به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 31
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 اسفند 87 [ 22:25]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    3,107
    سطح
    34
    Points: 3,107, Level: 34
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 93
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Question اگه حوصله داشتين حرفاي من بي حوصله رو بخونين

    سلام به همه ي بچه هاي خوب سايت همدردي
    اگه حوصله داشتين حرفاي من بي حوصله رو بخونين
    حالم اصلا خوب نيست . حس خوبي ندارم . همش بي حوصله ام . اصلا لبخند روي لبهام نمياد . زندگي رو دوست ندارم . هيچ هيجاني نداره . اصلا از درون دل مرده ام .
    حس تنهايي ميكنم . حس پوچي . ترم آخرم . درسهام سبكه . حوصله ي درسهامم ندارم . حوصله ي هيچي رو ندارم .
    بيشتر از همه دارم از تنهايي رنج ميبرم . از عادي شدن زنديگم . از اينكه چرا اينقدر دل مرده ام ؟
    نميدونم چمه ؟ حال و هواي گريه كردن دارم همش .
    خونمون خلوت و سوت و كور . ديگه توي زندگيم دلمو به چي خوش كنم ؟ يه كسي رو دوست داشتم كه قسمت نشد بهش برسم ، چند بار اومد خواستگاري ولي به توافق نرسيدن خانواده هامون و رضايت حاصل نشد و اون هم رفت پي زندگيش و من رو تنها گذاشت . الانم شدم يه آدم خسته و تنها .
    كاش ميتونستم از اين حس ها بيرون بيام . كاش مثل آدم هاي شادي بودم كه هميشه خوشحالن . كانون خونشون گرمه .
    من هيج موقع احساس خوشبختي نكردم . البته احساس بدبختي هم نكردم ، نميگم بدبختم ولي خوشبخت هم نيستم .
    حس ميكنم لحظه لحظه ي زندگيم داره با غم سپري ميشه ! يه بار تا مرز خودكشي هم رفتم ولي جرئت همچين كاري رو نداشتم ( ميخواستم قرص بخورم ولي نتونستم ) يعني ميگم مشكل رواني ندارم كه بخوام خودكشي كنم ولي تا مرزش رفتم از فرط نا اميدي .
    مامانم ميره با خالم خريد ، توي خونه كار ميكنه ، لذت ميبره از زندگيش . بابام ميره بيرون سر كار و بعد هم با دوستاش ميرن باشگاه ورزشي و اونهم لذت خودش رو ميبره
    ولي من از هيچي لذت نميبرم . حتي از دانشگاه . همه چيز واسم عاديه . تنها سرگرميم اينترنته و فكر كردن به خاطر گذشته و حسرت و افسوس
    يك كلام بگم مرده ام با زنده ام هيچ فرقي نداره .

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 اسفند 87 [ 22:25]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    3,107
    سطح
    34
    Points: 3,107, Level: 34
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 93
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اگه حوصله داشتين حرفاي من بي حوصله رو بخونين

    yani shomaha ham mesle man bi hosele een?
    hichki hosele nadare harfamo bekhoone?

  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 18:18]
    تاریخ عضویت
    1387-8-04
    نوشته ها
    1,150
    امتیاز
    16,194
    سطح
    81
    Points: 16,194, Level: 81
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 156
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    1,211

    تشکرشده 1,247 در 437 پست

    Rep Power
    132
    Array

    RE: اگه حوصله داشتين حرفاي من بي حوصله رو بخونين

    سلام
    من وضعیت شما را درک میکنم . چون خودم هم در مقاطعی این حالتها را تجربه کردم .
    اما بنظرم غیر از شما کسی نمیتونه به شما کمک کنه . شما اگر نخواهی که خوشبت باشی و شاد باشی و موفق باشی هیچ کس نمیتونه به شما این احساس را بده .
    شما میگی از چیزی لذت نمیبری .
    آخرین مسافرتی که رفتی کی بود ؟
    آخرین فیلم خوبی که دیدی کی بود ؟
    آخرین کتاب خوبی که خوندی کی بود ؟
    آخرین باری که به دیدار دوستانت که چند وقته ندیدیشون رفتی کی بود ؟
    در مورد ازدواج هم نگران نباش حتما موارد خوب دیگری هم پیش میاد .
    راستی میشه بپرسم شما چه آرزوهایی داری ؟ اگر ممکنه میشه چند تاش رو بگی ؟

