خدايا با من قهري ...!!!

[آرمان 26]

-بنده ي من نماز شب بخوان که يازده رکعت است...
- خدايا! خستـه ام، نمـيتوانم نيمه شب يازده رکعت بخوانم!
- بنده ي من! قبل از خواب اين سه رکعت را بخوان...
- خدايا! سه رکعت زياد است!
- بنده ي من! قبل از خواب وضو بگير و رو به آسمان کن و بگو
- خدايا! من در رختخواب هستم و اگر بلند شوم، خواب از سرم ميپرد!
- بنده ي من! همان جا که دراز کشيده اي تيمم کن و بگو يا الله...
- خدايا! هوا سرد است و نمـيتوانم دستانم را از زير پتو بيرون بياورم!
- بنده ي من! در دلت بگو يا الله، ما نماز شب برايت حساب ميکنيم.....

بنده اعتنايي نميکند و مـيخوابد.....
- ملائکه ي من! ببينيد من اين قدر ساده گرفته ام، اما بنده ي من خوابيده است. چيزي به اذان صبح نمانده است، او را بيدار کنيد، دلم برايش تنگ شده است،امشب با من حرف نزده است...
- خداوندا! دو بار او را بيدار کرديم، اما باز هم خوابيد...
- ملائکه ي من! در گوشش بگوييد پروردگارت، منتظر توست...
- پروردگارا! باز هم بيدار نمـيشود!
اذان صبح را مـيگويند، هنگام طلوع آفتاب است...
- اي بنده! بيدار شو، نماز صبحت قضا مـيشود...
خورشيد از مشرق سر برمـي آورد. خداوند رويش را برمـيگرداند.
ملائکه ي من! آيا حق ندارم که با اين بنده قهر کنم؟
واي نه ... !
خداي مهربونم..... با منم قهري.....؟؟!
ولي باز هم خدا بنده اش رو مي بخشد
و باز هم ... !

[دانا]

خب خیلی از بنده های خدا کارایی که خدا گفته انجام نمی دن اما بازم خدا نگاشون می کنه جوابشونومیده اما بعضیا رو که حداقل واجبات خدا رو انجام می دن اما بی اعتناست خدا بهشون چرا ؟ چرا خدا هر کسی رو بخواد هدایت می کنه؟ چرا میگه هر کسی روبخوام روزی میدم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

[m.mouod]

سلام

دانای عزیز اینکه بعضی از بنده های خدا با اینکه خیلی خوبن یا لا اقل بد نیستن اما گاهی یا حتی میشه گفت همیشه گرفتارن یا اگه چیزی از خدا می خوان دیر بهشون میده یا نمیده ، دلایل مختلفی داره .

بعضی ها چون خیلی خوبن و خدا خیلی خیلی دوستشون داره ، دیرتر بهشون جواب میده برای اینکه اونا خیلی خوب با خدا درد دل و راز و نیاز می کنن و خدا از این کارشون لذت می بره و می فرماید اگه حاجتشونو زود بدم دیگه کمتر باهام حرف میزنن .برای همین این دسته ممکنه فکر کنن که دیگه باید چیکار کنم که خدا ازم راضی باشه .من که سعی می کنم خوب باشم و لا اقل از خیلی ها بهترم و ...

و اما دسته دیگه ، کسایی هستن که به قول شما با گروه اول خیلی خیلی فاصله دارن و شاید اصلا" واجباتشون رو هم انجام ندن و حتی ممکنه انسان شرور و ضالمی هم باشن اما با این وجود خیلی وقتها زودتر از بقیه حاجت روا می شن که اونم دلیلش اینه که خدا خودش می دونه که اگه این بنده اش رو همین جوری رها کنه کارش به جاهی باریک و خطرناک میکشه و خلاصه باعث بدبختی دیگران هم میشه و ... بنا براین زودتر اونا رو به مقصودشون می رسونه که ممکنه همین مقصود و خواسته شون باعث بیشتر غوطه ور شدنشون در گناه باشه ( همون سنت استدراج منظورمه = یعنی به تدریج هلاک شدن و به خود رها شدن) و خدا نکنه که خدا بنده ای رو به خودش واگزار کنه.

