به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 24
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 فروردین 90 [ 20:38]
    تاریخ عضویت
    1388-10-06
    نوشته ها
    233
    امتیاز
    3,606
    سطح
    37
    Points: 3,606, Level: 37
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    349

    تشکرشده 355 در 151 پست

    Rep Power
    39
    Array

    +تمام شدن رابطه؛ به دلیلی که نمی دانم

    با سلام خدمت تمامی دوستان
    خوب اتفاقاتی افتاده که نیاز دارم از رهنمودهای شما استفاده کنم.
    بیش از دو سال پیش من با آقایی(به اسم محمد) توی یک محیط علمی و صرفا جهت کار علمی آشنا شدم. در این مدت با عقاید و طرز فکر و نوع دیدگاه های هم آشنا شدیم. بعد از نوع برخوردشون متوجه شدم که مایل هستن بیشتر با هم آشنا بشیم و من هم با نوع برخوردم این اجازه رو دادم. با فرهنگ و سطح مالی و نوع مذهب دو خانواده هم دیگه رو آشنا کردیم و هر دو به این نتیجه رسیدیم که خانواده ها خیلی به هم شبیه هستن و راحت تر این آشنایی رو ادامه دادیم.
    این رابطه هم از نوع دوستی هم از نوع رابطه کاری ادامه داشت تا یک سال.کاملا به صورت جدی در مورد ازدواج مطالعه کردیم و قول دادیم تصمیمی دور از احساس بگیریم و در آخر قرار شد با خانوادش صحبت کنه.
    از اونجایی که گفت پدر مادر سخت گیری داره، قرار شد اول با خواهرش صحبت کنه تا اون با پدر مادر صحبت کنن.با خواهرشون صحبت کردم. صحبت خوبی بود و هر دو راضی بودیم.و من توی این صحبت فهمیدم پدر ایشون جایگاه خاصی تو خانوادشون دارن و فرزندان نباید رو حرفش حرف بزنن.
    خلاصه،بعد دوست من به سربازی رفت و سه ماه بعدش که به شهر خودمون برگشتن قرار شد مامانشون تماس بگیرن. یک روز تو محیط کار مادر و پدرشون اومدن و بدون اینکه یعنی من بدونم (من از طریق محمد می دونستم) من رو دیدن. بعد هم گفتن به محمد که نه، این قدش کوتاهه. ما عروس بلند دوست داریم.
    بیشتر از سه ماه محمد تلاش کرد اونها رو قانع کنه. من بهش می گفتم آخه دلیل منطقی شون چیه؟ می گفت می گن ما قدبلند می خوایم و تو فامیل های ما رو نمی شناسی، خیلی حرف بزن هستن و از طرفی همشون قدشون بالاتر از 170 هست (من 156 هستم)
    محمد هم فوق العاده احساساتی یه (البته تو زندگی کردنش بسیار منطق بهش حکم فرماست، تو این مدت هم اون همیشه ترمز احساسات رو می گرفت و یادآوری می کرد باید منطقی بود) پخیلی داغون شد، اما همش می گفت نسبت به من احساس نگرانی داره و از این که ذهن من رو مشغول کرده و این کار نشده، احساس عذاب وجدان داره. خوب من هم همیشه هم دلداریش می دادم که اولا تقصیر اون نیست، ثانیا هر مسیله ای اگه از راه درستش وارد بشیم قابل حله. واقعا تلاش کرد، اما هیچ وقت به من نگفت بین اونا چی میگذره و می گفت بعضی از حرف ها رو نباید زد.
    از طرفی هم اعصابش خورد شده بود که بهش گفتن باید دیگه بری خواستگاری. منم بهش گفتم مخالفت نکنه، یه چند جا که برن می فهمن که دختر پرییون در کار نیست و انتظاراتشون معقول تر می شه.
    باز هم تو این مدت خیلی تلاش کرد، اما باز هم اونا با سردی جوابشو می دادن، با خواهرش هم که صحبت کرد، خواهرش بهش غیر مستقیم گفته بود وقتی مامان اینا راضی نیستن دیگه حرفشو نزن.
    بعد از یه مدت هم گفت قضیه فقط این نیست، پسرعموی بابای شما (من) یه کار بدی انجام داده که اینا این رو هم کردن بهونه و خلاصه دیگه جای صحبت رو بستن. در همین حد و دیگه بیشتر از این نگفت.

