به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 اسفند 87 [ 02:48]
    تاریخ عضویت
    1387-12-17
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    6,222
    سطح
    51
    Points: 6,222, Level: 51
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دیوان فروغ فر خزاد

    نمیدانم چه می خواهم خدایا
    به دنبال چه می گردم شب و روز

    چه می جوید نگاه خسته من

    چرا افسرده است این قلب پر سوز

    *****

    ز جمع اشنایان می گریزم

    به کنجی میخزم ارام و خاموش

    نگاهم غوطه ور در تیرگیها

    به بیمار دل خود می دهم گوش



    گریزانم از این مردم که با من

    بظاهر همدم و یکرنگ هستند

    ولی در باطن از فرط حقارت

    به دامانم دو صد پیرانه بستند



    از این مردم که شعرم شنیدند

    برویم چون گل خوشبو شکفتند

    ولی ان دم که در خلوت خود نشستند

    مرا دیوانه ای بد نام گفتند



    دل من ای دل دیوانه من

    که میسوزی از این بیگانگیها

    مکن دیگر ز دست غیر فریاد

    خدا را بس کن این دیوانگیها:(
    به خدا نگویید مشکلات بزرگی دارم به مشکلات بگویید خدایم بزرگ است

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 اسفند 87 [ 02:48]
    تاریخ عضویت
    1387-12-17
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    6,222
    سطح
    51
    Points: 6,222, Level: 51
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دیوان فروغ فر خزاد

    خاطرات
    باز در چهره خاموش خیال خنده زد چشم گناه اموزت باز من ماندم و در غربت دل حسرت بوسه هستی سوزت


    باز من ماندم و یک مشت هوس

    باز من ماندم و یک مشت امید

    یاد ان پرتو سوزنده عشق

    که ز چشمت به دل من تابید



    باز در خلوت من دست خیال

    صورت شاد تو را نقش نمود

    بر لبانت هوس مستی ریخت

    در نگاهت عطش طوفان بود



    یاد انشب که تو را دیدم و گفت

    دل من با دلت افسانه عشق

    چشم من دید در ان چشم سیاه

    نگهی تشنه و دیوانه عشق



    یاد ان بوسه که هنگام وداع

    دل من با دلت افسانه عشق

    چشم من دید در ان چشم سیاه

    نگهی تشنه و دیوانه عشق



    رفتی و در دل من ماند بجای

    عشقی الوده به نومیدی و درد

    نگهی گمشده در پرده اشک

    حسرتی یخ زده در خنده سرد



    اه اگر بسویم ایی

    دیگر از کف ندهم اسانت

    ترسم این شعله سوزنده عشق

    اخر اتش فکند بر جانت
    به خدا نگویید مشکلات بزرگی دارم به مشکلات بگویید خدایم بزرگ است


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بین ظاهر و اخلاق موندم :( بعد 5 سال نمیودنم چیکار کنم
    توسط S_H در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 47
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 مهر 91, 18:44
  2. دیوانه شدم......مشکل پشت مشکل
    توسط Mohammad.. در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: سه شنبه 14 تیر 90, 15:29
  3. درمورد نفرت نامزدم ازحیوانات چیکارکنم؟
    توسط هرمینا در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: یکشنبه 22 خرداد 90, 09:43
  4. او از دیوار صاف هم بالا می‌رود
    توسط lord.hamed در انجمن مقالات آموزشی روانشناسی کودک
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 30 مهر 87, 00:23

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.