به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1399-12-20
    نوشته ها
    526
    امتیاز
    12,568
    سطح
    73
    Points: 12,568, Level: 73
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 282
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    981

    تشکرشده 972 در 392 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array

    ** چهار میثاق **

    بسم الله الرحمن الرحیم





    موضوعات کتاب شامل :

    اولین میثاق : با کلام خود گناه نکنید
    دومین میثاق : هیچ چیز را به خود نگیرید
    سومین میثاق : تصورات باطل نکنید
    چهارمین میثاق : همیشه بیشترین تلاشتان را بکنید

  2. کاربر روبرو از پست مفید طنین باران تشکرکرده است .

    Mvaz (جمعه 17 دی 00)

  3. #2
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1399-12-20
    نوشته ها
    526
    امتیاز
    12,568
    سطح
    73
    Points: 12,568, Level: 73
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 282
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    981

    تشکرشده 972 در 392 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array
    اولین میثاق

    با کلام خود گناه نکنید

    اولین میثاق مهم‌ ترینِ آنها، و همچنین دشوارترین آنهاست. این میثاق به قدرى مهم است که تنها به کمک آن شما قادر خواهید بود به مرحله‌ اى از وجود ارتقا یابید که من آن را بهشت زمینى مى‌ خوانم.
    اولین میثاق این است: با کلام خود گناه نکنید. خیلى ساده به نظر مى‌ آید، اما خیلى خیلى قدرتمند است.

    چرا کلام؟ کلام شما قدرتى است که براى آفرینش در دست دارید. کلام موهبتى است که مستقیمآ از سوى خداوند به شما داده شده است به هر زبانى که سخن بگویید، نیّت شما از طریق کلام متجلّى مى‌ شود. آنچه آرزو مى‌ کنید، آنچه احساس مى‌ کنید، و آنچه حقیقتا هستید، همه از طریق کلام متجلّى مى‌ شود.

    کلام تنها یک نشانه یا یک نماد مکتوب نیست. کلام یک نیروست؛ اقتدارى است که براى بیان و ارتباط برقرار کردن، اندیشیدن، و نهایتا براى آفرینش رویدادهاى زندگى خود در اختیار دارید.
    کلام قدرتمند ترین ابزارى است که به عنوان موجودى بشرى در اختیار دارید، و این ابزارى جادویى است. اما مانند شمشیرى دو لبه، کلام شما مى‌ تواند زیباترین رویاها را بیافریند و یا همه چیز را در اطراف شما نابود سازد. یک لبه آن استفاده نادرست از کلام است، که دوزخى واقعى مى‌ سازد. لبه دیگر آن بى‌ عیب و نقص بودن کلام است، معصوم بودن آن است، که فقط زیبایى، عشق و بهشت زمینى را مى‌ آفریند.

    کلام، بسته به این که چگونه مورد استفاده قرار گیرد، ممکن است شما را آزاد سازد و یا شما را از آنچه اکنون هستید بیشتر در بند کند. همه افسونى که شما در اختیار دارید، مبتنى بر کلام است. کلام شما افسون خالص است، و استفاده غلط از آن جادوى سیاه. کلام به قدرى قدرتمند است که یک کلمه مى‌ تواند زندگى یک فرد را عوض کند و یا زندگى میلیون‌ ها انسان را نابود سازد. سال‌ ها پیش مردى در آلمان با استفاده از کلام، همه مردم یک کشور را که از باهوش‌ ترین اقوام بودند، آلت دست قرار داد. او آنها را تنها با قدرت کلام خویش به سوى جنگى جهانى سوق داد و دیگران را متقاعد کرد تا هولناک‌ ترین اعمال خشونت‌ بار را انجام دهند.
    او ترس مردم را با کلام تقویت کرد، و مانند انفجارى بزرگ، جنگ و کشتار سراسر جهان را فرا گرفت. در همه جاى دنیا انسان‌ ها انسان‌ هاى دیگر را نابود کردند، چون از یکدیگر مى‌ ترسیدند. کلام هیتلر که مبتنى بر باورها و میثاق‌ هاى ترس‌ آور بود، تا قرن‌ هاى متمادى در خاطر بشر خواهد ماند.

