به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 15 تیر 03 [ 19:33]
    تاریخ عضویت
    1399-11-05
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    2,646
    سطح
    31
    Points: 2,646, Level: 31
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranOverdrive
    تشکرها
    3

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    کات کردن رابطه عاطفی و گریه مداوم و عدم پذیرش

    با سلام. خانم ۳۹ ساله هستم خارج از ایران هستم و در شرکتی کارمیکنم بعد از ۱۲ سال ،سال گذشته توافقی از همسرم در اینجا جداشدم به علت عدم تفاهم و مشکلات جنسی ایشون که ناتوانی داشتند .بعد از این موضوع من به خانه دیگری نقل مکان کردم . احوال مناسبی نداشتم از تنهایی خیلی ناراحت بودم. تا اواخر نوامبر این حالات به اوج خود رسید و یک روز در محل کارم خیلی ناراحت بودم همکارم که آقا هستند و ایشون هم متارکه کردند ازم پرسیدن چی شده و من هم درد. و دل کردم و بعد این موضوع ما به علت تشابه شزایط به هم خیلی نزدیک شدیم و کم کم ایشون پیشنهاد دوستی دادند و دوست شدیم همه چیز عالی بود غیر از شوخی های نابه جا و زبون تلخ من که مادرزاد باهام هست متاسفانه ولی مسافرت رفتیم همه چیز عالی بود تا قبل ازعید ایشون دو هفته همراه خانوادشون به کشور دیگه ای برای تعطیلات رفتند و در این زمان من باز حس تنهایی شدید داشتم و اینکه ایشون به خانوادشون یعنی پدر و مادر بیشتر توجه میکنند و این ناراحتیمم نشون دادم بهشون و بد هم شد این گذشت و ایشون برگشتن و باز با هم بودیم و ایشون از مادرشون به خاطر زحمات زیادی که درست میکنند در طول سفر اعم از هی رفتن به مراکز خرید و غیره شکایت داشتند با این حال همیشه بد مادرشون میگفتند من سکوت میکردم و بد نمیگفتم ولی ناخودآگاه تصویر ذهنی بدی از مادرشون واسم ساختن که باعث شد اصلا نخوام ببینمشون!. تا اینکه ماه پیش والدینشون ویزای این کشور گرفتند و اومدن سه ماه بمونند من از همونجا فهمیدم مجدد تنها میشم چون ایشون برنامه داشتن با پدر مادرشون باشن و به من هم گفتن بیا پدر مادرم و ببین ولی من گفتم تمایلی ندارم و به ایشون برخورد قبل رفتنشون به مسافرت دیگه ای هم من برای این که یکم قلقلکش بدم گفتم رفتی برو خوش اومدی دیگه نیا ولی به خدا قصد جدی نداشتم از سوز تنهایی مجدد بود خلاصه ایشون ده روز نبودند و تماسی نداشتیم ولی من واقعا دلم براش تنگ شده بود وقتی برگشتن انگار دنیارو بهم دادن ولی سعی کردم زیاد به روم نیارم حماقت کردم جواب سلامش و ندادم یه دمپایی خونه من داشتند براش پس بردم و دیگه ایشونم جوابی ندادن تا اینکه من واقعا دلم تنگش شد شروع کردم بهش تکست دادن و اینها ولی ایشون برخورد بدی کردند و خلاصه یکی اون بگو یکی من بحث کردیم من یکم تند رفتمایشونم البته کم نیاوردند! ولی بعدا پشیمون شدم و گل خریدم رفتم خونش ازش معذرت خواهی کردم ولی ایشون اصلا انگار سنگ شده بود و گفت نه دیگه با این حرف ها که پیش اومده کات و تمام . من هم دیگه خبرب نداشتم تو محل کارم ایشون عین مجسمه سر جاش میشنیه منم سر جام نه حرفی نه کلامی...تا دیروز به پیشنهاد دوستم دعوتش کردم قهوه بخوریم صحبت کنیم جواب نمیداد تا اینکه بعد کلی تایم جواب داد و گفت من نمیخوام باهات باشم و ضمنی فهموند که خانوادش براش مهمترن و چون من باهاشون قاطی نشدم ایشون نمیتونن سر قضیه اون دعوای آخر من و ببخشند و ترجیحشون کات و رفتن سمت خانوادشون هست. این جواب آخر دیروزشون هست . حالا مسیله اینه من هر چی توضیح دادم بابا دعوا بوده توام گفتی معذرت خواهی کردم اصلا قبول نکرد و تموم شده فرضش کرده من وقعا حالم بده همش گریه میکنم اینجا امکان رفتن مشاور نیست میشه راهکار به من بدین چیکار کنم ؟ واقعا انگار تریلی از روم رد شده همش به وسایلی که خریده برام نگاه میکنم و گریه میکنم و بدتر اینکه همکاریم و چشم در چشم ! همش یاد روزهای خوبمون میوفتم و گریه میکنم احساس میکنم این تقصیر من بوده که به اینجا رسیده البته ناگفته نماند مادر ایشون هم از دور دستی بر آتش دارند و ظاهرا با همسر قبلی و دوست دخترهای قبلی ایشون مشکل هم داشتند. من .اقعا مستاصل و بیچاره موندم خوابم نمیبره همش گریه ناراحتی و حتی کارهای روزمره مم نمیتونم بکنم.از هفته آینده هم ایشون برمیگردن و هررود با دیدنش داغ دلم تازه میشه نمیدونم چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید.میترسم برای کام مشکلی پیش بیاد .اینجا هم فامیل و آشنایی ندارم تنهایی غصه و غمم رو هم بیشتر کرده.ایشون گفت محیط کار حتی تو چشمم هم نگاه نکن ! بهش گفتم تو عصبانیت آدم خیلی حرف ها میزنه همونجور که توام گفتی ولی واقعا حرف خودش میزنه . من به خدا الانم که تایپ میکنم همینجور گریه میکنم و دو روز کامل هست یک ثانیه هم نخوابیدم میشه راهنماییم کنید؟ یا ایشون برگردونم که درصدش کمه و دیگه غرورم بیشتر نمیخام خورد کنم یا چجوری خودم و مدیریت کنم؟ اینجا فقط قرص کلرودیزوپوکساید دارم که اونم حتی روم اثر نداره

