به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 32
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 آبان 91 [ 16:12]
    تاریخ عضویت
    1390-8-03
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    1,311
    سطح
    20
    Points: 1,311, Level: 20
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    94

    تشکرشده 91 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Lightbulb تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج

    سلام دوستان همدردی
    من قبلا یه تاپیک زده بودم به این نام آیا من با اون خوشبخت میشم؟
    اونایی که قبلا نخوندن لطفا پست اولشو بخونید تا بدونید قبلا جریانمون چطور گذشته.
    من یه دخترهستم.میدونم که تقریبا اون تاپیک به نتیجه ای که میخواست برسه رسید ولی ذهن من هنوز درگیره.
    چون اولین بارم بود که اینجور رابطه رو به قصدونیت ازدواج ازطریق سایت همسریابی پیش بردم.
    تا به الان هرتاپیکی که مربوط به روابط پسرودختر بوده اینجا،خوندم.میدونم جواباچیه............درست هم هست.

    هنوز نتونستم ازین حالوهوا بیرون بیام بعد از یکسالو اندی!!! میدونم...برای خودم و این اراده ی ضعیفم متاسفم.
    میشه گفت رابطه ی ما البته نمیشه گفت رابطه هر3ماهی چندتا اس ام اس بین ما تا الان ردوبدل میشد.
    من همیشه حرفم این بودکه اگه قرارباشه همو ببینیم بایدرسمی اقدام کنه حتی با کاراییکه که کرد ومن یعنی حاضرشدم همه ی اون فجایع رو فراموش کنم!
    واون مجددا گفت ازت معاشقه میخوام تادوباره اون صمیمت قبلو حس کنم منم گفتم نه و شرح تمام نامردیایی که درحقم کرد. و تمام.

    تااینکه بعداز3ماه پروفایلشو و عکسشو تو یه سایت همسریابی دیدم.

    تمام بدنم به لرز افتاده بودواعصابم به هم ریخت وباخودم گفتم بهش اس ام اس بزنم و دوباره نامردیاشو یادآوری کنم و دوباره بگم که اگه ساکت نشستم و آبروشونبردم حداقل بدونه که ازش نمیگذرم و نفرینش کردم.واین شد که اینکارو کردم و اس زدم .

    اونم اس زد خوب تقصیرخودت بود صبور نبودی واینحرفها اصلا با حرفای من ککشم نمیگزه و این منوداغون میکنه .باز گفت هنوزم سرحرفم هستم با همون شرطیکه گذاشتم(اینکه باهم رابطه داشته باشیم)
    منم گفتم متنفرم ازت.سی و اندی سال سنت هست ولی اندازه یه بچه 2 ساله درک نداری.اونم گفت برو بابا.........
    باز2ساعت بعدش اس داد میای بیرون ببینمت باهات حرف دارم 1بارببینمتوفقط حرفاموبزنم بعدش قول میدم با خانواده بیام.من گفتم اگه باخانوادت اومدی اونموقه منو میبینی.میخواستم ببینم چی میگه.اونم گفت اوووف چقدناز میکنیو این حرفاو تمام.

    2هفته بعدش اس ام اس داد که تصمیم گرفتم دیگه مامانمو بفرستم جلو.فقط بهم بگو همون دختر سابق برام میشی یا نه؟منظورش اینبودکه دیگه الان ازت توقعی ندارم میگف ازت محبت و مهربونی میخوام.بازم کاراشو بهش یادآوری کردم و گفتم میبینی تا چه حد پستی؟

    گفت:بخاطرتمام بدی هام ازت معذرت میخوام میخوام دیگه خوب باشم بیا گذشته هارو فراموش کنیمو دیگه شادباش میخوام دوباره با انرژی شروع کنیم.
    آخرش گفت ماالان مسافرتیم 2 هفته دیگه میتونم با خانواده بیام که اقدام کنم.
    اس هایی زیادی ردوبدل شد که چون حوصله تونو سرمیبرم چیزی ازشون نمیگم وگرنه همش پر نکته هس!
    تو اس هامون بحث مستقل شدن پسراشد.اینکه از نوجوونی مستقل میشنوکارمیکنن.اینو من گفتم بهش منظورم به اون بودکه به این سن رسیده و هنومستقل نیس ...گفتم الان کارت چیه؟گفت دارم کارای اجرایی برای یه شرکتو تدارک میبینم،مدرک فوق لیسانسشوگرفته.

