دنبال يه بهونه مي گشتم واسه گفتن دنبال يه حرف نگفته
منو چند تا از دوستام هفته اي يه بار با هم ميريم بيرون چند روز پيش رفته بوديم پل(سي و سه پل)مطمينا اصفهاني ها از حال و روز اونجا كاملا باخبرن اون رود به اون پرآبي كم مونده به جاي زمين فوتبال ازش استفاده كنن
يه نمايشگاهي زده بودن زير پل بر حسب اتفاق ما از زير پل سردر آورديم و يكمي هم گلي شديم چون فكر مي كرديم خشكه ديديم نه..........
ماجرا به اونجايي رسيد كه داشتيم زير پل كنار يه گودال آب كفشاي گليمونو پاك مي كرديم ماي از همه جا بي خبر به فكر خودمون بوديم و يه عده از خدا بي خبر يكمي اون طرفتر داشتن از ما فيلم مي گيرفتن ...
متوجه كارشون كه شديم تا اومديم دست بجنبونيمو كاري بكنيم اونجا انقد شلوغ شد كه ...
ما فكر كرديم حالا شايد ما اينجا تنها بوديم جرات يه همچين كاري رو پيدا كردن اما نه چند روز پيش تو اتوبوس بودم يه دفه خانوم كنار دستيم جيغ كشيد {آقا مگه شما خودتون ناموس ندارين كه با ناموس مردم اينجوري رفتار مي كنيدو...........}
آقاهه اصلا به روي مبارك خودش نياورد (آقايون معذرت مي خوام)اون چند تا آقايي هم كه كنارش بودن به غيرتشون برنخورد كه شايد يه روزم يكي با زن خودشون خواهرشون مادرشون يه همچين كاري بكنه....
جالب تر اينه وقتي مي خوايم بلوتوث بگيريم واسمون مهم نيست اين عكس كدوم دختر بيچاره است كه من دارم تو گوشيم ميريزم شايد با اين كار من كلي واسش مشكل پيش بياد
خوبه آدم گاهي وقتا خودشو جاي ديگرون بذاره و به خودش اين اجازه رو نده كه با آبري كسي بازي كنه و خوبه كه من از خودم شروع كنم
من نمي دونم جامعه ي ما كه هنوز فرهنگ استفاده از يه وسيله رو نداره واسه چي اينارو دست يه عده...مي دن
اميدوارم كه شما از اون دسته نباشيد
اين برهنگي فرهنگ رو چطور توجيح مي كنيد؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)