    الان هم که بهش می گم، کامل بهم بگو چی شده، چی بینتون گذشته، تا ببینیم راهی هست یا نه، می گه دیگه ولش کن، اصلا من شرایط ازدواج ندارم.

    هم از طرفی اعصاب خوردی ها و نگرانی هاش نسبت به خودم رو می بینم (همش میگه تا وقتی من از زندگیت کامل نرم، تو نمی تونی به کس دیگه ای فکر کنی و با این وضعیت من به شدت عذاب وجدان دارم)
    هم این که اصلا نمی گه بینشون چی گذشته و این که دیگه می گه من اصلا دیگه نمی خوام ازدواج کنم.

    یه هفته هم هست که قرار شده رابطمون عادی یه عادی (و حتی قطع) باشه تا همه چیز رو فراموش کنیم.
    اصلا نمی فهمم الان باید چی کار کنم؟
    باید بهش اصرار کنم که بگه چی شده بین اونا یا آزادش بگذارم ببینم چی پیش میاد؟
    تو یکی از اس ام اس هاش گفته "یه عاشق عاقل می خواستم، پیدا کردم؛ حالا باید بگم دوستم نداشته باش"

    می دونم اصل کوتاه اومدنش به خاطر خانوادشه، اما دیگه این قدر ناامید شده که حتی حاضر نیست حرفشو بزنه که ببینیم میشه کاری کرد یا نه.
    چی کار کنم؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 دی 89 [ 23:31]
    تاریخ عضویت
    1388-9-01
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    3,711
    سطح
    38
    Points: 3,711, Level: 38
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    167

    تشکرشده 165 در 92 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تمام شدن رابطه؛ به دلیلی که نمی دانم

    با سلام
    به نظر من قد کوتاه و پسر عموی پدر شما فقط بهانه هستند. امام حسین و شمر هم با هم فامیل بودند.( فکر کنم پسر عمو بودند) پسر عموی پدر شما چه ربطی به شما داره.
    حتما دنبال دلیل مخالفتشون باش.
    اگر هم مطمئن شدی که دلیلشون همینه بهتر است رابطه خودتون را با اونا قطع کنید چون در آینده با این رفتارهای اونا به مشکل بر میخورین.

  3. کاربر روبرو از پست مفید محمدصالح تشکرکرده است .

    محمدصالح (جمعه 11 دی 88)

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 فروردین 90 [ 20:38]
    تاریخ عضویت
    1388-10-06
    نوشته ها
    233
    امتیاز
    3,606
    سطح
    37
    Points: 3,606, Level: 37
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    349

    تشکرشده 355 در 151 پست

    Rep Power
    39
    Array

    RE: تمام شدن رابطه؛ به دلیلی که نمی دانم

    این که دلیلشون فقط این نیست رو تقریبا مطمینم، وگرنه نمی گفت "بعضی چیزها را نباید گفت"
    اما موضوع این جاست که هر کاری می کنم نمی گه. به هیچ وجه نمی گه. الان هم اینقدر قاطی کرده که کلا می گه اصلا قصد ازدواج با هیچ کسی رو نداره و فعلا می خواد زندگی عادیش رو داشته باشه.

    فکر کنم بهتره یه یک ماه اصلا دربارش حرفی نزنم، تا هم ذهنش آروم تر شه، هم اگه واقعا دودل شده با خودش کنار بیاد.



    شما آقایون هم عجب اخلاق هایی دارید ها، فشار که از حدی ببشتر میشه قاطی می کنید.(اکثرتون).

