به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 24
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 11 مرداد 89 [ 18:17]
    تاریخ عضویت
    1388-2-08
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    2,963
    سطح
    33
    Points: 2,963, Level: 33
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    +بدترین روزهای زندگیه یک پسره تنها

    سلام به همه شما.به همه اونایی که درد و دل های منو دارن می خونن.ماجرای منو شاید
    کسی باور نکنه ولی حقیقت داره:
    من شاگرد اول دانشگاه بودم.از طریق تدریس و رفع مشکلات درسی بچه ها کم کم با غزاله آشنا شدم.آشنایی که ماه آذر 87 به یک رابطه احساسی تبدیل شد و از اونجا به
    بعد دوستیمون شروع شد.
    اون 3 ماه از من بزرگتر و بچه شمال بود و منم بچه مشهد.دانشگا همون هم تو یکی از شهرستان های اطراف مشهد قرار داشت.من خونه دانشجویی داشتم و اون تو خوابگاه
    بود.هفته اول دوستیمون با موافقت هر دومون با هم سکس داشتیم که منجر به پارگی پرده بکارت اون شد.من که شدید آدمه مقیدی بودم اصلا باورم نمی شد ولی اون اتفاق افتاده بود.
    هرچه بیشتر و بیشتر می گذشت علاقه من به اون بیشتر می شد،هر هفته با هم سکس
    داشتیم که نه از روی هوس که بلکه از روی علاقه و عشق بود.
    همه چی تقریبا خوب بود تا من فارغ التحصیل شدم ولی اون که قبل آشنایی با من 4 بار
    مشروط شده بود هنوز دانشگاه موندگار بود.
    یک روز به هم قول دادیم تا آخرش واسه هم بمونیم اگه با مخالفت پدر مادرمون مواجه شدیم واسه هم تلاش کنیم و متقاعدشون کنیم.قسم و آیه هم خوردیم که رو عهدمون
    پایبند بمونیم.
    من که شدیدا اون رو دوست داشتم می خواستم همش اونو ببینم با اون حرف بزنم و...
    ولی دوری ما از هم با فارغ التحصیل شدن من بیشتر رو من تاثیر گذاشت و منو به یک
    آدمه بهونه گیر تبدیل کرد که با کمترین چیز شروع به فریاد های بلند می کردم و بد ترین
    ناسزاها و فحش ها رو نسارش می کردم.اون که اوایل سکوت می کرد بعد ها خودشم
    تا حدی تلافی می کرد.
    تا که یه روز کار به جای بدی کشید و اون دیگه قید منو زد.من که تحمل جدایی نداشتم
    به هزار خواهش و التماس بهش قول دادم تا وقتی عصبی شدم نه فحش بدم نه فریاد بزنم.
    اون بعد ها یک روزی به جون پدر و مادرش قسم خورد که همیشه مال من باشه و منو
    با این اخلاقم که همش بخاطره دوری بود تحمل کنه تا منم کم کم با کمک اون به اعصابم
    مسلط تر بشم.
    ولی همین چند روز پیش بحثمون شد و دوباره من شروع...
    دیگه هر چقدر دانشگاه رفتم،به دوستاش رو انداختم،بهش زنگ زدم به قول خودش نسبت
    به من سرد شده بود.اونم مقصر بود چون شرایطی رو بوجود میاوردکه من زود از کوره در برم.
    شاید نقطه ضعف منو می دونست و می خواست بهونه واسه جدایی داشته باشه.
    از یه طرف عذاب وجدان دارم که چرا نمی تونستم خودمو کنترل کنم از یک طرف هنوز عاشقونه دوسش دارم ولی اون حتی حاظر نیست جواب تلفنمو بده و گوشیش یکسره خاموشه.
    اون به من قول داده بود،به قول خودش دست رو قرآن گذاشته بود،جون پدر مادرشو قسم خورده بود که ... ولی آلان من موندم با یه دنیا خاطره،تنهایی و غصه.
    منو تنها گذاشت.بعضی مواقع به این فکر می کنم اون منو عصبی می کرد تا بهونه جدایی داشته باشه تا با کنار گذاشتن من با کس دیگه ای باشه.تصورشم داره دیوونم که اون با کسی باشه.
    شبا کارم شده گریه،دلم واسش یه ذره شده.هنوز عاشقانه دوسش دارم ولی اون منو دیگه نمی خواد.یعنی اون فقط منو واسه سکس می خواست که واسش مهم نیست دیگه دختر باشه یا نه؟
    احساس می کنم به ته خط رسیدم.هر وقت اومدم فراموشش کنم بعد از 2روز طاقت نمیاوردم و بهش زنگ می زدم.یا جواب می داد که بد صحبت می کرد،یا گوشیش خاموش بود.
    از همه چی و همه جا دلسرد شدم.از زندگی نا امید.
    هیچ دوست و رفیقی هم ندارم که کمکم کنه یک پسر تنهای تنها.
    الان نمی دونم چیکار کنم!
    شما دوستان جدید من،منو راهنمایی کنید.

