دوستان محترم و دوست داشتني و نازنين ام
فرصت اندك است .پدرم به پروانه شدن ، خيلي نزديك شد ه اند .
پزشكان پدرم را ...
پدرم ويلايي در دماوند دارند و دلبستگي خاصي به آن ويلا و طبيعت اش دارند .پدرم عاشق اتاق خودشان و كتابخانه شان در آن ويلا هستند .
كتابخانه ؟!!!
پدرم آرزو دارند ، روح شان از جايي پرواز كند كه ....
اتاق پدرمان را مجهز به تجهيزات بيمارستاني و " اي سي " كرده ايم . پزشك و پرستار و ساكشن و مونيتور و دستگاه اكسيژن و ..
امروز پدرمان را از بيمارستان به اين ويلا منتقل مي كنيم و من و خانواده ام براي بلعيدن آخرين لحظات وقتمان خيلي كم است .
بايد خاطرات حضور شان را ببلعيم و از اين آخرين لحظاتي كه سايه شان بر سرمان است استفاده كنيم .
پدرم، مرد درستكاري است و او يك عاشق واقعي و يك استاد و پيشكسوت و يك دوست واقعي براي من بودند و هستند و خواهند بود .
براي پدرم دعا كنيد .
به تالار بر مي گردم ، روزي كه...
با تمام وجود ام دوستتان دارم و به خدا مي سپارمتان .
علاقه مندی ها (Bookmarks)