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    211
    Array

    RE: تمام شدن رابطه؛ به دلیلی که نمی دانم

    سلام reihaneh

    سوالاتی داشتم؟

    1>شما هر دو چند سال دارید؟

    2>دوست پسرتان فرزند چندم خانواده هستند؟ آیا قبل از این هم درباره روابط خود و خانواده با شما سخن گفته بود؟

    3>روابط شما در چه حدی بوده؟ آیا روابط صمیمی تری هم داشته اید؟

  6. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 فروردین 90 [ 20:38]
    تاریخ عضویت
    1388-10-06
    نوشته ها
    233
    امتیاز
    3,606
    سطح
    37
    Points: 3,606, Level: 37
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    349

    تشکرشده 355 در 151 پست

    Rep Power
    39
    Array

    RE: تمام شدن رابطه؛ به دلیلی که نمی دانم

    من 24 و محمد 26
    فرزند آخر و بسیار هم همگی اعضای خانواده به او وابسته هستند (به خاطر نوع اخلاقش)
    بله خوب، از همون اول که خواستیم هم رو بشناسیم. گفته بودند پدرشون جایگاه ویژه ای دارند و زیاد هم دل خوشی از پدرشون ندارند (البته هیچ وقت بدیشون رو نگفتند ها)

    منظورتون از صمیمی تر چیه؟
    می شه گفت بسیار صمیمی بودیم ، ولی با این که هیچ کدوممون هم اعتقادی به اسلام نداریم اما دوستیمون خیلی اسلامی بود!!! علی الخصوص اون

    چون با تمام صمیمیتی که داشتیم یک بار هم دست به من نزد و همیشه جلوی خودشو می گرفت که از کلمات محبت آمیز استفاده نکنه، منم که گاهی از دستم در میرفت بهم تذکر می داد. همیشه هم ترمز احساسات رو بجا می گرفت که نکنه به هم وابسته بشیم و نشه ازدواج کنیم و هر دو ضربه بخوریم.



    نمی دونم این نکته تا چه حد مهمه، یه زمانی پدرشون به محمد شک کرد نکنه با کسی رابطه داشته باشه (چون زیاد با موبایلش با من صحبت می کرد (نسبت به قبل که اصلا با موبایلش حرف نمی زد)) و توی موبایل محمد اس ام اس های من رو دیده بودند که البته این موضوع به خیر و خوبی گذشت. چون اصل ماجرا این بوده که اون اس ام اس ها مال من نبوده، موبایل قاطی کرده بوده.

    من بهش گفتم شاید سر همین که احتمال می دن تو رابطه دوستی با من داشتی بهونه میارن (بهر جهت پسر آخره و روش حساسن). اما گفت نه، ربطی به این نداره.

    شاید بهتره دو خصوصیت محمد که شاید باعث این وضعیت شده رو بگم
    بسیااار آینده نگره. ولی همیشه بدی ها و تاریکی های آینده رو بیشتر میبینه. بنابراین همیشه خیلی خیلی محتاط رفتار می کنه و راجع به انجام هر کاری خیلی فکر و مطالعه می کنه.اگر هم احتمال ریسک توی یک کاری بیشتر از حد معمول باشه، سعی می کنه اون کار رو انجام نده.
    یه خصلت دیگش هم اینه که مشکلات خانوادش رو خیلی بزرگ تر از اونی که هست میبینه. بارها به من گفته می ترسم اگر وارد خانواده ما بشی، خیلی اذیت شی. وقتی دلیلش رو پرسیدم ، چیزهایی رو گفت که تو هر خانواده ای هست.
    اما نمی دونم چرا به نظرش مشکلات خانوادشون خیلی زیاده.
    چند وقت پیش هم که یکی از اقوامشون فوت کرد، جوری از مرگ و ناراحتی یه اطرافیان حرف می زد که انگار اولین باره کسی مرده!

