به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 29
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 آبان 88 [ 06:17]
    تاریخ عضویت
    1387-12-20
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    3,203
    سطح
    35
    Points: 3,203, Level: 35
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 25 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دغدغه های زندگی مشترک و حس بد خیانت

    سلام دوستان
    علی رغم میل باطنی که معمولا" کمتر از دغدغه ها و گرفتاریهای خودم برای دیگران می گم . اعتقادم به انرژی مثبت به اطرافیانم هست اما جون همدیگر ور نمی شناسیم ودرعین حال همراه هم هستیم تصمیم گرفتنم براتون بنویسم .خوشحال میشم نظرتون رو درخصوص رفتار و روشی که همیشه داشته ام و حالا مصمم تر تصمیم به ادامه دارم بدونم .برای اوندسته از عزیزانی که درخصوص خیانت همسر گله دارند می نویسم تا بدونند از بد بدتر هم هست پس صبور و امیدوار و با تدبیر باشید .15 سال از ازدواجم میگذره یک ازدواج فامیلی که تقریبا" از خواستگاری تا ازدواج و ریش سفیدی بزرگهای فامیل وسخت گیریهای بابا 4 سال زمان گذشت . فرزند بزرگم 13 سال و کوچکتر 7 سال . کارمند و اغراق نباشد قابل اعتماد ومورد قبول همکاران و آشنایان .خوب صحبت می کنم ، اهل شعر و شاعری وباذوق ، مرتب و خوش لباس ، آرام و بسیار صبور ، خانه دار و پر رفت وآمد واز نظر چهره و اندام جزء افراد قابل تحمل و به نظر اطرافیان زیبا ، از همسرم 10 سال کوچکترم وبسیار اهل مطالعه . واما همسرم دارای تحصیلات عالی ویکی از مدیران عالی رتبه وبسیار موفق .وجهه ی اجتماعی خوب و قابل اعتماد اطرافیان ، بسیار زیرک وبا قدرت نفوذ کلام زیاد . مغرور و متاسفانه بسیار از خود متشکر . اهل حسادت ، خساست و سایر عادات بد سطح پائین نیست در بیرون بسیار صبور ولی در منزل زود عصبی و از کوره در می ره به علت مشغله زیاد ومسئولیت معمولا" در امور منزل جدا از خرید که انصافا" همیشه به نحو عالی انجام داده بقیه امور حتی بیماری و درمان و درس بچه ها با منه . همیشه آشنا به وظایف بودم وسایل شخصی و لباساش همیشه مرتب وهمه وقت چه در زمان تحصیل و پایان نامه چه حتی در امور متفرقه کاری در کنارش وهمراهش .در هنگام ورود به خونه همیشه به استقبالش اومدم و چای و شربت ومیوه آماده تا هر کدام تمایل داشت استفاده کنه ، بچه ها مودب و مرتب در کنار پدرو عاشق او و متقابلا" همسرم هم عاشق بچه ها .تا دیر وقت در تماشای تلویزون ، اخبار روز ، کتابی که داریم مطالعه اون روهمراهی می کنم ودارای رابطهی بسیار احترام آمیز و صمیممی با خانواده هاو ... . اینها رو گفتم که مطمئن باشید تا جایی که توان بوده تلاش شده همیشه همه چیز عالی باشه اگر کاستی بوده دلیل به بی توجهی نبوده توانم همین قدر بوده .جساراتا" در زمینه جنسی دارای رابطه ی خیلی گرم و بسیار متنوع .آیا با وجود این همه نزدیکی و رفاقت حق من خیانت آن هم به کرار بوده ؟ وجالب آنکه متاسفانه درجواب سئوالهام که در نهایت ادب و صبوری هست میگه من این ایرادو دارم در کنار سایر خوبیها مشکلی نیست و میگه دلیل منطقی نداره تنوع طلبی جنس مرد . ومن همیشه نگران از آبروی او و خانواده و بچه ها و موقعیت شغلی . بارها خاطر نشان کردم حیف تو با این همه خصوصیات خوب بیا به کمک هم اصلاح کنیم واو در پاسخ قولی نمی دم و این رو عیب بزرگی نمی دونم منکه از شما ها چیزی کم نمی ذارم تو که اینهمه صبوری و عاشق من بذار شوهرت بهش خوش بگذره و من فقط سکوت می کنم و نگاه پر افسوس .

