به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 10 مهر 88 [ 07:04]
    تاریخ عضویت
    1387-10-04
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    3,183
    سطح
    34
    Points: 3,183, Level: 34
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    داستان حمله جن ها

    سلام این داستان واقعیه و زمان بچگی من اتفاق افتاد. ما یه شبی خونه یکی از فامیل ها رفته بودیم که خونه قدیمی داشتن بعد از سلامو احوال پرسی نشستیم .و اونا مشغول پذیرایی شدن پدرم سراغ پسر بزرگشو گرفت که گفتند نیستش رفته بیرون در همین حین بود کهناگهان برق رفت و اونا هم فوری توری چراغ پیک نیکو روشن کردندوباره همه نشستیم مشغول گفتگو که ناگهان در باشدت باز شد و پسر بزرگشون افتاد تو میون میوه ها و از هوش رفت اونم با بدن برهنهو بدن کاملا خیس و ما هم شوکه شده بودیم خلاصه با مکافات به هوش اومدو گل گاو زبون بهش دادن و زن ها طلا هاشون تو اب ریختن و با چرکاش دادنش خورد تا کم کم زبون وا کرد گفت که جن ها تو حمام اومدن سراغم منم ترسیدم فرار کردم همین طور اومدم تو اتاق
    . حالا اصل قضیه چی بود اقا نمی خواسته با ما روبرو بشه می ره حمام بعد همین طور که مشغول شستشوی خودش بودهبرق می ره اونم یه کم هول می کنه و برای این که ما نفهمیم هیچی نمی گه و با کاسه از تو تشت اب می ریخته رو سرش که یهو می بینه یه نفر دست گذاشت رو شونه اش تو تاریکی حموم می پره بالا ومحکم می خوره به در بعدم فرار می کنه
    حالا نگو که لیف تو تشت حمام بوده اقا با کاسه ابو لیفو می ریزه سرش لیف می افته رو شونش فکر می کنه که یه نفر دست گذاشته رو شونش
    . بعدش از خجالت دیگه طرفای ما افتابی نشد ما هم به کسی نگفتیم به جز شما موفق باشید

  2. کاربر روبرو از پست مفید zibaalizade تشکرکرده است .

    zibaalizade (سه شنبه 06 اردیبهشت 90)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 18:18]
    تاریخ عضویت
    1387-8-04
    نوشته ها
    1,150
    امتیاز
    16,194
    سطح
    81
    Points: 16,194, Level: 81
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 156
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    1,211

    تشکرشده 1,247 در 437 پست

    Rep Power
    132
    Array

    RE: داستان حمله جن ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط zibaalizade
    سلام این داستان واقعیه و زمان بچگی من اتفاق افتاد. ما یه شبی خونه یکی از فامیل ها رفته بودیم که خونه قدیمی داشتن بعد از سلامو احوال پرسی نشستیم .و اونا مشغول پذیرایی شدن پدرم سراغ پسر بزرگشو گرفت که گفتند نیستش رفته بیرون در همین حین بود کهناگهان برق رفت و اونا هم فوری توری چراغ پیک نیکو روشن کردندوباره همه نشستیم مشغول گفتگو که ناگهان در باشدت باز شد و پسر بزرگشون افتاد تو میون میوه ها و از هوش رفت اونم با بدن برهنهو بدن کاملا خیس و ما هم شوکه شده بودیم خلاصه با مکافات به هوش اومدو گل گاو زبون بهش دادن و زن ها طلا هاشون تو اب ریختن و با چرکاش دادنش خورد تا کم کم زبون وا کرد گفت که جن ها تو حمام اومدن سراغم منم ترسیدم فرار کردم همین طور اومدم تو اتاق
    . حالا اصل قضیه چی بود اقا نمی خواسته با ما روبرو بشه می ره حمام بعد همین طور که مشغول شستشوی خودش بودهبرق می ره اونم یه کم هول می کنه و برای این که ما نفهمیم هیچی نمی گه و با کاسه از تو تشت اب می ریخته رو سرش که یهو می بینه یه نفر دست گذاشت رو شونه اش تو تاریکی حموم می پره بالا ومحکم می خوره به در بعدم فرار می کنه
    حالا نگو که لیف تو تشت حمام بوده اقا با کاسه ابو لیفو می ریزه سرش لیف می افته رو شونش فکر می کنه که یه نفر دست گذاشته رو شونش
    . بعدش از خجالت دیگه طرفای ما افتابی نشد ما هم به کسی نگفتیم به جز شما موفق باشید
    خیلی باحال بود .

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 اردیبهشت 88 [ 10:18]
    تاریخ عضویت
    1387-8-05
    نوشته ها
    477
    امتیاز
    6,023
    سطح
    50
    Points: 6,023, Level: 50
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 45 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: داستان حمله جن ها

    اي بابا چه آدمايي پيدا ميشه.ممنون اول صبحي باعث شدي لبخند بياد رو لبمون.