    اون گفت یه مهندس بیادخواستگاریت بهتره یا یه کارگر که درس نخونده؟منم گفتم شاید شرف و غیرت همون1 کارگر بنا بیارزه به100 تابه اصطلاح مهندس!

    اونم به خودش گرفتو گفت بروعمتومسخره کنوتا رفتارتواصلاح نکنی ادامه دادن فایده نداره همینجوریه که آدموفراری میدی برو بشین فکرکن.منم گفتم تو بابعضی حرفات رواعصاب آدمیکه زخم خوردس راه میری.طلبکارم هستی؟ خب فرار کن.
    بعد3روزازش خبری نشد من اس دادم که حاضری جبران کنی گذشته رو؟گفت مثلاباید چیکارکنم؟گفتم باید این جبرانو تو اعمالورفتارت ببینم.چیزی دیگه نگفت.

    باز یه بحثایی پیش اومدوبعدچندروز گفتم باشه از خودخواهیت میگذرم حالا با مادرت بیاتاببینیم چی میشه.گفت دیرگفتی خواهرمومادرم رفتن دختردیدن.کاش زودتر بادلم راه میومدی.منم گفتم مبارکه پای هم پیرشین.گفت مرسی.گفتم ولی مطمین باش یادت نمیره کارایی که با من کردی ومن هیچوقت نمیبخشمت.

    بعداز چندروز که حسابی داغون بودم اس دادم که چی شد ازدواج کردی؟ با تاخیر جواب داد که نه هنوزقبولش نکردم.تو خوبی؟
    منم گفتم نه به خوبیه شما.کی هست چرا قبولش نکردی هنوز؟
    گفت:پولدارترین خانواده شهرن.دلم باهاش نیستو اینحرفا.میخواست بگه که یعنی دلش با منه!ولی نمیدونم چجور بودنی!
    .....قرارشد همو ببینیم ولی هردفه گفت برعکس الان کاردارم و سرم حسابی شلوغ شده.خودم بهت خبرمیدم کی ببینیم.

    دراین مابین بهش اس دادم که چقدرمشتاقی برای دیدار!!اونم گفت بخدا کاری پیش اومده.گفتم صادقانه بگوکه چقدرمشتاقی به ادامه وجبران گذشته ؟ صبرکردم هیچی نگفت.
    2باره اس دادم ظاهرااین سکوتت همه چیوبهم فهموند.اونم گفت( نمیدونم.تمایلم دیگه کم شده به ازدواج سردشدم واسه همینه که همه رو ردمیکنم.نمیدونم واقعا)

    واین جوابش باز انگارتیری بود به قلبم انقدر که دردناک بود برام.منم گفتم پس چراچندوقته پیش اس دادی گفتی میخوام ازدواج کنمومیخوام اقدام کنم؟

    من بخاطرتو چندسال افسردگی گرفتم هنوزم نتونستم ازاین بحران خارج شم.بجااینکه اظهار پشیمونی کنیو خوشحال باشی که هنوزم میتونی منو داشته باشی این جوابو به من میدی؟ هیچ جوابی نداد
    واقعادیگه دلم شکست و ازون به بعد سعی کردم هیچ ارتباطی باهاش نداشته باشم.

    تااینکه امروز باز اس داد که سلام خوبی؟امروزبیکارم میتونم بیام. میتونی بیای؟
    منم گفتم بعد2هفته اس دادی که چی؟بعد از اونهمه سواستفاده به بهانه ی ازدواج از من،برمیداری میگی تمایلی به ازدواج ندارم!بایدم نداشته باشی چون مسئولیت داره برات.

    تو عشق و حالو توی آزادی میخوای.این بود پشیمونیو انسان شدنت؟ مرد باش نه نامرد.

    اونم گفت منظورم به تو نبود عزیزم.درکل گفتم که سنم رفته بالا حسش رفته.حالا بیاباهات صحبت میکنم.بخداسرم شلوغه.
    ......... قرارشدهموببینیم فردا شب که حرف بزنیم.اونم اس داده که خوشکل کنی بیای باشه؟ منم هیچی نگفتم.
    حالا میگم حداقل فردا برم ببینمش و دلمو کمی خالی کنم حرفامواقلا بهش بزنم همه چی مثل یه کوه رو دلم مونده.
    انقدر که خودمو درگیر این آدم و کارهایی که بامن کرد، شدم که نمیتونم به کس دیگه ای فکر کنم.
    من تو این چندساله داغون شدم داغون.

