سلام ...
چند وقته یه بغضی دارم که نمی دونم چطوری میشه از شرش خلاص شد ...
هیچ اتفاق خاصی نیفتاده .... نمی دونم چی شده که یکهو اینطوری بهم ریختم ...
احساس خستگی می کنم .... احساس دلزدگی از همه چیز... صبح ها اصلاً
دلم نمی خواد بلند شم ... شبها تا دیروقت خوابم نمیبره ... انگار همه ی فکرای هفته میاد توی ذهنم .... حوصله ی هیچ سر وصدایی رو ندارم ... با کوچکترین حرف دیگران یا سرزنشی اینقدر بهم میریزم که انگار دنیا به آخر رسیده یا حتی وقتی کسی صداشو بلند میکنه باز این بغض میاد سراغم ... گاهی وقتا تحملم تموم میشه گریه می کنم ...
اصلاً نمی دونم چی شد یکهو ... هیچ اتفاق جدیدی هم نیوفتاده که بگم علتش این بوده... روزای زندگیم هم مثل گذشته داره پیش میره ...به نظرتون چرا اینطوری شدم؟!
علاقه مندی ها (Bookmarks)