  2. #2
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,602
    امتیاز
    308,765
    سطح
    100
    Points: 308,765, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,763

    تشکرشده 37,309 در 7,141 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    اگر چه وقتی این پست را دیدم بسیار متاثر کننده و غم انگیز بود و دل آدم را به درد می آورد. اما در بک گراند ذهن خودم هم خوشحال شدم. چون دیدم سلامت هستید و دیگر خبر از غده و بیماری و اضظرابهای گذشته مطرح نکرده اید. و من این را به فال نیک گرفتم که سلامتی شما برقرار هست و از درد و رنجی که در سال 99 گزارش کردید رها شده اید یا با آن کنار آمده اید. و اکنون کلا موضوع دیگری مطرح می کنید. که البته انسانها همیشه موضوعاتی در پیش دارند و با تنگناها و مسائلی روبرو هستند که باید حل کنند. حتی اگر رنج شدید داشته باشد.



    نقل قول نوشته اصلی توسط mohajeran نمایش پست ها
    و دیگه غرورم بیشتر نمیخام خورد کنم یا چجوری خودم و مدیریت کنم؟
    مشکل و نکته اصلی را دقیقا اینجا مورد اشاره قرار داده اید.
    غروز

    حتی الان که این همه توضیح دادید در نهایت مشکل اصلی شما اینست که غرورت را حفظ کنی و با مدیریت این کار را انجام دهید.

    برای حفظ این غرور باید مدتی گریه و فشار را تحمل کنی. و خودت رو سرگرم کنی. به مرور کم می شود. مثل داغ عزیزان که روزهای اول خیلی فشار دارد و به مرور کم می شود.



    اما اگر ایشون را مناسب زندگی می دانید. نیاز به قربانی دارید. فردا روز عید قربان هست. مسلمانان قربانی کردن را خیلی خوب بلد هستند و حتی برای قربانی کردن عید می گیرند. آنها مطمئن هستند با قربانی کردن به رشد بالاتری می رسند. مخصوصا اگر ضعفهای خود را قربانی کنند. اما شما می توانید امروز قربانی کنید. چه چیز را؟
    غرورت را

    شما در ارتباط با این آقا به صورت قوی درون خودت حواست به حفظ غرور هست. باید بی خیال غرور شوی و در ترمیم رابطه از غرورت عبور کنی.
    اگر اشتباه کردی که به نظر من کرده اید. باید غرور کاذبت را ذبح کنی. و به او بگویی کاملا اشتباه کردی. و بگویی در این فرصت که خوب فکر کرده ای متوجه شدی که می خواهی تغییر روش دهی.
    به او بگو تصمیم در بازسازی رابطه امان دارم و نمی خواهم بر روی اشتباهم بمانم.

    به او بگو یک فرصت به این رابطه اتان بدهد و خودش ببیند که شما در عمل به گفته خود صادق هستید.


