تنهای تنها

[kiyarash_online]

با سلام
من کیارش 24 سال سن دارم در حال حاضر سربازم
پدر ومادرم 10سال پیش از هم جداشدند
3سال پیش بخاطر فشار روحی وروانی ومالی پدرم از دانشگاه انصراف دادم(ترم 5)
پدرم هیچ وقت به حرفم گوش نمی دهد و همیشه به من مشکوک است
در صورتی که من اهل هیچ چیزی نیستم
اصلا دوستی ندارم علت آن هم این است که همیشه از این محل به آن محل در حال اسباب کشی هستیم
نا گفته نماند وضع مال پدرم خوب است اما با این کار نمی گذارد من باکسی دوست شوم
تا بیام تومحله جدید شناخته شیم سریع خانه را عوض می کند
واقعا نمی دانم چکار کنم همدرد من شده اینترنت همین
چکار کنم؟؟؟
با تشکر

[حسین پور]

سلام بر برادر بزرگم کیارش جان... خوب هستید.
آیا شما با پدر خود صمیمی هستید آیا می توانید راحت با او حرف بزنید؟
آیا تا به حال کاری کرده اید که به شما شک کند و آیا خواهر یا برادری دارید که مرتکب اشتباهی شده باشند و پدرتان برای همین سخت می گیرد؟
آیا با مادر قبلی خود رابطه دارید؟ و آیا پدرتان دوباره ازدواج کرده است؟

[حسین پور]

دوست عزیز یه کاری پیش آمد شما جواب سوال های من را بدهید من شب پاسخ می دهم... با تشکر
دوستان عزیز کیارش عزیز و دوست داشتنی را راهنمایی کنید.

[kiyarash_online]

سلام بر برادر بزرگم کیارش جان... خوب هستید.
آیا شما با پدر خود صمیمی هستید آیا می توانید راحت با او حرف بزنید؟
آیا تا به حال کاری کرده اید که به شما شک کند و آیا خواهر یا برادری دارید که مرتکب اشتباهی شده باشند و پدرتان برای همین سخت می گیرد؟
آیا با مادر قبلی خود رابطه دارید؟ و آیا پدرتان دوباره ازدواج کرده است؟

از وقتی که پدرم باعث شد از دانشگاه انصراف بدم و نگذاشت معافیت سربازی بگیرم دیگر با او صحبت نکردم
نه من هیچ کار مشکوکی نکردم فقط درس می خواندم آن هم با نمرات عالی
در مورد سوال سوم هم نه

[omed]

چرا فکر میکنید پدر تان باعث انصراف شما شده اند ؟شما که معلوم است آدم باهوشی هستی فکر نمیکنی رفتار پدر شما از روی علاقه یا به خاطر نگرانی از آینده شما نیست؟جزئیات مشگل شما را نمی دانم ولی مطمئن هستم اکثر پدر های ایرانی فرزندان خود را گاهی حتی از خودشان بیشتر دوست دارند .کسی که بخواهد میتواند دوست پیدا کند ولی مهم دوست خوب است در همدوره های سربازیتان هیچکسی نیست ؟شما که اهل درس هستی در کتابخانه و محیطهای فرهنگی دوستان خوبی میتوانی پیدا کنی.به هر حال از متن مطلبتان مشخص است( انسانی منطقی و با هوش و البته رنجدیده) اگر بیشتر توضیح دهی دوستان زیادی در این تالار کمکت میکنند موفق باشی.

[kiyarash_online]

پدرم آدم مغروری و منزوی است
بله چون مخارج دانشگاه را بهم نداد و در ترم های قبل با هزار خواهش وتمنا و واسطه اطرافیان می داد
نمی دانم سربازی رفته اید یا نه محیطی بسیار دروغ فریب و زور است و کسی شما را به خاطر خودتان نمی خواهد فقط بخاطر منفعت خودشان و...
اگر پدرم معافیت سربازی من را می گرفت چه می شد حداقل می توانستم مخارج زندگی مادرم را کمی تامین کنم.
دوست واژه ایست غریب...

