به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 29

موضوع: قناعت

  1. #1
    مدیران انجمن آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 23:53]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,154
    امتیاز
    90,333
    سطح
    100
    Points: 90,333, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,792

    تشکرشده 6,845 در 2,416 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Pencil قناعت




    به نام خدا




    سلام




    قناعت در لغت به معنی خرسندی، بسنده کردن به مقدار کم، صـرفه جـویی و خشـنودی نفـس است به آنچه از روزی و معاش قسمت او می شود ودر عرف قدما مرادف اقتصاد است (معین، 1388 :ج2 :ص2731 ) .
    صاحب کتاب«اخـلاق ناصـری» در تعریـف قناعـت چنـین مـیگویـد: «قناعت آن بود که نفس آسان فراگیرد امور ماکل و مشارب و ملابس و غیر آن، و رضا دهد بـه آن چه سد خلل کند از هرجنس که اتفاق افتد» (طوسـی، 1373 :ص114 ) .
    نراقـی مـینویسـد: «قناعت یک ملکۀ نفسانی است که به موجب آن، انسان به نیاز خود از اموال، رضایت میدهـد و خود را براي تحصیل بیشتر از آن به مشقت نمیاندازد» (نراقی، 1387 :ص230) .
    کاشانی قناعت را از صفات اخلاقی قلمداد میکند که باعث فراغت و راحتی ابدی و عزت سرمدی میگردد: «و آن [قناعت] عبارت است از وقوف نفس بر قلت و کفایت و قطع طمـع از طلب کثرت و زیادت ،،، و هرنفس بدین صفت متصف شد و بدین خلق متخلق گشت، خیر دنیـا و آخرت و گنج قناعت و فراغت بر وي مسلم داشتند و راحـت ابـدي نصـیب او گردانیدنـد. » (کاشانی، 1389 :ص244 ) .

    در روایاتی گوناگون نیز، به قناعت توجه ویژه ای شده است، بر مبنای کلام نـورانی رسـول خدا (ص)، قناعت؛ راضی بودن به حد کفاف است.
    در روایتی از پیامبر (ص)، از جبرئیل سؤال کردند: «تعبیر قناعت چیست؟
    جبرئیل پاسخ داد: قناعت راضی بودن به همان مقداري است کـه از دنیا نصیب شخص مـیشـود، بـه کـم قـانع اسـت و از خداونـد نیـز سپاسـگزاري مـیکنـد (حرعاملی، 1385 :ص185 ).
    قناعت برمبنای کلام علوی، غایت میانه روی است «غایۀَ الا قتصـاد القَناعۀُ»: غایت میانه روی ، قناعت ورزی است (محمدي ريشهري، 1385 :ص234 ) .
    امام صادق (ع) نیـز، قناعـت را، راضـی بـودن بـه آنچـه خداونـد روزي انسـان مـیکنـد، تفسیرکرده و شخص قانع را، بی نیازترین مردم معرفی میکند: «من قَنَـع بِمـا رزقـه اللهُ فَهـو مـن اَغنی النّاس» (کلینی، 1388 :ص115 ).
    اما در حوزه ادبیات، شعر فارسی در طی تاریخ، همـواره محملی براي بیان آراء تربیتی بوده و با این حساب میتـوان آن را دسـتکـم، در مـواردي کـه شاعر نگاه خاص و یگانه ای به تعلیم وتربیت داشته، به عنوان نوعی بیان ادبی برای جلـوه هـای اخلاق و تربیت دانست. شاعران زیادي در باب قناعت سخن رانده اند، از جمله مولانا .


    روش کار در این مقاله به این صورت هست که گزاره هایی بیان میشه و سپس با توجه به آن ، اصل تربیتی اون بررسی میشه .
    ان شالله در انتهای تاپیک ، منابع استفاده شده بیان خواهد شد .






    ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 17 اسفند 00 در ساعت 00:44 دلیل: تایپی

  2. #2
    مدیران انجمن آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 23:53]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,154
    امتیاز
    90,333
    سطح
    100
    Points: 90,333, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,792

    تشکرشده 6,845 در 2,416 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دلالتهای تربیتی قناعت در مثنوی معنوی






    1-گزاره واقع نگر مبنایی : یکی از راههای نیل به «حیات طیبه»، قناعت است .

    اصل تربیتی : متربی باید با قناعت ورزی، زمینۀ اتصال به حیات واقعی و پاك را بـرای خـویش فراهم کند .




    همۀ انسانهای سلیم النفس، خواستار زندگی پاك و آسوده هستند ،،،
    این نوع زنـدگی کـه در لسان قرآن، تعبیر به حیات طیبه شده است: مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً ۖ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ َ (نحل/ 97 )
    "" هر کسـی- از مـرد یا زن- کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگی پاکیزه ای، حیات حقیقـی بخشـیم و مسلماً به آنها بهتر از آنچه انجام میدادند، پاداش خواهیم داد. ""
    امام علی (ع) تفسیر حیات طیبه را، زندگی توأم با قناعت دانسته اند:
    سئلَ عن قوله تعالی : «فَلَنَحیینَّه حیوةَ طَیِبۀُ»؟
    قال: هی القَناعۀَ
    (دشـتی، 1384 :حکمـت 229 )
    همچنـین حضـرت علـی (ع)، قناعـت ورزی را گـواراترین و پاکیزه ترین گونه زندگی دانسته اند؛
    «اَلقَناعۀ اَهنا عیش « ( دررالکلم آمدی، ج 1 :ص 232 )



    مولوی نیز، با نگاهی عرفانی ابتدا با طرح حیات مادی و معنوی، با تعابیری از دو منظر اوج و حضیض چون گلشن، گلخن و علیین و سرگین،،، ابتدا عشق وافر به حضرت حق را در سـایۀ پاکی و تفکر متعالی دانسته و در سایه سار شیفتگی به حق، بی پیرایه بودن از آمالهای دنیوی و قناعت را سبب " حیات طیبه " می داند.