    ذهن آدمى به خاکى بارور مى‌ ماند که دائما بذرهایى در آن کاشته مى‌شود. بذرها عقاید، آرمان‌ ها و مفاهیم هستند. شما بذرى را مى‌ کارید، اندیشه‌ اى را مى‌ کارید که آن رشد مى‌ کند. کلام مانند بذر است، و ذهن بشر بسیار حاصلخیز! تنها مشکل اینجا است که اکثرآ براى بذرهاى ترس حاصلخیز است. هر ذهنى حاصلخیز است، اما تنها براى نوعى از بذر که آمادگى آن را دارد. آنچه اهمیت دارد این است که ببینیم ذهن ما براى چه نوع بذرهایى حاصلخیز است، و آن را براى دریافت بذرهاى عشق آماده سازیم.

    مثال هیتلر را به خاطر آورید: او همه بذرهاى ترس را پراکنده کرد، و آنها با قدرت تمام رشد کردند و منجر به تخریب دسته‌ جمعى شدند. با دیدن قدرت مهیب کلام، ما باید بفهمیم که چه نیرویى از دهان ما خارج مى‌ شود. بذر ترس یا شکى که در ذهن ما کاشته مى‌ شود، ممکن است فاجعه‌ اى پایان‌ ناپذیر از رویدادها را بیافریند. هر کلمه به طلسمى مى‌ ماند، و آدمیان کلمه را مثل جادوگران سیاه به کار مى‌ گیرند و بدون اندیشیدن، طلسم‌ ها را به سوى یکدیگر پرتاب مى‌ کنند.

    هر انسانى یک جادوگر است؛ ما مى‌ توانیم با کلام خویش طلسمى را به گردنى بیاویزیم و یا طلسمى را باطل کنیم. ما دائما با عقاید خود طلسم مى‌ افکنیم. یک مثال: من دوستى را مى‌ بینم و فکرى را که به مغزم خطور کرده به او مى‌ گویم: «عجیب است! چهره‌ ات رنگ چهره آدم‌ هایى است که دارند به‌ سرطان مبتلا مى‌ شوند.» اگر او به این کلام گوش بدهد و آن را بپذیرد، در کمتر از یک سال به سرطان مبتلا مى‌ شود و این قدرت کلام است.
    والدین و خواهر و برادرهایمان نظر خود را درباره ما بدون فکر کردن ابراز مى‌ کنند. ما این عقاید و نظرها را باور مى‌ کنیم و همواره در ترس ناشى از آنها به سر مى‌ بریم، مثلا این که شنا کردن یا ورزش یا نوشتن را خوب بلد نیستیم. یک نفر مى‌ گوید: «نگاه کن، این دختر چه زشت است!» دختر مى‌ شنود و باور مى‌ کند که زشت است، و با این باور بزرگ مى‌ شود. مهم نیست که او چقدر از زیبایى بهره دارد؛ تا زمانى که این میثاق را پذیرفته است، باور دارد که زشت است. این طلسمى است که او زیر نفوذ آن است.

    کلام مى‌ تواند با جلب توجه ما وارد ذهنمان شود و کلّ باور ما را در جهت مثبت یا منفى تغییر دهد. یک مثال دیگر: شما ممکن است باور داشته باشید که احمق هستید، چون این مطلب را از زمانى که به خاطر دارید باور داشته‌ اید. این میثاق ممکن است بسیار فریب‌ دهنده باشد و شما را وادارد تا کارهاى زیادى انجام دهید، فقط براى این که ثابت کنید کندذ ذهن و احمق هستید. شما ممکن است کارى انجام دهید و به خود بگویید: «دلم مى‌خواست باهوش و زیرک بودم، اما حتما احمق هستم، وگرنه این کار را نمى‌ کردم.» ذهن در صدها جهت متفاوت مى‌ رود، و ما مى‌ توانیم روزهاى بسیارى را صرف اثبات احمق بودنِ خود کنیم.