    حالا از کارشناسان محترم میخوام که کمی منو راهنمایی کنن.وقتی دیدم نمیتونم به کس دیگه ای فکرکنم باتمام اون کارهاش بازم باخودم گفتم که شاید من زیادی سخت میگیرم و کینه ای هستم ونبایداینجوری باشم.
    لطفا بر اساس سنوسال من و اون قضاوت نکنید.

    به نظرتون برم ببینمشو دلمو خالی کنم یا نرم هیچوقت و بمونه تو دلم این غم بزرگ؟



  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 27 دی 91 [ 13:56]
    تاریخ عضویت
    1391-6-18
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    410
    سطح
    8
    Points: 410, Level: 8
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 15 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج

    جوابت اينه:
    نه! از اول تورو فقط واسه همون خواسته هاش مي خواسته و نه بيشتر. واست احترام قائل نيست و اصولا جز در مورد اون خواسته هاش كه گفتي در مورد ديگه اي بهت فكر نمي كنه(يعني نه ازدواج نه هيچ چيز ديگه!). ايني كه دچارش شدي عشق يا دوست داشتن اون آقا نيست. دقيقا همون جمله آخرته...يعني هراس! هراس از كندن از يك رابطه صدردرصد معيوب و رفتن دنبال يك ارتباط سالم.

    همه اینارو میدونی اما بهش عمل نمیکنی
    ذره ای واسش ارزش نداری.یه بازیچه ای.
    خودتو از این رابطه بکش بیرون.تا کاملا فنا نشدی

  3. 5 کاربر از پست مفید pesare_baran تشکرکرده اند .

    pesare_baran (چهارشنبه 19 مهر 91)

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    155
    Array

    RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج

    سلام خسته دل عزیز

    خوب شما رو یادم هست. درست یک سال پیش بود که کلی هم باهات حرف زدم تا اون رابطه کثیف رو پایان بدی و

    خدا رو شکر این کار رو کردی.

    اما الان باهات 1 حرفی دارم. اونم اینکه گل دختر ما چرا خودش رو نمیبخشه؟

    چرا باهاش ادامه میدی؟ چون فکر می کنی دیگه جز اون نمیتونی با کسی دیگه ازدواج کنی؟ انقدر از رحمت و مغفرت

    خدا نا امیدی که به یک آدم از خدا بی خبر و بی مسئولیت و بی قید پناه بردی؟

    یعنی خدای ما و لطف و کرمش اونقدر نیست که تو رو به دلیل اشتباهاتت ببخشه و همسری خوب نصیبت کنه؟

    عزیز دلم

    خدای ما خیلی بزرگه و قطعا تو رو که نادم هستی می بخشه. اما این شما هستی که تصمیم نداری خودت رو

    ببخشی و سعی کنی اون ماجرا رو فراموش کنی و یک زندگی جدید رو شروع کنی. اما چرا؟

    تا کی می خوای بازیچه اون مرد هوس باز باشی؟

    میدونی وقتی یک مرد میگه خوشگل کنی بیای کارت دارم یعنی چی؟؟!

    البته من دیگه ادامه نمیدم چون خودت بهتر میدونی!

    فکر می کنی اون میخواد بیاد بشینه به بغض های یک ساله تو گوش بده؟ زهی خیال باطل!

    اون تو فکر دور جدید سو استفاده هاشه عزیزم و شما هنوز توی خواب خرگوشی خودت!



    خواهش می کنم اکیــــــــــــــــــــدا دیگه هرگز نرو ببینش!



    خطت رو عوض کن و تمام شماره های اون رو پاک کن!

    خداوند همیشه به آدم فرصت نمیده ها! یهو به خودت میای که دیگه خیلی دیره!

    غم دلت رو میخوای پیش یک انسان بی ارزش خالی کنی؟؟

    مطمئن باش تا غم دلت رو پیش خدا خالی نکنی راحت نمیشی!

    تو باید تمام این بغض ها رو در آغوش خدا خالی کنی. ازش طلب مغفرت کنی و بعد خودت رو ببخشی!

