افسردم
سلام به همه دوستان خوبم در تالار همدردی
تغریبا سه ماهی می شه که شدیدا احساس افسردگی می کنم(البته 1-2 هفته ای هست که شدت بیشتری پیدا کرده) طاقت هیچ چیز و حرفی را ندارم حوصله هیچ کس و هیچ کاری را ندارم ترجیح می دم فقط بخوابم و مثل آدمی شدم که انگار قفل به دهنش زدن دوست ندارم حرف بزنم
مسایل زیادی ممکن عامل افسردگیم باشه
1- به پدرم خیلی وابسته بودم و تنها حامی من توی خونه ایشون بود متاسفانه 4سال است ایشون را از دست دادم و در مشکلاتم جای خالی ایشون را خیلی احساس می کنم
2- با مردی ازدواج کردم که از نظر سطح خانوادگی کمی با من فرق داره و آدم خیلی آرومی است و برای رسیدن به اهدافمون کمی کند است و در عوض من خیلی عجولم( البته ایشون از هر حیث آدم خیلی خوبی هستن و من ایشون را دوست دارم)
3- فشارهایی که مادرم در دوران نامزدی آورد (در تاپیک روحم خسته است توضیح دادم)
4- تفاوتهایی که مادرم بین من و خواهر و برادرم میذاره برام درد آوره
5-.........
خلاصه این قدر احساس افسردگی می کنم که حد نداره و این حسم در روابطم با همسرم خیلی تاثیر داره دوستش دارم اگه ازش بی خبر بمونم دلم 1000 جا می ره اما وقتی پیشم است حوصلش را ندارم
کمکم کنید 1 راه حل منطقی و قابل اجرا بهم بدین تو را خدا دعوام نکنید( آخه امروز یکی از همکارام حسابی بهم توپید)
خدایا به داده و نداده و گرفته ات شکر که داده ات رحمت است و نداده ات حکمت و گرفته ات امتحان
علاقه مندی ها (Bookmarks)