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 89 [ 17:00]
    تاریخ عضویت
    1386-11-09
    نوشته ها
    103
    امتیاز
    4,299
    سطح
    41
    Points: 4,299, Level: 41
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 23 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بدترین روزهای زندگیه یک پسره تنها

    می دونید اقای احسان این جور که از حرفاتون بر میاد شما با توجه به اتفاقی که واسه اون دختر خانوم اوفتاده و با این تصور که دیگه نمی تونه با کس دیگه ای ازدواج کنه و مجبوره با شما باشه به خودتون اجازه دادید هر رفتاری باهاش بکنین و تحمل اون رو تموم کردید.. بهتر اول رو خودتون کار کنین بعد واسه آشتی یا هر چیز دیگه اقدام کنید.
    و به اینم فکر کنین که اون دختر بار اول با شما... این حرف که از قصد منو عصبی می کنه خیلی خیلی غیر منطقی و برای توجیه خودتون هت...
    هر چند که از نظر بنده این رابطه از همون اول از پایه مشکل داشته و نباید اینجور ازادانه و افسار گسیخته می بود هر چند که از روی عشق یا علاقه باشه...

  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    211
    Array

    RE: بدترین روزهای زندگیه یک پسره تنها

    سلام احسان جان...به تالار همدردی خوش امدی..
    ماجرا را خواندم اما برایم عادی بود احسان عزیز.....اینقدر به خودت سخت نگیر شما اولین نفر و آخرین نفر نیستید که دچار چنین مشکلی می شود...کمی ارام باش..

    در نوشته های شما چند نکته توجه مرا به خود جلب کرد ::
    1>>>شما نوشته اید:::هفته اول دوستیمون با موافقت هر دومون با هم سکس داشتیم. هرچه بیشتر و بیشتر می گذشت علاقه من به اون بیشتر می شد،هر هفته با هم سکس
    داشتیم که نه از روی هوس که بلکه از روی علاقه و عشق بود.

    پاسخ>>>اولین خطا در رابطه دوستی را مرتکب شده اید یعنی متوسل شدن به ارضا نیاز طبیعی و متقابلا حساس شدن به یکدیگر و به وجود آمدن یک حس دوست داشتن عمیق برخاسته از ارضا این حس:::به نظرت احسان جان چرا بعد از سکس ..بنا به گفته خودت هر چه می گذشت علاقه شما به او بیشتر می شد:::>>بسیار روشن است این حسی که شما نام آن را علاقه می گذارید علاقه نیست یک حس نیاز است که منجرب به ایجاد علاقه کاذب در شما می شود...شما هر روز که می گذشت به ارضا نیاز علاقه مند می شدید و به با او بودن و احساس آرامش و لذتی که در کنار او داشتید...

    شما نوشته اید>>::همه چی تقریبا خوب بود تا من فارغ التحصیل شدم.لی دوری ما از هم با فارغ التحصیل شدن من بیشتر رو من تاثیر گذاشت و منو به یک
    آدمه بهونه گیر تبدیل کرد که با کمترین چیز شروع به فریاد های بلند می کردم و بد ترین
    ناسزاها و فحش ها رو نسارش می کردم.اون که اوایل سکوت می کرد بعد ها خودشم
    تا حدی تلافی می کرد.

    پاسخ>>>>به نظرت چرا تبدیل به یک آدم بهانه گیر و عصبانی شده بودید ..خب جواب کاملا روشن است بدلیل دوری از او و نتوانستن ارضا نیاز چه از لحاظ جنسی و چه عاطفی و این عدم ارضا خود باعث به وجو آمدن نگرش های منفی در شما نسبت به آن دختر می شود که نمونه اش هم می تواند:::"غیرت داشتن به او ...و فکروخیال های منفی در مورد خیانت او...
    پس این چنین می شد که وقتی از او دور بودید این حس در شما به وجود می امد..

    در ضمن احسان عزیز دست روی قرآن گذاشتن...قسم خوردن.....در شرایطی که شما و او داشتید و احساس کاملا بر شما متسلط بود نمی تواند مدرک خوبی برای ادامه رابطه و نشان دادن حس دوست داشتن باشد...