    به هر حال باید برای رفع اشتباه پیش آمده عملا و مصمصم اقدام کنید.
    اما همیشه رابطه دو طرف دارد. و یکطرفه کافی نیست.
    اگر علیرغم روشهای بالا باز هم او شما را تحویل نگرفت. باید بدانید که اساسا ایشون مشکلاتی دارد و عدم انعطاف پذیری هایی که دارد که خیلی هم کیس مناسبی نیست و شما ظاهرا او را خوب نشناخته اید.
    کسی که فرصت اصلاح به شریک زندگیش را ندهد. و چشم به روی اشتباهات خود هم ببندد و منجمد باشد. نمی تواند شما را خوشبخت کند. حتی اگر از نظر احساسی به او وابسته باشید. در این صورت شما مقداری سوگواری عاطفی کنید. گریه کنید. و در همینجا درد دل کنید. تا کم کم با وضعیت کنار بیایید.
    و از همه مهمتر درس عبرتی برای شما بشود که هر رابطه ای را شروع نکنید و به سرعت پیش نبرید. بلکه اگر قصد ازدواج و دوام رابطه است. نیاز به مهارتها و آگاهی ها و خویشتنداری هایی هست که نیاز به مشاوره بیشتر دارد.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 15 تیر 03 [ 19:33]
    تاریخ عضویت
    1399-11-05
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    2,646
    سطح
    31
    Points: 2,646, Level: 31
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranOverdrive
    تشکرها
    3

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    واقعا ممنون از راهنماییتون .بله اون غده رو مجبورشدم دربیاورم و درمان های بعدی هم داشت ...... ممنون از لطف شما برای پیگیری. ولله ایشون فکر میکنم ازفردا برگردند سر کار و من نمیدونم چجوری رفتارکنم چون خودم همیشه آدم شوخ و شنگی بودم در محل کار الان شدم یک آدم افسرده گوشه گیر همش سرم تو مونیتورم هست و ساکتم. الان نمیدونم با احوال پیش آمده چجوری باشم ناراحت یا مدل شخ خودم .ایشون گفتند حتی توچشمم هم نگاه نکن و من هم تو چشم تو نگاه نمیکنم ! واقعا موندم چه کنم. برای اون قسمت که فرمودید ازش فرصت بخواه ،خواستم همه جوره معذرت خواهی کردم ولی ایشون میگن نه چون به قول خودشون میخوان به فکر خودشون و ترمیم ذهنشون باشند و از طرفی مادر کنترل گرشم الان اینجاست و ایشون مسلما با موارد پیش آمده سمت مادرشون هستند. واقعا نمیدونم چیکار کنم .از طرفی من هم ۳۹ سالمه و میترسم از تنهایی چون دوروبرم حتی از من کوچکترها پارتنر و یا شوهر دارند . من حتی محیطی ندارم که بخوام کسی رو جدید پیداکنم .من دیگه واقعا نمیتونم بیشتر از این به ایشون التماس کنم و سفت و محکم بگه نه . گذاشتم ازش زمان بگذره تا ببینم عکس العملشون چیه.نظر شما چیه؟ رفتار من چی باشه?پیشاپیش ممنون ازتون. ضمنا تو وویس هایی که دفعه آخر دادند صدای مادرشون میومد که با تحکم صداش میکرد و میگفت بیا ما منتظرتیم مامان جان ! آخه من قبول دارم کلی اشتباه. کردم ولی از یک مرد ۴۰ ساله بیشتر از این انتظار میره که افسترش دست مادرش باشه واقعا.مشکل اینه من بخوامم فراموشش کنم هرروز تقریبا جلوی چشممه.
    ویرایش توسط mohajeran : یکشنبه 27 خرداد 03 در ساعت 17:18

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 15 تیر 03 [ 19:33]
    تاریخ عضویت
    1399-11-05
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    2,646
    سطح
    31
    Points: 2,646, Level: 31
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranOverdrive
    تشکرها
    3

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چگونگی کنترل احساسات بعد از شکست عاطفی

    دوسستان من به تازگی از یک رابطه عاطفی درآمدم که اون آاقا رفتار من و بهانه کرد و رفت متاسفانه همکاریم و هروز هم و میبینیم.کارم شده گریه و خودخوری و پشیمانی. میشه راهنمایی کنید چجوری از پس خودم بربیام؟ تو محل کار چجوری باشم؟ همینجور یهو میزنم زیر گریه.من تنها زندگی میکنم و ایران نیستم نتیجتا کسی ندارم آرومم کنه.

  5. #5
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دیروز [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,994
    امتیاز
    35,222
    سطح
    100
    Points: 35,222, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 32.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,429

    تشکرشده 6,478 در 1,819 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام .

