نقل است که میرزا عبدالرضا حکیم کرمانی جد خاندان دکتر نفیسی معروف (از استاد ان معروف دانشگاه تهران در سال های 20 به بعد ) وقتی از قبرستان رد می شد ، عبایش را روی سرش می کشید و تند از آنجا عبور می کرد ، از او پرسیدند علت این رفتار چیست؟ گفته بود از شاهکار های خودم خجالت می کشم چون همه این هائیکه اینجا ( قبر ستان ) خوابیده اند ، رختخوابشان را من پهن کردم .
اما ماجرای حکیم دیگر ی که تا همین شصت ، هفتاد سال پیش زنده بود خواندنی تر است ، آنها ئیکه موی در آسیاب عمر سپید کردند هنوز بیاد دارند که مرحوم شفالدوله پدر همان نویسنده معروف شجاع الدین شفا در شهر قم شفاخانه ای ( مطب ) داشت که به هین دلیل هم به شفا الدوله معروف بود ، این شفا خانه درست در برابر صحن حضرت معصومه علیها السلام بود ، این جناب حکیم باشی در سر در مطب خود بجای آنکه بنویسد طبیب متخصص امراض چه و چه با اشاره به صحن حضرت معصومه ، یک بیت شعر لطیف با خط خوش بر روی کاشی قشنک حک کرده بود که در واقع تمام مسئولیت را از خود سلب کرده بود ، آن شعر این بود:
مطب دکتر اینجا و کاخ بنت مصطفی آنجا
بشارت دردمندان را ، دوا اینجا شفا آنجا
علاقه مندی ها (Bookmarks)