به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 مهر 88 [ 17:29]
    تاریخ عضویت
    1387-10-23
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    3,661
    سطح
    38
    Points: 3,661, Level: 38
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 139
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    30

    تشکرشده 36 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Lightbulb با خواهر مغرور و با سياستم چه كنم؟

    دوستان خوبم سلام
    اگر شما خواهري داشتيد كه 3 سال از شما بزرگتر است و رفتارهاي خشك و مغرورانه دارد
    بارها سعي كرده بود شما را از چشم ديگران بياندازد
    حتي باعث شده بود پدر و مادرتان عليه شما قيام كنند
    و آنقدر با سياست است كه همه فكر مي كنند او درست مي گويد و خيلي راحت ذهن ديگران را به آن چيزي كه مي خواهد معطوف مي سازد
    و همچنان هم به اين رفتارش ادامه مي دهد
    چه مي كرديد؟

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 18:18]
    تاریخ عضویت
    1387-8-04
    نوشته ها
    1,150
    امتیاز
    16,194
    سطح
    81
    Points: 16,194, Level: 81
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 156
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    1,211

    تشکرشده 1,247 در 437 پست

    Rep Power
    133
    Array

    RE: با خواهر مغرور و با سياستم چه كنم؟

    سلام
    شما سعی کنید دلیل این رفتار ها بفهمید و سعی کنید اون دلیلها را رفع کنید . اگر میتونید سعی کنید روابط دوستانه و صمیمی تری با خواهرتون داشته باشید . از طریق گذاشتن تاثیر مثبت بر روی اطرافیان اثر حرفهای او را بر اطرافیان کمتر کنید .
    موفق باشید .

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 مهر 88 [ 17:29]
    تاریخ عضویت
    1387-10-23
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    3,661
    سطح
    38
    Points: 3,661, Level: 38
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 139
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    30

    تشکرشده 36 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با خواهر مغرور و با سياستم چه كنم؟

    به نكات خوبي اشاره كرديد ممنون

    شما سعی کنید دلیل این رفتار ها بفهمید و سعی کنید اون دلیلها را رفع کنید
    خيلي بهش فكر كردم فكر مي كنم
    - بيشترين دليلش حسادت باشه چون من دختر مستقلي هستم و خدا خيلي بهم لطف داشته و داره و تقريباً به همة خواسته هايم رسيدم.
    من با هركس ارتباطم نزديك مي شد اون هم سعي مي كرد خودش رو بچسبونه و به طرف نشون بده از من سرتره و من متاسفانه اكثر وقتها جا مي زدم و توقع داشتم طرف مقابلم عاقل باشه و گول حرفهايش را نخورد اما اكثراً اينطور نبوده
    - و دليل ديگرش اين است كه اون بخاطر غرور زياديش فكر مي كنه تمام دنيا و آدمهاش براي اون زندگي مي كنند و بايد هميشه در خدمتش باشند هيچوقت نشده يك كاري رو كامل خودش انجام بده
    - عيبهايش را با ظاهر سازي و پررنگ كردن عيوب بقيه مخفي مي كنه و متاسفانه خيلي ها تحت تأثير قرار مي گيرند

    .
    اگر میتونید سعی کنید روابط دوستانه و صمیمی تری با خواهرتون داشته باشید
    .

    متاسفانه نمي تونم، قبلاً خواستم اما اون هميشه دوست داشت بالاتر از همه باشه و هيچوقت كسي رو هم سطح خودش نمي تونه ببينه و اينكه نمي تونم بهش اعتماد كنم
    حتي قرار بود با هم شريك بشيم و يك مغازه راه بياندازيم اما بخاطر خودخواهي اش و اينكه مسئوليت پذير نبود و ادعاي درصد بيشتر داشت و امثال آن پشيمان شدم و الان مجزا كار مي كنيم
    ضمن اينكه من بدون اون، هم موفقم و هم خوشبخت، چون در خارج از خانه و خانواده اصلاً چنين مشكلاتي ندارم هم در درسهايم موفقم و هم در كارم، دوستان خيلي خوب و با محبتي دارم و اونها هم من رو دوست دارند حتي مورد اعتماد استادانم هستم(البته بدون مشكل كه نيست مشكلات هم جزئي از زندگي ما هستند اما به اين شدت مشكل ندارم)

    از طریق گذاشتن تاثیر مثبت بر روی اطرافیان اثر حرفهای او را بر اطرافیان کمتر کنید .
    سعي مي كنم اما نمي دونم چرا با اينكه خيلي ها از رفتارش دلگير مي شن و ناراحت هستند هيچي نمي گن مادرم- پدرم- مادربزرگم و ...
    شايد باور نكنيد حتي احساس مي كنم اگر ازدواج كنم حتماً همسرم را از من خواهد گرفت چون اين كار رو درمورد مادر و پدرم و سايرين انجام داده بود چندسال بود كه مادرم نه حرفهاي من رو مي شنيد و نه من رو مي ديد تنها همدمم خدا بود هميشه مي گفتم اگر خدا نبود من چكار مي كردم
    اون موقع بهش گفتم تو پدرم رو ازم گرفتي مادرم رو ازم گرفتي اما خدامو نمي توني ازم بگيري