    آن وقت یک روز یک نفر توجه شما را به خود جلب مى‌ کند و با استفاده از کلام درست، به شما مى‌ باوراند که احمق و کند ذهن نیستید. شما آنچه را این شخص مى‌ گوید باور مى‌ کنید، و میثاق جدیدى مى‌ بندید. طلسم باطل مى‌ شود، فقط با قدرت کلام. برعکس، اگر شما باور داشته باشید که احمق هستید و یک نفر پیدا شود که پس از جلب توجه شما بگوید: «بله، تو واقعآ احمق‌ ترین آدمى هستى که من دیده‌ ام»، میثاق قبلى شما تشدید مى‌ شود و قدرت بیشترى مى‌ یابد.

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1399-12-20
    نوشته ها
    526
    امتیاز
    12,568
    سطح
    73
    Points: 12,568, Level: 73
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 282
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    981

    تشکرشده 972 در 392 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array
    حالا بگذارید ببینیم معناى بى عیب و نقص یا معصوم چیست. مذاهب درباره گناه و گناهکار سخن مى‌ گویند، اما بگذارید معناى حقیقى گناه را درک کنیم. گناه ، کارى است که شما به زیان خویشتنِ خویش انجام مى‌ دهید. هر احساس، باور یا کلامى که به زیان شماست گناه است. شما وقتى براى هر چیزى خود را مورد قضاوت قرار مى‌ دهید یا سرزنش مى‌ کنید، به زیان خویش عمل مى‌ کنید. بى‌ گناه بودن یعنى درست برخلاف این. بى عیب و نقص بودن یعنى به زیان خود نبودن. شما وقتى معصومانه عمل مى‌ کنید، وقتى بى‌ گناه هستید، مسئولیت اعمال خود را مى‌ پذیرید، اما خود را مورد قضاوت قرار نمى‌ دهید و سرزنش نمى‌ کنید.

    از این دیدگاه، کل مفهوم گناه تغییر مى‌ کند و از مبحثى مذهبى یا اخلاقى به امرى در حیطه عقل سلیم تبدیل مى‌ شود. گناه با طردِ خویشتن آغاز مى‌ شود. طردِ خویشتن بزرگ‌ ترین گناهى است که مرتکب مى‌ شوید. در زبانِ مذهب، طردِ خویشتن گناهى کبیره است و موجب مرگ مى‌ شود. از سوى دیگر، بى‌ گناهى به حیات منجر مى‌ شود.
    معصوم بودن در کلام، یعنى آن را علیه خویشتن به کار نگرفتن. اگر من شما را در خیابان ببینم و احمق خطابتان کنم، به نظر مى‌رگ رسد که از کلام علیه شما استفاده کرده‌ ام. اما در واقع از کلامم علیه خودم استفاده کرده‌ ام، چون شما به خاطر سخنان من از من بیزار مى‌ شوید و این بیزارى براى من خوب نیست. بنابراین اگر من خشمگین شوم و با کلامم زهر به سوى شما سرازیر کنم، در واقع از کلامم علیه خودم استفاده کرده‌ ام.
    من اگر خودم را دوست داشته باشم، این عشق را در تبادلاتى که با شما دارم نشان مى‌ دهم، و در این صورت معصومانه از کلام استفاده مى‌ کنم، چون چنین عملى عکس‌ العملى دوستانه خواهد داشت. اگر شما را دوست داشته باشم، شما نیز مرا دوست خواهید داشت. اگر به شما توهین کنم، شما هم به من توهین خواهید کرد. اگر نسبت به شما حق‌ شناس باشم، شما نیز نسبت به من حق‌ شناس خواهید بود. اگر با شما خودپسندانه برخورد کنم، با من خودپسندانه برخورد خواهید کرد. اگر از کلام براى افسون‌ کردن شما استفاده کنم، شما هم مرا افسون خواهید کرد.