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    189
    Array

    RE: دغدغه های زندگی مشترک و حس بد خیانت

    نقل قول نوشته اصلی توسط شکوه شب
    واو در پاسخ قولی نمی دم و این رو عیب بزرگی نمی دونم منکه از شما ها چیزی کم نمی ذارم تو که اینهمه صبوری و عاشق من بذار شوهرت بهش خوش بگذره و من فقط سکوت می کنم و نگاه پر افسوس .
    ببخشید اونوقت واکنش شما هم سوختن وساختن بوده؟البته با وجود 2تا فرشته که توی خونه دارین احتمالا همین بوده!!حالا تصمیم خاصی دارین؟

  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 27 شهریور 89 [ 17:39]
    تاریخ عضویت
    1387-8-24
    نوشته ها
    1,569
    امتیاز
    8,965
    سطح
    63
    Points: 8,965, Level: 63
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    484

    تشکرشده 502 در 230 پست

    Rep Power
    172
    Array

    RE: دغدغه های زندگی مشترک و حس بد خیانت

    خیانت در هیچ مرحله ای قابل دفاع نیست! به خصوص با بهانه ای به نام تنوع طلبی مردانه!! این رفتار ایشان کاملا متضاد با همه معیارهای انسانیست و ضربه های بزرگی را در آینده به کانون خانواده می زند. شما تصور می کنم خیلی با این قضیه ساده برخورد کردید! ایشان اصلا همچنین حقی ندارند که خیانت کنند، آن هم در شرایطی که اذعان می کنند مشکل از خودشان است. اندکی محکمتر برخورد کنید و از او بخواهید رفتارش را تغییر دهد و توضیح دهید که این اصلا با مسئله ای به اسم صبر مرتبط نیست! هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد در شرایطی که هیچ گناه و تقصیری نداشته است با او همچنین برخوردی شود.

  4. 3 کاربر از پست مفید sorena_arman تشکرکرده اند .

    sorena_arman (یکشنبه 22 آبان 90)

  5. #4
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: دغدغه های زندگی مشترک و حس بد خیانت

    عزیزم شوهرت مشغول توجیه کردن است و الی رقم اینکه دوست ندارم داوری داشته باشم مثل اینکه شوهرت خوابهایی دیده !

    با این حرفها و عقاید شوهرت اگر صد در صد بگوئیم اوامروز کار واقعا بدی انجام نمی دهد ولی باورهایش یک مقدار خطرناک و مسئله ساز است که قطعا در آینده در گیر پروژه هایی نه چندان جالب خواهید شد . به نظرم اگر می توانی ایشان را به مشاور ببر و بگذار روی ایشان کار کنند و ....
    قبل از وقوع حادثه باید فکری کنی . گاهی آدمهای زرنگ هم پایشان گیر می کند و به قول قدیمی ها یک بار جستی ملخک ، دو بار جستی ملخک و.... آخرش چی ؟! روزی که در یکی از این رابطه ها پایش گیر کند و به تمام افراد دخیل در رابطه آسیب برساند ؟!

  6. 2 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (یکشنبه 22 آبان 90)

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 مرداد 89 [ 13:38]
    تاریخ عضویت
    1387-7-28
    نوشته ها
    90
    امتیاز
    3,983
    سطح
    40
    Points: 3,983, Level: 40
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دغدغه های زندگی مشترک و حس بد خیانت

    متاسفم دوست عزیزم به نظر من اون آقا کار غلط خودشو می خواد توجیه کنه و از اونجایی که شما واکنشی نشون نمیدید خوب خیالش راحته به نظر من اون لیاقت شمارو نداره حیف شما برای این آدم

  8. کاربر روبرو از پست مفید shabetarik تشکرکرده است .

    shabetarik (یکشنبه 22 آبان 90)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 26 اسفند 90 [ 18:20]
    تاریخ عضویت
    1387-11-21
    نوشته ها
    182
    امتیاز
    3,780
    سطح
    38
    Points: 3,780, Level: 38
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    96

    تشکرشده 91 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دغدغه های زندگی مشترک و حس بد خیانت

    واقعا متاسفم که آقایون حتی در این سن و سال و با داشتن فرزند بزرگ بازهم دست از چنین عمل شنیعی بر نمی دارند. البته شما نگفتید مگه میشه هیچ اقدامی نکرده باشید؟همینطور نشستید و حرصشو میخورید؟اصلا این کوته فکرانی که با شوهرتون رابطه دارند رو میشناسید؟ شوهرتون از کسی حساب نمیبره؟ خب به نظر من باید بهش اخطار بدید که در صورت ادامه تنوع طلبی همه زندگی اش را از دست خواهد داد
    ویونا

