به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 شهریور 88 [ 13:23]
    تاریخ عضویت
    1387-1-17
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    3,738
    سطح
    38
    Points: 3,738, Level: 38
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 32 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دو راهی اخلاق و احساس

    با سلام
    شاید شما هم تا کنون سر دو راهی های مختلفی قرار گرفتید، در اینجا دوست دارم در مورد اتفاقی که جدیدا برام روی داده صحبت کنم تا شاید بتوانم با هم فکری شما نحوه برخورد درست با این ماجرا را بدانم . چون بین احساسات انسانی خودم و مسائل اخلاقی مردد شده ام.
    وقتی به دفتر رسیدم پشت میز نشسته بود با تعجب از همکارم سوال کردم چرا این جا ؟ آخه روز امتحان بود و دانش آموزان در سالن امتحان حضور داشتند به غیر از راضیه که در دفتر ما آمده بود .همکارم با اشاره ای مرا به کناری برد و گفت حالش مساعد نیست که البته از حال و روزش با دستی که به پهلویش گرفته بود معلوم بود .
    وقتی برای آوردن برگه ی امتحانیش نزد مسئول مدرسه رفتم گفت اگه تونستی کمکش کن . از مدیر بسیار مقرراتی ما این تقاضا بسیار عجیب بود چون برای اولین بار بود از من می خواست به دانش آموزی کمک کنم .ورقه ی ریاضی بود به دستش دادم و مشغول کار شدم دیدم خواهرش به دفتر آمد و کنارش نشست رنگ در صورتش نبود با هم کاری خواهرش شروع به نوشتن کرد و من نمی دانستم باید مراقب امتحان او باشم یا کمکش کنم یا از هم فکری که خواهرش با او می کند جلوگیری کنم .
    خلاصه امتحان تمام شد و تا اونجائیکه از دستم بر می آمد فقط راهنمائی اش کردم تا بتواند به سوالات پاسخ دهد .
    بعد از امتحان از مدیر پرسیدم که قضیه چی ؟ گفت ظاهرا سرطان داره و وقتی دکتر ها شکمش را برای عمل باز کردند دیدن تمام بدنش در گیر شده و نمی شه کاری کرد و دوباره آن را دوخته اند و خودش فکر می کنه که صفرایش را عمل کرده اند و هنوز به خودش نگفته بودند . امتحان هایش را با تمام دردی که داشت تقریبا به همین صورت می آمد و پشت سر گذاشت و نمرات قبولی آورد . و من برایم این سوال بود که آیا درست است که امتحان او غیر متعارف برگزار بشه ؟ این یک مسئله .چون امروز برای ترم تابستان با همان حال آمد و ثبت نام کرد و من می دانم باز هم با همین سوال روبرو خواهم شد که آیا باید در امتحان گرفتن از او مقررات را زیر پا گذاشت ؟
    البته یک تفاوت داشت این بار از زندگیش برایم تعریف کرد که :
    به دلیل این که بچه دار نشده همسرش زن دیگری را اختیار کرده با این حال او از زندگیش بسیار راضی بوده تا این که برادرانش مطلع می شوند و به زور طلاقش را می گیرند . حال که در خانه ی پدری زندگی می کند او را مجبور به قالی بافی کرده بودن برای گذران زندگی و ...
    امروز که پیشم آمد ارام در گوشم گفت خانم برایم دعا کن گفتم چی شده ؟ و اون وقت بود که فهمیدم از ماجرای بیماریش با خبر شده و گفت باید شیمی درمانی شود . گفتم: درد داری ؟ گفت : می سوزه همه ی دلم می سوزه . گفتم : امیدت به خدا باشه الحمد الله که جدیدا با شیمی درمانی این بیماریها قابل درمان است .
    نمی دانم این امیدی که به او دادم درست بود یا نه چون خواهرش اظهار نا امیدی می کرد و می گفت تمام بدنش در گیر شده و...
    می گفت : خانواده می گویند فعلا از خیر درس خواندن بگذر . ولی من می گم حالا که با زحمت از نهضت به این سطح (دوم دبیرستان) رسیدم بگذار مشغول باشم با دستش اشکهایش را پاک کرد و از من خدا حافظی نمود . و من ماندم با بغضی سنگین و این سوال ها که آیا تا امتحانات شهریور زنده می ماند ؟ اگر بود و توان شرکت در امتحانها را داشت تکلیف من چیست ؟
    شما تا کنون بر سر این قبیل دوراهی ها بوده اید ؟ دوستی می گفت : بهتر بود او را از ادامه ی تحصیل منصرف می کردی و خانواده اش را تشویق به بردن وی به سفر و مشغول کردن او به مسائلی که شادش می کند .و لی برادری که راننده تاکسی است و اورا به مدرسه می آورد آیا در زندگیش جایی برای تفریح و .... وجود دارد تازه اگر محتاج نبودند او را به قالی بافی در قبل مجبور نمی کردند .
    در مجموع از شما دوستان عزیز می پرسم من به عنوان کسی که راضیه بااو ارتباط گرفته چگونه می توانم برخورد کنم؟