[sayehhaye_mah]

سلام به دوستان

آرمان عزيز گزيده زيبايي بود و منو خيلي تحت تأثير قرارداد ممنونم دستت درد نكنه ...
فقط يه چيز مي تونم بگم و اون اينكه در طول اين مدت تنها يه چيز را فهميدم كه به دليل شتابكاري ما و كم بودن ميزان حكمت ما از علم و حكمت خداوند در كارها و انداختن تأخيرش در برآورده شدن چيزي كه ازش مي خواهيم بخاطر اينه كه لازم نيست در اون زمان انجام بشه و ما خيال مي كنيم خدا ما رو فراموش كرده نه اينطور نيست به تجربه به من ثابت شده كه اون چيزي كه مي خواهيم اگر به نفع ما نباشه و يا در زمان و وقتش نباشه اينقدر به تعويق مي افته تا زماني كه ما كاملا به حكمت خدا اعتماد پيدا كرديم اونوقت محقق مي شه

[زمانه]

خدايا مرا ببخش....اگر بر خلاف جریان رود توست...مرا ببخش ، اگر شادابم و جسور...اگر بی عقلم و عاشق

خدایا مرا ببخش..اگر بر خلاف طبیعت تو آفریده شده ام..

اگر ذره ذره ی وجودم را از عشق آفریده اند.. اگر عشقم گناهی نابخشودنی است و اگر گناهم را دوست می دارم

خدایا مرا ببخش..مرا ببخش اگر هیچ گاه فراموشت نکرده ام...

مرا ببخش اگر شاخه های تاریک ، و علف های هرز را کنار زده ام و به روشنایی ، و به نور رسیده ام...

مرا ببخش اگر باران را با دست های پست خود آلوده ساخته ام..

مرا ببخش اگر بر زمینت پای می گذارم و اگر به شوق دیدن تو در آسمانت ، پرواز می کنم...

مرا ببخش اگر با چشمان خود خورشید را در انبانه ی سینه ام انباشته می کنم...

مرا ببخش اگر مترسک باغچه ی قلبم ایمانم را پرواز داده است و اگر تو رادر میان خوشه های قلبم پنهان ساخته ام...

مرا ببخش اگر فراموش کرده ام نام تو را و اگر با طنین لب های او به نام های تو می رسم...
خدایا مرا ببخش اگر اینگونه ام....

خدایا مرا ببخش

وای از روزی که خدا با ما قهر کند

[شیلا]

ما فکر می کنیم که خدا به نماز خوندن و کارخوب کردن ما نیاز داره در صورتی که ما به اون محتاجیم و چقدر دیر متوجه می شیم .. اون موقع خیلی دیره ...
متاسفانه تنها زمانی که خواسته ای و یا مشکلی داریم خودمون رو بهش نزدیک می کنیم ... حتی اگه این طوری هم باشه اون باز هم ما رو می پذیره ...
خدایا با تمام گناهان و ناپاکی ها باز تنهامون نگذار و از ما رویگردان نباش
خیلی تاثیر گذار بود
ممنون آرمان جان

[AMIRSADRA]

سلام
آرمان عزیز از زحمت شما تشکر میکنم
واقعیت من ازطریق 1ازدوستان درکمال بهم ریخته گی با همدردی آشنا شدم وامروز متن زیبا ی شما وپیش زمینش خیلی براهم ارزشمند بود که شاید جواب 3ماه بهم ریخته گی رو پیدا کردم وخواهش می کنم بازم ازاین گزیده ها قرار بدید

[baran]