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 آبان 88 [ 06:17]
    تاریخ عضویت
    1387-12-20
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    3,203
    سطح
    35
    Points: 3,203, Level: 35
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 25 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دغدغه های زندگی مشترک و حس بد خیانت

    سلام عزیزان
    از دقت نظر و توجه همگی متشکرم . تقریبا" همگی شما دوستان سئوالتان این بود که واکنش من چه بود ؟ اولا" تغییر رفتار و فکر ایشان بر می گرده به تقریبا" 4 سال قبل تا حالا و متاسفانه در اثر تحت تاثیر قرار گرفتن از یکی از دوستان صمیمی ایشان که این نوع روابط را به طور افراطی تعریف و تمجید می نمود و از لذت و شادابی آن و تاثیر خوب بر روحیه و در نتیجه بازخورد خوب آن در زندگی و کار بسیار می گفت ( ناگفته نماند این دوست خود دارای زندگی مشترک بسیار بیمار و بقولی طلاق عاطفی با همسر است که در طول این سالها همیشه من سنگ صبور همسرشان بوده ام و البته محرم ) و همچنین معرفی سایتهایی از این دست .
    در طول این مدت بارها جسته و گریخته و غیر مستقیم بر اثرات بد این روابط اشاره داشته ام مقالات مختلف و کتب بسیاری تهیه نمودم خودم مطالعه کرم چون می دانستم ایشان هم کتبی که من می خوانم خواهند خواند تا در پایان باهم در مورد موضوع آن صحبت کنیم ( این یک روش دیرینه در منزل ماست ) وحتی چند بار مستقیم و بسیار محکم تذکر دادم . 3 سال پیش متوجه پنهان کاری او در زمینه تلفن همراه شدم از طرفی به صحبتهای همکار سابق که مثلا" دوست بود متوجه بعضی نکات شدم که نشان دهنده روابطه ی پنهانی با هم بود تا مطمئن نشدم اقدامی نکردم تا اینکه بالاخره متوجه یکی از قرارهای ملاقات شدم چون شک به دوستم برده بودم نزدیک منزل ایشان درون خودرو منتظر ماندم حدسم درست بود همسرم به دنبال او آمده بود . برگشتم قانع شدم حدسم درست است . ضمن بررسی جوانب دنبال علت در خود گشتم و وارد عمل شدم تا او از خطرات احتمالی مطلع شود ولی متاسفانه او خود را آنقدر زرنگ می دانست که فکر نمی کرد من متوجه شدم و صحبتها را بر اساس حس زنانه می دانست . دیدم غیر مستقیم جواب نمی دهه ( بیمار اگر بیماری خود را قبول نکند محال است درمانش با حاذق ترین پزشکان جواب دهد ) . کنترل تلفن همراه علی رغم میل باطنی که پلیس بازی و ورود به مرز خصوصی هر کس حتی همسر را جایز نمی دانم شروع کردم در پی مچ گرفتن و اثبات صحبتهام برآمدم . بد نیست بدونید در پی این کنترل رابطه ی معیوب دیگری با یکی از همکارانش که سابق کارآموز ایشان بود هم کشف شد ( رابطه در حد مکالمه تلفنی البته مراوده های خصوصی ) که با برخورد جدی من و تذکر هم به همسرم و هم به آن خانم جمع شد که با به فضاحت کشیدن همسرم و خرد کردن غرور او و مقصر کامل دونستن ایشان ومعرفی شخص دیگری از همکاران به عنوان دوست جدید همسرم همراه بود . دیگر همسرش به شدت بهم ریخته بود بعدها متقاعد شدم شاید در برخورد با همکار خانمش زیاده روی کرده بود چون آن خانم مشکل خانوادگی داشت و همسرم همیشه مشاور خوبی بود و به این جهت به هم نزدیکتر شدند ولی از جانب همسرم مطمئن شدم قصد نبوده این بار آن خانم در برقراری روابط و گویا یک جورایی علاقمند به همسرم شده بود مورد سوم رو هم که درخصوص دیگر همکار همسرم بود ان خانم به دروغ حتی در محل کار شایع کرده بود همسرم سوگند یاد کرد دروغه بارها تذکر داده که خانم زیاد با من تماس نگیر و خودت مشکلات رو حل کن همچنین از دوسال قبل محل کار آن خانم را عوض کرده بود بقول شوهرم اینها تنها کارهایی بود که میتوانست بکند . لازم نیست بگویم که در صحبتها با آن خانم چطور از همسرم دفاع نمودم و همیشه در کنارش بودم حتی متاسفانه تلفنهایی به من می شد و حتی به همسرم و همکار سوم که تهدید بود اما من پشت شوهرم را خالی نکرم و به قولی از آب گل آلود ماهی نگرفتم بگذریم که در این مخمصه و فشارها همسرم من رو مقصر می دانست که اگر به آن خانم تذکر نمی دادی این جریانها پیش نمی آمد و حالا که فهمیهده بودی حساسیت نشون نمی دادی می ذاشتی ادامه داشت و ...