    بى‌ گناه بودن در کلام، یعنى استفاده درست و مناسب از انرژى؛ یعنى به‌ کار گرفتن انرژى در جهت حقیقت و عشق به خود. اگر با خودتان میثاق ببندید که در کلامتان بى‌ گناه باشید، دقیقا به همین قصد، آن وقت حقیقت از طریق شما تجلى مى‌ کند و همه سموم عاطفى‌ اى را که در شما وجود دارد، شستشو مى‌ کند. اما بستن این میثاق دشوار است، چون ما آموخته‌ ایم که دقیقا برعکس عمل کنیم
    ما آموخته‌ایم که عادتا دروغ بگوییم، هم در ارتباطمان با دیگران و هم در ارتباط با خودمان، و این دومى خیلى مهم‌ تر است. ما در استفاده از کلام معصوم نیستیم. اقتدار کلام اغلب مورد سوء استفاده کامل قرار مى‌ گیرد. ما از کلام براى نفرین، سرزنش، ایجاد احساس قصور و تخریب استفاده مى‌ کنیم. مسلما در راه درست هم از آن استفاده مى‌ کنیم، اما در دفعات کمتر، بیشتر اوقات از کلمات براى سم‌ پاشى استفاده مى‌ کنیم ـ براى انتقال زهرِ خشم، حسد، بخل و نفرت. کلام، جادوى خالص است و مقتدرترین موهبتى است که ما انسان‌ ها داریم، اما از آن علیه خودمان استفاده مى‌ کنیم. ما طرح انتقام مى‌ ریزیم. با کلام مان هرج‌ و مرج ایجاد مى‌ کنیم. از کلام براى ایجاد نفرت بین نژادها، قوم‌ ها، خانواده‌ ها و ملت‌ ها استفاده مى‌ کنیم. ما مکررا از کلام سوء استفاده مى‌ کنیم، و این استفاده نادرست است که آفرینش و تداوم‌ بخشیدن به رویاى دوزخ را ممکن مى‌ سازد.

    استفاده نادرست از کلام یعنى چگونه یکدیگر را از پا بیندازیم و یا در حالت ترس و شک نگه داریم. چون کلام جادویى است که انسان‌ ها در اختیار دارند و سوء استفاده از کلام یعنى جادوى سیاه، پس همه ما تمام مدت از جادوى سیاه استفاده مى‌ کنیم، بى‌ آنکه بدانیم کلام ما تماما جادویى است.
    مثلا خانمى بود که هم باهوش بود و هم قلب مهربانى داشت. او دختر کوچولویى داشت که تا سرحد پرستش دوستش داشت. شبى پس از طى یک روزِ کارىِ خیلى سخت و بد، خسته و پر از تنش و با سر دردى وحشتناک به خانه بازگشت. در آن شرایط او نیاز به سکوت و آرامش داشت، اما دختر کوچولویش با شادى بالا و پایین مى‌ پرید و آواز مى‌ خواند. دخترک از احساسات مادرش آگاه نبود؛ او در عالم خودش سِیر مى‌ کرد، در رویاهاى خودش. او آن‌ قدر حال خوشى داشت که دم به دم بلندتر مى‌ خواند و جست مى‌ زد تا احساس شادى و عشق خود را بیان کند. او به قدرى به صداى بلند آواز خواند که سردرد مادرش بدتر شد، به طورى که اختیار خودش را از دست داد و خشمگین به دختر زیباى کوچولویش نگاه کرد و گفت: «بس کن. صدایت خیلى بد است. ممکن است خفه شوى؟!»

    حقیقت این است که تحمل مادر نسبت به هر صدایى به پایان رسیده بود، نه این‌که صداى دخترک بد باشد. اما دخترک آنچه را مادرش گفته بود باور کرد، و در آن لحظه میثاقى با خودش بست. پس از آن او دیگر هرگز آواز نخواند، چون باور کرده بود که صدایش بد است، و نمى‌ خواست دیگران را با شنیدن آن بیازارد. در مدرسه او دختر کمرویى بود و هر وقت از او مى‌خگ خواستند آواز بخواند، رد مى‌ کرد. حتى صحبت‌ کردن با دیگران برایش دشوار شده بود. همه چیزِ این دخترک به خاطر این میثاق عوض شد: او گمان کرد که باید هر احساس و عاطفه‌ اى را سرکوب کند تا محبوب و مورد پذیرش باشد.
    ما هرگاه عقیده‌ اى را مى‌ شنویم و آن را باور مى‌ کنیم، میثاقى را مى‌ پذیریم که بخشى از نظام باورهاى ما مى‌ شود. این دختر کوچک بزرگ شد، و اگر چه صداى قشنگى داشت، دیگر هرگز آواز نخواند. او از یک طلسم، عقده‌ اى کامل ساخت. این طلسم را کسى که بیش از همه وى را دوست مى‌ داشت به گردنش افکنده بود: مادرش. مادر او
    متوجه نشد که با کلامش با او چه کرده است. متوجه نشد که از جادوى سیاه استفاده کرده و بچه‌ اش را طلسم کرده است. او از اقتدار کلامش آگاه نبود، بنابراین نباید سرزنشش کرد. او آنچه را مادر و پدر خودش و دیگران بارها با او کرده بودند، انجام داد. او از کلام سوءاستفاده کرد.