[amir50]

پدرم آدم مغروری و منزوی است
بله چون مخارج دانشگاه را بهم نداد و در ترم های قبل با هزار خواهش وتمنا و واسطه اطرافیان می داد
نمی دانم سربازی رفته اید یا نه محیطی بسیار دروغ فریب و زور است و کسی شما را به خاطر خودتان نمی خواهد فقط بخاطر منفعت خودشان و...
اگر پدرم معافیت سربازی من را می گرفت چه می شد حداقل می توانستم مخارج زندگی مادرم را کمی تامین کنم.
دوست واژه ایست غریب...

سلام كيارش جان!
خيلي خيلي خوش آمدي به اينجا
موقعيت شما را درك مي كنم اما فعلا سعي كنيد شرايط اينكه سربازيد و بايد آن رو تمام كنيد بپذيريد!
پذيرش اين موضوع كمك بزرگي به شما مي كنه!
هر چند آدمهاي خوب براي دوستي كم هستند اما بالاخره هستندسعي كنيد اونجا دوست خوبي پيدا كنيد!
مطمئن باشيد اگر خودتان بخوايد مي تونيد دوستان خوبي پيدا كنيد!
موفق و قوي باشي

[حسین پور]

کیارش جان می دانم چه می گویی
می دانم به اجبار به سربازی رفتن و اجبار ترک تحصیل کردن یعنی چه ولی یک چیز را نمی فهم چرا از آن موقع با پدر خود قهر هستید این مشکلی را حل نمی کند ...
آیا تا به حال با پدر خود درباره مشکلات با لحنی آرام حرف زده اید؟

[kiyarash_online]

کیارش جان می دانم چه می گویی
می دانم به اجبار به سربازی رفتن و اجبار ترک تحصیل کردن یعنی چه ولی یک چیز را نمی فهم چرا از آن موقع با پدر خود قهر هستید این مشکلی را حل نمی کند ...
آیا تا به حال با پدر خود درباره مشکلات با لحنی آرام حرف زده اید؟

آره صحبت کرده ام ولی نتیجه ای در برنداشته نه یکبار بلکه 100 بار
حتی آشنایان هم با پدرم صحبت کردند اما بی نتیجه ...
من در زمانی که به باشگاه می رفتم می گفت چرا می روی باشگاه و هرینه می کنی !!!
آخر شما بگبد ماهی 8.000 تومان !!! زیاد است
نمی دانم شاید می خواست من را معتاد کند ...

[حسین پور]

کیارش جان فقط می توانم بگوییم..
اول : باز هم با پدر خود رابطه برقرار کن کمی دلش را بدست بیار ازش بابت زحماتش تشکر کن(حتی اگر برایت کاری نکرده) نگذار این قطع رابطه طولانی شود و در درون تو و پدرت باعث به وجود آوردن کینه شود....
دوم: "ببخش" و دلت را صاف کن.... می دانم سخت است اما بخدا می توانی...
سوم:سعی کن سربازی خود هرچه زودتر تمام کنی و بعد از سربازی هم می توانی درست را ادامه دهی...
چهارم:سخت نگیر هرچه سخت بگیری بدتر می شود..
پنچم:شاید پدرت می خواهد دوباره ازدواج کند و در این دوران تنهایی آرامشش بهم ریخته و به شما گیر می دهد.
ششم:من هم دوستان زیادی ندارم چون به جایی دیگر نقل مکان کرده ایم اما ما همگی دوست شما دیگه چی می خوایی... دوست که لزومی نداره جاندار باشه..کتاب یه دوست... تالار همدردی یه دوست...حتی پدرت.....(اگر با او رابطه خود را بهتر کنی....قلق داره پیداش کن)
هفتم:به آینده فکر کن اگر نمی توانی حال را زندگی کنی سعی کن با تلاش آینده خود را تضمین کنی..
و در آخر دوست عزیز و مهربانم .... شاید بعضی از ما با پدر و مادر خود مشکل داشته باشیم اما دلیل این نمی شود به کلی قید آنها را بزنیم .. درست او شما را درک نمی کند چون نظر او و اعتقاد شما از دو نسل متفاوت است....کمی تو قدم هایت را بلند بردار و کمی پدرت تا به هم نزدیک تر شوید..... کمی تو کوتاه بیا و کمی او.... اگر او به هیچ وجه کوتاه نمی آید اشکالی ندارد این نیز می گذرد و زمان همه چیز را حل می کند... امیدوارم همیشه موفق باشی.