خانومم رو دوست دارم چی کار کنم دوسم داشته باشه؟؟؟؟ازش خیلی دلگیرم.

[mohsen_282001]

با سلام به همه
من 28 ساله هستم و خانومم 21 ساله هست....با همسرم از طریق خانوم همکارم آشنا شدم
برای بدست اوردنش خیلی زحمت کشیدم هر کاری کردم...بعد از اینکه با خودش صحبت کردم به خانوادم گفتم وپدرم با پدر ایشون تماس گرفتن...به دلیل دوریه راه(چون از دو استان مختلف هستیم) در ابتدا مخالفت کردن و بعد از اصرار های بنده موافقت کردن تا با من و خانوادم از نزدیک اشنا بشن...و خدا رو شکر بعد از شناختی که نسبت به خودم و خانوادم پیدا کردن جواب مثبت رو دادن...
ما الان 9 ماه ازدواج کردیم و 5 ماه هم عقد بودیم.....من خانومم رو خیلی دوسش دارم میپرستمش خودش هم میدونه...برای رسیدن به خانومم غرورم رو زیر پا کردم برای راضی کردنش هر تلاشی کردم بعد هم برای راضی کردن خانوادش... ....مشکل من با خانومم اینه ایشون احساساتشواصلا بیان نمیکنه...تا به حال به من خودش بدون اینکه ازش بپرسم نگفته دوست دارم...اما چون چند بار در این باره صحبت کردم بعضی وقت ها در جواب اینکه من بهش میگم دوست دارم اونم میگه منمهمین طور!!!!!من در روز چند بار این جملرو بهش میگم بی توقع هم گفتم ...فقط برای دل خودم چون خیلی خیلی دوستش دارم...اما بعضی وقت ها هم میگه""مرسی!!!!!!!!!!!!!""
مشکل دیگه هم اینه خانومم وقتی از چیزی ناراحت میشه متاسفانه بیان نمیکنه....من باید 1 روز تمام خواهش کنم التماسش کنم تا دلیل ناراحتیشو بهم بگه....اگر در حال صحبت با تلفن باشیم من از صداش میفهمم که ناراحت شد اما وقتی ازش میپرسم میگه نه چیزی نشده!!!بهش میگم من اگه بعد این 14 ماه خانومم رو نشناسم که باید برم بمیرم...چی شد بگو...میگه هیچی...اما صداش . طرز صحبتش کاملا سر سنگین میشه...1 روز شاید هم بیشتر باید التماسش کنم که بگه.......بعد از هر بگو مگو هم امکان نداره ایشون پیش قدم بشه حتی اگر مقصر باشه...همیشه من جلو میرم...بازم نازشو میکشم تا باهام آشتی کنه...ازش عذز میخوام بعدش ایشون آشتی میکنه...اما اگر من 1 ماه هم پیش قدم نشم ایشون جلو نمیاد که نمیاد
اگه میشه کمکم کنید..برای من خانومم از خودم از جونم عزیز تره بهتره بگم اون برای من خود منه...نمیدونم متوجه منظورم میشید؟اما اون همچین حسی به من نداره من برای اون انگار یک غریبه هستم.......اما اون برای من خوده من.. از خودم عزیز تره خیلی عزیز تر.....شاید در ابتدا به نظر مهم نیاد اما من هم به محبت و توجه نیاز دارم .....چی کار کنم تا اونم با من گرم تر بشه؟اصلا دلیل این کاراش چیه؟دوستم نداره؟ خواهش میکنم بهم کمک کنید... احساس سر خوردگی میکنم..می خوام خانومم هم دوستم داشته باشه..بگید باید چی کار کنم چطور دلشو عشقشو مال خودم کنم؟؟؟چون در رابطه با دوستاش مخصوصا یکی از دوستاش که از دوران دبیرستان با هم هستن به این شکل نیست نسبت به من که شوهرش هستم با اونا خیلی خیلی گرمتر و با محبتتر هست وقتی با اونا صحبت میکنه من تعجب میکنم این همون خانوم منه؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!