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 18 اردیبهشت 88 [ 01:23]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    2,936
    سطح
    33
    Points: 2,936, Level: 33
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اگه حوصله داشتين حرفاي من بي حوصله رو بخونين

    نه عزيزم,تو تنها نيستي ,فقط هنوز ديگر كاربرها پيامتو نديدن,ولي به نظر شخص خودم برو يه دكتر روانشناس,كاري كه خودم كه چند ماه پيش كه حالتهاي شما رو داشتم كردم و با مصرف يه دوره دارو خيلي بهتر شدم.حداقل اگر الان خيلي شاد نيسم ولي دنبالش هستم نه مثل چند وقته قبل كه بود و نبود هيچ چيز برام كوچكترين اهميتي نداشت,كاهي اوقات روحيه هم نياز به معالجه داره,موفق باشي.

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 اسفند 87 [ 22:25]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    3,107
    سطح
    34
    Points: 3,107, Level: 34
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 93
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اگه حوصله داشتين حرفاي من بي حوصله رو بخونين

    مرسي دوست عزيز از اينكه حوصله به خرج دادي و حرفامو خوندي
    آخه من بخوامم كه نميتونم . خوشبختي من اوني بود كه دوستش داشتم ولي الان ديگه نيست و ديگه نمياد. زندگيم بعد اون شد گريه و زاري 2-3 ماه اول ولي بعدش خيلي گريه هام كمتر شد و به زندگي عادي برگشتم ولي ديگه هيچ شادي اي توي زندگيم ندارم.
    آخرين باري كه مسافرت رفتم تابستان 87 بود
    آخرين باري كه يه فيلم خوب ديدم يعني با دوستام رفتم سينما همين فيلم چراچنگولي بود كه حدود يك ماه پيش ديديم(باور كنين اصلا لذت نبردم با اينكه خنده دار بود خنده ام نميومد ، همش جاي خالي اونو در كنارم حس ميكردم )
    آخرين كتاب خوبي كه خوندم اصلا يادم نمياد چون دانشجو ام بيشتر مجبورم كتاب درسي بخونم تابستونام ديگه حوصله ي كتاب ندارم .
    دوستامم آخرين بار 22 بهمن ديدم

    آرزوم اينه كه اي كاش با اوني كه دوستش داشتم ازدواج ميكردم و باهاش زندگي مو ميساختم ، نميدونم شايد نشه بهش گفت آرزو بيشتر شبيه حسرت بود.
    من خيلي به زندگي با اون فكر كرده بودم . علي رقم اينكه از آخرين باري كه ديدمش و آخرين حرفهاي كه باهم زديم بيشتر از 5 ماهه كه ميگذره ولي هنوز نتونستم فراموشش كنم . خيلي دلم براش تنگ ميشه .
    البته ميدونم كه ديگه نميتونم با اون زندگي تشكيل بدم ولي خيلي واسم سخته . ميدونم كه ديگه محاله با اون ولي خوب دست خودم نيست.

    نميدونم كسي ميتونه من رو درك كنه ؟
    اينكه هر كاريم كنم از درون خوشحال نيستم . خوشي هام لحظه ايه . موندگار نيست . آينده برام معني نداره .
    از زندگي يكنواخت خسته شدم. دوست دارم يكي باشه كه هميشه باهام باشه توي غم يا شاديام شريكم باشه .
    من الان 22 سالمه . عشقمم از دستم رفته . فعلا هم كه خواستگاري ندارم .
    خسته شدم از اين زندگي كسل كننده !