    برگردیم به موضوع دوستم ، پس از کنترل تلفن همسرم چندین مرتبه شماره همراه دوستم مشاهده شد که این بار تذکر ندادم بلکه با دلیل محکم و نشان دادن شماره به او فهماندم همه چیز برملا شده ابتدا انکار کرد جان بچه ها رو قسم خورد این شماره رو نمی شناسه راست می گفت دوستم با اون شماره مزاحم تلفنی ومسج های خصوصی می فرستاد تا به قول خودش همسرم رو امتحان کننه و همسرم کنجکاو شده بوده این شماره کیه به همین علت شماره تماسها رو از تلفنش حذف نکرده بود و اینجور ی مچش رو گرفتم بشدت عصبانی شد که به چه حقی به تلفنم دست زدی تصور کنید آن آدم با اعتماد به نفس بالا ، مغرور و از خود متشکر که خود را بسیار زرنگ می دانست و به قول خودش مو لای درزش نمی رفت رو دست خورد . بچه که رفتند رفتم اداره سریع مرخصی گرفتم و برگشتم درمانده تو رختخواب افتاده بود با او صحبت کردم خواستم بپذیره و تمام کننه به هم قول بدیم و من فراموش کنم به او خاطر نشان کردم انسان جایز الخطاست پیش میاد ولی او قبول نکرد و بسیار برخورد بد با من داشت و شروع کرد به گفتن جملاتی از قبیل دوستت ندارم ، برو ، هر چی میخوای میدم تنهام بذار ، محرم رازم نیستی و داری کنترلم می کنی و ... صحبت فایده نداشت قبول نمی کرد رابطه ای بوده وگفت به دوستم زنگ بزنم و بپرسم با این شماره چرا با همسرم تماس گرفته ای . سیاه بازی بود می دانستم مطمئن بودم تا من رفتم اداره و برگشتم با او تماس گرفته و هماهنگیهای لازم رو کرده ولی تماس گرفتم و فقط یک جمله گفتم که خیلی بی معرفتی . ( اون خانم 8 سال از من بزرگتر و خانواده بسیار فقیر و متاسفانه از هم گسسته از چند مادر بودند و من بارها چه از نظر مالی و چه در مشکلات خانوادگی کمکش کرده بودم و در هنگام مصیبت از دست دادن پدر - مادر - برادر همیشه کنارش بودم متاهل بود و دو فرزند داشت بزرگتر ازفرزندان من - همسر معتاد که چند سالی آنها را رها کرده بود از اداره ما استعفاء داده بود که بدلیل نیاز مالی و ترک همسر دوسال اخیر مجدد در شرکتی خصوصی مشغول شده بود ) گریه کرد و تمام مشکلات را گردن همسرم انداخت اینکه سالها او به عنوان مزاحم تلفنی برایش دردسر ایجاد کرده ، اینکه نفوذ کلام داره و مار رو از سوراخ بیرون میاره و غیره .همسرم تعجب کرد که با وجود هماهنگی چرا او همه چیز رو قبول کرد ؟ و باز هم نامردی و بی معرفتی از جانب معشوق و رفقا . تصمیم گرفتم جریان را با پدرهمسرم درمیان بذارم به همسرم گفتم دیوانه شد و بیمار دیدم صلاح نیست فرصت ندم وبقول معرفو شمشیر م بذار نیمه کشیده باشه و پدر شوهر حالا که برای همسرم مهمه آخرین تیر رها شده پس چیزی نگفتم . دوستم به محل کارهمسرم رفت و با من تماس گرفت که بیا می خوام رودر رو بشم سریع رفتم نه به خاطر دیدن حال و روز شوهرم بلکه از آبرو ریزی جلوگیری کنم نذاشتم دوستم داخل بشه رفتم دنبال همسرم اومد پائین ده سال پیرتر بود متاسفانه نه پرسید و نه برداشت برای اولین با زد زیر گوشم دوستم خواست زرنگی کنه و آبروریزی با نرمی با او صحبت کردم که بره و من بخشیدمش به شرط دوباره تکرار نشه رسوندمش و برگشتم منزل در بستر افتاده بود و گفت جمع کنم و برم .