[قلب سپید]

سلام
ای کاش همه مردها مثل شما بودن! نامزد من تقریبا مثل همسر شماست پس می تونم درکتون کنم (الان خوب شده ولی .....؟)
هیچ وقت بهتون ابراز احساسات نکرده؟
مشکلتون فقط همین دو مورد یا مشکلات دیگه ای هم دارید؟

[sorena_arman]

ببین دوست عزیز
ابراز محبت به یک مرد یا یک زن( و بویژه یک زن) بایستی منطبق بر منطق باشد تا حدودی. وگرنه احساس تکرار به شخص دست می دهد. شما با رفتار وابسته خود ایشون رو از محبت خود هم زده کردیدو توانایی ابراز محبت رو از ایشون هم گرفتید. ایشون ابراز محبت شما رو وظیفه بدیهی شما می دونند و بنابراین دیگر برخوردهای شما با ایشون فاقد جذابیته. اصلا همسر شما در جایگاهی نیست که ایشون رو بپرستید!! و این رونشون بدید!! ایشون فقط همسر شماست. مشکلاتی رو داره که باید رفع بشه و شما با این رفتار افراط گرایانه تون مانع تغییر به سمت مثبت ایشون می شید. به مرور در احساسات خود جانب اعتدال رو رعایت کنید(تغییر رو به مرور انجام بدهید) و تا حدودی برخی از رفتارهای خود رو مشروط به تغییر رفتار ایشون بگذارید. " یک توصیه برادرانه: در این شرایط هرگز و هرگز از ایشون نخواید که محبت بهتون کنه- ابتدا خودتون رو نرمال کنید و بعد"
شما تا حدودی جایگاه زن خونه رو پیدا کردید. باید قبول کنید که ابراز محبت مرد نباید تا این حد شدید باشه."حتی برای یک زن هم این حد ابراز محبت زیاده" از خودتون شخصیت شکننده ای نشون ندید. واقع بینانه به صحبتهای من توجه کنید.

[mohsen_282001]

سلام وهم...ممنون از پاسختون..یک بار وقتی به خانومم میگفتم خیلی دوستش دارم نا خودآگاه گفت منم دوست دارم من از شنیدن این جمله تعجب کردم!!از بس نمیگه پرسیدم خانومم چی گفتی؟یک بار دیگه بگو؟که خندید گفت هیچی!همون که شنیدی دیگه؟!مشکلات از این قبیل بله هست...من بیرون از منزل که هستم یا سر کارم هستم حتما یا تماس میگیرم میگم هر چی دوست داری بگو من گوش میدم میخوام صداتو بشنوم باور کنید تنها چیزی که حالم رو خوب میکنه اگر در اوج ناراحتی هم باشم یا اس ام اس میدم بهش مخصوصا وقتی خونه است اما دریغ از یک بار خانوم بنده یک تماس کوچک جهت ایک احوال پرسی!!!یا یک اس ام اس پر از خالی!!!بیرون که میره فقط به من میگه من دارم میرم فلان جا اما هرچی منتظر بمونم وقتی میرسه به خونه به من بگه که خیالم راحت باشه دریغ دریغ دریغ! باز هم خودم تماس میگیرم اما وقتی خودم تماس میگیرم خیلی خیلی خوب برخورد میکنه راستش من فکر میکردم شاید دوست نداره و احساس کنترل شدن بهش میده که این کار رو نمیکنه ولی هیچگاه از این کار من شکایتی مبنا بر نارضایتی نمیکنه مشکل دیگه هم که داریم متاسفانه زود قضاوت میکنه خدا اون روز رو نیاره که قهر کنه!!اگر در منزل باشم که خوبه بخت با من یاره میتونم صحبت کنم و اون گوش میده اما اگر در منزل نباشم یا اوو در منزل پدر و مادرش باشه دیگه تمومه!!نه جواب تلفنو میده نه اس ام اسو نه هیچ چیزه دیگه شانس هم اوردم خانوادش داماد دوست هستن بندگان خدا والا دچار سو برداشت میشدم شاید از طرف اونها باشه بار ها.. بهش گفتم خواهش کردم گفتم خانومم حرف طرفت رو گوش کن حرفت رو بزن بعد نتیجه بگیر مدت زمان کمی انجام میده بعدش همون آش و همون کاسه!!!!سورنا ممنون از شما..اما چه طور اعتدالو رعایت کنم؟بهش نگم دوستش دارم؟من این کار رو اگر در روز چند بار انجام ندم سکته میکنم!
چند بار تصمیم گرفتم نگم یا کمتر بگم اما نشد که نشد!خیلی سخته...من ازش دلگیرم الان خونه پدرش هستش اما همین که ببینمش تمومه!!!متاسفانه سورنا مسئله عجیب اینه در برابرش کم میارم!!!!!نمیدونم باید چه کار کنم؟؟؟؟