    متاسفم بخاطر شرایط تلخ و رنج آوری که در اون به سر میبرید، هنوز نیرویی در وجود شما میخاد نفس بکشه از بودن و راه رفتن و زندگی کردن لذت ببره.اون تکه شما رو به این تالار کشونده و کمک میخاد. قابل احترام ترین قسمت وجود شماست. این همون مهاجران صادقیه که اوایل رابطه و حین رابطه یه هشدارهایی به شما میداد اما صدای هیجانات اینقد قوی بود که صدای اون شنیده نمیشد. واقعیت اینه وقتی آدمها جواب منفی میدند ،کسی که جواب منفی داده ممکنه یه کم احساس باشکوه بودن بهش دست بده و طاقچه بالای بیشتری بذاره و اونی که منفی شنیده احساس کم ارزش شدن(نمیخوام در مورد همکارت قضاوتی کنم ما از دل ایشان خبر نداریم این رو کلی گفتم). این زمان ،کسی که منفی شنیده ممکنه بیشتر به سمت شریک عاطفی سابقش کشیده بشه.

    اون انسان ارزشمندی که در تصوراتت از اون ساختی و نیازمند توجه و محبت هست، خودتی. این شما بودی که این مدت لیاقت این حجم از محبت رو داشتی. اگر چه ایشان برای خودش انسان محترمی هست و دلایلی هم به نظر خودش داره اما به هر حال توانش رو تا این حد از ادامه دادن دیده. اما تو هم تلاشت رو کردی.

    الان نیاز به بروزرسانی داری. در شرایط فعلی سخت میتونی خودت رو بازسازی کنی. به نظرم یک هفته تا ده روز مرخصی بگیر تا کمی این رنجت کاهش پیدا کنه. الان توی گود هستی نیازه یه مقدار از اون شرایط فاصله بگیری تا زودتر بتونی خودت رو پیدا کنی. اگر مرخصی گرفتی همزمان اگه دوستان صمیمی داری سعی کن یکی دوبار باهاشون بیرون بری، وقتت خودت رو بیشتر پر کن تا انرژی های خوب بتونن کم کم جای افسردگی رو بگیرند. اما در محل کار سعی کن کمترین مراوده و تعامل رو با ایشون داشته باشی .کمتر نگاهش کن. سر وقت کاریت برو و بعد از اتمام کار توی اون اداره یا بخش نمون. توجه نکردنت نباید به شکل نفرت یا تحت تاثیر گذاشتن ایشون باشه چون اینم نوعی توجه معکوسه.عکسهاش رو از گوشیت پاک کن ، توی شبکه های اجتماعی دنبالش نکن، اگه یادگاری برات گرفته از خودت دورش کن. دیدن عکسها و هر اثری از اون، دوپامین ها و هورمونهای مغزت که رو که حین ارتباط فعال بودند رو دوباره فعال میکنه و طول مدت دل کندن رو طولانی و آزاد دهنده تر میکنه.

    بعدش نیاز به یک چارجوب برای حفظ سلامتیت داری. نمیدونم طرحواره یا تله شخصیتی داشتی که تو رو به این رابطه وارد کرده یا نه. اگه چنین مساله ای باشه بهتره اون تله یا مشکل رو بشناسی تا بهتر مدیریتش کنی. همچنین اگه بعد اینکه به روال عادی برگشتی ممکنه دوباره ایشون بیاد سمتت، اون موقع این چارچوبی که برای خودت ترسیم کردی باید کمکت کنه و دوباره وارد یک چرخه اشتباه نشی. گاهی انسان مجبور میشه تمام راهی رو که با قلبش رفته با عقلش بزگرده
    ویرایش توسط ammin : سه شنبه 29 خرداد 03 در ساعت 23:06

  6. 2 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    gholam1234 (سه شنبه 29 خرداد 03), mohajeran (پنجشنبه 07 تیر 03)

  7. #6
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,602
    امتیاز
    308,765
    سطح
    100
    Points: 308,765, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,763

    تشکرشده 37,309 در 7,141 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohajeran نمایش پست ها
    دوسستان من به تازگی از یک رابطه عاطفی درآمدم که اون آاقا رفتار من و بهانه کرد و رفت متاسفانه همکاریم و هروز هم و میبینیم.کارم شده گریه و خودخوری و پشیمانی. میشه راهنمایی کنید چجوری از پس خودم بربیام؟ تو محل کار چجوری باشم؟ همینجور یهو میزنم زیر گریه.من تنها زندگی میکنم و ایران نیستم نتیجتا کسی ندارم آرومم کنه.

    ترمیم و التیام شکست عاطفی


    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:49 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.