به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 اردیبهشت 88 [ 15:50]
    تاریخ عضویت
    1387-12-08
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    3,094
    سطح
    34
    Points: 3,094, Level: 34
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 106
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    می خواهم خوشبخت باشم اما !؟؟؟؟؟؟؟

    می خواهم خوشبخت باشم اما نمی توانم ...
    امروز وقتی مطالب این سایتو راجع به خوشبختی می خوندم احساس کردم واقعا به کمک احتیاج دارم پس لطفا کمک کنید .
    یه جمله خوندم تو همین سایت " احساس خوشبختی شما بستگی به این دارد که تا چه اندازه فکر می کنید زندگی تان را در دست دارید " .
    من هیچ وقت کنترل زندگی در دستم نبوده . هیچ وقت نتونستم کارهایی رو که دوست داشتم رو انجام بدم و هیچ وقت نتونستم پی اهداف و آرزوهام برم . چرا ؟ چون همیشه یک سری مشکل داشتم حالا چه با خودم و چه مشکلات بیرونی .
    مشکلاتی مثل بی پولی ، گرفتاری های خانوادگی که در نتیجه بی پولیه و افکار خودم .
    (همیشه گفتن آسون بوده و اما عمل کردن برام سخت بود).
    اولین مانع من برای خوشبختی تخیلاتم بوده ، شاید باور کردنی نباشه اما من می تونم تو ذهنم هزاران داستان مختلف بسازم و بارها و بارها اونا رو برای خودم تکرار کنم . عین یه سریال که تا مدتها می تونی ذهنه منو در گیر کنه . پس با کوچکترین مشکل و ناراحتی به رویاهام پناه بردم و شروع کردم به ساختن داستان های رویایی با آدمهای فرضی و خیالی خودم . اونقدر که اون آدمها بخشی از زندگیم شدن و داستان سازی برام یه عادت . یه اتفاق یه فیلم یه حرف یه کس می تونن یه جرقه باشن برای من تا یه داستان تو ذهنم بسازم و خودمو مدتها باهاش درگیر کنم. همین باعث شد تو سالهای آخر مدرسه و درست موقع اولین کنکورم هیچ وقت تمرکز لازم رو نداشته باشم و در نهایت با قبولی در دانشگاه آزاد و مقطع کاردانی و با توجه به یه سری مشکلات خانوادگی (مرگ مادرم و حضور نامادری) و تشویق همه از بزرگترین هدفم دور شم . و متاسفانه وقتی که به خودم اومدم و خواستم جبران کنم مشکلات مالی گریبان گیرم شد.
    دومین مشکل من برای خوشبخت بودن اینه که هیچ وقت نخواستم شروع کنم . همیشه یک شکست برای من کافی بوده تا برای همیشه خودمو کنار بکشم و دیگه دنبال اهدافم نرم . همیشه با گفتن دیگه خیلی دیره و نمی تونم و نمی شه خودمو کنار کشیدم و بازم برای آروم کردن خودم به رویاهام پناه بردم .
    مشکلات مالی و گرفتاری های خانوادگی هم شده یه دلیل واسه تسلیم شدن از زندگی و سپردن خودم به تقدیر و سرنوشت و قسمت و خرافات .
    تا اینجا کمکم کنید بازم ادامه داره ...

  2. کاربر روبرو از پست مفید goleyas تشکرکرده است .

    goleyas (چهارشنبه 28 دی 90)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 اردیبهشت 88 [ 15:50]
    تاریخ عضویت
    1387-12-08
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    3,094
    سطح
    34
    Points: 3,094, Level: 34
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 106
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: می خواهم خوشبخت باشم اما !؟؟؟؟؟؟؟