    سعي كردم خودم رو جدا كنم به نوعي ديگه اون رو نبينم. رابطه خوبي با خواهر كوچكم دارم و خيلي دوستش دارم ضمن اينكه سعي مي كنم كمكش كنم تا مثل من چوب اين غرور بي جا رو نخوره و بتونه حقش رو بگيره
    متاسفانه مادرم بيش از حد پشتشه و ازش طرفداري مي كنه
    من الان هيچ اصراري به رابطه با اون ندارم و ترجيه مي دم ازش دور باشم اما مادرم از اين ناراحته كه چرا من و خواهر كوچيكم اينقدر رابطه خوبي داريم اما با اون نه
    وقتي با دوستام قرا مي ذارم بريم بيرون بزرگه رو نمي گم اما كوچيك رو مي گم بياد نه بخاطر كينه قديمي و ... بخاطر رفتارهاش از اينكه دائماً سعي مي كنه توجه ديگران رو به خودش جلب كنه از اينكه همش مي خواد مديريت كنه(آخه ليسانس مديريت داره) و ... بدم مياد
    سعي مي كنم توقعاتي كه از خواهر بزرگم داشتم و انجامش نداد رو براي خواهر كوچيكم انجام بدم

    مي شه يكم دقيقتر بگيد چكار كنم از انتقاد ناراحت نمي شم و زود جبهه نمي گيرم دوست دارم مشكلم حل بشه

    موفق باشید .
    ممنون اميدوارم شما هم هميشه موفق باشيد

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 تیر 89 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1387-1-14
    نوشته ها
    140
    امتیاز
    4,643
    سطح
    43
    Points: 4,643, Level: 43
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 12 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با خواهر مغرور و با سياستم چه كنم؟

    برای انتقام از حسود و دشمن باید پیوسته بر فضایل خود افزود. "فلاطون"

    این جمله افلاطون کاملترین و کاربردی ترین جمله در چنین شرایطی است.

    اما:
    وقتي با دوستام قرا مي ذارم بريم بيرون بزرگه رو نمي گم اما كوچيك رو مي گم بياد نه بخاطر كينه قديمي و ... بخاطر رفتارهاش از اينكه دائماً سعي مي كنه توجه ديگران رو به خودش جلب كنه از اينكه همش مي خواد مديريت كنه(آخه ليسانس مديريت داره) و ... بدم مياد
    من با هركس ارتباطم نزديك مي شد اون هم سعي مي كرد خودش رو بچسبونه و به طرف نشون بده از من سرتره و من متاسفانه اكثر وقتها جا مي زدم و توقع داشتم طرف مقابلم عاقل باشه و گول حرفهايش را نخورد اما اكثراً اينطور نبوده
    دوست عزیز فکر نمی کنی شاید شما هم به خواهرتان کمی حسادت می کنید. به نظر من شما هردو خواهر حس مدیر بودن و تسلط به دیگران را دارید ولی اینکه خواهرتان موفق تر است و دیگران هم جذب او می شوند، بنظرم بهتر است که شما بیشتر روی مهارتهای خودتان کار کنید.
    دختر گل سعی کن واقعا مدیر باشی، حذف کردن دیگران از زندگی راه موفقیت نیست.

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 مهر 88 [ 17:29]
    تاریخ عضویت
    1387-10-23
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    3,661
    سطح
    38
    Points: 3,661, Level: 38
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 139
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    30

    تشکرشده 36 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با خواهر مغرور و با سياستم چه كنم؟

    Mohat عزيز ممنون از نظرات خوبت
    چقدر جالب از روي چند خط نوشته ام برداشت كردي
    اعتقاد من اين است:
    اگر حسادتي باشد فقط به اين است كه چرا او مي تواند اينقدر راحت فكر و تصميم ديگران را تغيير دهد

    من هيچ تمايلي به تسلط بر ديگران ندارم برعكس هميشه دوست داشتم و دارم ديگران خودشان به سمت من بيايندو من را دوست داشته باشند و حقيقت خودم را بپذيرند نه شخصيت خيالي و كاذب
    اما معتقدم انسان بايستي بر شرايط و زندگي خود مديريت داشته باشد البته فقط بر خودش نه به زور بر ديگران

    شايد شما درست بگيد كه هر دو حس مديريت داريم
    اما تفاوت و مشكل اصلي من در اين است
    من معتقدم هركس بايد بر زندگي خود مديريت داشته باشد
    اما او معتقد است بايستي بر همه مديريت داشته باشد