    توصیه::::>>>فعلا قطع رابطه...(که البته قطع کرده اید) و عدم تماسی با ایشان .....تا در این مدت علاوه بر اینکه احساس نیازتان کمتر شود ...بتوانید بدور از احساس تصمیم درستی بگیرید...
    ولی توصیه می کنم حتی بعد از سپری شدن مدتی رابطه خود را ادامه ندهید....

  4. 5 کاربر از پست مفید حسین پور تشکرکرده اند .

    حسین پور (دوشنبه 21 اردیبهشت 88)

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    190
    Array

    RE: بدترین روزهای زندگیه یک پسره تنها

    مثل هميشه نقاب جان ريز به ريز و مو به مو همه چيز رو گفته
    جساراتا شما هر جور خواستي باغزاله خانم رفتار كردي حالا انتظار قربون صدقه ازش داري؟بهش فرصت بده بتونه تصميم بگيره خب

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 11 مرداد 89 [ 18:17]
    تاریخ عضویت
    1388-2-08
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    2,963
    سطح
    33
    Points: 2,963, Level: 33
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بدترین روزهای زندگیه یک پسره تنها

    از همتون واسه راهنماییتون ممنونم.
    شاید همتون فکر کنید من با اون چیکار کرده ام؟ولی وقتی می بینید بهتون دروغ می گه؟وقتی می بینید شب ها گوشیش در حال مکالمه هست؟وقتی شب کنکور ارشد با هاتون قهر می کنه که امتحانو خراب کنید؟وقتی می بینید اس ام اس اشتباهی که به پسر عموش زده واسه شما می یاد؟و...آیا شما عصبانی نمی شید؟وقتی آروم ازش جواب می خوام گوشیشو خاموش می کنه....بازم می گید من کوتاهی کردم؟
    به خدا دوسش داشتم و دارم.عشقم رو هوس نبود.اگه بود با کسای دیگه دوست می شدم و با اون تموم می کردم نه اینکه بعد از 2 سال هنوز متعهد باشم.
    شاید فکر نمی کردم روزی اون بخواد منو ترک کنه.چون فکر می کردم از همه نظر وابسته به
    منه.راستش بخاطر اون گوشه گیر و تنها شدم.تمام دوستام و رفیقام ترکم کردند.
    حالا به هر دری زدم و اون قصد نداره ادامه بده.من فقط می خوام راهی پیدا کنم که فراموشش کنم.ولی کاری که واسه اون مثل آب خوردن بود واسه من مثل کندن کوه شده.

  7. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 شهریور 89 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    75
    امتیاز
    3,299
    سطح
    35
    Points: 3,299, Level: 35
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    64

    تشکرشده 64 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بدترین روزهای زندگیه یک پسره تنها

    شما كه پرده شو برداشتين بايد دنبالش بري و هر طور شده راضي اش كني چون اگه اون با شما نباشه با كس ديگه خودشو ارضا ميكنه و اخرش بدبختي تو را خدا تنهاش نزار مخصوصا كه دانشگاه شما خوالي مشهده

  8. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 11 مرداد 89 [ 18:17]
    تاریخ عضویت
    1388-2-08
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    2,963
    سطح
    33
    Points: 2,963, Level: 33
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بدترین روزهای زندگیه یک پسره تنها

    می دونم.ولی الان که گوشییش خاموشه.10بار تا حالا رفتم دانشگاه ولی یا اون تو خوابگاه می مونه و نمی یاد یا...
    چیکار می تونم بکنم؟
    اون موقع من گفتم مواظب باشیم،ولی اون گفت نگران نباش.مشکلی پیش نمی یاد.بعد از پاره شدن گفت
    ناراحت نباش خودم خواستم.هیچ گناهی به گردن تو نیست.
    حتی بارها به من گفت احسان اگه بخاطر پاره شدن پرده بکارتم داری ادامه می دی همین الان جدا شو ولی
    من بیشتر ادامه دادم چون دوسش داشتم و هم دیگه اون دختر نبود.
    به پاش بیفتم؟از یه طرف با اون فحش هایی که آخرین بار بهش دادم و اونم داد روم نمی شه...هر چند که اونم به من ناسزا گفته،ولی ناسزا های من نه از ته دلم که از روی عشق
    افسار گسیخته من بود.بخدا نمی خواستم این جوری بشه.باور کنید.
    دیگه دنیا وآخرتم هم رو دارم مثل عشقم از دست می دم.
    چیکار کنم؟
    از همتون خواهش می کنم،به دادم برسید.
    وای بر من..........