    تا یادم نرفته اینا رو هم بنویسم
    من خودمو تو رویاهام گم کردم . چه جوری بگم مرزی بین واقعیت ها و تخیلاتم نیست. واسه همین همیشه خودمو با خود غیر واقعی ام و شرایط ام و با شرایط رویاهام مقایسه می کنم و متاسفانه تا حالا نتونستم جدا کنم.
    دیگه نمی دونم چی می خوام . وقتی می وام به شروع یک کار جدید یه تغییر جدید فکر کنم فورا تخیلاتم به کار می افته و اینه که نتیجه کار هیچ وقت مطابق میلم نیست و این برای من یعنی سرخوردگی و ناامیدی .یعنی ناتوانی در خوشبخت بودن.
    خیلی تو زندگیم تاثیر بدی گذاشته . به خاطر همین فکر و خیالات نمی تونم درست انتخاب کنم. یعنی شاید هم درست انتخاب می کنم اما چون واقعا نمی دونم چی می خوام برام لذت بخش نیست. حتی در مورد ازدواج. یعنی همیشه یه شرایط خیلی رویایی در نظر گرفتم و واسه همین هیچ وقت نتونستم انتخاب کنم و اگه همین جور پیش برم فکر کنم باید همیشه مجرد باشم.
    اینجوری بگم که اون آدمی که من برای زندگی تو ذهنم ساختم فکر نکنم وجود داشته باشه و شاید هیچ وقتم نباشه یا لااقل نصیب من نشه :D ولی با تمام این وجود این افکار تو تصمیم گیری هام تاثیر می ذاره .
    خلاصه با خودم به این نتیجه رسیدم که اگه بتونم خود واقعی مو پیدا کنم و دست از تخیلاتم بردارم با شرایط مالی و خانوادگیم هم بهتر کنار میام. البته ازدواج خواهرم تا حدودی مرز بین واقعیت و تخیل رو برام پر رنگ کرد اما نتیجه اش افسردگی برای من .
    چیکار کنم که با خودم کنار بیام؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    خلاصه اینکه فکر و خیال باعث شده تو اون ته مونده وقتمو هم از دست بدم حتی شب موقع خوابیدن یک ساعت طول می کشه شایدم بیشتر تا بخوابم تازه وقتی هم می خوابم تو خوابم هم فکر و خیال دست از سرم بر نمی داره :D
    خلاصه اینکه تا حالا نشده از زندگیم یه احساس رضایت واقعی داشته باشم مثلا همین چند وقت پیش با خواهرام یه پیک نیک ساده سه نفره داشتیم تو حیاط که همه چی هم خوب بود و من خیلی سعی کردم خودمو قانع کنم که اون روز یه روز خوب و لذت بخشی بود و تا امروز موفق نشدم.
    لطفا بدون جوابم نزارین.
    ادامه داره ...

  4. کاربر روبرو از پست مفید goleyas تشکرکرده است .

    goleyas (چهارشنبه 28 دی 90)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 مهر 90 [ 16:01]
    تاریخ عضویت
    1387-5-05
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    3,917
    سطح
    39
    Points: 3,917, Level: 39
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    120

    تشکرشده 123 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: می خواهم خوشبخت باشم اما !؟؟؟؟؟؟؟

    گل یاس عزیز از اینکه رویا و تخیلات میان به سراغت نباید ناراحت باشی برعکس خوشحالم باش ....این نشون میده که تو ذهن خلاقی داری....
    همه کارای بزرگی که انجام شده مثل اختراعات و..... همه از تخیلات بشر سرچشمه گرفته... نمونش رفتن انسان به فضا
    پس اصلا ناراحت نباش .......کاری که تو باید بکنی اینه که به رویاهات جهت بدی و تو جهت صحیح پرورششون بدی
    مثلا اگه تو خیالت تو یه دانشجوی موفق تو یه رشته و دانشگاه خوب هستی سعی کن اینو واسه خودت تبدیلش کنی به یه هدف و بعد به دنبال مسیری باشی که تو رو به اون هدف برسونه.....پیش خودت بگو تا کی باید تو خواب وخیال چیزی باشم که دوست دارم درحالیکه میتونم با یادگیری یه سری مهارت و البته اراده و پشتکار قوی رویاهامو به واقعیت تبدیل کنم....انسان قابلیت های زیادی داره و کارای زیادی ازش برمیاد
    شاید برای هر انسانی اونقدر فرصت نباشه که بتونه به تموم خواسته هاش برسه ولی اونقدر فرصت وجود داره که به مهمتریناشون برسه پس اول از همه از خدا کمک بگیر و شروع کن ...اهداف زندگیت رو مشخص کن و اونارو به سه دسته بلند مدت ..میان مدت و کوتاه مدت تقسمشون کن ....اول برو سراغ اهداف کوتاه مدت ...برای شروع کار لازم نیست اهدافی رو درنظر بگیری که رسیدن بهش سخت باشه
    مثلا میتونه این باشه که سعی کنی شبا کمتر داستان بسازی و به جاش به این فکر کنی که چه طوری میتونم یه فرد موثر باشم یعنی چه کارایی بکنم خوبه تا پیش خودم احساس رضایت بکنم...لازم نیست کارای شاقی باشه از کارای خیلی کوچولو و پیش پا اقتاده شروع کن مثلا اینکه سعی میکنم تو این هقته یک ساعت کمتر تلویزیون نگاه کنم بعد تو هقته بعد سعی کن به جای این یه ساعت یه کار مفید انجام بدی مثلا لغت زبان حفظ کنی و....یه چیزایی شبیه این .....دیگه بستگی به برنامه تحصیلی و زندگیت داره اینا رو به عنوان مثال گفتم
    از همین هدفای کوچک شروع کن ...خودت می بینی که انجام همین کارای گوچیک چه قدر بهت احساس خوشحالی میبخشه ..و تورو ترغیب میکنه تا این کارو ادامه بدی و اونوقته که خود به خود تلاشت واسه رسیدن به اهداف بزرگتر بیشتر وبیشتر میشه تا اینکه تعیین هدف وتلاش واسه رسیدن بهش برات میشه یه عادت .....و کاری هم که برات عادت بشه کم کم میشه بخشی از وچودت و شخصیتت....و کم کم تبدیل میشی به یه ادم کارامد و موثر که هیچ مشکلی مانعش نیست چون میتونی تمام موانع رو از سر راهت برداری