    ما چند بار این کار را با فرزندانمان انجام مى‌ دهیم؟ ما این نوع عقاید را به آنها مى‌ دهیم، و آنها این جادوى سیاه را سال‌ هاى متمادى با خود حمل مى‌ کنند. کسانى که دوستمان دارند، ما را اسیر جادوى سیاه مى‌ کنند، اما نمى‌ دانند که چه مى‌ کنند. به همین دلیل است که باید آنها را ببخشیم، چون نمى‌ دانند که چه مى‌کنند.
    یک نمونه دیگر: شما یک روز صبح بسیار شادمان از خواب بیدار مى‌ شوید. یکى دو ساعت مقابل آینه مى‌ نشینید و خود را خوشگل مى‌ کنید. بعد یکى از بهترین دوستان شما از راه مى‌ رسد و مى‌ گوید: «برایت چه اتفاقى افتاده؟ چقدر زشت شده‌ اى! نگاه کن چه لباسى پوشیده‌ اى. مسخره به نظر مى‌ آیى.» همین کافى است تا شما را بلافاصله به جهنم وارد کند. شاید این دختر مخصوصا این جمله را گفته تا شما را اذیت کند. و موفق هم شده. او عقیده‌ اى را با تمام اقتدارى که در پشت کلامش نهفته است، ابراز داشته. اگر عقیده او را بپذیرید، این به میثاقى جدید بدل مى‌ شود و شما تمام توان خود را صرف آن مى‌ کنید. آن‌ وقت این باور تبدیل به جادوى سیاه مى‌ شود.

  5. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1399-12-20
    نوشته ها
    526
    امتیاز
    12,568
    سطح
    73
    Points: 12,568, Level: 73
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 282
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    981

    تشکرشده 972 در 392 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array
    این نوع طلسم‌ ها به دشوارى باطل مى‌ شوند. تنها چیزى که ممکن است چنین طلسم‌ هایى را باطل کند، پذیرفتن میثاقى جدید مبتنى بر حقیقت است. حقیقت مهم‌ ترین بخش بى‌ گناهى در کلام است. در یک لبه شمشیر دروغ‌ هایى است که جادوى سیاه را مى‌ آفریند، و در لبه دیگر حقیقت است که قدرت باطل‌کردن و درهم شکستن طلسم جادوى سیاه را دارد. تنها حقیقت ما را آزاد خواهد ساخت.به ارتباطات روزانه انسان‌ ها نگاه کنید، و مجسم کنید که ما چند بار با کلام خود یکدیگر را جادو مى‌ کنیم. در طول زمان، این ارتباط به بدترین شکل جادوى سیاه تبدیل شده است، و ما آن را غیبت مى‌ نامیم.
    غیبت بدترین نوع جادوى سیاه است، چون زهر خالص است. ما از طریق میثاق‌ ها آموخته‌ ایم که چگونه غیبت کنیم. وقتى بچه بودیم، مى‌ شنیدیم که بزرگسالان دور و بر ما غیبت مى‌ کنند و تمام مدت درباره دیگران ابراز عقیده مى‌ نمایند. آنها حتى درباره کسانى که اصلا نمى‌ شناختند، عقایدى ابراز مى‌ کردند. همراه با این عقاید، سم عاطفى منتقل مى‌ شد، و ما مى‌ آموختیم که این طریقه عادى ارتباط برقرار کردن است.