[sorena_arman]

کارهای سخت رو انجام بدید تا متوجه بشید چقدر انجام دادن این کار رو برای همسرتون سخت کردید!! ببینید چه بخواید و چه نخواید، حتی اگر من رو اینجا به صلابه بکشند خانومها به شما می گم که به زن باید به اندازه( نه کم و نه زیاد ) محبت کرد. شما اصلا نباید یک انسان همیشه در دسترس باشید. گاهی اوقات بی محلی رو شما به ایشون کنید.
کتاب تضادهای درونی ما نوشته کارن هورنای رو بخونید. شما با کمبود محبت شدیدی مواجه هستید و برای اینکه دیگران متوجه این شخصیت وابسته شما نشوند شروع به ابراز محبت افرطی کرده اید. از این رفتارتون جواب نمی گیرید. یه مقدار مردونه تر برخرود کنید

[sade begham...]

سلام
دوست خوبم
اون چیزی که من از نوشته هاتون دست گیرم شد اینه که شما شخصیتی برون گرا و احساسی دارید و همسرتون شخصیتی درون گرا. ظاهرا همسرتون مهارت های ارتباط را نیاموختند.
براتون متاسفم. چون راه خیلی سختی رو در پیش دارید. مطمئن باشید همسرتون شما رو دوست دارد ولی تو باورهاش فکر میکنم این گونه جا افتاده که نباید احساست رو بگی... یا اگر بگی پورو میشه... یافکر میکنه رفتار های شما یک وظیفه است. در حالیکه خیلی ها این کار رو نمیکنند.
ایشون بلد نیست. نمیدونه که باید بگه . فکر میکنه همین که محیط آرومی براتون فراهم میکنه کافیه.
شما باید خواسته تون رو در شرایطی که تاثیر بیشتری داشته باشد مثل وقتی که آشتی کردید و با هم خوبید بهش بگید.
باید صبر داشته باشید و کمکش کنید تا اون هم یاد بگیرد.
اون جوری که فهمیدم ایشون خیلی در مقابل تغییرات مقاوم اند. و این کار شما رو سخت تر میکنه.
موفق باشید.

[mohsen_282001]

سورنا من مخالفتی با حرفای شما ندارم به غیر از اون کمبود محبت!
ولی دقت فرمودید برادر من؟خدمتتون عرض کردم مسئله ای عجیب؟به واقع هم عجیب تا خانومم رو میبینم یا همین که صداشو میشنوم اصلا نمیدونم چی میشه که نمیتونم باور کن در برابرش کم اوردم... بگو چه کار کنم؟چشم اون کتاب رو حتما میخونم..
ساده بگم من همین طور فکر میکردم که ایشون درون گراست اما عجیب است که با مادرش و دوستانش به این شکل نیست نمیدونی چه طور قربان صدقه مادرش میره و با دوستاش مخصوصا دوست صمیمیش به چه شکلی رفتار میکنه!!!!البته من برون گرا هستم و احساساتم رو به راحتی به زبان میارم...چه ناراحت باشم چه خوشحال...خیلی راحت بروز میدم البته خانومم شادیش رو راحت بروز میده اما اگر ناراحت باشه سکوت مطلق میکنه حتی دلیلشو نمیگه مگر به التماس من!!شاید هم فکر میکنه من پر رو میشم اگه بگه نمیدونم!البته خصوصیات خوب بسیار داره..در رابطه با این مسئله که فکر میکنه رفتار من وظیفه هست من با شما هم عقیده نیستم چرا؟چون بار ها به من گفته "تو خیلی مهربونی""پس رفتار منو به حساب وظیفه نمیذاره. در برابر تغییرات مقاوم هست دوست داره همین جوری که هست دوستش داشته باشم که من دارم خیلی هم دارم اما نمیدونم چطوری بهش بفهمونم که ناراحت نشه این موضوع ربطی به دوست داشتن نداره و بعضی جا ها تغییرات لازمه

