سلام دوستان
توی چندتا از تاپیک هایی که دوستان در تالار ایجاد کرده بودند خوندم که اگه کسی دلتون رو شکست بهش چی می گین و یا موضوعاتی از این قبیل ،البته همشون مواردی بودند که منظور همسر و یا دوست بود .
اما اگه کسی که دلتون رو می شکنه مادرتون باشه بهش چی می گین ،اصلا چی می تونین بگین ؟؟؟؟؟؟؟؟
سال های زیادیه که این بغض تو گلومه ،آخه شما بگین مگه مادر نماد محبت نیست پس چرا این همه بی مهری ؟؟؟؟؟؟؟؟
بزارین واضح بگم من همیشه تو زندگیم اولین طعنه ها و کنایه ها رو از مادرم شنیدم ،(از نظر اون من یه آدم بی عرضه ام که مثلا حقوق آنچنانی نمی گیرم و یا تو این سن هنوز مجردم ،بیشترین کنایه هاش هم تو همین مورده)از کسی که حداقل ازش توقع داشتم اگه نمی تونه تو خیلی از موارد کمکم کنه اما حداقل می تونست با هام هم دردی کنه یا حداقل نمک رو زخمم نپاشه.
برای اطلاع دوستان من 24 سالمه ،فوق لیسانس هستم و بلافاصله بعد از فارغ التحصیلی مشغول تدریس در یک دانشگاه سراسری شدم ،هر چه که دارم و هر کسی که هستم مرهون لطف پایان ناپذیر خداوند هستم اما خوب خیلی ها تو فامیل یا آشناها به موقعیتم حسادت می کنند ،کلا از بچگی مورد توجه فامیل بودم و همیشه رو من یه جور دیگه حساب می کردند .
اما با همه اینا نظر مادرم بیشتر از هر کسی تو زندگی واسم مهم بوده و هست و همیشه حرفاش تاثیر مستقیمی رو ی میزان اعتماد به نفسم داشته .
با وجود همه بی مهریهاش و کنایه هاش همیشه احترامشو حفظ کردم و البته خواهم کرد
اما واقعا ازش دلگیرم .
دوستان
از اینکه وقتتون گرفتم معذرت می خوام.
برقرار باشیدو سبز![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)