با سلام
من و همسرم 7 سال اختلاف سنی داریم، البته من از او بزرگترم و ما با آشنایی قبلی ازدواج کردیم. هردو فوق لیسانس هستیم اما همسر من بعضا خیلی تحت تاثیر محیط قرار میگیرد و از اینکه کسی بفهمد زنش از او بزرگتر است بشدت ناراخت میشود و این ناراختی در نحوه برخوردش بامن اثر میگذارد و گاها به من حرفهایی می زند که بشدت مرا منقلب میکند و وافعا آرزوی مرگ میکنم ، بعضا مرا بسیار تحقیر میکند و حتی بمن میگوید چرا از زندگیم بیرون نمی روی، قبل از ازدواچم هیچوقت انتظار نداشتم این حرفها را بمن بزند. البته گاها نیز خودش پشیمان شده و سعی میکند جبران کند ولی نمیدانم چه کنم، دیگر نمی توانم تحمل کنم، خیلی تحقیر می شوم، خیلی زجر می کشم، از متارکه می ترسم، 8سال تحمل کرده ام، هنوز بچه دار نشده ایم ، خیلی برای زندگی مون زحمت کشیدیم و سختی های زیادی هردو کشیده ایم. به من بگویید چه کنم؟ غرورم را شکسته، روی من چندبار دست بلند کرده، تهدید به متارکه کرده و من به دست و پایش افتاده ام، آنقدر از حرفهایش زجر کشیده ام که گاها نفرینش کرده ام اما نفرین خودم هم زجرم میدهد، چراکه من و یا هر زن دیگری چرا باید همسر خود و گسی راکه نانش را میحورد نفرین کند؟ البته به نوعی دلم برایش می سورد، واقعا نمیدانم چه کنم، کمکم کنید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)