که خودم نمی خواستم واردش بشم و ترس از شکستن دل منو تا اینجا کشوند...

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 دی 93 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1392-10-05
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    1,579
    سطح
    22
    Points: 1,579, Level: 22
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocial1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    540

    تشکرشده 489 در 127 پست

    Rep Power
    26
    Array
    سلام
    فرض کن از لحاظ کاری و درسی موقعیت تثبیت شده ای الان داشتی با این خصوصیاتی که از این خانم میشناسی حاظری بری خواستکاری ؟ چه قدر دوستش داری؟
    اگه تا 2 سال دیکه کارت درست بشه میری خواستکاری اش؟
    اینکه این رابطه تا الان ادامه پیدا کرده فقط کش دادن ایشون بوده یا علاقه خودت هم بوذه؟ چند درصد؟
    اکه هیچ علاقه ای به ادامه رابطه نداشتی نمیتونستی تلفن ات عوض کنی؟ چرا واضح و صریح نمیگی که نمیخواهی ادامه بدی؟ چرا میترسی دلش بشکنه؟

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 اسفند 92 [ 13:51]
    تاریخ عضویت
    1392-12-01
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    29
    سطح
    1
    Points: 29, Level: 1
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون که جواب دادی...
    راستش من به شدت پیگیره درسم و آیندم بودمو هستم و اصلا تو این فازها نبودم ایشون رو به عنوان یک هم کلاسی میدیدم و اخلاقم جوری هست که تا بتونم به همه کمک میکنم چه پسر چه دختر همین باعث شد به من نزدیکتر بشه و من هم به عنوان یک گزینه مد نظر داشتمش ولی نه اینکه ارتباطی قبل ازدواج باشه چون ریسک این روابطو بالا میدیدم به جرات میگم 99 درصد این مدل روابط که تو اطافیانم دیده بودم به شکستو خیانتو داستان های بعدش کشیده شده بود!!
    چه قدر دوستش دارم؟ خب یک دختر مهربون م آرومه سرش به کاره خودشه ولی نمیتونم بگم شیفتش هستم شاید از 100 درصد 60 درصد دوستش دارم و البته بیشتر از اینکه دوسش داشته باشم واسم محترمه!!
    من بارها بهش گفتم با شرایطی که من دارم فکره ازدواج اشتباهه ولی میگه درست میشه و همه از صفر شروع کردن!! فکر نمیکنم دوسال دیگه من حداقل هارو هم داشته باشم که برم خواستگاریش اما اون میگه من هیچی نمیخوام!!
    گفتم صدها بار مستقیمو غیر مستقیم گفتم بیا تمومش کنیم حتی چند ماه پیش واسش خواستگار اومد بش گفتم اگه خوبه قبول کن کلی از شنیدن این حرف ناراحت شد که چرا روی من تعصب نداری!!!نه من علاقه ای به اون صورت بهش ندارم ولی بد بختی اینه هرکاری کردم باخوبی و منطقی بدون گریه و زاری بره نشد که نشد...
    تلفنمو عوض کنم؟؟به نظرت نامردی نیست؟؟این کار درست نیست به نظرم اون آدمه احساس داره...
    همش میگه چرا بهم ابراز علاقه نمیکنی چرا نمیگی دوسم داری!!! (خب من دروغ بگم بهش که چی؟)

  4. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 آبان 95 [ 01:43]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    326
    امتیاز
    4,077
    سطح
    40
    Points: 4,077, Level: 40
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,507

    تشکرشده 858 در 268 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    46
    Array
    برای تشکر به من اس ام اس دادن من هم گفتم کاری نکردم و مواظب خودتون باشید ایشون بلافاصله گفتن خواهشا اینطوری نگید که مناسب رابطه دو هم کلاسی نیست و من نمیخوام دوست بشیم و آسیب ببینیم!! منم گفتم اصلا اهل دوستی نیستم( شخصیتا و ظاهرا بسیار رسمی و جدی هستم و تنها به آینده کاریم فکر میکنم و در مرحله بعد ازدواج!!) به ایشون گفتم بنده اهل دوستی نیستم و شاید هدفم شناخت بیشتر شما برای ازدواج باشه ایشونم گفتن پس بیاید خواستگاری منم بعد از 1 جلسه ملاقات حضوری و شناخت ویژگی های هم قضیه رو با خانوادم مطرح کردم که گفتن تا اتمام درس و شغل مناسب خیر!!