    آرومش کردم متاسفانه دوستم پس از رسوندن من با اون تماس گرفت و گفت که من تشویقش کردم بیاد دم اداره و بقیه داستان . اون موقع جاش نبود ثابت کنم کی حقیقت میگه شروع کردم به پرستاری و دلجویی .
    روز بعد بهتر شد و رفت دانشگاه تدریس .اون دوست نارفیق با من تماس گرف و تمام صحبتهای این چند سال و خوش و بش ها رو گفت و من هر بار گفتم دوستش دارم ، کنارش می مونم و اون مرد خوبیه اشتباه کرده .دوستم ناامید از کاسب شدن از من قطع کردم و متاسفانه من دچار فشار خون بالا و بیهوشی لحظه ای شدم .ظهر پسرم با پدرش تماس گرفت و حال بد منرو گفت سریع اومد بچه ها رو برد منزل یکی از دوستان و شروع کرد به صحبت و نرم کردن من گفت اشتاه بوده مقصره ولی حرفهای دوستم درست نیست او مشکل مالی داشت وام می خواست مراجعه کرده بود و پس از اون ( کمتر از سه سال قبل ) دیگه ول کن نبود جالب بود هرکدوم دیگری رو مقصر می دونست .با او صحبت کردم از شایستگیها و خوبیها و خانواده های معروفمون گرفتم آینده رو براش واضح به تصویر کشیدم و اخطار دادم مسبب آبروریزی یک خانواده بزرگ و معرفو نشو و در مورد آینده بچه ها تذکر دادم و خاطر نشان کردم منکه در کنار بوده و هستم . همه چیز هم برایم مهیا ست کم و کسری ندارم دغدغه ی من به خاطر آبرو و غرور هر دوی ماست . قول داد و تمام .
    دوهفته بعد مجدد دوستم تماس گرفت که همسرم بهش زنگ زده واون فحاشی کرده وقطع کرده .
    شب که اومد خونه چیزی نگفتم خودش گفت اون تماس گرفت و من صحبت نکردم قطع کردم . نگاهی پر سئوال و با تعجب کردم گفتم منکه از شما سئوال نکردم لزومی نداشت بگی ولی به دروغ . پرسید چطور ؟ گفتم اون تماس گرفت و گفت شما زنگ زدید و ... سریع شماره دوستم رو گرفت و گفت من به تو زنگ زدم صداش اومد بله و همسرم گفت بر ذات درغگو و بد لعنت گوشی رو قطع کرد به من گفت اون دروغگو رو خوب شناختم اشتباه کردم و تو حواست جمع باشه اون نیت خیر نداره فهمیده ما هنوز کنار هم هستیم می خواد بینمون رو بهم بزنه . این بود داستان حدود 5 ماه قبل در این مدت چند باری تماس گرفت فهمیدم رابطه کامل بوده و حتی سکس هم داشتند . اما چیزی که آزارم میده شوهرم فهمیهده من چقدر صبورم و چطور برخورد می کنم از حربه عصبانیت استفاده می کننه در اون حالت میگه منو نمی خواد و چرا من این قدر سرسختم نمی ذارم برم و... بعد از عصابنیت میگه تو دعوا شیرینی پخش نمی کنن جدی نگیر . چند باری بحث جدی داشتیم متاسفانه بچه ها فهمیدن مشکلی هست فرزند کوچکم وسواس شده و فوق العاده به ما وابسته لحظه ای نبود رو تحمل نمی کنه بعد از اظهار همسرم چرا نمی ری تصمیم گرفتم برم وسایلمو جمع کردم متاسفانه پسرم بیمار شد و دچار شوک نمی تونست بپذیره این همه گرمی و خوشی زندگی و خونه چی شده که مامان میزاره بره ؟! همسرم اول تشویق کرد برم عصبانی بود وقتی مطمئن شد دارم میرم پرسید به بقیه چی می خوام بگم به اون اطمینال دادم رازش همیشه محفوظه چه کنار هم و چه جدا عصبانی و کلافه بود منتها بهم خوردن تعادل فرزندم منو وادار کرد بمونم . هنوز داریم شدت ضربه سخت اون برخورد نسنجیده خودم رو از بچه ها دور می کنیم لحظه ای ما رو تنها نمی ذارن دائم تاکید می کنه تنهامون نذارین و ... . ظاهرا" متوجه عمل بدش شده ولی تلاشی برای برگشت اعتماد و مرمت این زخم نمی کنه و هنوز در صحبتهاش اینرو ازدسته خیانت نمی دونه و میگه جای ما محفوظه . ضمن اونکه از من ناراحته و میگه مقصر در بروز این فشارها من بودم . همچنین در پی سئوالهای من برای رفع کم و کسری احتمالی حتی در رفتارم میگه همه چیز کامله فقط یک تنوع طلبی کاذب که تو وجود همه ی مردها هست .خالی از لطف نیست بدونید رفتارش هم به گرمی سابق با من نیست تو خودشه و کمتر صحبت می کننه و گاهگاه بهم میریزه و عصابی ولی با بچه ها مثل گذشته عالی