    آن جهــان چــون ذره ذره زنــده انــد / نکتــه داننــد و ســخن گوینــده انــد

    هرکــه را گلشــن بـُـوَد بـَـزمُ وطــن / کــی خــورد او بــاده اَنــدر گــولخن

    جـــاي روح پـــاك ، عِلیـــین بـُــوَد / کِـرم باشـد کِـش وطـن سِـرگین بُـوَد





    از نظرگاه ایشان، چهره زرد عاشق در عین بهره مندی از سلامت، حتی عقل جالینوس پزشک را ، به حیرت دچار میسازد و این راز و رمز قناعت است کـه مولـوی ایـن جایگـاه متعـالی را بـه قناعت در قالب حیات طیبه متصف کرده است؛

    تــا کــه آیــد لطــف بخشــایش گــری / ســـرخ گـــردد روی زرد از گـــوهري

    زردی رویـــی بهتـــرین رنـــگهاســـت / ز انـــک انـــدر انتظـــار آن لقاســـت

    لیک سرخی بر رخـی کـان لامـع اسـت / بهــر آن آمــد کــه جــانش قــانع اســت

    چـــون ببینـــد روی زرد بـــی ســـقم / خیــره گــردد عقــل جــالینوس هــم





    بر این اساس فرد معتقد، از آن جایی که حقیقت زندگی پاکیزه را حرکت در مسیر کمـالات الهی میداند، به مسائل مادي در حد برآوردن نیازها بسنده کرده و قناعـت ورزی مـیکنـد و بـه آنچه خداوند روزی اش کرده، رضایت میدهد و خشنود میباشـد. از ایـن روسـت کـه پیـامبر اکرم(ص) یکی از راههای رسیدن به حیات طیبه را، قناعت و رضایتمنـدی بـه روزی تقسـیم شده از سوي خداوند میداند (طباطبایی، 1374 ،ج 9 :ص 52. )
    با تدبر در مطالب ذکر شده، درمی یابیم که حیات معنوی و طیب، مخـتص آخـرت نیسـت؛ بلکه با تحقق شرایط در همین عالم حاصل میشود، زیرا از آنجا که ایمان و عمل صالح از امور معنوی اي هستند که در همین عالم تحقق مییابند، لذا حیات طیبـه مترتـب بـر ایمـان و عمـل صالح نیز در همین عالم محقق میشود. «شکر بر نعمت به وسیلۀ قناعت، عمل صالحی است که این مهم را سبب میشود. البته آثار این حیات معنوی در آخرت ظهـور مـییابـد، چـون آنچـه خداوند از نعمتهای معنوی به بندگانش در آخرت عطا میکند، نتایج نعمتهاي معنوي عطـا شده او در همین دنیاست» (سعادت پرور، 1374 :ص407)



    البته قناعت تنها راه تحقق حیات طیبه نیسـت. مـواردی همچـون، اجابـت دعـوت خـدا و رسول را نیز میتوان بسترساز حیات طیبـه دانسـت . آیه يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا استَجيبوا لِلَّهِ وَلِلرَّسولِ إِذا دَعاكُم لِما يُحييكُم
    اي کسانی که ایمان آورده اید، اجابت کنید خـدا و رسـولش را زمانی که شما را میخوانند به آنچه زنده تان میسازد.» (انفال/ 24 .)
    بـه اجابـت دعـوت خـدا و رسول اشاره دارد. علامه طباطبایی در این باره مینویسـد: «بـراي آدمـی یـک زنـدگی حقیقـی هست که کاملتر از حیات پست دنیایی اوست و وقتی به آن زندگی مـیرسـد کـه اسـتعدادش کامل و رسیده شده باشد و این تمامیت استعداد به وسیلۀ آراستگی به دیـن و دخـول در زمـره اولیای صالحین دست میدهد. آیۀ فوق به همان استعداد اشاره نموده و میفرمایـد: پـذیرفتن و عمل کردن به آن دستوراتی که دعوت حقۀ اسلامی بشر را به آن میخواند، انسان را براي درك زندگی حقیقی، مستعد میسازد» (طباطبایی، 1374 ،ج 9 :ص 56 .)
    دیگر مؤلّفۀ نیـل بـه حیـات طیبه، تفکّر متعالی است. عقل سرمایه ای بنیادین نهفته در انسان و اساس شخصیت اوست، هـر کس به میزانی که این سرمایه را شکوفا سازد، به همان میزان به تعـالی معنـوی و حیـات طیبـه واصل میشود (کلینی، 1407 ق، ج 1 :ص 25. )
    ویرایش توسط باغبان : دوشنبه 16 اسفند 00 در ساعت 20:04 دلیل: نگارشی

  3. #3
    مدیران انجمن آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 23:53]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,154
    امتیاز
    90,333
    سطح
    100
    Points: 90,333, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,792

    تشکرشده 6,845 در 2,416 پست

    Rep Power
    0
    Array

    2- گزاره واقع نگر مبنایی:
    یکی از راههاي حفظ اقتدار و عزّت نفس، قناعت ورزی است.

    اصل تربیتی : متربی باید با قناعت ورزی، اقتدار و عزّت نفس خویش را حفظ کند.