    سلام
    چه لزومی داشت شما جواب اون خانوم رو با این جمله ای که گفتید بدید؟؟؟
    مواظب خودتون باشید اصلا جمله ی خاصی نیست که اون خانوم رو توهم برداره و متقبلا شما هم حرف ازدواج زدید و توهم رو بیشتر کردید.
    الان به جای اینکه یک سال با گریه زاری اون رابطه ای که نمیخواستید رو ادامه دادید،(هرچند اول از همه خود شما اشتباه کردید.)پس بهتره خیلی سریع تمومش کنید،به اون خانوم هم بگید با گریه و زاری و کوچیک کردن خودش هیچ آمی رو نمیتونه نگه داره.اول شرایطتون رو میسنجیدید بعد حرفش رو پیش میکشیدید.

  5. 2 کاربر از پست مفید asemaneabi222 تشکرکرده اند .

    ayda86 (جمعه 02 اسفند 92), فرهنگ 27 (جمعه 02 اسفند 92)

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 23 تیر 03 [ 15:03]
    تاریخ عضویت
    1392-11-03
    نوشته ها
    432
    امتیاز
    14,179
    سطح
    77
    Points: 14,179, Level: 77
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 271
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,639

    تشکرشده 1,769 در 422 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    73
    Array
    سلام آقا مهدی

    اول تکلیفتونو با خودتون روشن کنید یا شما به این خانوم علاقه دارید یا ندارید ...
    در حالت اول باهاشون صحبت کنید که من فعلا شرایطم مناسب نیست و در صورت مساعد بودن شرایط برای امر خواستگاری اقدام میکنم ...
    در حالت دوم هم باید موضوع رو مستقیم و منطقی باهاشون در میون بذارین و رابطه رو تموم کنید... مبادا به خاطر عذاب وجدان یا دلسوزی با ایشون به این رابطه ادامه بدین و ازدواج کنین که این ازدواج عاقبت خوبی نخواهد داشت ...

    اصلا هم از شکستن دل نترسید که اگه الان دلش بشکنه خیلی بهتره تا اینکه یک عمر با کسی زندگی کنه که دوسش نداره و به چشم یه آدم آویزون بهش نگاه میکنه .... چون ایشون بخاطر احساسات زنونه و علاقه ای که به شما داره دوست نداره از دستتون بده و در واقع طاقت روزای جدایی رو نداره ... هر چند اولش سخته ولی بعد از چند روز همه چیز عادی میشه ...

    امیدوارم تصمیم درستی بگیرین و با عاقبت خودتون و این دختر بازی نکنین ...

  7. کاربر روبرو از پست مفید terme00 تشکرکرده است .

    فرهنگ 27 (جمعه 02 اسفند 92)

  8. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 دی 93 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1392-10-05
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    1,579
    سطح
    22
    Points: 1,579, Level: 22
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocial1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    540

