آیا مذهب پایه گذار خرافات است؟ آیا همیشه خرافات مذهبی هستند؟
آیا ارتباطی واقعی بین مذهب و خرافات وجود دارد؟
برخی از پیروان خاص مذاهب گوناگون, همیشه ادعا می کنند که مذهب و خرافات به طور اساسی دو گونه کاملا متفاوت از اعتقاد هستند. اما کسانی که به دور از اعتقادات مذهبی هستند, متوجه شباهت های بسیار مهم و بنیادی بین مذهب و خرافات خواهند شد.
به طور حتم تمام کسانی که مذهبی هستند خرافاتی نیستند, و تمام کسانی که خرافاتی هستند مذهبی نیستند. فردی می تواند تمام عمر خالصانه برای مراسم مذهبی در کلیسا حضور پیدا کند بدون هیج توجه ای به گربه سیاهی که ممکن است از جلویش رد شود. از سوی دیگر ممکن است فردی که کاملا تمام مذاهب را رد می کند, به طور آگاه یا نا خود آگاه از رد شدن از زیر نردبان خود داری کند- اگرچه کسی بالای نردبان نیست تا چیزی را به پائین پرت کند.
اگر هیچ کدام از خرافات و مذهب به دیگری هدایت نشود, شاید خیلی راحت نتیجه گیری کنیم که مذهب و خرافات, دو گونه کاملا متفاوت از اعتقاد هستند. به علاوه به خاطر اینکه برچسب “خرافات” به نظر دارای بار منفی از قضاوت غیر منطقی, بچه گانه یا ابتدایی می باشد بنابراین قابل فهم هست که پیروان مذاهب نمی خواهند که اعتقاداشان به عنوان خرافات دسته بندی شود.
با این وجود ما مجبور به تصدیق شباهت هایی بین مذهب و خرافات هستیم که سطحی و ظاهری نیستند. اول اینکه, مذاهب سنتی و خرافات هر دو داری ماهیت غیر مادی هستند. آنها جهان را به عنوان مکانی که با ترتیبی از علت ها و اثر متقابل بین ماده و انرژی کنترل می شود در نظر نمی گیرند, و به جای آن اعتقاد دارند حضور نیروهای غیر مادی اضافه شده در جهان, برمسیر زندگی ما تاثیر یا آن را کنترل می کند.
به علاوه تمایل زیادی به ایجاد کردن معنی و ارتباط میان اتفاقات تصادفی و نا منظم به طور دیگر وجود دارد. اگر ما در یک تصادف صدمه ببینیم ممکن است به یک گربه سیاه, ریختن نمک, نگذاشتن احترام کافی به نیاکانمان, قربانی نکردن برای مقدسات و …… ربط داده شود. به نظر می رسد یک ارتباط واقعی و زنجیر وار بین آنچه ما تمایل داریم خرافات بنامیم و عقیده مذاهب اخروی وجود دارد.
در هر دو مورد از افراد انتظار می رود تا از انجام کارهای خاصی در زندگی خود داری کنند و به جای آن کارهای دیگری انجام دهند به منظور اطمینان از اینکه آنها قربانی نیروهای دیده نشده در جهان نمی شوند. در هر دو مورد, چنین عقیده ای که نیروهای غیر قابل دیدن در زندگی وجود دارد, به نظر می رسد ناشی از علاقه مذاهب و خرافات به توضیح اتفاقات تصادفی به طور دیگر(به طور وارونه) و ناشی از تمایل آنها به با معنی بودن اثر آن اتفاقات است.
تمام این ها نتایج روان شناسی هستند که معمولا برای توضیح دلیل اینکه چرا مذاهب وجود دارند و چرا مذاهب برای ادامه حیات پافشاری می کنند, استفاده می شوند. اینها همچنین دلایلی برای وجود و پافشاری خرافات برای ادامه حیات هستند. به نظر منطقی می رسد تا ادعا کنیم که ممکن هست خرافات شکلی از مذهب نباشند بلکه از همان منبع نیازهای بنیانی انسان سرچشمه گرفته است که مذهب هم از آن سرچشمه گرفته است. بنابر این یک درک بزرگتر از اینکه خرافات چه طور و چه گونه گسترش پیدا کرده اند می تواند برای بدست آوردن درکی بهتر از ارزش مذهب مفید واقع شود
منبع : افکار مغناطیسی
علاقه مندی ها (Bookmarks)