    در آموزه های قرآنی، عزّت و بزرگی، پس از خدا و رسول(ص)، از آن مؤمنان است: وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَٰكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ ) ( منافقون / 8 )
    این عزّت و سرافزاری براي مـؤمن به اندازه ای ارزشمند است که اجازه ندارد به هیچ وجه خود را در مقابل دیگران خوار و زبـون کند.
    در اینجا نیز، مانند مبحث حیات طیبه، در آموزه های اسلامی، راههایی براي نیل بـه عـزّت پیشنهاد شده است.
    پیامبر اکرم (ص) در حدیثی به صراحت از قناعت به عنوان دستمایه ی عزت و مرتبت یاد کرده و فرموده اند: «عزّ المؤِمنُ استغناء عن النّاسِ و فیِ الَقناعۀ الحرّیۀ والْعزّة؛
    عـزت مومن در بی نیازی او از مردم است و این آزادی و عـزت (ناشـی از اسـتغنا از خلـق) در سـایه ی قناعت به دست می آید» (ورام ابن ابی فراس، 1378 :ص 169 )
    در این راستا، مولوی نیز، در حکایت «عشق صوفی بر سفره تهی» عزّت و اقتدار فرد را بـدون سرمایۀ مادی، اما پر منفعت یاد میکند و با این داستان، قناعت را میستاید :


    صــوفی ای بــر مــیخ روزي ســفره دیــد / چــرخ مــیزد جامــه هــا را مــیدَریــد

    بـوالفضـولی گفـت او را کـه چیسـت؟ / ســفره ای آویختــه وز نــان تهــی ســت!

    گفـــت رو رو ، نقـــش بـــی معنیســـتی / تــو بجــو هســتی کــه عاشــق نیســتی

    آن قنیعــی کــو ز معنــی بــوی یافــت / دســت بُبریــده همــی زنبیــل بافــت

    عشق نان ، بی نـان غـذاي عاشـق اسـت / بند هستی نیست ،هر کسی صادق اسـت

    عاشـــقان را کـــار نَبُـــوَد بـــا وجـــود / عاشــقان را هســت بــی ســرمایه ســود



    این حکایت به مردی صوفی اشاره دارد که سفره ای دید که به میخی آویختـه بـود و بـا شـادی فریاد میزد.
    فردی با سوالی مملو از تعجب و کنایه از او میپرسد؛ سفره ی خالی از نـان آویختـه به میخ، چه ذوق و شوقی دارد؟ !
    صوفی در جواب میگوید: تو برو که نقش بی معنایی هستی و عاشق نیستی،،، عشق نـان امـا بدون نان، غذای عاشق است.
    آنها سرمایه دارانی هستند که بدون سـرمایه، سـود مـیبرنـد.
    در ادامه و در بیت آخر با نگاهی ظریف، عزت نفس را می ستاید و میگوید:
    آن فرد قـانعی کـه از معنی (عشق به خدا) بویی بُرد، به مقام فرمانروایی میرسد،
    او دست بریده (بـا قناعـت) زنبیـل میبافد (به همه چیز میرسد) و در انجام این کار نیازی به دست (ثروت مادی) ندارد.
    با تعمق در این فراز آموزنده، میتوان چنین برداشت کرد که :
    کسانی که بـه ظـاهر قـدرتی ندارنـد و از توانایی بی بهره انـد، بـا قناعـت و اسـتقامت خـویش، ضـمن حفـظ اقتـدار و عـزت نفـس، بـه فرمانروایی حقیقی دست مییابند.
    ویرایش توسط باغبان : دوشنبه 16 اسفند 00 در ساعت 16:40

  4. #4
    مدیران انجمن آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 23:53]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,154
    امتیاز
    90,333
    سطح
    100
    Points: 90,333, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,792

    تشکرشده 6,845 در 2,416 پست

    Rep Power
    0
    Array

    3- گزاره واقع نگر مبنایی :
    قناعت؛ گنجی است که فرد را از غیرخدا، استغنا میبخشد .

    اصل تربیتی : متربی باید با تمرین قناعت ورزی، روحیۀ بی نیازی از خلق را در خویش پـرورش دهد.




    هنگامی که نام «گنج» به میان می آید، اکثر نظرگاهها به سوی عوامل مادی رهنمون می شـود،،، آن جا که بسیاری از آدمیان به دنبال جمع آوری مال هسـتند،،،امـا خب ، همـه ی مادیـات رو بـه زوال و نابودی هستند.
    ولی قناعت، گنجی بزرگ و بی پایانی ست که استفاده کننـده از آن را بـی نیـاز می گرداند.
    امام علی (ع) میفرماید: و لا کَنز أَغنی منَ القَناعۀِ: هیچ گنجی بـی نیـاز کننـده تـر از قناعت نیست (دشتی، 1384 :ص176 .)
    درخت قناعت ، میوه ی بی نیازی بار مـی آورد و کسـی کـه قانع باشد، با وجود نیاز، دست جلوی هیچکس دراز نمی کنـد.
    بـی نیـازی انسـان، بـه احسـاس بی نیاز کردن است و چه بسا ، سرمایه دارانی که روحیه ی گدایی بر آنها حاکم است.
    بـی نیـازی بـه فراوانی ثروت نیست، بلکه فقط به روحیه ی بـی نیـازی سـت.
    مـولای متقیـان در جـای دیگـری میفرماید: « کسی که قناعت کنـد، سـیر مـیشـود و کسـی کـه قناعت نکند، سیر نمی گردد»
    ( مجلسی، 1362 ،ج 68 :ص 348)



    مولوی نیز در حکایتی پرمحتوا، اینگونه روحیۀ بی نیازی را به تصویر کشیده و آن را از فقر مبرا میسازد :
    زنی اعرابی از تنگی معاش و تهیدستی گله میکند و فقر و نداری شوهر خـویش را با زبانی تند بازگو میکند و از سر ملامت بدو میگوید: از صفات ویـژه عـربهـا، جنـگ و غارت است؛ ولی تو، چنان در چنبِر فقر و فاقه اسیر شدی که رعایت این رسم و سنّت دیـرین عرب را نیز نمیتوانی انجام دهی. درنتیجه، مالی نداری تـا هرگـاه مهمـانی نـزد مـا آیـد از او پذیرایی کنیم و حال آنکه از سنت کهن اعرابیان است که مهمان را بسی عزیز و گرامـی دارنـد. وانگهی اگر مهمان هم برسد، ناگریزیم شبانه بر رخت و جامه او نیز دست یغما ببریم! - در ادامه میسراید:

    زن بر او زد بانگ، کـای نـاموس کـیش / مـن فســون تــو نخـواهم خـورد بــیش

    تُرَّهـــات از دَعـــوی و دعـــوت مگـــو / رو ســخن از، کِبــرُ وَز نَخــوَت مگــو