    تشکرشده 489 در 127 پست

    Rep Power
    26
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mehdiiii نمایش پست ها
    ممنون که جواب دادی...
    راستش من به شدت پیگیره درسم و آیندم بودمو هستم و اصلا تو این فازها نبودم ایشون رو به عنوان یک هم کلاسی میدیدم و اخلاقم جوری هست که تا بتونم به همه کمک میکنم چه پسر چه دختر همین باعث شد به من نزدیکتر بشه و من هم به عنوان یک گزینه مد نظر داشتمش ولی نه اینکه ارتباطی قبل ازدواج باشه چون ریسک این روابطو بالا میدیدم به جرات میگم 99 درصد این مدل روابط که تو اطافیانم دیده بودم به شکستو خیانتو داستان های بعدش کشیده شده بود!!
    چه قدر دوستش دارم؟ خب یک دختر مهربون م آرومه سرش به کاره خودشه ولی نمیتونم بگم شیفتش هستم شاید از 100 درصد 60 درصد دوستش دارم و البته بیشتر از اینکه دوسش داشته باشم واسم محترمه!!
    من بارها بهش گفتم با شرایطی که من دارم فکره ازدواج اشتباهه ولی میگه درست میشه و همه از صفر شروع کردن!! فکر نمیکنم دوسال دیگه من حداقل هارو هم داشته باشم که برم خواستگاریش اما اون میگه من هیچی نمیخوام!!
    گفتم صدها بار مستقیمو غیر مستقیم گفتم بیا تمومش کنیم حتی چند ماه پیش واسش خواستگار اومد بش گفتم اگه خوبه قبول کن کلی از شنیدن این حرف ناراحت شد که چرا روی من تعصب نداری!!!نه من علاقه ای به اون صورت بهش ندارم ولی بد بختی اینه هرکاری کردم باخوبی و منطقی بدون گریه و زاری بره نشد که نشد...
    تلفنمو عوض کنم؟؟به نظرت نامردی نیست؟؟این کار درست نیست به نظرم اون آدمه احساس داره...
    همش میگه چرا بهم ابراز علاقه نمیکنی چرا نمیگی دوسم داری!!! (خب من دروغ بگم بهش که چی؟)
    میدونی میخواستم از این سوالها اول اینو متوجه بشی که تو این رابطه و کش پیدا کردنش چند تا عامل موثر
    1-اصرار این خانم
    2- احساسی عمل کردن شما و اینکه خود شما هم اشتباه کردی و علاقه هم داری منتها به هر دلیلی ایشون مناسب ازدواج نمی دونی (حالا به هر دلیلی)

    نا مردی از نظرت یعنی چی؟
    من یک دخترم بگذار معنی هایی که تو ذهنم میاید بگم:
    نامردی یعنی اینکه یک پسری بهت قول ازدواج بده و 100 جور محیت کنه و با احساسات بازی کنه و بعد که همه جور استفاده کرد ولت کنه بره
    نا مردی یعنی اینکه با طرف بدون علاقه و شناخت درست ازدواج کنی بعد یک سال بگی از اول هم از فلان چیز و فلان رفتار و قیافه و... خوشم نمی امد ( یک کم تو این تالار مطالعه کنید دید خوبی تو خیلی مسایل پیدا میکنید....)
    نا مردی یعنی اینکه بعد ازدواج به همسرت خیانت کنی..............
    لمیدوارم تصمیم درستی بگیرید
    ویرایش توسط پونه : جمعه 02 اسفند 92 در ساعت 17:32

  9. 2 کاربر از پست مفید پونه تشکرکرده اند .

    ayda86 (جمعه 02 اسفند 92), فرهنگ 27 (جمعه 02 اسفند 92)

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 بهمن 93 [ 16:12]
    تاریخ عضویت
    1392-2-18
    نوشته ها
    209
    امتیاز
    2,399
    سطح
    29
    Points: 2,399, Level: 29
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    536

    تشکرشده 560 در 192 پست

    Rep Power
    35
    Array
    سلام مهدی جان، اول یه تیکه بهت بندازم با عرض معذرت اصولا ما پسرا نگرانیم که خانواده دختر به خاطر عدم شرایط مناسب بهمون دختر نمیدن!!! شما هم که خانوادت گفتن نه خب نباید بدون اجازه خانوادت میرفتی به دختره اون حرفا رو میزدی!!
    عزیزم منم پسرم تقریبا همسنیم . میدونم اگه یه پسر واقعا یه دخترو بخواد میره جلووو، ولی یه نکته ای این وسط هست دخترا باید بلد باشن ذره ذره احساسشونو ببرن جلو، ذره ذره لقمه رو بزارن دهن پسره. با نهایت سنگدلی میگم دخترخانم اشتباه کرده شما رو مطمئن کرده دوستت داره، شاید منم جای شما بودم همینجوری میشدم.

    اما الان اگه نمیخوایش رک بهش بگو
    بهتر از اینه که فکر کنه هنوز دوسش داری. اگه هم فکر مشکلاتی خب رسمی برو جلو شاید مشکل شرایطت حل بشه

  11. 2 کاربر از پست مفید capitan تشکرکرده اند .

    sanjab (جمعه 02 اسفند 92), دختر بیخیال (شنبه 03 اسفند 92)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 اسفند 92 [ 13:51]
    تاریخ عضویت
    1392-12-01
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    29
    سطح
    1
    Points: 29, Level: 1
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط terme00 نمایش پست ها
    سلام آقا مهدی

    اول تکلیفتونو با خودتون روشن کنید یا شما به این خانوم علاقه دارید یا ندارید ...
    در حالت اول باهاشون صحبت کنید که من فعلا شرایطم مناسب نیست و در صورت مساعد بودن شرایط برای امر خواستگاری اقدام میکنم ...
    در حالت دوم هم باید موضوع رو مستقیم و منطقی باهاشون در میون بذارین و رابطه رو تموم کنید... مبادا به خاطر عذاب وجدان یا دلسوزی با ایشون به این رابطه ادامه بدین و ازدواج کنین که این ازدواج عاقبت خوبی نخواهد داشت ...