  6. کاربر روبرو از پست مفید meral تشکرکرده است .

    meral (چهارشنبه 28 دی 90)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 مهر 90 [ 16:01]
    تاریخ عضویت
    1387-5-05
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    3,917
    سطح
    39
    Points: 3,917, Level: 39
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    120

    تشکرشده 123 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: می خواهم خوشبخت باشم اما !؟؟؟؟؟؟؟

    در مورد ازدواج هم سعی کن واقع بین باشی ....همه ما دنبال شاهزاده سوار بر اسب سفید هستم ....هممون دوست داریم همسرمون از هر لحاظ بهترین باشه اما یه لحظه فکر کن ببین تو خودت از هر لحاظی بهترینی که چنین انتظاری رو از طرف مقابلت داری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    هیچ کس کامل نیست.... هرکسی معایب و محاسنی داره ...
    وقتی واست خواستگاری میاد با مرد رویاهات مقایسش نکن چون پیداش نخواهی کرد اما سعی کن طرفت رو با معیارهای مهم و اصلیت بسنجی
    باید به قول معروف سبک سنگین کنی ببینی چه صفاتی داره که از نظر تو حسن محسوب میشن وچه صفاتیش واست عیب هستن ....اخر کار برایند بگیر...اگه محاسنش بیشتر از معایبشه پس اون همون فردیه که میتونه خوشبختت کنه به شرطی که معیارهات درست و معقول باشن و شناختت هم از طرف درست ودقیق باشه
    موفق باشی گل یاس عزیز

  8. کاربر روبرو از پست مفید meral تشکرکرده است .

    meral (چهارشنبه 28 دی 90)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 اردیبهشت 88 [ 15:50]
    تاریخ عضویت
    1387-12-08
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    3,094
    سطح
    34
    Points: 3,094, Level: 34
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 106
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: می خواهم خوشبخت باشم اما !؟؟؟؟؟؟؟

    meral عزیز ، بی نهایت ممنون که مطالب رو خوندی و راهنمایی کردی

    همونطور هم که گفتم من یه سری مشکلات مالی و خانوادگی هم دارم . و همونطور که شما مثال زدی یک از اهدافم که خیلی هم تو رویاهام پرورش دادم ادامه تحصیل بود . یعنی از بچه گی علاقه زیادی داشتم و هنوز هم دارم . همونطور که قبلا هم گفتم تو سالهای آخر دبیرستان و درست موقعی که باید برای کنکور تلاش می کردم من رویا پردازی می کردم یعنی تلاشامو تو رویاهام می کردم واسه همین عقب موندم و حالا متاسفانه یه جورایی گرفتار شدم . هر وقت خواستم شروع کنم یه سری مشکلات مالی و خانوادگی پیش اومد که همه چیزو خراب کرد و من هدفهامو فقط تو رویاهام پیدا کردم .
    الان مدتی یه که درسو ول کردم اما هر وقت پیشرفت هم کلاسی های قدیممو می بینم حسرت می خورم . دوستامو می بینم که به کتابخونه می رن و با جدیت درس می خونن اما من فکر آزادی (هم از بابت تخیلاتم و هم از بابته مشکلاته دیگه) ندارم و صد البته زمان کافی . یه جورایی با این که شغل درست و حسابی ندارم اما مشغولم . نمی دونم چی بگم .
    همیشه فکر می کنم خیلی دیره .راستش با اهدافی که من داشتم درس خوندن دیگه الان واقعا دیره. اما هیچ وقت نتونستم با این از دست دادن این بخش از آرزوهام کنار بیام و تبدیل به یک حسرت بزرگ شده.
    خلاصه اینکه هر وقت خواستم رویاهامو جهت دار و هدفدار کنم نشد که نشد .مثلا پارسال خواستم تو پیام نور شرکت کنم رشته روانشناسی ، ثبت نام هم کردم و کتابها رو هم تهیه کردم و خیلی هم با جدیت شروع کردم و خیلی از دوستام هم تشویق ام کردند اما شرایط زندگیم همیشه مانع بوده.