    چنــد حــرف ِ طُمطِــراق ُ کــار ُ بــار / کــار ُ حــال خــود بــین ُ شــرمدار

    کِبــر زشــت و از گــدایان زشــت تــر / روز ِ ســردُ بــرف و آنگَــه جامِــه تَــر

    چنـــد دَعـــوی ُ دَم ُ بـــادُ بــُـروت / ای تــو را خانــه چــو بیــتُ عنکبــوت




    در این ابیات، مولانا با شیوهای ظریف، ریاکاری با شعار قناعت و در لوای فقر منفی را یـادآور میشود و میگوید:
    اي ریاکار، من افسـون تـو را بـیش از ایـن نخـواهم خـورد و دیگـر آن را نمیپذیرم. این قدر قیافه دعوت به حق نگیـر و ایـن همـه ادعـاي یـاوه نکـن و ایـن همـه از خودبینی و نخوت حرف نزن.
    تا آن جا که به نکتۀ کلیدي بحث میرسد و با لحنی سـؤالی کـه جوابش را نیز میداند، اینگونه بیان میکند که:

    از قناعــت کــی تــو جــان افروختــی؟ / از قناعـــت هـــا تـــو نـــام آمـــوختی

    گفـــت پیغمیـــر: چیســـت؟ گـــنج / گـــنج را تـــو نمـــیدانـــی ز رنـــج

    ایــن قناعــت نیســت جــز گــنج روان / تــو مــزن لاف ای غــم و رنــج روان



    تو کی از قناعت روحت را فروزان کرده ای ؟! تو که از قناعت فقط اسمی و نامی یـاد گرفتـه ای، پیامبر (ص) فرمود: قناعت چیست؟ قناعت گنجی پایانناپذیر است، ولی تو گنج را از رنج بـاز نمیشناسی، این قناعتی که تو از آن بی بهره ای، چیزي نیست مگر همـان گـنج روان، یعنـی آن گنجی که سرشار و تمام نشدنی است و در ادامه میسراید:

    چون قدم بـا میـرو بـا بَـگ مـیزنـی / چـون ملــخ را در هــوا رگ مــیزنــی


    در اینجا مولوي با بینشی عمیق، ثروت ظاهری را با ثروت واقعـی ناشـی از روحیـۀ بـی نیـازي مقایسه میکند:
    تو که مدعی هستی که با امیران و بزرگان همراه و همقدم هستی، پـس چـرا از شدت فقر و نداری به این در و آن در میزنی تا غذایی ناگوار و پست پیدا کنی .
    حکایت فوق به جایگاه قناعت به مثابۀ گنج استغناءبخش در مقابل فقر، بـا نگرشـی جدیـد اشاره میکند.
    ویرایش توسط باغبان : دوشنبه 16 اسفند 00 در ساعت 20:00 دلیل: نگارشی

  5. #5
    مدیران انجمن آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 23:53]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,154
    امتیاز
    90,333
    سطح
    100
    Points: 90,333, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,792

    تشکرشده 6,845 در 2,416 پست

    Rep Power
    0
    Array

    4 – گزاره واقع نگر مبنایی:
    درك درست از مفهوم حقیقی قناعت؛ عامل ممیزه از بخـل و خساست .

    اصل تربیتی: متربی باید با فهم صحیح از معناي حقیقی قناعت، زمینۀ دوری از بخل را در خود فراهم سازد .




    اگر به معنای قناعت و خساست خوب توجـه شـود، مـیتـوان بـین ایـن دو خصیصـه فاصـله انداخت و آنها را از هم به طور صحیح شناخت.
    شاید علت این که این دو صفت در کنار هـم ذکر میشود و مورد سؤال واقع میشود، شباهتی باشد که در این دو اسـت.
    شـباهت آنهـا، در عدم بهره مندی از نعمتهاي دنیاست. اما تفاوت آنها بسیار عمیـق اسـت، تفـاوتی تربیتـی، در حدی که یکی از روي عدم توکل است و دیگری نشانۀ اوج توکل به خدا و رضـایتمنـدی از پروردگار است.
    قناعت به معناي بی نیازي از دنیا و بسنده کردن به آن چه خداوند متعال عطا نمـوده اسـت؛ یعنی پرهیز از زیاده خواهی، در حالی کـه در خساسـت و بخـل، عـدم رضـایت از خـدا مـوج میزند، چون خدا را رازق نمیداند و به او توکل ندارد، مـیترسـد گرفتـار شـود و از مصـرف دریغ دارد. از همین رو، امام صادق (ع) فرمودند: اگر شخصی قانع، سوگند یاد کند کـه دنیـا و آخرت را مالک شده است، البته خداوند عزیز، سخن او را تصدیق کرده و سوگند او را امضـاء و تصحیح خواهد نمود و چگونه میتوان به قسمت پروردگار متعال راضـی نشـد، در صـورتی که خدا میفرماید: معیشت دنیوی مردم را در میان آنها، قسـمت کـردهایـم (انصـاریان، 1386 : ص66. )
    امام علی (ع) نیز، کسانی را که مدعی قناعت اند، اما اهل تلاش و مجاهده نیستند و به دلیل راحت طلبی و خودخواهی، زهد منفی را به جای قناعت برگزیـده انـد، افـرادی نـاتوان وصـف مینماید که با احساس حقارت در شخصیت خویش، گدا صفتی را زینـت خـود قـرار دادهانـد (دشتی، 1384 :خطبه 32.)
    به تعبیر علامه جعفري: آنها همواره تلاطمی در درون و طوفانی زیر جمجمه دارند... ایـن زهد و قناعت پیشگی که مستند به خودخواهی است، به اضـافه اینکـه منجـر بـه خـود بـاختن میگردد، جوشش در راه تحصیل، قدرت براي حیات معقول را هم خنثی مینماید. ایـن نـوعی مبارزه با خویشتن است کـه هـیچ نتیجـه ای جـز شکسـت و نـابودي نـدارد (جعفـري، 1387 : ص87 )
    مولانا نیز در حکایتی زیبا، این تفاوت را به تصویر کشیده است :