    اصلا هم از شکستن دل نترسید که اگه الان دلش بشکنه خیلی بهتره تا اینکه یک عمر با کسی زندگی کنه که دوسش نداره و به چشم یه آدم آویزون بهش نگاه میکنه .... چون ایشون بخاطر احساسات زنونه و علاقه ای که به شما داره دوست نداره از دستتون بده و در واقع طاقت روزای جدایی رو نداره ... هر چند اولش سخته ولی بعد از چند روز همه چیز عادی میشه ...

    امیدوارم تصمیم درستی بگیرین و با عاقبت خودتون و این دختر بازی نکنین ...
    سلام
    راستش علاقه دارم نمیگم دوستش ندارم اما نمیدونم چرا ولی رفته رفته فهمیدم که با تمام خوبی هاش گزینه مناسبی برای لزدواج با من نیست اینو خودشم از روی رفتارم تا حدودی فهمیده و گاهی یه حرفایی میزنه مثلا من خیلی پر جنب و جوش هستم ولی اون اینطور نیست و... اینکه من اینجا از شما کمک خواستم همبه همین خاطره دیدم این چند ماه هرچی تلاش کردم که بدون کوچکترین دلخوری همه چی تموم شه نشد و همین طور ادامه پیدا کرده مشکل اینجاست که این روابط منطق پذیر نیست و هرچی هست فقط احساسه همین احساسی رفتار کردن هر دومون کارو به این جا کشوند...
    شما میگی منطقی بش بگم جدا شیم؟؟واقعا سخته واسم این حرفو بهش بزنم و بعدش تحمل ناراحتیشو ندارم میدونم امروز جدا شم از فردا بهتره ولی کاره خیلی سختی در پیش دارم...
    نقل قول نوشته اصلی توسط asemaneabi222 نمایش پست ها
    برای تشکر به من اس ام اس دادن من هم گفتم کاری نکردم و مواظب خودتون باشید ایشون بلافاصله گفتن خواهشا اینطوری نگید که مناسب رابطه دو هم کلاسی نیست و من نمیخوام دوست بشیم و آسیب ببینیم!! منم گفتم اصلا اهل دوستی نیستم( شخصیتا و ظاهرا بسیار رسمی و جدی هستم و تنها به آینده کاریم فکر میکنم و در مرحله بعد ازدواج!!) به ایشون گفتم بنده اهل دوستی نیستم و شاید هدفم شناخت بیشتر شما برای ازدواج باشه ایشونم گفتن پس بیاید خواستگاری منم بعد از 1 جلسه ملاقات حضوری و شناخت ویژگی های هم قضیه رو با خانوادم مطرح کردم که گفتن تا اتمام درس و شغل مناسب خیر!!


    سلام
    چه لزومی داشت شما جواب اون خانوم رو با این جمله ای که گفتید بدید؟؟؟
    مواظب خودتون باشید اصلا جمله ی خاصی نیست که اون خانوم رو توهم برداره و متقبلا شما هم حرف ازدواج زدید و توهم رو بیشتر کردید.
    الان به جای اینکه یک سال با گریه زاری اون رابطه ای که نمیخواستید رو ادامه دادید،(هرچند اول از همه خود شما اشتباه کردید.)پس بهتره خیلی سریع تمومش کنید،به اون خانوم هم بگید با گریه و زاری و کوچیک کردن خودش هیچ آمی رو نمیتونه نگه داره.اول شرایطتون رو میسنجیدید بعد حرفش رو پیش میکشیدید.
    ممنون
    میدونم خودم مقصر هستم و اشتباه کردم نباید از ابتدا این رابطه رو ادامه میدادم همون روز اول باید محکم میایستادم ...
    شما برای تموم کردن چه راه کاری پیشنهاد میکنید که کمتر ناراحت بشه؟؟
    گاهی میگم کاری کنم از من متنفر بشه مثلا یک بار ازش پرسیدم اگه من سیگار بکشم چه کار میکنی؟؟گفت خیلی ناراحت میشم ولی تحمل میکنم
    بدجوری دنبال یک روشی هستم که با کمترین آسیب همه چی ختم به خیر بشه...
    نقل قول نوشته اصلی توسط alone_girl نمایش پست ها
    میدونی میخواستم از این سوالها اول اینو متوجه بشی که تو این رابطه و کش پیدا کردنش چند تا عامل موثر
    1-اصرار این خانم
    2- احساسی عمل کردن شما و اینکه خود شما هم اشتباه کردی و علاقه هم داری منتها به هر دلیلی ایشون مناسب ازدواج نمی دونی (حالا به هر دلیلی)