    به این فکر کن که رضایت خدا مهمتره یا رضایت دلت؟ خدا راضیه که بری و کرامت انسانیت رو زیر پای یک انسان

    هوسران لگد مال کنی؟

    قصد این آقا فقط سو استفاده دوباره است.

    خواهشا به احساساتت افسار بزن و مهارش رو به دست عقلت بسپر!

    میدونم حالت خرابه اما وقتی تو به خودت کمک نمی کنی چطور توقع داری دیگران یا اون آدم بتونن کمکت کنن. دیگه

    وقت بیدار شدن نیست عزیز دلم؟

    میتونی برامون بگی آیا شاغل هستی یا درس می خونی؟

    با کی زندگی می کنی؟ تو این یک سال چه کارا کردی؟

    خواهشا نرو اون آدم رو ببین و دیگه هم بهش اس ام اس نده!

    اون آدم رو به خدا بسپار که بهترین منتقمه و رهاش کن و بعد خودت رو ببخش!

    برای بخشیدن خودت احساسات منفیت رو روی کاغذ بنویس و بعد این نوشته ها و خشم و بغض درونیت رو که

    نوشتی بسوزون و بگو بخشیدم و رها کردم تا راحت بشی.

    بعد هم بشین سر سجاده و حسابی با اشک ریختن از خدا طلب مغفرت و صبر و صلابت و آرامش کن!

    اون دست بنده هاش رو می گیره.

    دوستم ما هم تنهات نمیذاریم.

    فقط به شیطان دست نده و با یاد خدا تصمیمی جدی برای ترک این آدم کن و برای خودت ارزش قائل شو!

    برات خیلی حرف دارم و فقط ازت میخوام به دیدن این آدم نری و دیگه باهاش تماسی نگیری.

    موفق باشی گلم.











  5. 13 کاربر از پست مفید bahar.shadi تشکرکرده اند .

    bahar.shadi (جمعه 14 مهر 91)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 آبان 91 [ 16:12]
    تاریخ عضویت
    1390-8-03
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    1,311
    سطح
    20
    Points: 1,311, Level: 20
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    94

    تشکرشده 91 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج

    سلام bahar.shadi دوست نازنینم و تنهاکسی که همیشه نوشته هاش آرومم میکنه.

    میدونم خیلی باهام حرف زدی و آرومم کردی مرسی عزیزم همیشه و همه جا به یادت هستم و دوستت دارم.وهمچنین حنان جان خیلی روم تاثیر داشتن که دیگه خیلی وقته نمیبینمشون.وحرف های زیبای pk1365و بقیه دوستان.

    عزیزم شما بزار به پای بی ارادگی و ضعف اعتمادبه نفس من.
    البته جز این هم نیست.دراین مدت کلابرنامه زندگی من به هم ریخت دیگه به هیچکسی نتونستم اعتماد کنم.حتی از درس هم زده شده بودم.ولی تصمیم گرفتم ادامه بدم و بخاطر یه آدم که مث یه شوک همه زندگیمو مختل کرد سعی کردم که کل زندگیمو تعطیل نکنم.من همراه با خانواده زندگی میکنم و شاغل هم نبودم و نیستم.تو این یک سال هم هیچ کار خاصی نکردم همش فکر، خیال، توهم...اشک

    خداروشکر مشکل خاصی هم توزندگیم نداشتم همیشه از طرف خانواده(مادرم،پدرم و برادرم) تامین بودم و هستم وحرفم خریدار داشته
    ولی تبدیل شدم به یه دختر دپرس منزوی کم حوصله کم صبر وبعضی اوقات پرخاشگر با خانواده و افرادی که به نظرم میادد که دارن زور میگن بهم.تو اینمدت خیلی کم بیرون میرفتم اصلا دوست نداشتم که کسی رو ببینم.

    نمیدونم احساس کردم من که اینهمه اذیت شدم بخاطر اون،شاید بتونم با همون با ندیده گرفتن اشتباهاش و یا اینکه اون نمیدونه باید چی بگه و چطور رفتار کنه کمی به این رابطه امیدوار شدم.
    اینکه هنوز نسبت بهش حس دارم.میدونم اشتباهه.
    کاش دست خودم بود ولی انگار که این مخ تعطیله!

