به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 08 دی 91 [ 21:04]
    تاریخ عضویت
    1387-10-14
    نوشته ها
    768
    امتیاز
    18,761
    سطح
    86
    Points: 18,761, Level: 86
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 2,462 در 461 پست

    Rep Power
    92
    Array

    زنـــها واقـعـا فـرشـته اند !!!

    سلام اميدوارم خانمهاي محترم تالار همدردي از خوندن اين مطلب شوكه ( ناراحت نشوند) اين فقط يك داستان است اما واقعي !!!البته آقايان عزيز هم اين داستان را به عموم خانمها تعميم نخواهند داد زيرا در اين دنياي وا نفساي ما انسانهاي مختلفي زندگي ميكنند با روحيات ؛ اخلاق و رفتارهاي متفاوت لذا جنسيت هم تاثير زيادي بر خلق و خو و انسانيت افراد ندارد !!! پس با هم داستان كوتاه و واقعي زير رو مي خونيم :

    حدود چند ماه قبل CIA شروع به گزينش فرد مناسبي براي انجام کارهاي تروريستي کرد. اين کار بسيار محرمانه و در عين حال مشکل بود؛ به طوريکه تستهاي بيشماري از افراد گرفته شد و سوابق تمام افراد حتي قبل از آنکه تصميم به شرکت کردن در دوره ها بگيرند، چک شد.

    پس از برسي موقعيت خانوادگي و آموزش ها و تستهاي لازم، دو مرد و يک زن ازميان تمام شرکت کنندگان مناسب اين کار تشخيص داده شدند. در روز تست نهايي تنها يک نفر از ميان آنها براي اين پست انتخاب مي گرديد. در روز مقرر، مامور CIA يکي از شرکت کنندگان را به دري بزرگ نزديک کرد و در حاليکه اسلحه اي را به او مي داد گفت :

    "- ما بايد بدانيم که تو همه دستورات ما را تحت هرگونه شرايطي اطاعت مي کني، وارد اين اتاق شو و همسرت را که بر روي صندلي نشسته است بکش!"

    مرد نگاهي وحشت زده به او کرد و گفت :

    " – حتما شوخي مي کنيد، من هرگز نمي توانم به همسرم شليک کنم."

    مامور CIA نگاهي کرد و گفت : " مسلما شما فرد مناسبي براي اين کار نيستيد."

    بنا براين آنها مرد دوم را مقابل همان در بردند و در حاليکه اسحه اي را به او مي دادند گفتند:

    "- ما بايد بدانيم که تو همه دستورات ما را تحت هر شرايطي اطاعت مي کني. همسرت درون اتاق نشسته است اين اسلحه را بگير و او بکش "

    مرد دوم کمي بهت زده به آنها نگاه کرد اما اسلحه را گرفت و داخل اتاق شد. براي مدتي همه جا سکوت برقرار شد و پس از 5 دقيقه او با چشماني اشک آلود از اتاق خارج شد و گفت:

    " – من سعي کردم به او شليک کنم، اما نتوانستم ماشه را بکشم و به همسرم شليک کنم. حدس مي زنم که من فرد مناسبي براي اين کار نباشم،"

    کارمند CIA پاسخ داد:

    "- نه! همسرت را بردار و به خانه برو."

    حالا تنها خانم شرکت کننده باقي مانده بود. آنها او را به سمت همان در و همان اتاق بردند و همان اسلحه را به او دادند:

    " – ما بايد مطمئن باشيم که تو تمام دستورات ما را تحت هر شرايطي اطاعت مي کني. اين تست نهايي است. داخل اتاق همسرت بر روي صندلي نشسته است . اين اسلحه را بگير و او را بکش."

    او اسلحه را گرفت و وارد اتاق شد. حتي قبل از آنگه در اتاق بسته شود آنها صداي شليک 12 گلوله را يکي پس از ديگري شنيدند. بعد از آن سر و صداي وحشتناکي در اتاق راه افتاد، آنها صداي جيغ، کوبيده شدن به در و ديوار و ... را شنيدند. اين سرو صداها براي چند دقيقه اي ادامه داشت. سپس همه جا ساکت شد و در اتاق خيلي آهسته باز شد و خانم مورد نظر را که کنار در ايستاده بود ديدند. او در حاليکه عرق را از پشاني اش پاک مي کرد گفت:

    "- شما بايد مي گفتيد که گلوله ها مشقي است. من مجبور شدم مرتيکه را آنقدر با صندلي بزنم تا بميرد............

  2. 4 کاربر از پست مفید آرمان 26 تشکرکرده اند .

    آرمان 26 (شنبه 08 بهمن 90)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:37 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.