[اسماء]

سلام
آقا محسن همسرشما حالا كه زبوني بهتون عشقش رو ابراز نمي كنه . آيا واقعا" سعي نمي كنه جور ديگه اي علاقه اش رو نشون بده ؟ آيا خودتون فكر مي كنيد غرور باعث همچين رفتارش شده يا اينكه هنوز هم خجالت مي كشه .

[miran92]

ابراز احساسات به کسی که دوست میداریم ربطی به شخصیت برونگرا ندارد. همسر من کاملا شبیه شما می باشد. من خود برونگرا هستم اما همسر من فردی درونگراست. روزی صدبار ابراز علاقه می کند و جالب است بدانید که من در جواب "دوست دارم" های او همیشه جواب "ممنون" یا "باشه" را میدهم. همسرم از آغاز صبح تا عصر که خانه میرویم 5 یا 6 بار تماس میگیرد، اس ام اس میدهد.به همین دلیل من دلیلی نمی بینم که به او زنگ بزنم. چون همیشه هست. وقتی جایی میروم تا به مقصد برسم چند بار تماس میگیرد. گاهی اوقات از اینکه هیچگاه تنها نیستم دلم میگیرد.به نظر من ابراز علاقه باید کم باشد چون اینگونه طرف مقابل تشنه شنیدنش میشود.
جالب است بدانید یک شب همسرم بسیار خسته بود و سرما هم خورده بود، به من هیچ ابراز علاقه ای نکرد و در حال و هوای خودش بود ، ومن زود این موضوع را متوجه شدم.یا یکروز در ماموریت بود و نتوانست با من تماس بگیرد، بعد از 7 یا 8 ساعت من ناخودآگاه با او تماس گرفته و جویای حالش شدم.
شما هم دوست عزیز بدانید که رفتار همسرتان از روی عمد نیست و بی اختیار اینگونه است . چند روز تماس نگیرید و کاری نکنید، حتما خودش با شما تماس میگیرد. امتحان کنید ضرر نمیکنید.

[چکامه]

شما اصلا نباید یک انسان همیشه در دسترس باشید. گاهی اوقات بی محلی رو شما به ایشون کنید.
شما با کمبود محبت شدیدی مواجه هستید و برای اینکه دیگران متوجه این شخصیت وابسته شما نشوند شروع به ابراز محبت افرطی کرده اید.

دوست عزيز کاملا با حرف آقاي سورنا موافقم و البته اين حرف ايشون در مورد من هم صدق ميکنه.من هم مثل شما آدمي هستم که بي اندازه به همسرم ابراز محبت ميکنم يا بهتر بگم ميکردم.چون الان يه جورايي اجازه اين کار رو ندارم.(توي پستهام نوشته ام)شايد من هم هميشه براي همسرم در دسترس بودم و اين اشتباه من بود.محبتهاي بي اندازه من يه جورايي دلزده اش کرد.در صورتيکه من با ابراز محبتم خالي ميشدم.لذت ميبردم.وقتي بغلش ميکردم.وقتي ابراز احساسات ميکردم خودم هم لذت ميبردم و تخليه ميشدم.
دوست عزيز متعادل باش.فقط همينو ميتونم بهتون بگم.خيلي سخته.کاملا درکتون ميکنم.چون من هم مثل شما هستم.ولي خداوند براي تکامل ما رو به اين صورت کنار هم قرار ميده تا آينه هم باشيم و از اين طريق به نقايصمون پي ببريم و اصلاحشون کنيم.
موفق باشيد.