    عزیزم همون یک سال پیش با خدای خودم خلوت کردم چنان زاری زدم که تاحالا اینکارو نکرده بودم.
    ازش خواستم که منو ببخشه و منو از این مخمصه بکشه بیرون ولی میبینی که هنوز درگیرم...من زیاد اشک ریختم.کلا دختر حساسی هستم.

    اوکی.من برای فردا گفته بودم همو ببینیم الان چطور بگم که نمیخوام دیگه ببینمش و حداقل چیزی بگم که بدونه نفرین من همیشه پشت سرشه و من ازش نمیگذرم.
    من دلم خیلی پره. خیلی
    هیچ پسری رو نمیتونم وارد زندگیم کنم نامردی دیدم ازشون ولی خودشون عین خیالشونم نیست انگارنه انگارکه...

  7. کاربر روبرو از پست مفید خسته دل1 تشکرکرده است .

    خسته دل1 (جمعه 14 مهر 91)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 شهریور 99 [ 16:54]
    تاریخ عضویت
    1387-12-29
    نوشته ها
    359
    امتیاز
    14,355
    سطح
    77
    Points: 14,355, Level: 77
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    655

    تشکرشده 679 در 210 پست

    Rep Power
    52
    Array

    RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج

    هر چند متقاعد کردن کسی که شدیدا احساساتی شده کار سختیه، اما به خودت بگو: آیا کسی که تباه شدن زندگی دیگران براش اصلا مهم نیست و مثل شنیدن یک لطیفه از کنارش میگذره ارزش هم صحبتی رو داره؟ (ازدواج ؟ . . . محاله!)
    اگه خیلی علاقه مندی ببینیش برو، اما با پلیس برو تا نتیجه نفرینهاتو ببینی.

  9. 6 کاربر از پست مفید mostafun تشکرکرده اند .

    mostafun (جمعه 14 مهر 91)

  10. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    155
    Array

    RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج

    دوست گلم

    گاهی برای رشد شخصیت زمان لازمه. و این زمان برای تو بسیار لازم بوده تا رشد کنی و از روزگار درس هایی بزرگ یاد

    بگیری. این رو خوب میدونم که اگر تو هنوز سالمی و این جا رو پیدا کردی معلومه که خداوند خیلی دوستت داره و اینکه

    میخوای تصمیم عاقلانه بگیری دلیلش اینه که اصلا هم ارادت ضعیف نیست! فقط خیلی احساساتی هستی

    گل دختر

    مشکل شما اصلا با این آقا یا ازواج حل نمیشه. ریشه مشکلات شما چیز دیگه است.

    اما شما به جای اینکه دنبال ریشه بگردی سعی کردی برای حل مسائلت به ازدواج و شخص دیگه پناه ببری.

    اما حالا که بین ما هستی با این همه احساسات ناب و قشنگ برات یک توصیه خوب دارم.

    شما بی خیال این آقا بشو کلا چون اصلا در شان تو نیست زندگی با یک انسان هرزه!

    بعد بیا با هم مسائلت رو بررسی کنیم.

    آیا شما دوستانی صمیمی از جنس خودت (دختر) داری؟

    آیا باهاشون بیرون میری و کسی هست که باهاش درد و دل کنی مثل خواهر؟

    من فکر می کنم شما دوستان زیادی نداری و چون تنها هستی با یک عالمه احساسات ناب ، این احساسات که

    باید جایی برای ابراز داشته باشه صحیح هدایت نمیشه از سمت شما و به شکلی نامناسب تخلیه میشه.

    برات یک مثال میزنم.

    من دختر احساساتی و حساسی هستم. برای تخلیه احساساتم دوستانی خوب دارم که مثل یک خواهر هستن

    برام. باهاشون بیرون میرم. گردش میرم. کمک می گیرم. درد ودل می کنم. ارتقا پیدا می کنم و شادم.

    آدم همیشه به یک دوست خوب نیاز داره.

    اما اگر آدم این دوست خوب و عاقل و همراه رو از جنس خودش نداشته باشه و تامین نشه به اندازه کافی به جنس

    مخالف پناه می بره. اونجاست که مشکلات شروع میشه و تبعات ناشی از اون.

    شما احتمالا دوست زیاد و چندانی نداری و با خانوادت هم خیلی صمیمی نیستی.