    غیبت یکى از شکل‌ هاى مهم ارتباط در جامعه انسانى است. این راهى است که آدم‌ ها را به هم
    نزدیک مى‌ کند، چون ما وقتى مى‌ بینیم کسى همان احساس بدى را دارد که ما داریم، احساس بهترى پیدا مى‌ کنیم. ضرب‌ المثلى قدیمى مى‌ گوید: «بدبختى شراکت را دوست دارد.» کسانى که در جهنم رنج مى‌ برند، نمى‌ خواهند تنها باشند. ترس و رنج بخش مهمى از رویاى این سیاره هستند، و از این راه است که رویاى سیاره، ما را مغموم مى‌ کند. با مقایسه ذهن انسان و کامپیوتر، غیبت را مى‌ شود به ویروس کامپیوترى تشبیه کرد. ویروس کامپیوترى قطعه‌ اى از زبان کامپیوتر است که به همان زبان بقیه رمزها نوشته شده است، با این تفاوت که به قصد صدمه‌ زدن ساخته شده است. این رمز وقتى که اصلا انتظارش را ندارید، وارد برنامه کامپیوتر شما مى‌ شود، و اغلب شما اصلا متوجه آن نمى‌ شوید. هنگامى که این رمز وارد شد، کامپیوتر شما دیگر درست کار نمى‌ کند، یا این‌ که اصلا کار نمى‌ کند، چون رمزها آن‌ چنان با پیام‌ هاى مشکل‌ زا درآمیخته‌ اند که دیگر نمى‌ توانند نتایج مطلوبى به دست دهند.

    غیبت هم دقیقا به همین شیوه عمل مى‌ کند. مثلا شما کلاس جدیدى را با آموزگار جدیدى آغاز کرده‌ اید و از مدت‌ها قبل منتظر این واقعه بوده‌ اید. روز اول کلاس پیش کسى مى‌ روید که قبلا این کلاس را گذرانده است، و او به شما مى‌ گوید: «این معلم آدم متفرعن و پر مدعایى است و اصلا نمى‌ داند درباره چه حرف مى‌ زند. به علاوه، آدم فاسدى است. مراقب خودت باش!»
    شما بلافاصله تحت تأثیر کلام و رمز عاطفى شخص گوینده قرار مى‌ گیرید، اما نمى‌ دانید که مقصود آن شخص از گفتن این مطلب چه بوده است. شاید او به دلیل رد شدن در کلاس عصبانى باشد و شاید هم ترس یا تعصب باعث شده باشد این داورى را بکند. اما چون شما آموخته‌ اید که مثل یک کودک اطلاعات را جذب کنید، بخشى از وجودتان این غیبت را باور مى‌ کند و با این پیشداورى وارد کلاس مى‌ شوید. همان‌ طور که معلم حرف مى‌ زند، شما احساس مى‌ کنید زهر در درونتان فعال مى‌ شود و متوجه نمى‌ شوید که از دید کس دیگرى به این معلم نگاه مى‌ کنید؛ کسى که پشت سر او حرف زده است.
    بعد شروع مى‌ کنید با سایر هم شاگردى‌ ها در این باره گفتگو کردن، و آنها هم بعد از این او را فردى پرادعا و فاسد مى‌ بینند. شما از کلاس متنفر مى‌ شوید و خیلى زود تصمیم مى‌ گیرید از رفتن به آن خوددارى کنید. شما معلم را مقصر مى‌ دانید و سرزنش مى‌ کنید، درحالى که غیبت است که باید مورد سرزنش قرار گیرد.
    همه این آشفتگى را یک ویروس کوچک کامپیوترى به وجود مى‌ آورد. ذره‌ اى اطلاعات غلط مى‌ تواند ارتباط بین افراد را مختل کند یا از بین ببرد، و از طریق انتقال از یکى به دیگرى، مثل یک بیمارى مسرى همه را آلوده کند. تصور کنید که وقتى کسى در حضور شما غیبت مى‌ کند، ویروسى کامپیوترى را وارد مغز شما مى‌ کند، و هر بار موجب مى‌ شود که اندیشه شما مقدارى از روشنى و وضوح خود را از دست بدهد. و تصور کنید که با هر کوششى که براى پاک‌ سازى آشفتگى ذهنى خود از طریق انتقال مطلب به دیگرى انجام مى‌ دهید، به جاى تخفیف اثر این سم، در عمل آن شخص دیگر را نیز به این ویروس آلوده مى‌ کنید.

