سلام
من و دوست پسرم به یک مشکل خیلی بد برخوردیم.من سعی می کنم از زمان آشنایی همه چیز هارو بگم و شما به ما بگید که حالا چیکار کنیم.
من و دوست پسرم از طریق چت آشنا شدیم(تورو خدا نگید که بده که خودمون می دونیم) البته از نظر مسافت خیلی با هم فاصله داریم تقریبا 12 ساعت.از همه اینه گذشته ارتباط ما بیشتر تلفنی است و تقریبا هر 3 ماه یا 6 ماه همدیگرو میبینیم.توی ماهای اول سعی کردیم همدیگرو بشناسیم خوب تقریبا یه شناختی بدست آوردیم و تصمیم به ازدواج گرفتیم.خوب من وقتی با خانواد ام در میون گذاشتم یکسری شروط گذاشتند که خیلی منطقی بود و قابل انجام دادن ولی خانواده اون فقط نه آوردن و تنها دلیل منطقی از نظر خودشون اینه که هر دختری وقتی با پسری دوست باشه آخر فساد و حداقل با یه پسر رابطه جنسی داشته.خب ما تصمیم گرفتیم با هم بمونیم تا بتونیم به خانواده ها اثبات کنیم که ما می تونیم.خوب دوست پسرم رفت سربازی تا نصف کارها جلو بیافته ولی خانواده اش خیلی بهش فشار آوردن ،یعنی گفتن یا دختره یا ما (که خیلی واضع است که نمی تونه راحت انتخاب کنه چون خیلی وابسته است) پس به این نتیجه رسید که کاری کنه که من ازش جدا شم.خب تفلک خیلی کارای مختلفی کرد ولی من می دونستم برای چی این کارا رو می کنه پس جا نزدم.حالا تصمیم گرفتیم با هم بمونیم اما تا زمانی که خانوادش اونو مجبور به ازدواج نکردن.خب برای من خیلی سخته که ببینم دارم از دستش می دم ولی نمودونم هم چی کار کنم.بارها خواستم با خانوادش تماس بگیرم ولی این کارو عاقلانه ندیدم.
تورو خدا کمکم کنید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)