    از طرفی احتمالا به شدت احساس تنهایی می کنی.

    این میشه که از سر فشار تنهایی و فشارهای روحی ای که درست تخلیه و ابراز نشدن ، به این آقا پناه می بری!

    خوب تو باید سعی کنی این خلا رو خودت و به درستی پر کنی.

    تو حتی اگر هم با بهترین مرد ازدواج کنی باز اوقاتی برای تنهایی داری که خودت مسئول درست پر کردن اون اوقات

    هستی.

    ضمنا تو شحصیت بسیار احساس محور و وابسته ای داری. این اصلا خوب نیست. تو باید سعی کنی خودت رو

    مستقل کنی و تیزی احساساتت رو بگیری اما حق سر کوب نداری!

    برات مثال میزنم. مثلا من دلم میخواد به یکی ابراز محبت کنم. بلند میشم گوشیمو بر می دارم و چند تا اس ام اس

    خوب به دوستانم میدم و اونها هم بهم ابراز محبت می کنن. باهام شوخی می کنن و شادم می کنن. برای همین

    من احساساتم رو به درستی بروز دادم و درگیر جنس مختلف هم نشدم.

    ضمنا داشتن تفریح سالم و به اندازه کافی یکی دیگه از راه های بروز احساسات به شکل درسته.

    مثلا وقتی شما توی خونه دائم تنها باشی ، مرغ فکرت هر جایی میره! اما اگر همون لحظه به افکار منفی STOP

    بدی و بعد بلند شی و با دوستت مثلا بری خرید یا سینما یا بری خونه اقوام یا بری کلاس ورزش ، می بینی که

    چقدر حالت بهتره و سرایط روحیت مساعد تر و قدرت تصمیم گیریت بهتر.

    پس مسئله اینه که نباید تنها بمونی. نباید به این افکار منفی اجازه بدی.



    تکنیک توقف فکر


    دومین نکته کنترل افکار ذهنیته. پس باید


    برای ترافیک ذهنت پلیس بگذاری

    و راه کنترل احساسات رو یاد بگیری


    ناز گل خانم

    مرحله بعدی بخششه و پیدا کردن دوستانی خوب از جنس خودت و شرکت در فعالیت های اجتماعی.

    نباید تنها بمونی و باید به احساست شکل ابراز درست رو یاد بدی.

    وقتی این کارها رو بکنی تازه به حال عادی بر می گردی و ممکنه اعصابت از این که خیلی خودت رو کوچیک کردی

    خورد هم بشه که این طبیعیه.

    پس به سوالاتم دقیق جواب بده.

    منتظرم گلم









  11. 7 کاربر از پست مفید bahar.shadi تشکرکرده اند .

    bahar.shadi (چهارشنبه 19 مهر 91)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 اسفند 93 [ 13:27]
    تاریخ عضویت
    1391-5-23
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    2,979
    سطح
    33
    Points: 2,979, Level: 33
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    747

    تشکرشده 434 در 128 پست

    Rep Power
    29
    Array

    RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج

    سلام خانمی ..

    دوست خوبم من مطمئنم خودتم میدونی اون شما رو واسه چی میخواد ؛ چرا غرورتو حفظ نمیکنی عزیزم

    چرا چشماتو بستی ؟!

    چرا این همه بهانه های واهی رو نادیده میگیری ؟ واقعا نمیبینی شما رو برای وقت گذرونی میخواد ؟!!

    هیچ وقت با شما ازدواج نمیکنه حتی اگه هم بکنه همیشه سرکوفت این که شما اصرار داشتینو بهتون میزنه

    تا خودت به خودت کمک نکنی هیچ کس این کارو واست انجام نمیده ..

    چرا بهش پیام میدی ؟ چرا اصلا جوابی بهش میدی ؟ چرا غرورتو این جوری اونم واسه انسانی که لیاقت نداره میشکونی ؟؟

    همه اقایون بد نیستن شما راهو اشتباه رفتی .. ببین چقد روحتو خسته کردی اونم واسه یه ادم بی ارزش

    خوب من دلم میسوزه که اینارو میگم .. منو ببخش اگه با حرفی ناراحتت کردم شما نیاز داری خودتو پیدا کنی

    دوست گلم اونو ببخش نه واسه این که لیاقت بخشش داره نه واسه این که تو نیاز به ارامش داری .. از فکرت بیرونش کن .. روحو روانتو به مسائل با ارزش اختصاص بده

    واسه خودت کاری دستو پا کن کلاسای هنری برو تا با ادمای خوب برخورد کنی

    خواهش میکنم دیگه اصلا بهش جوابی نده حتی نگو که نمیری .. خطتو عوض کن



  13. 4 کاربر از پست مفید سنجاب بازیگوش تشکرکرده اند .

