پدرم وقتي من .... ساله بودم !
[/color][color=#000080]
4ساله= بابا هر كاري مي تونه انجام بده
5 ساله= بابام خيلي چيزها مي دونه
6 ساله= بابام از باباي تو باهوشتره
8 ساله= بابام هر چيزي را دقيقا نمي دونه
10 ساله= در گذشته زماني كه بابام بزرگ مي شد ، چيزها مطمئنا متفاوت بودند
12 ساله = خوب ، طبيعي است ، پدر در آن مورد چيزي نمي دونه! اون براي بخاطر آوردن كودكي اش خيلي پيره ..
14 ساله= به پدرم خيلي توجه نكن ، اون خيلي قديمي فكر مي كنه .
20 ساله= آه خداي من ! او از جريان روز خيلي پرت است .
25 ساله= پدر كمي درباره آن اطلاع دارد. بايداينطور باشه چون او تجربه زيادي دارد .
30 ساله= شايد بايد از پدر نظرش را بپرسم از اينها گذشته او تجارب زيادي دارد.
35 ساله= بدون مشورت با پدر كوچكترين كاري نمي كنم .
40 ساله= متعجبم كه پدر چگونه آن جريان را حل كرد . او خيلي عاقل و دانا بود و دنيايي تجربه داشت .
50 ساله= اگر پدر اينجا بود همه چيز را در اختيار او قرار مي دادم و در اينباره با او مشورت مي كردم .
خيلي بد شد كه نفهميدم او چقدر فهميده بود . مي تونستم خيلي چيزها از او ياد بگيرم .
اي كاش از همين الان به جاي اينه اين مراحل را طي كنيم تا بفهميم كه بزرگترهامون چقدر مي فهمند و چقدر مي تونن بهمون توي حل مشكلات كمك كنن همين الان ازشون درخواست كمك و همفكري كنيم ... سعي كنيم قدر بزرگترها خصوصا پدر و مادر را بدونيم و به نصيحتهاشون پشت نكنيم و اون را واقعا گوش كنيم و بهشون عمل كنيم مطمئن باشيد كه ضرر نمي كنيم ... اميدوارم همه پدرها و مادرها سالم و سلامت باشند و عمرشون طولاني
او مـانده و قلب آهنـــی تان مردم!
یا می نگـرد به دشمنی تان مردم!
این پاسخ لطف یک درخت است؟تبر؟
لعنت به نمکدان شکنی تان ! مردم!
علاقه مندی ها (Bookmarks)