    مــادر شــهزادِه گفــت از نقــص ِ عقــل / شــرطِ کُفّوِیــت بـُـوَد در عقــلُ نقــل

    تــو زِ شُــحُ بُخــل خــواهی، وَز دهــا / تـــا ببنـــدی پـــور مـــا را بـــر گـــدا

    گفــت صــالح را گــدا گفــتن خطاســت / کـــو غنـــیُ القَلـــب از دادِخواســـت

    در قناعــــت مــــیگُریــــزد از تُقــــی(تُقا ) / نـه از لئیمــی و کَســل همچــون گــدا

    قِلّتـــی کـــان از قناعـــت وز تُفاســـت / آن ز فقــر ُ قِلــتِ دو نــان ، جداســت

    حَبـــه یـــی، آن گـــر بیابـــد سَـــرنَهد / ویِــن ز گــنج زَر بــه همــت مــیجَهــد



    مولانا در این ابیات با اشاره به تفاوت عمیـق بخـل و قناعـت، جایگـاه رفیـع قناعـت را نشـان میدهد. آنجا که میگوید: این درویش به دلیل پرهیزگاري رو به قناعت آورده است نه از روي گدا صفتی و تنبلی، چون آن گداي ، به یک لقمه آرام گردد و اما این فرد قانع که در باطن بی نیاز است، «گنج» را هم نمیپذیرد و آن به دلیل همتی است که مولوي آن را، قدرتی روحانی میداند.
    ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 17 اسفند 00 در ساعت 00:43 دلیل: نگارشی

  6. #6
    مدیران انجمن آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 23:53]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,154
    امتیاز
    90,333
    سطح
    100
    Points: 90,333, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,792

    تشکرشده 6,845 در 2,416 پست

    Rep Power
    0
    Array

    5- گزاره واقع نگر مبنایی:
    قناعت، یکی از راههای جلوگیری از حرص و آرامش روحی، جهت ساماندهی زندگی است .

    اصل تربیتی: متربی باید، با قناعت ورزي و پرهیز از حرص، زمینۀ آرامش روحی خویش را در زندگی فراهم سازد.




    دانشمندان علم روانشناسی درباره آرامش، تعریف هایی ارائه کرده اند؛ آرامش روانـی یعنـی آرامش در واکنشهـای رفتـاری (بهشـتیپـور، 1384 :ص 39 .)
    آرامـش، حاصـل هیجـانهـای همخوان با هدف است که عموماً مثبت هسـتند و در مقابـل اضـطراب، ریشـه در هیجـانهـای ناهمخوان با هدف است که به طور کلی منفی اند (فرانکن، 1388 ،ج 2 :ص 460.)
    اکثر نظریه پردازان میگویند؛ ریشه هاي اضطراب از جهت گیريهای آینـده اسـت کـه در آن افراد نسبت به آینده بیمناك اند. مانند از دست دادن ثروت، کار و ...
    به عبارتی آرامـش زمـانی حفظ میشود که انسان هراسی از تهدیدها و از دست دادن ارزشهایی که به بـودن فـرد معنـی میدهد، نداشته باشد مانند: آزاديخواهی، کمالطلبی، دیگرخـواهی و غیـره (کلانتـري، 1391 : ص 30 )
    شواهد قابل ملاحظه ای از رابطۀ مستقیم اضطراب و گرایش به دنیـا در حکـم منبـع تهدیـد وجود دارد. مک نالی در پژوهش آزمایشگاهی خود نتیجـه گرفـت کـه افـراد مضـطرب ، دارای سوگیری در تفسیر هستند، آنها محركهای مبهم خصوصاً مالی را تهدیدکننده تلقی مـیکننـد، اما افرادی که از آرامش روانی برخوردارند، سوگیری واقعبینانه دارند و دنیا را هم تهدیدکننـده نمیدانند (فرانکن، 1388 :ص466 .)
    با این توضیح باید گفت که بین قناعت و آرامش رابطـه ای مستقیم برقرار است.
    آرامش نیروي مثبت روحی و روانی اسـت کـه بـه خـودي خـود حاصـل نمیشود، بلکه توسط عواملی دیگر حاصل میشود. مثلاٌ رضایت و خرسندي ناشی از قناعـت، عاملی آرامش آفرین است.
    در این راستا، امام علی (ع)، در ستایش یکی از یارانش بنـام «حبـاب بن الارث» میفرماید:
    خدا رحمت کند حباب را، با کمال میل اسلام آورد و با اختیـار هجـرت کرد و به اندازه کفایت در معیشت قناعت ورزید و با آرامش روح و روان زندگی کرد (دشـتی، 1384 :حکمت 43 .)
    امام در این حدیث، زندگی و روح آرام را، نتیجۀ منش قناعت جویی بیان مینماید.
    انسان قانع در آرامش است، زیرا نگران روزی فرداي نیامده خود نیسـت و توجـه اش را به داشته هایش معطوف کرده است، نه نداشته هایش بسان افراد حریص.
    پیامبر اکرم (ص) هـم میفرماید: از حرص بپرهیزید که پیشینیان شما در نتیجۀ حرص هلاك شدند، آنهـا آسـایش را از خود و دیگران هم گرفتند (کریمیان، 1379 :ص65. )





    مولانا نیز در ابیاتی متعدد، از این منظر به قناعت پرداخته است:

    بنـــد بگســـل، بـــاش آزاد اي پســـر / چنـــد باشـــی بنـــد ســـیم و بنـــد زر

    گـــر بریـــزي بحـــر را در کـــوزه یـــی / چنــد گُنجــد؟قســمت یــک روزه یــی

    کـــوزه چشـــم حریصـــان پـــر نشـــد / تــا صــدف قــانع نشــد پُر دُر نشــد

    از طمــع، هرگــز نخــوانم مــن فســون / ایــن طمــع را کــرده ام مــن ســرنگون

    حـاشِ االله، طمــع مــن از خلــق نیســت / از قناعــت در دل مــن عــالمی ســت



    در این چند بیت، مولانا اصول کلی و مبانی درسنامه ی زندگی را بیان کرده است . آدابی که بشـر را به سعادت و نیکبختی میرساند، عبارتند از:
    الف) آزادگی و رهایی از دام وابستگیها و دلبستگیهای دنیایی؛
    ب) قناعت ورزی و پرهیز از حرص و طمع؛
    نردبان تعالی در این جا، دو پله و مرحله دارد: آزادگی، قناعت پیشگی .