    سنجاب بازیگوش (شنبه 15 مهر 91)

  14. #8
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط خسته دل1


    به نظرتون برم ببینمشو دلمو خالی کنم یا نرم هیچوقت و بمونه تو دلم این غم بزرگ؟


    نه نرو


    این غم بزرگ را خودت برای خودت آفریده ای . ایشون شما را مجبور به کارهایی که باشما کرده نساخته .

    اگر ایشون فریبکار بوده که نبوده چون واضح هدف و نیتش را نشون داده ، شما هم فریب خوربودی ، سادگی کردی . پس درد و رنجت از خودت باید باشه که اگر خواستی راه رفع این درد و رنج را خواهیم گفت .

    ایشون راه و هدفش کاملاً آگاهانه معلوم هست ، و شما هم مطمئناً اولین فردی که ازش استفاده کرده به بهانه ازدواج نیستی ، و چه بسا همزمان با شما با کسان دیگه ای هم بوده و باشد .

    از کجا معلوم متأهل نباشد ؟

    ایشون شما را جز در حد یک ارضاء کننده نمی بینه . و حرفهای شما حتی اگر خیلی هم دل لرزان باشه به امید اینکه وجدانش قلقلک بخوره از نگاه ایشون مسخره هست و هیچ تأثیری بر وی ندارد .

    بروی هم چه بسا خطری در کمینت هم باشه آن هم قرار در شب گذاشتن و دوباره بخواد شما را وارد خلوت کنه چه با وعده و عید چه بی وعده .

    برای ایشون شما دختری وابسته هستی که هر از گاهی میتونه بکشونتت خلوت و ازت کام بگیره ، چون شما همینو بهش نشون دادی .


    در واقع شما هم به نوعی وابسته لذتهای ارتباط با او هستی اما برای آرامش وجدانت بد و بیراه و دعوا هم باهاش می کنی . وگرنه قاطع از همان پارسال هرگونه راه ارتباطی را قطع می کردی و تمام .

    این فرد بخواد با شما هم ازدواج کند که هرگز نمی کند ، وارد زندگی که شدی باید منتظر خیلی مسائل باشی ، از جمله تنوع طلبی و معشوقه بازیها که نمونه اش را در همین تالار داریم که از طریق سایتهای همسریابی ازدواج کرده اند و اکنون با مسائلی مثل خیانت دست و پنجه نرم می کنند .

    از ما گفتن اگر از شما مثل این یک سال گذشته نشنیدن و راه خطای خود را رفتن نباشد



    .





  15. 10 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (جمعه 14 مهر 91)

  16. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array

    RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج

    عزیزم ، اگر تاپیک قبلیت رو یکبار دیگه بخونی می بینی که این آقا چقدر انسان بی مسولیت و هوسبازیست و هدفی جز وقت گذرانی ندارد. اگر ذره ای برای غم های تو ارزش قائل بود یا توانایی ان راداشت که این غم ها را کم کند مطمئنا باز درخواست ملاقات با تو نمی داد.

    البته می دانم مشکل کجاست. ما انسانها به اندازه ای که از خود بر روی هر چیزی سرمایه گذاری می کنیم به همان اندازه ان چیز برایمان ارزشمند می شود. تو نیز چون بسیار از مهمترین قسمتهای وجودت برای این به ظاهر مرد سرمایه گذاری کردی نمی توانی به راحتی از او دل بکنی.

    اما بگذار داستان دوست خودم رو برات بگم که در شرایطی مانند شما قرار داشت و در اخر با چه فضاحتی به قیمت بی ابرویی در مقابل خانواده اش با ان مرد ازدواج کرد و بعد از چند سال سر و کله زدن با ان مرد بی مسولیت و هوسباز با افسردگی از او جدا شد. و زبانش کوتاه (در مقابل همه) که خود کرده را تدبیر نیست.