من نمیدونم چرا تو زندگی بعضی ادما این همه بدی واسشون پیش میاد . سختی هایی که طاقتشو ندارن و زیرش له میشن ( اعتیاد و افسردگیو...) مگه خدا دوسشون نداره پس چرا کمکشون نمی کنه. با این که خیلی هاشون از خدا می خوان که کمکشون کنه.اگه داره امتحانشون می کنه این دیگه چه جورشه کدوم معلمی میاد شاگردشو زیر بار فشار له کنه.
من نمی خوام پرستش و عبادتم از روی ترس یا نفهمی باشه . می خوام خدای خودم رو از ته قلبم ستایش و نیایش کنم. نمی خوام از ترس جهنم نماز بخونم .
من قبل از این که این اتفاق(http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=6368) بیفته خیلی با خدا حرف زدم نمازخوندم دعا کردم نذر کردم.هیچ وقت هم نگفتم که حتما بشه.می گفتم خدایا هر جوری که خیر و صلاحم توشه بشه ولی به من نشون بده که از رو حکمتت بوده و دلم رو روشن کن این جوری نشه که نفهمم بخاطر اشتباهات خودم( حالا یا انتخاب غلط یا رفتارهام...) بوده یا خواست تو بوده به صلاحم نبوده.
ولی خدا هیچ توجهی به من هنوز بعد از 1.5 ماه نکرده هنوز سردرگمم هر چی باهاش حرف میزنم اصلا جوابم نمیده . گاهی حس میکنم اصلا توجهی بهم نداره . گاهی میگم نکنه همش توهمات منه و این چیزا که بهش اعتقاد دارم اصلا وجو نداره بعدش میگم خدایا خودت نشونم بده بهم بصیرت بده ولی خبری نیست که نیست..
خدایا خدایا خدایاااااااااا با من قهری؟

[sayehhaye_mah]

باران عزيز

ما همه در يه مقطع زماني توي زندگي خودمون به اينجايي كه شما هستيدمي رسيم مهم اينه كه شايد الان در حال آزمايشي يعني خدا مي خواد واقعا بدونه همه اون چيزي كه ادعا مي كني و اون توكلي كه بهش كردي را تا چه حد بهش اعتقاد داري آيا واقعاراسخي كه در رسيدن به هدف و خواسته ات فقط خواست او باشه يا اينكه اين فقط چيزي است كه مي گي و باز در ته دلت به راههاي ديگه و كمك افراد ديگه فكر مي كني يعني واقعيت اينه كه خدا از تمام وجود ما با خبره مي خواد ما خودمون باور كنيم كه كي هستيم و البته جايي در قرآن گفته كه انسان در خلقت موجودي شتابكار است خوب اين يعني ما رو با صبر امتحان مي كنه وقتي شما بعد از مدتي كوتاه شك مي كني در اعتماد و توكلت به خدا و اعتقاد خودت را زير سوال مي بري آيا فكر نمي كني كه باز بايد از اول شروع كني ... من هم مثل شما شده بودم براي يك مشكلي به خدا توكل كردم اما با وجود اينكه مي گفتم خدايا خواست تو هر چي كه هست ولي باز به اين در و اون در زدم و آخرش وقتي از همه جا نا اميد كاملا از همه جهات فقط خدا را ديدم و خودم را سپردم بهش جوابم را با آرامش گرفتم درسته سريعا اتفاق نيفتاد اما اتفاق افتاد اميدوارم براي شما هم همينطور بشه و البته بدان كه خدا هيچ وقت با بنده اش قهر نمي كنه كه اگر قهر كنه اونو به حال خودش طوري رها مي كنه كه جز سياهي گناه هيچ چيزي در برابر بنده اش نباشه و خدا اينو نخواسته و هميشه ما رو در بدترين شرايط راهنمايي كرده فقط ما نمي شنويم چون گوشمان را به صداهاي ديگه سپرديم و البته كه خدا با دلمون حرف مي زنه تا وقتي كه به ياد خدا هستي بدان كه در همه اون لحظات خداوند به ياد تو بوده كه دلت را به سوي خودش مي كشونده پس نگذار كه نااميدي شيطان در وجودت رخنه كنه ...

[بالهای صداقت]

ای خدا.....
تو را سپاس