    شرط نخست ، رهایی و آزاد بودن از بند تعلقات و زر و زیور مادی ست .
    علت اینکـه جـان و روح ما امروزه زمین گیر و خاكنشین شده، سنگینی همین بندهاست،،، که با دست خود بر بـال و پر این مرغ سبک سیر بسته ایم و پای آن را به خـواهش هـای نفـس، مـیخکـوب کـرده ایـم.
    بـا خوراكهای ناگوار، ذائقه ی روحانی آن را دگرگون ساخته ایم و با وزش بادهای نـاملایم تکبـر و مقام و منصب دلفریب دنیایی،،، شادابی و طراوت معنوی را بـه دلمردگـی خـزان کـده زنـدگی مادی تبدیل کرده ایم.
    و این نه اندوه دیروز مولانا و غم امروز ماست، ،،،بلکه داغ حسرت همواره بشر است که هر روز بند زرین خود را سنگینتر میکند و تارهای غفلت بیشتری بر پیله ی وجود خویش میتند و به حسرت میری تن میدهد.

    گام دوم، قناعت و پرهیز از زیاده خواهی و آزمندی ست.
    حرص و طمع، آتشی سـت کـه همه چیز را به کام خود میکشد و به نابودی می برد.
    آنچه سبب میشه پرتو انـوار رحمـت و گهرهای معرفت بر سراچه ی دل انسان پدیدار گردد،،، پـالایش درون بـا صـیقل قناعـت پیشـگی و بلندهمتی ست ،،،که مولوی با نگاهی ظریف، مروارید و صدف را مثال میزند.
    از آن جا که قبلاً اعتقاد داشتند قطره باران به درون صدف میچکد و تبدیل به مروارید میشود.
    در دفتر پنجم مثنوي نیز، ابیاتی با همین هدف آمده است :

    هــم بچیــدی دانــه ، مــرغ از خَــرمَنش / هـــم نیفتـــادی رَسَـــن ، در گـــردنش

    دانـه کمتـر خـور، مکـن چنـدین رَفــو / چـو کلـوا ( کُلو) خوانــدی، بخـوان لاتُســرِفوا

    لقمــه انــدازه خــور ای مــرد حــریص / گرچــه باشــد لقمــه حلــوا و خبــیص

    تــا خــوری دانــه نیفتــی تــو بــه دام / ایــن کُنَــد علــم و قناعــت والســلام




    در این ابیات، مولانا با اشاره به آیۀ 29 سوره اعراف، که بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید، بـا یادآوری حرص و عدم آرامش حاصل از آن، اسراف نکردن و قناعت را، عامل آرامش میداند.
    ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 17 اسفند 00 در ساعت 00:43 دلیل: تایپی

  7. #7
    مدیران انجمن آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 23:53]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,154
    امتیاز
    90,333
    سطح
    100
    Points: 90,333, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,792

    تشکرشده 6,845 در 2,416 پست

    Rep Power
    0
    Array

    6- گزاره واقع نگر مبنایی:
    یکی از زمینه هاي رسیدن به شادی واقعی در زنـدگی، قناعـت ورزی است .

    اصل تربیتی: متربی باید با قناعت ورزي در زندگی، زمینۀ نیل به شـادی واقعـی را بـرای خـود فراهم سازد .




    یکی از نیازهاي انسان در زندگی، داشتن شادی است، انسانی که شادی نداشته باشد، در انجـام دادن کارهاي خود، دچار مشکل میشود، شادی یک نیروی مضاعف درونی است که انسـان را در انجام دادن فعالیتها نیز کمک میکند و سبب میشود که با نشاط بیشتر به موفقیـت دسـت یابد. در سایۀ شادی و نشاط، زندگی مفهوم خاصی پیدا کرده و دلها به هم نزدیک و ناکامی و غم، بیاثر میشود.
    در سیره معصومان (علیهالسلام)، عنصر شـادي آن چنـان اهمیـت دارد کـه، علاوه بر تأیید آن، به بسترسازی، زمینه سازی و ایجاد آن نیز توصیه شده است (کلینی، 1407ق: ص33 )
    یکی از راههای ایجاد شادی، «قناعت»است. چنانچه فـرد بـه آنچـه در زنـدگی دارد بسـنده کرده و زندگی خویش را با توجه به امکانات موجود سامان دهد، سختیهای بسیاری را از سـر میگذارند و از فعالیتهاي طاقت فرسا، نگرانی از کمبودها، اظهار نیاز به دیگـران، غـم و ماننـد آن آزاد میشود.
    این موضوع، در فرهنگ قرآنی نیز نماد بارزي دارد؛ آن جایی که لقمان حکـیم به فرزندش فرمود: " اقنع بما قسم الله لک یصف عیشک ولا تنظر الی ما عند غیرک "
    به آن چه خداوند قسمت کرده، قانع باش تا زندگیات شاد و باصفا شـود و بـه مـال و ثـروت دیگران توجه نکن» (آمدي، 1387 ،ج 2 :ص 407 .)
    امام علی (ع) نیز، راحتی و شادي را یکـی از دستاوردهاي «قناعت» به شمار آورده و میفرماید: «ثَمرةُ الَقناعـۀُ اَلفَـرَح»؛ شـادي، نتیجـۀ قناعت است (خوانساري، 1377 :ص80 .)
    یا در جاي دیگـر، امـام علـی (ع) تأکیـد دارنـد کـه «شادي باعث انبساط روح و ایجاد وجد میشود» (ابن عاشور، 1393 :ص63 )
    فرانکل در این خصوص میگوید: «عامل اصلی انبسـاط روح، شـادی اسـت از آن جـا کـه غمها فرار کنند، روح انبساط یابد» (فرانکل، 1386 :ص 52 )
    سـند تحـول بنیـادین در گـزارش شماره دهم بیاینۀ ارزشها، نشاط را به عنوان یکی از گزارههاي ارزشـی نظـام تعلـیم و تربیـت معرفی میکند. همچنین در فصل پنجم این سند، تربیت انسان سالم و با نشاط به عنوان یکی از اهداف کلان تعلیم و تربیت معرفی شده است (آموزش و پرورش، 1390 :ص 99)
    مولانا در این خصوص میفرماید :

