به برگه بغل دستيت كار نداشته باش! سرت به برگه ي خودت باشد !
متاسفانه خبر آورده اند كه در سياراتي غير از سياره ما از رو دست بغل دستيهاشون كپي برمي دارند .
گزارش شده كه :
طي جلساتي كه بعضي از خانمها با هم داشتند و ازموفقيتها و شيرين كاريها و .......كه براي هم تعريف كردند كپي برداري كرده و اون نسخه رو براي زندگي خودشون هم پيچيدن .
غافل از اينكه نوع بر خورد و رفتاراو كه تا كنون براي همسر ش شناخته شده يا نوع رفتار و واكنش و باز خورد همسرش, ممكن است از اين عملكرديا نسخه پيچيده شده كه براي يك نوع زندگي متفاوت با رفتار و خصوصيت وحساسيت ها ي مختص به آن زندگي مي باشد عمل كرده و نتيجه اي عكس آنچه انتظار دارد را انعكاس دهد .
مثال :
زهره خانم هروقت كه همسرش در خريد گوشت تاخير داشت, راضي و قانع غذايي را درست مي كرد و سر سفره مي گذاشت (مثلا ماكاراني بدون گوشت )اين عمل اوبراي شوهرش اين گونه تفسير مي شد كه عجب !خانم سازگاري دارم . چه قدر مرا دوست دارد . در اولين فرصت گوشت تهيه مي كنم . اقا غذا را با ميل و رغبت نوش جان مي كند و كلي تشكر .
اما آنطرف تر...
سپيده خانم كه از روي دست زهره خانم كپي برداشته .ماكاراني بدون گوشت را سر سفره مي گذارد و لبخندي به آقا مي زند وغافل از روحيه ي و ذهنيات همسرش توي دلش قند آب مي كند كه با اين كار به شوهرم مي فهمانم كه چه قدردوستش دارم و....
آقا كه چشمش به ظرف غذا مي افتد با خودش مي گويد مي خواسته به من اعتراض كند وگرنه چرا يه غذاي ديگه اي درست نكرده .مي تونست عدس پلو يا يه چيز ديگه درست كنه .
خانم كه نتيجه دلخواه را نمي گيرد ميگه اقا چرا اخماتون توي همه .آقا عصباني مي گه اگر با من دعوا مي كردي كه گوشت بخر بهتر دوست داشتم كه اين طوري چوبكاريم كني و اين براي من يك توهينه .
اين نمونه اي از جلسه ي بعضي خانمها بود اما متاسفانه باز هم گزارش شده كه بعضي آقايون طي اين جلسات نسخه هايي هم براي هم مي پيچند .
گزارش:
احمد آقا: من توي خونه حرف اول رو مي زنم . همه چيز را خودم مديريت مي كنم.
سعيد آقا : اخه تو چه جوري مي توني . ؟!!!
احمد آقا :اگر كسي به برنامه ريزي و مديريت من اعتراض كنه . حسابي براش جذبه مي گيرم . بابا يه خورده پشم به كلاه داشته باشيد .
سعيد آقا : اگر برات تره خورد نكرد چكار مي كني ؟؟؟
احمد آقا : نقطه ضعفش رو مي دونم چيه . رختخوابم را ازش جدا مي كنم . ترس برش مي داره و ......
سعيد آقا :عجب!!!
من هم بايد يه كلاه پشمي داشته باشم .بايدمثل احمد آقا پشم به كلاه داشته باشم و زندگيم رو مديريت كنم .
سعيد آقا! كپي برداري كرده مي ره كه به زندگي خودش پيوست كنه .
سعيد آقا! دو ماه بعد .....
احمد آقا, داداش بياه كلاه پشمي به كار ما نيومد دو ماه تموم تو ي رختخواب غلطيدم اما زنم مثل شير بيشه خوابيده بود .
علاقه مندی ها (Bookmarks)