    به نظر من اینا هر دو عیبی هست که باعث این اتفاق شده.درسته؟
    آیا واقعا این ها عیب هستند یا از دید من عیب هستند؟
    اگر هستند، باید چی کار کنم تا این مشکل برطرف بشه؟

  7. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 فروردین 90 [ 20:38]
    تاریخ عضویت
    1388-10-06
    نوشته ها
    233
    امتیاز
    3,606
    سطح
    37
    Points: 3,606, Level: 37
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    349

    تشکرشده 355 در 151 پست

    Rep Power
    39
    Array

    RE: تمام شدن رابطه؛ به دلیلی که نمی دانم

    من واقعا از توجه شما دوستان ممنونم ;) شرمندم کردید. ;)
    بابا کسی نیست یه راهنمایی بکنه؟

  8. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    211
    Array

    RE: تمام شدن رابطه؛ به دلیلی که نمی دانم

    سلامی دیگر

    reihaneh عزیز در باب عدم ایجاد رابطه صمیمی هر دوی شما بسیار خوب عمل کردید بخصوص آقای محمد که با ت از اراده و آینده نگری خاصی برخوردار است.

    این یکی از خصوصیات خوب محمد است که توانسته خود را کنترل کند.

    reihanehگرامی ما در امر مشاوره حتما باید به خصوصیات دو طرف آگاه باشیم اما از آن جهت که شما توضیحاتی درباره ویژگی های اخلاقی آقای محمد دادید می توان دو نتیجه گرفت:


    1> محمد در خانواده ای پرورش یافته که اصولا به پدر بعنوان یک تصمیم گیرنده نهایی توجه شده است و در آن خانواده قدرت استدلال و تجزیه پدر بیش از سایرین بوده و قطعا تاثیری بسزایی نیز روی فرزندان خواهد داشت.

    از این رو که فرزندان در چنین خانواده ای بدلیل برخی موارد از جمله :""احساس گناه و یا احساس دین(توقع) کاذب....:" خود را مجبور می دانند که برای کسب رضای والدین و ترس از آینده طوری عمل نمایند که مورد پسند خانواده بخصوص پدر قرار گیرند.


    به نظرم اگر محمد می گوید""" می ترسم وارد خانواده ما شده و دچار مشکلی شوی""

    .... نشان دهنده این است که محمد هنوز به طور کامل قدرت تصمیم و اختیار عمل را در خانواده خویش ندارد و اگر هم داشته باشند معمولا این گونه فرزندان تلاش می کنند بدلیلی همان احساس دینی و گناهی که گفتم تایید خانواده را به هر قیمتی جلب نمایند حتی با از دست دادن شخص دلخواه خویش.

    .................................

    اگر چنین باشد که گفتم.... محمد علاوه بر اخلاق و ویژگی های خوبی که برخوردار است اما هنوز آمادگی ازدواج را ندارد و باید ابتدا مشکل خود را با خانواده بخصوص پدر حل نماید.

    محمد "" می گوید اگر وارد خانواده ما شوی دچار مشکلی می شوی..... ::

    در واقع صادقانه و بطور غیرمستقیم نشان می دهد که توانایی روبه رو شدن با مشکلات درون خانوادگی و اظهار نظر مخالف را به""( جهت عدم دلخور شدن والدین) ...ندارد
    .
    ....................

    2> اما حالت دوم.... حالتی که درصد کمی را به خود اختصاص می دهد این است که محمد خود به این زودی ها قصد ازدواج ندارد و در واقع تمام این مشکلات را بهانه ای می داند برای قطع رابطه....و متقابلا تسکین ""عذاب وجدان""خود.
    ....................................

    سوال دیگری دارم.... آیا شده در صحبت با محمد حرفی را به پدر و مادرش بزنید و او از این حرف بطور غیرمعمول بشدت ناراحت شود؟؟؟ یعنی نسبت به خانواده اش تعصب بیش از حد دارد؟؟

  9. 2 کاربر از پست مفید حسین پور تشکرکرده اند .