    خلاصه اینکه گیج شدم .نمی دونم چی می خوام و چه کاری باید بکنم.

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 88 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1387-7-09
    نوشته ها
    184
    امتیاز
    3,584
    سطح
    37
    Points: 3,584, Level: 37
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 12 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: می خواهم خوشبخت باشم اما !؟؟؟؟؟؟؟

    گل یاس ، بگین چد سالتون هست و برنامه تون برای اینده چی هست ؟؟؟ بهشون فکر می کنید و یا در راهش گام بر می دارین ؟؟؟

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 مهر 90 [ 16:01]
    تاریخ عضویت
    1387-5-05
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    3,917
    سطح
    39
    Points: 3,917, Level: 39
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    120

    تشکرشده 123 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: می خواهم خوشبخت باشم اما !؟؟؟؟؟؟؟

    یاس عزیزم
    شکسپیر میگه"تردیدهایمان خائنینی هستند که با نصایح خود ما را از هدفمان باز میدارند درحالیکه تصمیمی راسخ و شروعی به موقع فتح وپیروزی را نصیبمان می سازد"
    میدونی چیه خواستن نه به معنای میل داشتن... ارزو کردن و امیدوار بودن بلکه به معنای عمل کردن است
    پس هیچ وقت نگو دیره ...اصلا مهم نیست چند سالته ...چه مشکلاتی داری ...اگه همت به خرج بدی با همشون میتونی دست وپنچه نرم کنی
    مشکلت اینه که میترسی ...از اینکه نتیجه نگیری می ترسی ....دلتو به دریا بزن...تلاشتو بکن ...همه تلاشتو بکن
    تو شروع کن توانایی انجامش به دنبال میاد....اصلا نگران نباش راهی که هزار کیلومتر باشه قدم به قدم پیموده میشه
    اگه کار رو به بخشهای کوچک تقسیم کنی و جز به جز انجامش بدی به نظر بزرگ و دشوار نمیاد

  12. کاربر روبرو از پست مفید meral تشکرکرده است .

    meral (چهارشنبه 28 دی 90)

  13. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 27 شهریور 89 [ 17:39]
    تاریخ عضویت
    1387-8-24
    نوشته ها
    1,569
    امتیاز
    8,965
    سطح
    63
    Points: 8,965, Level: 63
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    484

    تشکرشده 502 در 230 پست

    Rep Power
    172
    Array

    RE: می خواهم خوشبخت باشم اما !؟؟؟؟؟؟؟

    در مورد افکار تون نگران نباشید. با بیشتر دخترها مشترکید. دوره توهم رو پشت سر می گذرونید. سال به سال رد شد و خواستگار نداشتید افکارتون درست می شه!

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 اردیبهشت 88 [ 15:50]
    تاریخ عضویت
    1387-12-08
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    3,094
    سطح
    34
    Points: 3,094, Level: 34
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 106
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: می خواهم خوشبخت باشم اما !؟؟؟؟؟؟؟