    تفاوت عيني اش را مي گويم:
    من در يك موسسه اي فعاليت مي كردم در جايگاه و مقامي كه داشتم كارم را بخوبي انجام مي دادم خوب بودن را از احساس رضايت مشتريان و مديريت موسسه برداشت كردم و قصد بالا بردن خودم را ندارم.
    اما خواهرم در يكي از فروشگاههاي زنجيره اي فعاليت مي كرد با يكي از مديران فروشگاه در تهران ارتباط مستقيم داشت و كارهايش را با او درميان مي گذاشت يعني عملاً مي گفت آقاي ... (مدير فروشگاه در شهرمان) هيچكاره است چون مديريتش را قبول نداشت و حتي خيلي وقتها كارهاي آنها را به تهران گزارش مي داد و از اين كار لذت مي برد و دائما در خانه درمورد اين كارش با غرور صحبت مي كرد.

    نتيجه اش اين شد:
    من وقتي از موسسه آمدم بيرون(به ميل خودم) رييسم خيلي ناراحت بود
    اما مدير فروشگاه تمام سعيش را كرد كه خواهرم را بيرون كند
    و بازهم دست از غرورش بر نداشت و معتقد بود مدير فروشگاه با او پدر كشتگي دارد كه اين كار را انجام داده است
    و پدر و مادرم هم از او حمايت مي كنند و حتي يكبار هم سعي نكردند به او بفهمانند اشكال از خودت است نه ديگران
    و خيلي موارد مشابه آن


    الان مشكل من اين است:
    خانواده ام سعي نمي كنند چشمانشان را باز كنند.
    عملاً اوضاع خانة ما دست خواهرم است هركاري كه دوست دارد انجام مي دهد و هيچكس جلويش را نمي گيرد.
    برنامه هاي ما هميشه بايد براساس برنامه هاي ايشان اجراء شوند اگر مايل به انجام كاري نباشد مادرم هم دلسرد مي شود و آنرا كنسل مي كند.


    من تا قبل از اينكه وارد بازار كار بشم هيچوقت نتونستم حقم را بگيرم حتي يادمه هميشه توي بحثهاي خانوادگي دستها و صدام مي لرزيدند و براي همين سعي مي كردم محيط رو ترك كنم و هميشه بخاطر همين قضيه(ترس از اضطراب و عدم تعادل روحي) از حقم مي گذشتم.
    و الان كه يكم بهتر شدم و تقريباً مي دونم مشكل از كجاست وقتي اعتراض مي كنم با پدر و مادر مواجه مي شم اونها اين حق رو از من مي گيرند.

    و جالب اينجاست كه مادرم نگران خواهر كوچكترم است چون او هم مثل من است و دقيقاً گذشته من درحال تكرار شدن است البته براي خواهرم و كمي هم براي برادرم.
    اما مادرم نمي خواهد اين را درك كند كه بهاي بيش از حد به فرزند بزرگتر اين مسائل را ببار مي آورد.
    يكبار برادرم سر سفره خطاب به خواهرم گفت تو مي خواهي دنيا را عوض كني خواهرم آنچنان بهش توپيد كه چرا اين حرف رو مي زني و من كي چنين قصدي داشتم كه برادرم ساكت شد و ديگر چيزي نگفت.

    الان مي شه گفت ديگه از من گذشته ضربه هايي كه نبايد مي خوردم رو خوردم تنهايي هايي كه نبايد مي كشيدم رو كشيدم.
    بيشترين نگرانيم بخاطر خواهر و برادر كوچكترم است نمي خواهم آنها مثل من هميشه احساس تنهايي كنند و حتي در خانه هم احساس آرامش نداشته باشند.

    از طرفي هم نمي خواهم روي آنها مديريت كنم و دوست دارم خودشان هرطور كه مي خواهند عمل كنند اما طاقت ناراحتيشان را ندارم.


    دختر گل سعی کن واقعا مدیر باشی، حذف کردن دیگران از زندگی راه موفقیت نیست.
    چطور مي شه روي رابطه ام با ديگران مديريت كنم اما آنها را آزاد بگذارم؟


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دامنه ارتباطيم بسيار محدوده
    توسط nahid-111 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: جمعه 07 شهریور 93, 17:17
  2. وابستگى بيش از حد خواهرم داره از زندگى سيرم ميكنه
    توسط atosa در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: شنبه 03 خرداد 93, 10:00
  3. چگونه با خانواده ي همسرم برخورد كنيم كه كمترين آسيب رو ببينيم.؟
    توسط yasna در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 25 شهریور 91, 02:10
  4. شوهرم بسيار حساس، ريزبين و بدبين است. بسيار به كمكتون نياز دارم.
    توسط به دنبال محبت در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: یکشنبه 06 فروردین 91, 03:39
  5. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 30 مرداد 90, 21:14

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.