  2. 4 کاربر از پست مفید رعنا تشکرکرده اند .

    رعنا (سه شنبه 09 تیر 88)

  3. #2
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,005 در 7,404 پست

    Rep Power
    1093
    Array

    RE: دو راهی اخلاق و احساس

    سلام

    اولاً از اینکه شما را هم شغل خودم می بینم خوشحالم .

    و بعد ،

    متأثر شدم از این داستان

    اونچه حائز اهمیته برخورد طبیعی و در عین حال امید بخشه

    تصور نکنید که امید دادن بیخوده ، تا خدا هست هیچ دلیلی برای نا امیدی نیست.

    اون با اینکه میدونه چه دردی داره اما باز به راهش و هدفش ادامه میده و کار شما فقط تقویت روحیه

    هستش.

    بودن و حیات را طوری به او بگید که درک کنه مرگ پایان نیست ، و هیچ واهمه ای نداره و فقط یه تولد

    دیگست و کافیه در این دنیا آدم درست زندگی کنه ، اونوقته که رفتن براش دردناک نیست .


  4. 6 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (شنبه 03 مرداد 88)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    210
    Array

    RE: دو راهی اخلاق و احساس

    سلام بر "رعنا" گرامی....

    ماجرا را خواندم...و کاملا هم احساس شما و دیگران را در قبال ان دختر پاک می فهم.. بر همین اساس هم می خواهم بگویم احساس دریست برای ورود به دنیای واقعی و واقعیت.

    >>ابتدا باید بگویم انسان هیچ گاه نباید نا امید شود.خدا همواره با ماست.
    در مورد راضیه دختر پاک و معصوم هم باید بگویم با توجه به توضیحاتی که شما دادید معلوم است فردی هست با تلاش...با ایمان و صبور.........پس می تواند از عهده سخت ترین مشکلات هم برآید.

    اما وظیفه شما در این مورد چیست؟؟و اصولا کمک باید چطور باشد آیا با نادیده گرفتن زیر پا گذاشتن قانون و حق دیگران....و یا با دادان راهنمایی و امید برای سپری کردن و رسیدن به مقامی از راه قاونی و خداپسند.

    ><معلوم است راه دوم صحیح است یعنی دادن امید و هچنین راهنمایی کردن راضیه برای ادامه تحصیل اما بدون مداخله در مسر اصلی و از راه صحیح.
    ببینید ما می دانیم راضیه خانوم امروز در شرایط بسیار بدی قرار دارند اما این دلیل موجهی برای نادیده گرفتن حق نیست چون کمک به او از راه منحرف یعنی لگد مال کردن حقوق دیگر دانش اموزان و افراد.
    در ضمن اگر ایشان امروز از راه ناصحیح این مسیر را طی کند فردا اگر در مسیر اموزش و چون قبلا خوب نیاموخته.....قطعا به مشکل برمی خورد.