  6. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 اسفند 87 [ 22:25]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    3,107
    سطح
    34
    Points: 3,107, Level: 34
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 93
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اگه حوصله داشتين حرفاي من بي حوصله رو بخونين

    khanoom golعزيزم
    مرسي گلم
    خودمم دوست دارم هرچه زودتر خوب بشم ولي با اين وضع زندگي تا 50 سال ديگه هم زندگيم هيچ تكوني نميخوره

  7. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 اسفند 87 [ 22:25]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    3,107
    سطح
    34
    Points: 3,107, Level: 34
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 93
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اگه حوصله داشتين حرفاي من بي حوصله رو بخونين

    بچه ها ديگه نميتونين كمكم كنين؟ :-(

  8. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 اسفند 88 [ 13:03]
    تاریخ عضویت
    1387-8-27
    نوشته ها
    482
    امتیاز
    5,545
    سطح
    47
    Points: 5,545, Level: 47
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    78

    تشکرشده 77 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اگه حوصله داشتين حرفاي من بي حوصله رو بخونين

    یه دوستی برام تعریف کرد قضیه یه زن مسیحی رو که:
    این زن هر روز می نشسته یه گوشه ای و ذول می زده به خورشید و می گفته خدایا من فقط می خوام با این پسره (معشوقش) ازدواج کنم شش ماه کارش این بود تا با همون پسر ازدواج کرد ولی بعد از یه مدت اون زن دوباره نشست همونجا و دوباره ذول زد به خورشید این بار شش سال طول کشید و می گفت خدایا من رو از دست این پسره(همون معشوق قدیمیش) نجات بده کاری کن که طلاقم بده!
    چرا فکر نمی کنی حکمتی در این کار بوده که شما با این آقا ازدواج نکنی؟!
    خواهر مهربونم زندگی و لذتش دست ماست الان که دارم برات تایپ می کنم برگه احضاریه دادگاه دستمه نامزدم می خواد طلاقم بده با اینکه خطایی مرتکب نشدم و خیلی هم دوستش دارم هم او رو هم زندگیم رو ولی دارم برای تو می نویسم این نوشتن رو من خواستم که داره عملی میشه تو هم می تونی از زندگی لذت ببری گذشته رو فراموش کن که گذشته از آن گذشته هست با فکر کردن به گذشته هم گذشته رو نمی تونی دوباره برگردونی و هم زمان حالت رو خراب می کنی و هم آینده ات رو فنا
    عزیز نازنین به آینده نگاه کن برای خودت بهانه خنده درست کن بهانه ای برای بودن بساز چون هستی و باید باشی تا وقتش برسه که بری

  9. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    210
    Array

    RE: اگه حوصله داشتين حرفاي من بي حوصله رو بخونين

    سلام بر دوست عزیز و گرامی.. به تالار همدردی خوش آومدی....
    اول کمی بخند تا بحثو شروع کنیم... فقط یه لبخند زورگی...

  10. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 اسفند 87 [ 22:25]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    3,107
    سطح
    34
    Points: 3,107, Level: 34
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 93
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اگه حوصله داشتين حرفاي من بي حوصله رو بخونين

    سلام دوستان عزيز
    خيلي خوشحالم كردين با حرفاتون
    خانم وهم خيلي براي شما متاسفم ! آره راست ميگي شايد قسمت هم نبوديم ولي دل كه اين چيزها حاليش نميشه
    نقاب خانم باشه چشم ميخندم :-) ولي از ته دل كه نيست


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بیحوصلگی شدید
    توسط esm در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 09 تیر 97, 19:39
  2. سردرگمی و بی حوصلگی
    توسط اسناء در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: پنجشنبه 10 مرداد 92, 12:56
  3. با شكها و بي حوصلگي و سردي شوهرم چه كنم ؟
    توسط تنها مانده در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 تیر 92, 23:26
  4. خیلی بی حوصلم
    توسط اسناء در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 خرداد 92, 20:46
  5. خیلی بی حوصله شدم
    توسط sami92 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 خرداد 92, 10:59

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.