نوروز یعنی روز نو ...
اگه نیک بنگری برای اهل دل هر روز نوروز است چون هر روز نو هست ...
ما روز کهنه نداریم ...روز کهنه نمیشه ...ممکنه کهنه ببینه ....
زمان مرتب تازه میشه ...وقتی توقف و درنگ در زمان نیست کهنگی معنا نداره ....
حافظ تعجب میکنه که چرا یه بلبلی که نوای خوش داره و یه گل زیبا در منقار داره ولی باز ناله ها زار هست ...
چه کسی میفهمه ناله های بلبل زار هست یا نیست ؟
کسی که زاری و عدم زاری را بدونه .
پس حافظ که زاری و بی زاری را میداند حالا از نوای بلبل ناله های زار میشنوه ...
کسی عشق بلبل به گل را میفهمد که خود عشق را تجربه کرده باشد ...
حافظ علاوه بر اینکه عاشق و شاعره ، متفکره و میگه در فصل بهار - صدای خوش نوا بلبل ، گل زیبا در منقار ...ولی چرا ناله زاره ؟
بلبل میگه ما را جلوه معشوق در این کار داشت .....
جلوه معشوق قشنگه .... سئوال اینکه چرا جلوه معشوق ما را وادار به این زاری میکند ؟
جلوه یکسان نیست ...از ازل تا ابد خداوند تبارک تعالی دو جلوه یکسان نکرده .. تمام در جلوه بوده و جلوه ها تازه هست ...
بلبل جلوه را می بینه و زاری برای انتظار جلوه جدید هست ...
جلوه بی پایان هست ...اشتیاق بی پایان هست ...
اگه آگاهانه به جمال جهان نگاه کنیم جمال جانان را در جهان می بینیم ....
هر دم از این باغ بری می رسد تازه تر از تازه تری می رسد
در هر جلوه وصاله ...
اگه دید معرفتی و آگاهانه داشته باشیم هر لحظه جلوه حق را می بینیم ... اما یه جلوه تمام و جلوه دیگر هست....
پس لایَزال جلوه می بینیم ...لایزال به وصل می رسیم و لایزال منتظریم ...
روزی که منتظر جلوه دیگر نباشیم و نمانیم نابودی ست ....نفس میکشیم ولی در واقع مردگی ست ...
کسی که در انتظار جلوه جانان هست زنده هست .
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت / و اَندر آن برگ ُ نوا ، خوش نالههای زار داشت
گفتمش در عین وَصل این نالِه ُ فریاد چیست؟ / گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت
علاقه مندی ها (Bookmarks)