    شما می توانید بسیار صادقانه به او کمک کنید و انهم این است که::
    ابتدا ایشان را برای درس خواندن تشویق کنید و حدالمکان در پیشش باشید و در خواندن و یادگیری مطالب به او کمک کنید(این کمک بهتر از تقلب است)....اگر شما چنین کمکی کنید اولا راضیه امید می گیرد زیرا می فهمد کسانی او را دوست دارند و انقدر وجودش مهم است که دیگران با شنیدن بیمارش صادقانه تلاش می کنند.
    و دوما یاد خواهد گرفت ::هیچ چیزی بدون تلاش و پشتکار بدست نمی آید و باید برای قبول شدن در انتحانات تلاش کند حتی اگر بیمار باشد.......که البته این تلاش کردن خود یک داروی معجزه آور برای درمان بیماریش هست زیرا یاد می گیرد همان گونه که تلاش کرده و در امتحانات قبول شده...باید همان قدر تلاش کند تا با بیماریش مبارزه و ان را بی اثر گرداند.
    موفق باشید

  6. 8 کاربر از پست مفید حسین پور تشکرکرده اند .

    حسین پور (شنبه 20 تیر 88)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    141
    Array

    RE: دو راهی اخلاق و احساس

    سلام:
    جواب دوستان رو مطالعه کردم و جواب نقاب گرامی که طبق معمول کامل است..من تنها بیان تجربه ای رو می گم با زبان خودم:
    من به واسطه شغلم بارها میان این جوان ها بودم ...گاهی کودکانی از بدو تولد دچار سرطان هستند و چه بسیار آزارهای روحی که در خانواده آنها حکم فرماست ..
    در جوانان این مسئله بسیار بغرنج می شود و متاسفانه در جوانان وقوع سرطان اغلب با پیش آگهی خوبی همرا نیست..
    اشتباه نکنید من هم به خدا و توانایی اون در حل همه مشکلات ایمان دارم ولی هیچ گاه ندیدم که بیماری در مراحل بالای بیماری های سرطان بهبودی یابد و معمولا اینها تنها امیدواری جهت بالا بردن روحیه اطرافیان است..البته سرطان ها انواع زیادی دارند ولی این نوع سرطان که شما می فرمایید آنقدر دیر تشخیص داده شده و جراحان یکبار باز کردند و دوباره بستند معمولا به شیمی درمانی هم پاسخی نمی دهد و نهایتا یک تا چند ماه طول عمر بیمار را بالا می برد...کموتراپی و رادیوتراپی در موارد مراحل پایین تر کاربرد دارند آنهم نه بهبود کامل بیماری تنها ایجاد حالت خفته ....به خصوص در سرطان های خونی و لنفوم که در جوانان معمولا همین ها هستند و ایشان هم قطعا یکی از این دو را پیدا کرده است نه سرطان سایر نقاط ..چون انها معملا زمان تشخیص درمان پذیرتر از سایر بیماری ها هستند....
    به هر حال من بازم منکر امید نیستم ولی گاهی حقیقت اون طور که ما دوست داریم نیست....
    من خودم بارها خبر این واقعه رو به افراد دادم و برخوردهای متفاوتی شاهد بودم و باید بگم بدترین لحظات زندگی من بوده است....چون به آنی تمام اطراف برای فرد تیره..تاریک..سرشار از ناامیدی..ترس از مرگ...سختی شیمی درمانی و رادیوتراپی..هزینه ها..ارزوها...والدین و... می شود....
    اما سوال شما:
    از نقطه نظر من حالا که ایشان تمام اتفاقات را می دانند همان طور که نقاب و فرشته گفتند باید امید را در وجود او زنده کنید..بله شما می دانید هیچ امیدی نیست ولی ایا او حق ندارد از همین زمان کوتاه برای لذت از زندگی استفاده کند.....؟
    اینان طبق تجربه من از دلسوزی بی زارند..چون در منزل آنقدر اشک و اه برپاست که اینان دنبال هویت خود در خارج از منزل می گردند..
    شما دوست من حقیقت رو بپذیر ولی اون رو سرشار از زیبایی کن...نیازی نیست در کمک به اون حقی پایمال بشه تا اون خوشحال شه..اون الان افتادن یا نیفتادن از یک درس برایش فرقی ندارد ..مهم برایش شخصیتی است که شما در او می بینید..