    حسین پور (یکشنبه 13 دی 88)

  10. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 اسفند 89 [ 16:24]
    تاریخ عضویت
    1388-1-18
    نوشته ها
    519
    امتیاز
    5,952
    سطح
    50
    Points: 5,952, Level: 50
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,677

    تشکرشده 1,685 در 458 پست

    Rep Power
    68
    Array

    RE: تمام شدن رابطه؛ به دلیلی که نمی دانم

    [align=justify]سلام ریحانه

    از نظر من بهتره موضع گیریت رو نسبت به این مسئله تغییر بدی.

    در این مرحله غیر کاربردی ترین سوالات اینها هستند:

    1:: کلا قصد ازدواج نداره، یا نظرش در مورد من تغییر کرده؟

    2:: خونواده ش باعث این تغییر موضع شده اند یا علت دیگری وجود داره؟

    3:: کدوم ویژگی های شخصیتیش مانع ازدواجش می شه؟

    4:: دلایلش بهونه ست یا حقیقت داره؟

    و ...

    در حال حاضر مسئله مهم اینه که:

    نظر ایشون در مورد ازدواج تغییر کرده.

    (البته موشکافی و تحلیل دقیق رابطه مسلما نتایج شخصیتی ارزنده ای برای شما به دنبال خواهد داشت، اما نه زمانیکه هدف بازگرداندن شخص مقابل به رابطه ست، بلکه با هدف کسب دانایی و آگاهی بیشتر، و درک و شناخت عمیق تر از عالمی که انسان ها جزئی از اون هستند.)

    اینکه شما علت رو کشف کنید، فرصت بدید، موانع ازدواج رو برطرف کنید، و ... نتیجه مثبتی به همراه نداره، حتی اگه به توجیه دوستتون و ازدواج منتهی بشه. چون به هرحال شما وزن بیشتری رو متحمل شده اید.

    این نکته رو همیشه در نظر داشته باش:

    برای ازدواج اراده راسخ و ایمان قلبی "هر دو نفر" الزامیه. البته این هم شرط لازمه، نه کافی!

    خلاصه اینکه مقاومت در مقابل دو پدیده نشونه ضعفه:

    1:: خداحافظی

    ( 2:: نامربوط به موضوع! ).

    البته این واکنش معموله که اشخاص به سختی خداحافظی رو می پذیرن (من شناختی از شخصیت شما ندارم، و نمی دونم جزء این دسته هستید یا نه)، ولی واکنش درستی نیست. و بهتر اینه که در مقابل دلایلی که طرف مقابل برای خداحافظی عنوان می کنه (حالا چه حقیقی باشند و چه به قصد توجیه، یا فرار از عذاب وجدان یا ... باشن) مقاومت نکنیم.

    یکی از جلوه های قدرت اینه که این ابهام رو درون خودت بپذیری و با آرامش برای دوستت آرزوی خوشبختی کنی و با یک نفس عمیق برای همیشه از قلب و ذهنت حذفش کنی.

    [/align]

  11. 4 کاربر از پست مفید THEN تشکرکرده اند .

    THEN (یکشنبه 13 دی 88)

  12. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 فروردین 90 [ 20:38]
    تاریخ عضویت
    1388-10-06
    نوشته ها
    233
    امتیاز
    3,606
    سطح
    37
    Points: 3,606, Level: 37
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    349