  11. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 تیر 88 [ 06:39]
    تاریخ عضویت
    1387-11-27
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    2,939
    سطح
    33
    Points: 2,939, Level: 33
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    به: دغدغه های زندگی مشترک و حس بد خیانت

    شكوه شب
    به نظر من تو بايد مثل خود همسرت برخورد داشته باشي و تقابل به مثل كني . ( برخورد هاي سرد - بي تفاوتي - ......) عدم علاقه به صحبت و هم كلام شدن - و تمام انرزي خود را صرف فرزندانتان كنيد و به آنها عشق بورزيد .

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 آبان 88 [ 06:17]
    تاریخ عضویت
    1387-12-20
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    3,203
    سطح
    35
    Points: 3,203, Level: 35
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 25 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    به: دغدغه های زندگی مشترک و حس بد خیانت

    فرمایش شما متین
    ولی اگه قرار باشه برای چنین مشکلهایی مقابله به مثل کرد پس چه فرقی بین عمل نادرست او و کردار مشابه من ؟!!!
    همچنین برای مشکلی اینچنینی نمی توانم صورت مسئله را پاک و خودم رو بی تفاوت نشون بدم ضمن اونکه معتقدم هر چیزی که در نظر خودم نادرست باشه و بر درستی نظرم اطمینان حاصل کنم محاله اون عمل نادرست رو خودم انجام بدم بین اون که کارش رو بد می دونم با خودم که قرار باشه این برخوردها را از روی اون کپی کنم چه فرقیه ؟ !
    قبول دارم باید در رفتارم تجدید نظر کنم ، در واقع به قول سعدی درشتی و نرمی بهم دربه است پس گهگاه باید از لاک گفتمان منطقی خارج شوم و بد نیست گاهی هم عصبانی بشم و لحظه ای از مراعات ادب و اصول اتوکشیده ی رفتار اجتماعی خارج بشم . تا نظر دوستان و صاحبنظران چه باشد ؟ ؟

  13. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 تیر 88 [ 06:39]
    تاریخ عضویت
    1387-11-27
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    2,939
    سطح
    33
    Points: 2,939, Level: 33
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    به: دغدغه های زندگی مشترک و حس بد خیانت

    شكوه شب با سلام و عرض ادب مجدد
    به نظر من گاهي وقتها بايد در مقابل اعمال و اخلاق بعضي افراد مشابه خودشان برخورد كرد تا انسانها تحقير نشوند.با صبوري هايت خودت را خيلي ضعيف نشان داده اي و همين مسئله باعث شده تا او هربار جرات بيشتري پيدا كنه و دوستان جديد تري براي خود بدست بياره . منظور از بي تفاوتي اين بوده كه با او مثل گذشته اي كه تعريف كرده بودي نباشي ( برخورد سرد و بي روح . عدم نشان دادن عشق و علاقه . عدم نياز به او از هر حيث .) و خود را سرگرم كارهايي كني كه ارتباطي با او نداشته باشي . از جمله ورزش . پارك . كوه . سينما . مطالعه . با دوستان مهماني داشتن و ووووو.


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:33 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.