    اینان هیچ کدام دوست ندارند ناتوان جلوه کنند..شما به او شخصیت دهد..نگذارید بداند دلتان سوخته است..نگذارید اشک هاتان را ببیند..برایش لحظات درسی و غیر درسی زیبایی با کمک خود او بسازید..
    از خانواده برای کمک به او استفاده کنید...
    هرچه دوست دارد برایش بخواهید ولی نه انگونه که احساس کند به خاطر بیماریش است..ان گونه که اگر بیمار نبود هم رفتار می کردید با او رفتار کنید ...
    اینان زود می رنجند..زود اشک می ریزند و همه چیز را سیاه می دانند و بسیار در این اتفاق خدا را مقصر می دانند!!!تعجب نکنید !آنان نمی پذیرند که خدا چرا برای آنان در اوج جوانی چنین خواسته است؟چرا ارزوهایشان ناکام مانده؟نمی پذیرند هرچه شما تلاش کنید...
    ولی شما وظیفه خود را انجام دهید .به او کمک کنید ..دوستش باشید..امید دهید ..و به قول دوستمان از خدا و زیبایی های ان صحبت کنید ولی اصلا موعظه نکنید که اولین جوابش به شما این خواهد بود:
    اگر خودت بودی هم اینا رو می گفتی؟ومطمئن باش رفلکس اول شما سکوت است....
    من بارها اینا رو تجربه کردم.....
    و در نهایت یک خاطره:
    در بخش شفا (سرطان ها) که شب ها کشیک می دادم برخلاف دوستان به پاویون نمی رفتم..در اتاقی در همان بخش می خوابیدم و تا صبح با صدای جیغ از درد های انان می خوابیدم...شب ها با اینها تلویزیون می دیدم..یادمه یک شب سریال نرگس بود..همه با سرم ها که دارو های شیمی درمانی شون وصل بود جلوی تلویزیون تو راهرو بوند از جوان تا پیر ..منم انتها راهرو نشسته بودم و بهشون نگاه می کردم..تنها همو می پذیرفتن و خنده هاشون واقعا از گریه غم انگیز تر بود...پسر جوانی 27 ساله بین انها بود که بدترین نوع سرطان خون رو داشت که با شیمی درمانی هم تنها نهایت 6 ماه تا 1 سال زنده می موند ...بعد یک سال از ازدواجش فهمیده بودند بچه ای 1 ساله هم داشت...در همون حین خانمش با کودک اومده بودند...تا ببیننش ....من مات به تصویر بچه نگاه می کردم..صورت جوان سرشار از امیدی تلخ شد...بچه رو در اغوشش کشیده بود و می بوسید....خانمش گریه می کرد و من دیدم ان جمع در طی کمتر 5 دقیقه همه گریه می کردند..حتی تمام پرستارها ..من به اتاقم رفتم..تا صبح گریه کردم....
    اون جوان 2 ماه بعد مرد...ولی هنوز تصویر اون بوسه ها و اون نگاهشو به یاد دارم..
    دوست من اینان این چنین می شکنند...
    هر طور می تونی کمکش کن....لبخند اینان به دنیایی می ارزد...

    در انتها این کلیپ زیبا هم که آرمان گرامی لطف کردند قرار دادند شاید بی ارتباط به موضوع نباشه:
    http://www.hamdardi.net/thread-7642.html

  8. 6 کاربر از پست مفید سارا بانو تشکرکرده اند .

    سارا بانو (سه شنبه 09 تیر 88)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 شهریور 88 [ 13:23]
    تاریخ عضویت
    1387-1-17
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    3,738
    سطح
    38
    Points: 3,738, Level: 38
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 32 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دو راهی اخلاق و احساس

    با سلام
    از دوستانی که لطف کردند و پاسخ دادند بسیار متشکرم
    فعلا از راضیه خبری ندارم چون تنها پل ارتباطی ما مدرسه بود . اما از راهنمائی های سازنده نقاب استفاده خواهم کرد . rsrs از شما هم کمال تشکر را دارم . اگر راضیه را ببینم حتما به او امید خواهم داد و او را کمک خواهم کرد از راه درست و قانونی آن .
    در خصوص کلیپ هم باید بگویم همدردی از نوع واقعا خالصانه و صادقانه و معصومانه است .

  10. 4 کاربر از پست مفید رعنا تشکرکرده اند .

    رعنا (شنبه 03 مرداد 88)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.