    تشکرشده 355 در 151 پست

    Rep Power
    39
    Array

    RE: تمام شدن رابطه؛ به دلیلی که نمی دانم

    از جواب های دوستان یک دنیا تشکر
    Philosara جان، حرف هات بسیار ارزنده بود، اما با یک جملش مشکل داشتم (شاید هم اشتباه برداشت کردم):
    "وزن بیشتری رو متحمل شده اید." روابط انسانی خیلی والاتر از اینه که بخوای حساب کنی چه کسی بیشتر زحمت کشیده. واضح ترش اینه که روابط انسانی و انسانیت والا تر از این است که تو دو، دو تا؛ چهار تا کنی و کمک کسی کنی و بعد انتظار تشکر داشته باشی و طرف مقابلت هم بیاد ازت تشکر کنه.
    من نمونه بارز این اخلاق رو در استادم دیدم که در بحرانی ترین شرایط به من کمک های شایانی کرد و هر دفعه ازش تشکر می کردم، با تعجب نگاهم می کرد.
    __________________________________________________ _
    در مورد سوال آقای نقاب هم؛ بله ایشون تعصب خاصی نسبت به خانواده دارن و حتی گاهی که من از خانواده خودم شکایت داشتم، به من می گفتند "آدم در مورد خانوادش اینجوری صحبت نمی کنه"
    **
    جناب نقاب؛ با توجه به شناختی که ازش دارم با این حرفتون کاملا موافقم:
    "در واقع صادقانه و بطور غیرمستقیم نشان می دهد که توانایی روبه رو شدن با مشکلات درون خانوادگی و اظهار نظر مخالف را به""( جهت عدم دلخور شدن والدین) ...ندارد."
    و البته این رو هم اضافه کنم که این رفتار وسواس گونه (از دید من) نسبت به ناراحت نکردن افراد رو نه تنها به خانوادش(با شدت خیلی زیاد) که نسبت به بقیه افراد (با شدتی کمتر)هم دارد.
    __________________________________________________ _
    راستش اینه که فعلا اون قدر حال محمد آشفته است، که به تنها چیزی که فکر می کنم آروم کردن اونه. نه به عنوان کسی که زمانی قرار ازدواج داشتیم، صرفا و صرفا به عنوان یک دوست.
    می دونم و واضحه که به شدت داره با خودش کلنجار می ره، بنابراین برام مهمه عوامل این آشفتگی رو بفهمم ، نه برای باز گردوندن اون، فقط و فقط برای کمک کردن بهش.
    بنابراین ممنون می شم اگر مقاله هایی در این زمینه بهم معرفی کنید.

    و البته مسلما فقط من نیستم که با چنین مشکلی مواجه شدم،با امید به این که این مقاله ها و راهکارها بتواند برای کسانی که در مسیری مانند من قرار گرفته اند، مفید و موثر باشد.

    پیشاپیش از مقاله ها و رهنمودهایی که قراره بفرستید کمال تشکر را دارم

  13. کاربر روبرو از پست مفید reihaneh تشکرکرده است .

    reihaneh (یکشنبه 13 دی 88)

  14. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    211
    Array

    RE: تمام شدن رابطه؛ به دلیلی که نمی دانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط reihaneh
    راستش اینه که فعلا اون قدر حال محمد آشفته است، که به تنها چیزی که فکر می کنم آروم کردن اونه. نه به عنوان کسی که زمانی قرار ازدواج داشتیم، صرفا و صرفا به عنوان یک دوست.
    سلام reihaneh

    اینکه ایشان آشفته هستند شکی نیست ....و همچنین احساس دلسوزی و همیاری شما نیز قابل درک است.

    اما در این گونه موارد قطع رابطه بصورت تمام مدت و از همینک>> بهترین راه<< برای کاهش آشفتگی محمد می باشد.


    زیرا آشفتگی عاملی است که از "دودلی" و "ترس از آینده" ناشی می شود... به همین جهت رابطه دوباره شما چه به نیت کمک و چه به نیت دیگری بیشترین آسیب را به محمد خواهد رساند.

    یکبار دیگر تاکید می کنم قطع رابطه و عدم برقراری هیچ گونه تماسی با ایشان..

    البته بهتر است قبل از اتمام رابطه برای آخرین بار با ایشان حرف زده(البته اگر خود مایل بوده و اصرار کردند) و به او بگویید باید رابطه را قطع کنیم تا بیش از این به احساسات یکدیگر لطمعه وارد نکنیم.

    موفق باشید

  15. کاربر روبرو از پست مفید حسین پور تشکرکرده است .

    حسین پور (یکشنبه 13 دی 88)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.