  9. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    190
    Array

    RE: بدترین روزهای زندگیه یک پسره تنها

    شما به قول خودت چون حتی فکرشم نمیکردی که غزاله ترکت کنه چون یه چیز مهم پیش شما جا گذاشته خیال کردی حاظره همه جوره تحملت کنه!!به اون هم بر خورده و احساس بیخود و بی عرضه بودنش باعث شده حالا یه انتقام سخت از شما بگیره
    احتمالا براش مهم نیس که دیگه دختر نیس و ....... و دیگه رابطشو با شما از سر نگیره!!
    بهر حال دعا کن هم برای اون هم برا خودت!!
    خدا بزرگه!!

  10. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 22 آذر 88 [ 22:18]
    تاریخ عضویت
    1387-9-24
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    3,411
    سطح
    36
    Points: 3,411, Level: 36
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    98

    تشکرشده 100 در 62 پست

    Rep Power
    34
    Array

    RE: بدترین روزهای زندگیه یک پسره تنها

    دیشب مغازه دوستم بودم....هومن......هفته ای 1-2 بار بهش سر میزنم........بحث شد.....میدونی چی شد نتیجش؟....احمقانه ترین کار یه پسر این میتونه باشه که با یه دختر س-ک-س داشته باشه.........همین..........

    ......................
    ..........
    همون دختری که می خواد باز با من باشه,با یه خرج کوچیک ، می تونه پاکدامن باشه!:cool:
    .................................

  11. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    142
    Array

    RE: بدترین روزهای زندگیه یک پسره تنها

    سلام:
    عجب داستان زندگی....من رو که به لرزه انداخت....
    سراسر اشتباه بود..از اول تا آخر و حتی همین الان....
    تمام ارتباط شما از روی احساس صرف بوده نه شناخن....و به نظر من اصلا عشق نبوده و حرف شما که می فرمایید از عشق بوده نه هوس اصلا منطقی نیست..هیچ پسر یا دختری وقتی عاشق کسی است یک عشق حقیقی اول عاشق روحیات و شخصیت و پاکدامنی طرف مقابلش میشه و براورده کردن نیازهای چسمی آخرین پله عشق است اونم برای کمال روح و جسم دو طرف ولی شما از آخر شروع کردید...و ببخشید با سر هم سقوط کردید...
    از همان ابتدا نه اون خانم به شما و نه شما به اون خانم احترام نذاشتید..چرا؟چون زود وارد حریم هم شدید....
    به هر حال کار به اینجا کشیده و حالا شما بعدا با دور شدن از وی دچار حملات پرخاشگری شده اید....
    فحش و ناسزا و....وتازه توجیه می کنید که فحش من از روی عشق بوده!!!!!!!!!
    و اکنون این همه عجزو لابه به نظر من به خاطر عدم اطمینان شما به وی و اینکه کس دیگری وارد حریم او شود شما را پرخاشگر تر می کن..
    این یک سیکل معیوب است و مدام تکرار می شود...حتی اگر الان جواب شما رو هم بده لحظه ایست و مطمئنا باز هم این اتفاق تکرار میشه...
    ولی اصل موضوع چکار کنیم؟
    اول میشه بگید هدفت از بدست آوردن وی چیه؟
    چرا تو همون مدت که با هم ارتباط داشتید رسما ازدواج نکردید؟
    و الان اصلا چی می خوای ازش؟
    می خوای بازم بیاد باهات باشه..می خوای فحشش می دی قربونت بره؟می خوای با هیچکس نباشه ؟
    اول هدفت رو معلوم کن...چی می خوای؟تا کجا می خوای بری؟
    در ضمن به نظر من این راهش نیست ..شما باید پرخاشگری خود را سریعا کنترل کنید...اصلا نمیشه این طور....
    در ادامه قبول شما یا این خانم س... داشتید ولی گویا اون خانم به هر دلیل با این موضوع مشکلی نداره..خوب شما با این همه شک...و پرخاشگری می خوای باش چکار کنی؟
    زندگی که همش قربون صدقه نیست...
    ازش فاصله بگیر ....هیچ کاری هم نداشته باش بهش....خودت رو خوب بساز و بعد با سر بلند پیشش برو اونم نه به خاطر جسمش یا عذاب وجدان یا دلسوزی....
    به خاطر روحش.....
    موفق باشی.......


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ،،اخلاق و عادات بد روزمره من ،،یه روزمرگی بیخود
    توسط ARAM-ESH در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: پنجشنبه 16 مرداد 93, 16:33
  2. پسر مجردي هستم وزني كه يكسال از خودم بزرگتره رو دوست دارم
    توسط f14 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: شنبه 01 مهر 91, 18:39
  3. مشخص نمودن میزان اضافه وزن یا کمبود وزن(bmi)
    توسط keyvan در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 02 تیر 91, 14:02
  4. نامه آبراهام لينکلن به آموزگار پسرش
    توسط erfan25 در انجمن ادبیات و عرفان
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 16 بهمن 87, 20:34

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:53 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.