    سِــرکه مفــروش و هــزاران جــان ببــین / از قناعـــت، غـــرقِ بحـــرِ اَنگَبـــین

    صــد هــزاران جــان تلخــی کـَـش نِگــر / همچــو گُــل آغشــته انــدر گُــل شــکر


    در این ابیات، مولوي با زبان بیزبانی، حرص، را با ترشرویی مترادف دانسته است که نشان از دل بیمار و اندوهگین است و میگوید، ترشرویی نکن، اگر این کار را نکنی، خواهی دید کـه مردم قانع، جانشان در دریای لذت و شادی درونی غرق است.و در ادامه با تأکید بیشتر میفرماید :

    ای دریغــا مــر تــو را گنجــا بــُدی / تــا ز جــانم شــرح دل پیــدا شــدی

    یعنی اگر تو شایستگی براي ادراك این حقیقت (شادي بوسیله قناعت) را داشتی، میدیدی کـه چگونه دل من از این پیوند با رازق اصلی (خداوند) شادمان است.

    یا آنجا که ندایی از عمق وجود سر میدهد که:

    حـاشِ االله، طمــع مــن از خلــق نیســت / از قناعــت در دل مــن عــالمی ســت

    ز آن که درونشـان و رأی ملـک و مـال / روزي ای دارنـــد ژرف از ذوالجـــلال

    مولانا، عامل قناعت را دریایی از شادی میداند که در مقابل اندوه زیاده خواهی ایسـتاده اسـت، درویش در این جا به معنای زهد منفی نیست، چون قناعت را سرمایهای مـیدانـد عمیـق، کـه پیامآور شادي و انبساط روح است.
    ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 17 اسفند 00 در ساعت 00:43

  8. #8
    مدیران انجمن آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 23:53]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,154
    امتیاز
    90,333
    سطح
    100
    Points: 90,333, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,792

    تشکرشده 6,845 در 2,416 پست

    Rep Power
    0
    Array

    7 - گزاره واقع نگر مبنایی:
    قناعت میتواند، همبستگی واقعـی را در مسـیر مؤلّفـه هـای مهـم و اثرگذاري چون؛ توکل، رزق و رضایت، ایجاد کند.

    اصل تربیتی: متربی بایـد بـا قناعت ورزی ، همبسـتگی مؤلّفـه هـای قناعـت : توکـل، رزق و رضایت را درك و لمس کند.




    عرفا و مشایخ ، توکل را اعتماد و امید به خدا معنی کرده اند، امیدی که مبدأ آن حسن ظن به خداوند و مُنتهایش آرامش و اطمینان قلبی اسـت (سـراج، 1382 :ص33 .)
    حـافظ شـیرازي، نقش رفیع توکل را در بیت ذیل، به تصویر کشیده است: تکیه بر تقوا و دانش در طریقـت کـافري اسـت / راهرو گر صد هنـر دارد، توکـل بایـدش (حافظ شیرازي، 1394 :ص71 )
    در راستاي ارتباط مؤلّفه های توکل، رزق و رضایت، عارف بزرگ «سـهل بـن عبـداالله تسـتري» میگوید: پاکدامنی سرآغاز زهد، زهد سرآغاز توکل و قناعت آغـاز مقـام خشـنودي مـیباشـد (صدرينیا، 1391 :ص91 .)
    غزالی درباره توکل و ارتباط آن با حرص و قناعت میگوید: توکـل حالتی است که در انسان، حرص را از بین مـیبـرد و قناعـت و رضـایت را زنـده مـیگردانـد (غزالی، 1377 :ص201 .)
    مولوي نیز با تمثیلی زیبا از زبـان حیوانـات، نقـش توکـل و قناعـت، رزق و رضایت را روشن ساخته است:

    گفـــت روبَـــه، جســـتن رزق حـــلال / فــــرض باشــــد از بــــرای اِمتثــــال

    عــالم اســباب و چیــزی بــی ســبب / مــی نیایــد، پــس مهــم باشــد طلــب

    گفــت پیغمبــر کــه بــر رزق ای فتــا / در فـرو بسـته اسـت و بـر در قفـلهـا

    جُنـــبِشُ آمـــد شُـــدِ ما و اکتســـاب / هست مِفتـاحی بـر آن قفـل ُ حجـاب

    بــی کلیــد ایــن در گشــادن راه نیســت / بـــی طلـــب نـــان، بیـــت االله نیســـت



    در ابیات فوق، روباه ها که نماد حرص و زیاده خواهی است میگوید کـه: رزق بایـد بـا تـلاش بیش از حد صورت گیرد و ظاهراً دلخوشی از قناعت متأثر از توکل ندارد.
    اما خر، (نماد قناعت)، نقش توکل، قناعت و رزق و رضـایت را پررنـگ مـیسـازد و ایـن پیوستار را به خوبی شرح میدهد:

    گفـــت: از ضَـــعف توکـــل باشـــد آن / ورنــه بدهــد نــان کســی کــه داد جــان

    هــر کـــه جویـــد پادشـــاهی و ظفـــر / کـــم نیابـــد لقمـــۀ نـــان اي پســـر!