    نا مردی از نظرت یعنی چی؟
    من یک دخترم بگذار معنی هایی که تو ذهنم میاید بگم:
    نامردی یعنی اینکه یک پسری بهت قول ازدواج بده و 100 جور محیت کنه و با احساسات بازی کنه و بعد که همه جور استفاده کرد ولت کنه بره
    نا مردی یعنی اینکه با طرف بدون علاقه و شناخت درست ازدواج کنی بعد یک سال بگی از اول هم از فلان چیز و فلان رفتار و قیافه و... خوشم نمی امد ( یک کم تو این تالار مطالعه کنید دید خوبی تو خیلی مسایل پیدا میکنید....)
    نا مردی یعنی اینکه بعد ازدواج به همسرت خیانت کنی..............
    لمیدوارم تصمیم درستی بگیرید
    دقیقا درست فهمیدی
    احساسی عمل کردم و اینو قبول دارم...
    خب اگه با یک پسری به قصد ازدواج باشی ولی از اول هم بدونی که شاید به هم نرسین یعنی پسره بهت بگه 50-50 هست بازم نامردیه از نظرت؟؟
    شما چه روشی برای جدایی پیشنهاد میکنی که اون اذیت نشه؟؟
    نقل قول نوشته اصلی توسط capitan نمایش پست ها
    سلام مهدی جان، اول یه تیکه بهت بندازم با عرض معذرت اصولا ما پسرا نگرانیم که خانواده دختر به خاطر عدم شرایط مناسب بهمون دختر نمیدن!!! شما هم که خانوادت گفتن نه خب نباید بدون اجازه خانوادت میرفتی به دختره اون حرفا رو میزدی!!
    عزیزم منم پسرم تقریبا همسنیم . میدونم اگه یه پسر واقعا یه دخترو بخواد میره جلووو، ولی یه نکته ای این وسط هست دخترا باید بلد باشن ذره ذره احساسشونو ببرن جلو، ذره ذره لقمه رو بزارن دهن پسره. با نهایت سنگدلی میگم دخترخانم اشتباه کرده شما رو مطمئن کرده دوستت داره، شاید منم جای شما بودم همینجوری میشدم.

    اما الان اگه نمیخوایش رک بهش بگو
    بهتر از اینه که فکر کنه هنوز دوسش داری. اگه هم فکر مشکلاتی خب رسمی برو جلو شاید مشکل شرایطت حل بشه
    سلام
    مرسی که نظرتو گفتی
    من فردای روز آشنایی جریانو با خانوادم مطرح کردم و همون روز بهش گفتم خانوادم فعلا مخالفن حتی نذاشتم 1 روز هم طول بکشه!
    رک گفتن خیلی سخته برادر من!! تو خودت بودی میتونستی با دختری که 1 ساله باهاشی رک بگی نمیخوامت؟؟اگه میتونستم بگم که 1 سال طول نمیکشید این رابطه...

  13. کاربر روبرو از پست مفید mehdiiii تشکرکرده است .

