به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 اسفند 02 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    نوشته ها
    796
    امتیاز
    23,402
    سطح
    94
    Points: 23,402, Level: 94
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 948
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranRecommendation Second Class10000 Experience PointsSocialTagger Second Class
    تشکرها
    2,041

    تشکرشده 2,229 در 569 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چاره ي غم ها ؛ چگونه دغدغه هایمان را ارتقاء بخشیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط faezeh
    سلام به همه ي دوستان خوبم در تالار همدردي

    مدتي است كه فكري ذهن مرا به خود مشغول كرده و آن اين است كه علت و ريشه غم هاي آدم ها چيست و چگونه مي توان آن را برطرف كرد ؟

    سلام
    حق با فائزه است. برای درمان رنجها و دردها و برای چاره ی غمها فقط باید دغدغه هایمان را بزرگ کنیم . اما چگونه ؟ به نظر من هر کس برای پاسخ به چگونه بودن باید به چرایی آن بپردازد. اصولا به تعداد آدمها برای هر مساله ای راه حلی وجود دارد. پس بیایید تک تک از دریچه ی نگاه خودمان به این سوال جواب دهیم و از تجربیات خود یکدیگر را بهره مند کرده و به سوالی که پرسیده شده نگاهی متفاوت داشته باشیم . سوالی در ارتباط با بودن . در مورد چگونه بودن ..


    تا آن جا که می دانم پیوند بودن من با هر جا که هستم و با هر جا که باید باشم با درون من ، آرمانها، خواستها و نیازهای من ارتباط مستقیم دارد.
    چرا من اکنون اینجا هستم؟ به دنبال چه و در جستجوی چه چیزی؟ شاید باید به گذشته برگردم و نیز نگاهی به اکنون خود داشته باشم:
    من. طاهره. 31 ساله. فرزند آخر خانواده. شاغل. مدرس دانشگاه ...

    واقعا به دنبال چه هستم ؟ و ... واقعا تاکنون در جستجوی چه بوده ام ؟ برای پاسخ به این سوال گاهی در نقش یک پیرمرد پنبه زن با آهنگی موزون و ملایم پنبه های وجودم را ذره ذره زده ام... گاهی علیرغم همه ی ترسها در درون گم و ناپیدایم سقوط آزاد کرده ام و ... نهایتا به این نتیجه رسیدم که برای یافتن پاسخ باید به چیزی فراتر از زندگی فکر کنم . و ... به زمانی رسیدم که احساس کردم باید خودم را در لحظه ی مرگ تصور کنم و بدنبال ادامه ی « ای کاش » خودم در ان لحظه بدوم. ای کاش حسرت باری که معمولا در اخرین برق نگاه ملتمسانه ی آدمها به دنیا دیده می شود ... و پس از آن دویده ام به ان سوی مرگ و تلاش کرده ام بتوانم به آنچه از خود به جا گذاشته ام فکر کنم . به اینکه آیا اصلا چیزی از من باقی مانده است ؟ و اینکه آیا اگر میراثی از من باقی ست ، وزنی هم دارد ؟ و آیا وزن آن راضیم می کند ؟...؟....؟...؟

    نهایتا وقتی از سختی فکر کردن به این مرحله گذشته ام به آسودگی رسیده ام. به آرامش خیال. به سادگی . به دوست داشتن بی قید و شرط. به غایت زیبایی زندگی . به بی ارزشی آنچه که گاهی بیش از حد به آنها بها می دهم . به اینکه هیچ چیز ارزش آن را ندارد که بخواهم برایش له له بزنم ، ظلم کنم ، دروغ بگویم ، غصه بخورم ، دعوا بکنم، حقی را ناحق بکنم، حرص بزنم و ... و نهایت به طعم لذت بخش رضایت ، آرامش و ارزشمندی درون پی بردم ...
    تزریق تدریجی این حس در من تا حدودی باعث رهاییم شده است و شاید کمی سبکبالی . سیاستها ، کمبودها ، بازیها، رسم و رسومها ، قوائد، عادت ها ، مشکلات ، تنگناها ، قید و بندها ، پول ها ، خودخواهی ها، مقام ها ، شهرت ها ، .... تا آنجا رنگ باخته اند که من هر لحظه آماده ام تا با هر چه مرا به خودم می رساند یکی شوم.

    خودم؟ خود من چه می خواهد؟
    خود من می خواهد انسانی باشد با تمام برجستگی هایش. می خواهد شریف باشد ، اصیل و زنده. می خواهد مفید باشد و سازنده . می خواهد شاد باشد و پر انرژی . می خواهد تلاش گر باشد. قوی باشد و خستگی ناپذیر . امیدوار . عاشق زندگی و عاشق بودن.خود من می خواهد هر جا که هست موثر باشد و خشنود، حتی اگر در این دنیا نباشد....

    نمی دانم چقدر از این مسیر را درست رفته ام اما می دانم که شاید مسافر راهی هستم که اگر چه می دانم آرامگاه نهاییم کجاست اما پیش رویم راهها و کوره راههای متعددی می بینم که ورود به هر کدام حجمی از رفتن و رنگی از بودن را برایم رقم خواهد زد ... پس اماده ام تا نگاه جستجو گر و تشنه ام را با مسیری گره بزنم که مرا بیش از هر چیزی به خودم رهنمون کند ... و معیار من برای سنجش آنچه می بینم دلم و توامان عقلم خواهد بود... فقط ... هیچ وقت دلم نخواسته در جایی قرار بگیرم که مرا از خودم دور کند و ترسیده ام از اینکه سادگیم با آلوده شدن به آنچه بی اهمیتش می خوانم بیمار شود .... و این همواره برای من ترس بزرگی بوده است .


    چاره ی غمها ، ناچیز شمردن آنهاست. رنجهایی که علیرغم ظاهر بزرگ و پر مساله ، کوچک و ناپایدارند . آنقدر که می توان با کمی تامل آنها را با آرامشی سراسر درونی معاوضه کرد ... به اعتقاد من قدرت انسان بیش از هر غم و درد و رنجی ست . فقط باید این را باور کرد.







    طاهره :
    چاره غمها










    .

  2. 4 کاربر از پست مفید طاهره تشکرکرده اند .

    طاهره (سه شنبه 01 دی 88)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 آذر 90 [ 09:03]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    1,274
    امتیاز
    12,573
    سطح
    73
    Points: 12,573, Level: 73
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 277
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,481

    تشکرشده 3,465 در 1,036 پست

    Rep Power
    144
    Array

    RE: چاره ي غم ها ؛ چگونه دغدغه هایمان را ارتقاء بخشیم

    با تشکر از خانم طاهره

    به نظر من زندگی بدون غم و اندوه معنی نداره .

    غم و اندوه لازمه لذت بردن از لحظات شاد زندگیست.



    گنج و مار و گل و خار و غم و شادی بهمند !

  4. 3 کاربر از پست مفید m.mouod تشکرکرده اند .

    m.mouod (دوشنبه 07 دی 88)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.