    حالا مجسم کنید که این طرح تا بى‌ نهایت سلسله‌ وار همه افراد روى زمین را شامل شود. نتیجه این مى‌ شود که جهان پر از انسان‌ هایى خواهد شد که مى‌ توانند اطلاعات را تنها از طریق جریان‌هایى دریافت کنند که توسط یک سم، یعنى یک ویروس مسرى، مسدود شده‌ اند. بدتر از آن، جادوگران سیاه یا مزاحمان کامپیوترى هستند که عمدا این ویروس‌ها را مى‌ سازند و منتشر مى‌ کنند. زمانى را به خاطر آورید که شما یا فرد دیگرى که مى‌ شناسید، از دست کسى خشمگین بوده‌ اید و میل داشته‌ اید انتقام بگیرید. شما براى انتقام‌ گرفتن، به آن شخص یا درباره او مطالبى مى‌ گویید، با این قصد که سمّى مهلک را منتشر سازید و کارى کنید که شخص مورد نظر احساس بدى نسبت به خود پیدا کند. ما وقتى کودک هستیم، این کار را بدون اندیشیدن انجام مى‌ دهیم، ولى وقتى بزرگ شدیم، حسابگرتر مى‌ شویم و عمدا تلاش مى‌ کنیم تا حال دیگران را خراب کنیم. بعد به خودمان دروغ مى‌ گوییم و اظهار مى‌ داریم که او شایسته چنین تنبیهى بوده است، چون کار غلطى انجام داده.

  6. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1399-12-20
    نوشته ها
    526
    امتیاز
    12,568
    سطح
    73
    Points: 12,568, Level: 73
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 282
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    981

    تشکرشده 972 در 392 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array
    وقتى ما جهان را از طریق یک ویروس کامپیوترى مى‌ بینیم، توجیه شقاوت‌ آمیزترین رفتارهایمان آسان مى‌ شود. اما آنچه نمى‌ بینیم این است که با سوء استفاده از کلام خود، خودمان را عمیق‌ تر در دوزخ جا مى‌ دهیم. ما سالیان متمادى غیبت شنیده‌ ایم و با کلام دیگران افسون شده‌ ایم، و همچنین با کلام خود در مورد خودمان. ما دائما با خودمان حرف مى‌ زنیم و اکثر اوقات چنین مطالبى به خود مى‌ گوییم: «اَه، چقدر چاق و زشت به نظر مى‌ رسم. پیر شده‌ ام و موهایم مى‌ ریزد. من احمق هستم؛ هیچ‌ وقت هیچ چیز را نمى‌ فهمم. هرگز به اندازه کافى خوب نخواهم بود و هرگز آدم کاملى نخواهم شد.»
    ملاحظه مى‌ کنید که چگونه کلام خود را علیه خود به کار مى‌ بریم؟ ما باید بفهمیم که کلام چه هست و چه مى‌ کند. اگر شما اولین میثاق را درک کنید که مى‌ گوید با کلام خود گناه نکنید، آن‌ وقت شروع مى‌ کنید به دیدن همه تحولاتى که در زندگیتان رخ مى‌ دهد. اولین تغییرات در رابطه شما با خودتان اتفاق مى‌ افتد، و سپس در رفتار شما با سایرین، مخصوصا کسانى که بیش از همه دوست مى‌ دارید
    ملاحظه کنید که چقدر وقت صرف غیبت‌ کردن درباره کسى کرده‌ اید که بیش از همه دوست مى‌ دارید، تا دیگران را قانع کنید که از نقطه‌ نظر شما حمایت کنند. چند بار توجه دیگران را جلب کرده‌ اید و علیه محبوب خود سم‌ پاشى کرده‌ اید تا دیگران به شما حق بدهند؟ عقیده شما فقط نقطه نظر شماست، و الزاما صحیح نیست. عقیده شما ناشى از باورهاى شماست، ناشى از منیّت شما و رویاهاى شما. ما همه این زهر را مى‌ آفرینیم و آن را انتشار مى‌ دهیم، فقط به این قصد که احساس کنیم حق با ماست.