    پونه (شنبه 03 اسفند 92)

  14. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 98 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-10
    نوشته ها
    485
    امتیاز
    9,513
    سطح
    65
    Points: 9,513, Level: 65
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,478

    تشکرشده 1,276 در 407 پست

    Rep Power
    74
    Array
    سلام
    شروع آشنایی شما بیشتر شبیه یه شوخی بوده. باورش سخته که یک دختر در مقابل این حرف که مواظب خودتون باشین بگه من اهل دوستی نیستم و بیاین خواستگاری و ازون جالبتر اینه که اینکارو کردی و با خانوادت مطرح کردی! سوالی که برام پیش اومده اینه که اگه اون لحظه هر کس دیگه ای جز اون بود هم قبول میکردی؟؟ من فکر میکنم مشکل جدی توی "نه" گفتن داری و باید یه فکری برای این اخلاقت بکنی. حواست باشه که ته این قضیه ازدواجه! بچه بازی نیست که بگی دلم سوخت یا توی معذوریت قبول کنی که ادامه بدی. به زور که این دخترو توی این رابطه نیاوردیش اگه ناراحت بشه هم براش تجربه ی خوبی میشه و مسئولش هم فقط و فقط خودشه!
    در ضمن نظر من اینه که این خانوم تا دوسال بعد هم آمادگی ازدواج رو نداره! رفتارهایی که ازش میگین واقعا بچه گانست.

  15. 3 کاربر از پست مفید sara 65 تشکرکرده اند .

    capitan (یکشنبه 04 اسفند 92), پونیو (جمعه 09 اسفند 92), پونه (شنبه 03 اسفند 92)

  16. #10
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    791
    Array
    آقای مهدی،

    می دونم که برای توجیه خودتون و کم کردن بار عذاب وجدانتون حرف من را رد خواهید کرد. اما قبول کنید که مقصر بودید.
    الان هم در جملات مبهم و دو پهلویی می گید که من بهش گفتم نمی خوام. من به زور وارد رابطه شدم و ....
    داستان آشنایی و اس ام اس های اولیه شما با هیچ رابطه همکلاسی جور در نمی آد!!

    البته من کلا با سیستم فکری و منطق آقایون در این زمینه مشکل دارم.
    اون یکی دوستمون اومده تاپیک زده که من برای دختر خانم انتخاب رشته کردم که توی کلاس خودمون باشه و من بالا سرش باشم برای کمک !!
    قصدم هم هیچی نیست جز رضای حق و قربه الی الله !!!!!!!


    اگر واقعا نمی خواستید که تعارف نداشتید، همون اولین روزها باید به ایشون واضح و مستقیم موضوع را می گفتید و رابطه را تمام می کردید.
    البته مقصر بودن شما چیزی از سهم اشتباه اون دختر کم نمی کنه.

    الان هم تا دیر نشده یک جلسه ای بگذارید و همه چیز را واضح بهشون بگید و ماجرا را تمام کنید.
    خواهی نخواهی ایشون گریه می کنه. ناراحت می شه. دلش می شکنه و ...
    اما هر روزی که ادامه بدید، دردش برای ایشون بیشتر می شه. پس اگر می خوای کمتر درد بکشه، فردا بهتر از پس فرداست !

    این حرف را از یک خانم که بهتر ایشون را درک می کنه، جدی بگیرید و قبل از این که بیشتر از این دیر بشه، حقیقت را بهش بگید.
    امضای یکی از اعضای همدردی این بود، الان نتونستم پیداش کنم. فکر کنم امضاش را عوض کرده.


    I'd rather you hurt me with the truth, than mislead me with a lie


    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : یکشنبه 04 اسفند 92 در ساعت 02:37

  17. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    capitan (یکشنبه 04 اسفند 92), sara 65 (یکشنبه 04 اسفند 92), پونیو (جمعه 09 اسفند 92), پونه (یکشنبه 04 اسفند 92), دختر بیخیال (یکشنبه 04 اسفند 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. به خواستگار قدیمی ام چه جوابی بدهم؟؟
    توسط arshida در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 24 دی 96, 00:11
  2. ایا در برخورد باخواستگارانم اشتباه کرده ام؟؟
    توسط SOGAND. در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: یکشنبه 02 آذر 93, 16:38
  3. انتخاب همسر رو 100% گذاشتم به عهده پدر و مادرم...درسته كارم؟؟
    توسط amiri25 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 شهریور 92, 10:36
  4. در مقابل مشکلات خونواده کار دیگه ای از دستم برمیاد؟؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 26
    آخرين نوشته: شنبه 04 شهریور 91, 23:07
  5. رفتارم درسته یا نه ؟؟
    توسط hamishegi در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: شنبه 20 آذر 89, 20:57

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.