    دوست عزیز پسر بهاری من 25 سالمه و در حال حاضر واقعا نمی دونم هدفم چیه !!! گاهی وقتها تصمیم می گیرم ازدواج کنم ولی وقتی که درس خوندن دوستامو می بینم پشیمون می شم و صد البته که هیچ گامی هم بر نمی دارم چون نمی دونم از کجا شروع کنم. راستش من کاردانی دارم کامپیوتر . اون موقع که انتخاب کردم هم کلی علاقه داشتم و حالا هم دارم ولی فکر می کنم استعداد ندارم . بخوام درسو شروع کنم باید وقت بذارم که واقعا برای درس خوندن کم دارم. یعنی از صبح ساعت 9:30 تا ساعت 6 کار دارم ( یعنی مجبورم کار کنم ) بعدشم که اگه اوضاع خونه آروم باشه من خسته ام . خلاصه اینکه من طبعم تو درس خوندن خیلی بالاست و دوست دارم تو یه رشته خوب و دانشگاه خوب درس بخونم و تا آخر هم ادامه بدم . دوست ندارم فقط یه سری کتابو بخونم و نمره بگیرم آخرش فقط انبار کنم دوست داشتم که تو رشته درسیم فعالیت کنم و خیلی دوست داشتن های دیگه . اون موقعه که می خواستم کاردانی به کارشناسی شرکت کنم واقعا داشتم تلاش می کردم ، خیلی با جدیت درس می خوندم ، عکس دانشگاه هایی رو هم که دوست داشتم و پیدا می کردم و کلی خودمو تشویق می کردم و خلاصه اینکه می خواستم و شروع هم میکردم اما وسطای کار مشکلات دیگه همه چی و خراب می کرد. حالا هم می دونم که بخوام می تونم شروع کنم اما هیچ تضمینی برای تا آخر رفتنش نیست و وسطش رها می کنم و وقتی روز کنکور شروع میشه واسه من فقط حسرت و اندوهش می مونه
    منظور دوست عزیز sorena-arman و هم متوجه نشدم . من با خیلی از دوستام حرف زدم هیچ کس توهمات منو نداره .
    یه مشکل خیلی بزرگم که با این تخیلاتم دارم اینه که از کاه کوه می سازم. یعنی کافیه یکی یه حرف ناجوری بزنه یا یه کاری بکنه من تا چند روز اعصاب خودمو الکی خورد می کنم یعنی اونقدر تو ذهنم پر و بال می دم که کلی هم از طرف بدم میاد و خلاصه اینکه اعصابم خورد میشه . خیلی سعی کردم این عادت و از سرم بیرون کنم، خیلی مطالب خوندم تو اینترنت ، با خودم کلی فکر کردم که نباید خودمو داغون کنم و از این حرفها ولی تا حالا تغییری نکردم دیگه واقعا نمی دونم چی کار کنم . این منو خیلی رنج میده .
    همه اینا باعث میشه من همیشه از خوشبختی دور باشم.

  15. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 05 تیر 90 [ 19:58]
    تاریخ عضویت
    1387-12-15
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    2,987
    سطح
    33
    Points: 2,987, Level: 33
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    29

    تشکرشده 29 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: می خواهم خوشبخت باشم اما !؟؟؟؟؟؟؟

    سلام.من هم تقریبا مشکلاتی نظیر شما داشتم .مادرم رو در سن 11سالگی از دست دادم ومجبور شدم در کنار مادر و پدر بزرگ زندگی کنم الان 22ساله ام اما بهترین درسی که از این مشکلات گرفتم این بود که سختی ها ادم رو می سازه .ادم رو بزرگ می کنه در بربر مشکلات زندگیومسلما شما الان از خیلی هم سن و سال های خودتون بزرگ تر فکر و عمل می کنین .مرگ مادر خیلی برای دختر سخته به خصوص من این فقدان رو بیشتر الان که در گیر و دار ازدواج هستم حس می کنم اما خدا خیلی بزرگه در عوض موهبت هایی که از ما میگیره نعمت هایی رو به ما عطا می کنه ..خوشحال می شم اگه روی خط هستین جواب بدین.موفق باشین


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چی کار کنم؟؟؟؟؟؟؟
    توسط honeyr46 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: پنجشنبه 01 خرداد 93, 11:48
  2. ترو خدا بهم بگین با یه مرد خیانتکار بی عاطفه نامرد چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟
    توسط rahaaaaaaa در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 27
    آخرين نوشته: شنبه 13 مهر 92, 00:11
  3. مشکل از من یا شوهرم؟؟؟؟؟؟؟
    توسط عاشق همیشگی در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: دوشنبه 14 مرداد 92, 18:15
  4. با رفتارهای زشت و نسنجیده خانواده ام با شوهرم چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟
    توسط nosh nosh در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 خرداد 92, 01:18
  5. كمكم كنيد ادامه اين زندگي به صلاح؟؟؟؟؟؟؟
    توسط سلنا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: پنجشنبه 01 فروردین 92, 18:48

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:12 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.