    اگر ما اولین میثاق را در زندگى سرمشق خود قرار بدهیم و با کلام خود مرتکب گناه نشویم، همه سموم عاطفى از ذهن ما پاک مى‌ شود و دیگر در رابطه‌ مان با دیگران اثر نمى‌ گذارد.
    معصومیت در کلام همچنین موجب مى‌ شود از طلسم‌ هاى منفىِ دیگران در امان باشیم. چون ما هنگامى باورى منفى را مى‌ پذیریم که ذهنمان برای آن خاک حاصلخیزى باشد. اگر شما با کلامتان مرتکب گناه نشوید، آن‌ وقت ذهنتان دیگر براى کلماتى که ناشى از جادوى سیاه هستند، خاک حاصلخیزى نخواهد بود. برعکس، براى دریافت کلماتى که ناشى از عشق هستند، حاصلخیز خواهد بود. شما مى‌ توانید میزان معصومیت در کلام را با میزان عشق به خود بسنجید. این‌که چقدر خود را دوست دارید و چه احساسى نسبت به خود دارید، مستقیما با کیفیت و صداقت کلام شما ارتباط دارد. وقتى در کلام بى‌ گناهید، احساس خوبى دارید، شاد هستید و با خود در صلح و آرامش به سر مى‌ برید شما مى‌ توانید تنها با عمل به میثاق اول، از دوزخ خارج شوید. هم‌ اکنون من این بذر را در ذهن شما مى‌ کارم. این که این بذر رشد کند یا نه، تنها بستگى به حاصلخیزى ذهن شما براى بذرهاى عاشقانه دارد. دیگر به عهده خود شماست که این میثاق را با خود ببندید: من با کلام خود گناه نمى‌ کنم. اگر این بذر را تغذیه کنید، به مرور که در ذهن شما رشد مى‌ کند، بذرهاى عاشقانه دیگرى را به وجود مى‌ آورد که جاى بذرهاى ترس را مى‌ گیرند. اولین میثاق، نوع بذرى را که اندیشه شما براى آن حاصلخیز است، عوض مى‌ کند.

    با کلام خود گناه نکنید. این اولین میثاق است و شما اگر مى‌خواهید آزاد باشید، اگر مى‌ خواهید شاد باشید، و اگر مى‌ خواهید از آن مرتبه وجودى که دوزخ نام دارد بیرون بیایید، باید آن را بپذیرید. این میثاق اقتدار بسیارى به همراه دارد. کلام را در راه درست به کار ببرید. کلام را براى شریک‌ کردن دیگران در عشق به کار ببرید. از جادوى سفید استفاده نمایید، و از خودتان آغاز کنید. به خود بگویید که چقدر شگفت‌ انگیز هستید، چقدر عالى هستید. به خودتان بگویید که چقدر خود را دوست دارید. با استفاده از کلام، همه میثاق‌ هاى کودکانه و حقیرانه را در هم بشکنید. این کار ممکن است، چون من آن را انجام داده‌ ام، و من از شما بهتر نیستم. نه، ما عینا مثل هم هستیم. مغز و بدن ما مثل هم کار مى‌ کنند، چون همه انسان هستیم. اگر من قادر بوده‌ ام این میثاق‌ ها را درهم بشکنم و میثاق‌ هاى جدیدى بیافرینم، پس شما هم مى‌ توانید.
    اگر من توانسته‌ ام با کلام خویش گناه نکنم، چرا شما نتوانید؟ تنها همین یک میثاق کافى است که کلّ زندگى شما را تغییر دهد. معصومیت کلام مى‌ تواند شما را به آزادى شخصى برساند، مى‌ تواند شما را به موفقیت عظیم و به فراوانى برساند؛ مى‌ تواند همه ترس‌ها را زایل کند و آنها را به شادى و عشق مبدل سازد.
    تصور کنید که با معصومیت کلام چه‌ ها مى‌ توانید خلق کنید. با معصومیت کلام مى‌ توانید از دنیاى ترس‌ ها رها شوید و زندگى کاملا متفاوتى را تجربه کنید. مى‌توانید درست در میان هزاران انسان دیگر که در دوزخ زندگى مى‌کنند، در بهشت زندگى کنید، چون شما نسبت به آن دوزخ مصونیت دارید مى‌ توانید به ملکوت فردوس درآیید، تنها با همین یک میثاق:

    با کلام خود گناه نکنید.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.