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 فروردین 91 [ 17:04]
    تاریخ عضویت
    1386-11-27
    نوشته ها
    732
    امتیاز
    8,030
    سطح
    60
    Points: 8,030, Level: 60
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    730

    تشکرشده 755 در 381 پست

    Rep Power
    90
    Array

    RE: داستان حمله جن ها

    خیلی موضوع خنده دار و جالبی بود ..........راستش بعد از این که این موضوع رو خوندم یک قضیه کوچولو و خنده دار هم برای من اتفاق افتاد که شنیدنش خالی از لطف نیست ....
    چون هوا سرده و توی خونه جوراب ضخیم میپوشم برای وضو گرفتن جفت جواربهامو در آوردم و بی توجه به اونها کمی تو خونه گشتم و دیر سراغشون رفتم که بازم بپوشموشون ولی وقتی خواستم بپوشم هر چی گشتم یک لنگه اش نبود که نبود
    برام خیلی عجیب و خنده دار بود همه جا رو گشتم بخصوص جلوی لوازم نمازم گفتم شاید اونجا جا گذاشتم اما با دو سه بار گشتن بازم نبود که نبود ....
    دیگه از خیریش گذشتم ولی فردا صبح چشمم افتاد به همون لنگه جوراب که درست وسط اتاق و جلوی همون وسایل نمازم که چندین بار با دقت و حوصله گشته بودم بود ....... احتمال 2 درصد من خوب و درست اونجا رو نگشتم ولی اون چیز کوچیکی نبود که با اون روشنی – اونم درست وسط محلی که من چند بار دقیق گشتم - جلوی چشم من بوده باشه و من ندیده باشم.....
    خلاصه خیلی خندم گرفت .....گفتم اینجا بنویسم.....ببینید بعید نیست :rolleyes:....موجوادتی که ما نمیبینیم بیان و با ما شوخی هم بکنند من خیلی وقتها بعضی چیزام گم میشه و یک جایی که هزار بار گشتم فرداش پیدا میشه ، انگار یکی برداشته و فرداش گذاشته ..... آخه به جوارب من چیکار دارن :D

  6. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: داستان حمله جن ها

    جالب و نشاط آور بود مرسی .روزقشنگی را برایم تعریف کردید .

  7. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 خرداد 00 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    محل سکونت
    سنندج
    نوشته ها
    2,798
    امتیاز
    71,961
    سطح
    100
    Points: 71,961, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran50000 Experience PointsSocialTagger First Class
    تشکرها
    9,001

    تشکرشده 10,163 در 2,191 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: داستان حمله جن ها

    سکوت سرشار از ناگفته‌هاست
    _____________________________

    مجله علم ورزش

  8. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 10 مهر 88 [ 07:04]
    تاریخ عضویت
    1387-10-04
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    3,183
    سطح
    34
    Points: 3,183, Level: 34
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: داستان حمله جن ها

    سلام خیلی ممنون از دوستانی که نظر دادن مخصوصا طراوت دوست خوبم . تو زندگی همه ما یه چیزایی از ماوراالطبیعه هست که خوب اگه دقت کنیم متوجه اونا می شیم من خودمم از جن وپری خیای می ترسم

  9. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 اردیبهشت 88 [ 09:08]
    تاریخ عضویت
    1387-9-12
    نوشته ها
    303
    امتیاز
    4,557
    سطح
    43
    Points: 4,557, Level: 43
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    28

    تشکرشده 29 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: داستان حمله جن ها

    :D

  10. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 تیر 90 [ 23:16]
    تاریخ عضویت
    1387-4-01
    نوشته ها
    292
    امتیاز
    5,107
    سطح
    45
    Points: 5,107, Level: 45
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    696

    تشکرشده 713 در 214 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: داستان حمله جن ها

    خیلی جالب بود و خنده دار .
    یه بار من توی موقعیت مشابهی چشمم را بستم و خواستم ببینم اگه کور بودم چی می شد ؟
    وقتی چشمام را باز کردم باز همه جا تاریک بود ! اول فکر کردم برق رفته اما وقتی دیدم صدای اعضای خانواده بدون هیچ تغییری میاد و ... خیلی ترسیدم و فکر کردم واقعا کور شده ام . البته واقعا برق رفته بود اما دیدن عجب نعمتیه ها !
    منم بچه مسلمان !!! کتابم هست قرآن رسولم داده فرمان .. که وقت صحبگاهی .... کنم شکر الهی ..


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ترس های مبهم و استرس
    توسط مدیرهمدردی در انجمن اضطراب و استرس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 31 خرداد 92, 12:37
  2. داستان غم زندگیه من
    توسط پدربزرگ در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 23 تیر 91, 11:05
  3. داستان زندگی کارافرین برتر کشور..احد عظیم زاده
    توسط بهار.زندگی در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 تیر 91, 14:49
  4. نقش ورزش در کاهش استرس(مدیریت استرس)
    توسط keyvan در انجمن تاثیر متقابل ورزش و روان
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 21 فروردین 88, 10:57
  5. داستانی از عشق (داستان کوتاه)
    توسط هوشیار در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 شهریور 87, 17:12

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.