    دام و دَد، جملـــه، همـــه اَکّـــالِ رزق / نــه پــی کســب انــد، نــه حمــالِ رزق

    جملــــه را رزاق روزی مــــیدهــــد / قسـمت هـر یـک بـه پیشـش مـینهـد

    رزق آیــد پــیش هــر کــه قــانع اســت / رزق و روزی نــزد ربِ صــانع اســت



    دگربار روباه، (نماد حرص)، در پی پاسخ بر می آید و آیۀ یأس میخواند :

    گفــت روبــه: آن توکــل نــادر اســت / کــم کســی انــدر توکــل مــاهر اســت

    گــرد نــادر گشــتن از نــادانی اســت / هــر کســی را کــی ره ســلطانی اســت؟

    چــو قناعــت را پیمبــر گــنج گفــت / هـر کسـی را کـی رسـد گـنج نهفـت؟

    حــد خــود بشــناس و بــر بــالا مَپــر / تــا نیفتــی در نشــیب شــور و شــر


    خر (نماد قناعت) پاسخ میدهد :

    گفـت ایـن معکـوس مـیگـویی بـدان / شـور و شـر از طمـع آیـد سـوي جـان

    از قناعــت هــیچ کــس بــی جــان نشــد / از حریصـی هـیچ کسـی سـلطان نشــد



    به خوبی میبینیم که مولوي با نگاهی تربیتی میفرماید:
    توکل نداشتن و جستجوی رزق، با طمع همراه است و طمع، آدمی را به دردسر می انـدازد .
    اما با وجود قناعت برخواسته از توکل، هیچ کسی نـابود نمـیشـود و رضـایت و رزق، از ایـن طریق حاصل میگردد و در مقابل، حرص و زیاده روی نشأتگرفته از عـدم توکـل، رضـایت و رزق را به همراه ندارد.
    ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 17 اسفند 00 در ساعت 02:09

  9. #9
    مدیران انجمن آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 23:53]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,154
    امتیاز
    90,333
    سطح
    100
    Points: 90,333, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,792

    تشکرشده 6,845 در 2,416 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ستایش ویژه خداوندى است که کسى از رحمتش مأیوس نمى شود و هیچ جا و هیچ کس از نعمتش خالى نیست، از مغفرت و آمرزش او کسى نومید نمى گردد و از پرستش و عبادتش نمى توان سرپیچى کرد،
    همان خدایى که رحمتش دائمى و زوال ناپذیر و نعمتش همیشگى و جاودانى است،،،
    دنیا سرایى است که فنا بر پیشانیش نوشته شده و جلاى وطن براى اهل آن مقدّر گردیده است،،،
    دنیا (ظاهراً) شیرین و سرسبز (و دل انگیز و وسوسه آمیز) است، اما به سرعت در علاقه مندانش نفوذ مى کند، و با قلب و روح آن کس که به آن نظر افکند مى آمیزد;
    بنابراین سعى کنید با بهترین زاد و توشه اى که در اختیار شماست از آن کوچ نمایید، و بیش از نیاز و کفاف از آن نخواهید، و زائد بر آنچه حاجت دارید از آن نطلبید.
    خطبه ۴۵ از امیرمومنان در مورد زندگی دنیا



    ...............................



    مهمترین اثر قناعت آرامش هست -برای همین خیلی خوبه یاد بگیریم قناعت داشته باشیم در امور زندگی مثل :
    -قناعت در خوراک - پوشاک و...
    -قناعت در محل زندگی
    -قناعت در انتخاب معیار گزینش همسر ( دوری از کمال گرایی - وسواس )
    - قناعت به چهره و اندام خود ( درسته که باید با ورزش و تغذیه خوب به خودمون برسیم ولی شاید بعضی موقع ها در این مورد دچار وسواس بشیم و از خودمون و اصل خودمون رضایت نداشته باشیم )
    -قناعت در توقع از دیگران ، مثل پدر و مادر - برادر و خواهر - اقوام - همسر - فرزند - دوستان و همکاران و... ( انتظارات خودمون را از دیگران مدیریت کنیم )
    -قناعت در جاده زندگی شخصی خودمون ( همش نریم دنبال مقایسه و بگیم چرا من اینجورم و دیگری اونجوری و مقایسه کنیم )



    ...............................


    همدردی با محرومان - یکی از فلسفه های زیبا قناعت و ساده زیستی ست .


    ...............................



    قناعت فقط در امور مالی و اقتصادی نیست ،،،
    قناعت به همسر خویش، همانند قناعت در امور اقتصادی و معیشتی، مهم­ هست و پُراهمیت .
    از بوستان این جهان، اگه فردی همسری نصیبش شد ،،، شرط قناعت ست که به او خشنود باشد و خداوند را بر وجود او سپاس گوید.
    عدم قناعت به همسر خویش و تنوع ­طلبی و او را با دیگران مقایسه کردن و آرزو و هوس دیگران را در ذهن و دل پروراندن، خلاف قناعت است و حسرتی جانکاه را بر جان آدمی بار می‌کند.
    اگر انسان چه مرد و چه زن به همسر خود قناعت نورزد و لگام از چشم و دل خویش برگیرد و بال و پر خیال را بگشاید، به اندوه و حسرتی دائمی مبتلا می‌شود و پایه‌های زندگی خانوادگی‌اش لرزان می‌گردد و آسودگی جان و اندیشه را می‌بازد .




    ...............................



    یکی از رموز شادی معنوی همین قناعت هست .








    ویرایش توسط باغبان : یکشنبه 12 تیر 01 در ساعت 11:51 دلیل: تایپی

  10. #10
    مدیران انجمن آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 23:53]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,154
    امتیاز
    90,333
    سطح
    100
    Points: 90,333, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,792

    تشکرشده 6,845 در 2,416 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 17 اسفند 00 در ساعت 01:36


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.