  17. 6 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (چهارشنبه 19 مهر 91)

  18. #10
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: تردید در شروع دوباره رابطه برای ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط bahar.shadi
    خسته دل عزیز

    احساس می کنم می خواهی خودت را فریب دهی و نمی خواهی باور کنی که او شما را

    نمی خواهد!!!...عزیزم خواب خرگوشی و خوش خیالی تا کی؟؟؟؟

    دوست عزیزم گفته ای :

    پس اون ابرازعلاقه هاش چه معنی میداد؟

    معلوم است چه معنی ای می دهد!برای کشاندن شما به دنبال هوسرانی و خوش گذرانیهایش

    باید شما را فریب بدهد و با پیشنهاد ازدواج شما را توجیه کند وگرنه شما به این کارها تن

    نمی دادی درست است؟

    گفته ای :

    پس چطور میشه فهمید یک پسر تورو واقعا براخودت میخواد نه برای ....

    پسری که شما را برای ازدواج بخواهد قبل از همه چیز می خواهد با روحیات و خلقیات شما

    آشنا شود نه با ویژگی های جنسی شما!!!...خانواده اش را در اسرع وقت به خواستگاری

    شما می آورد نه اینکه شما را به خانه خالی ببرد!!! با شما در محیط های عمومی به گفتگو

    برای شناخت بیشتر می پردازد نه در ماشین و جاهای خلوت با حرکات جنسی!!!

    باز هم بگویم یا هنوز هم به دنبال دلیل و توجیه رفتار آقا هستی؟؟

    عزیزم حالا که خداوند خواسته شما را متوجه و بیدار کند قبل از انکه آبرویت را از دست بدهی

    یا خدای نکرده اوضاع وخیم تر شود پس به خودت بیا و هر نوع راه ارتباطی را با این آقا ببند.

    یادت باشد خداوند همیشه به ما فرصت نمی دهد و گاهی خیلی زود دیر می شود!

    امیدوارم تصمیم درستی اتخاذ کنی

    نقل قول نوشته اصلی توسط bahar.shadi


    این آقا به دنبال یک راه رایگان و بی دردسر و بدون ریسک برای ارضای نیاز های جنسی اش

    است و لاغیر! چون میداند اگر بخواهد با یک زن خیابانی باشد که هم ریسک بیماریش

    بالاست هم بسیار برای او هزینه دارد!....اگر بخواهد سراغ ازدواج یا صیغه برود که باز هم

    برایش هزینه ، مسئولیت و دردسر دارد!...پس کی بهتر از شما که هم دوستش داری هم

    نجیب و پاک و سالمی و هم ساده دل!

    شما برای او تنها یک وسیله برای

    ارضای نیازهای جنسی اش هستی!...تاریخت که تمام شود شما را دور می اندازد!

    تازه خدا شما را بسیار دوست داشته که از شما عکس و فیلم برنداشته تا مایه آبروریزی شود

    نوشته ای :

    نقل قول نوشته اصلی توسط خسته دل1
    من : گفتم که نه!نمیام.من اهل روابط آزاد نیستم.اشتباه گرفتی.
    این حرفارو زدم ببینم عکس العملش چیه. بعد از اون حرف آخرم دیگه هیچی نگفت.
    در پایان وقتی به او گفته ای من اهل روابط آزاد نیستم با پاسخ ندادنش در واقع گفته ولی من هستم!

    هدفش هم از ارسال پیامک به شما دلتنگی نبوده!...در واقع خواسته شما را دو هفته ای

    تحت فشار احساسات بگذارد تا حاضر شوی به خواسته اش تن دهی

    خسته دل قدیمی را بشکن و تازه نفسی زیبا از خود بوجود بیاور و برای همیشه او و خاطراتش را

    از ذهنت بیرون کن! پیله قدیمی و کهنه ات را دور بنداز تا پروانه ای زیبا متولد شود

    همواره دعاگویت هستم

    موفق باشی دوست عزیز

    خدا قوت!









  19. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (شنبه 15 مهر 91)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. رابطه نامشروع (موضوع فراگیر، راه حلی هست؟)
    توسط رامتین 777 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 اردیبهشت 97, 00:08
  2. پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 تیر 93, 04:32
  3. شروع یک زندگی با شک و تردید؟
    توسط fariborz در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 16 دی 91, 15:59

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.