به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 آبان 00 [ 15:10]
    تاریخ عضویت
    1400-6-23
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    945
    سطح
    16
    Points: 945, Level: 16
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    رفتارم با مادرم

    سلام من ۱۹ سالمه
    من یک سال پیش با یه آقاپسری دوست شدم و واقعا فرد ابرودارو خانواده دار و باشخصیتی هستن. هنوز باهمیم
    ۱سال و نیم پیش پدرو مادرم جدا شدن
    اونموقع خوب بودم ولی الان اعتماد بنفسم به ۰ رسیده...میگم بقیه از من بهترن..و واقعا هم همینطوره..
    با مادرم مشکل دارم چون اعصابش خیلی خیلی ضعیفه و مدام سر هرچیزی با من دعوا داره
    ۱۱ ماه پیش ماجرای دوستی منو این اقا رو فهمید و منم همه چیزو کامل براش توضیح دادم و دوستم اومد با مادرم صحبت کرد
    ولی مامانم هر حرفی ک فکرشو کنین به من زد، بهم گفت هرزه..هرچیزی ک بخابن گفت.. از اونموقع هروقت میره بیرون درو قفل میکنه کلیدامو تزم گرفته گوشسمو یه مدت ازم گرفت یک ساله با دوستام بیرون نرفتم، ندیدمشون با همه قطع رابطه کردم ، باشگاه ممنوع شد برام فقط تو خونه نشستمو درس میخونم، رشتمم پزشکیه
    مامانم اصلا نخاست حرف منو گوش بده، فقط روز اولی ک فهمید نشست پا حزفام، که مطمئنم فقط میخاسته از زیر زبونم حرف بکشه
    به شدت نگران ابروشه و من واقعا وحشت دارم باهاش بیزون برم چون میترسم اگه ینفر مزاحمم بشه مامانم فک کنه تقصیر منه
    خاهر بزرگترم ازدواج کرده
    اونم با شوهرش دوست بود و مادرمم میدونستو کاریش نداشت
    مامانم تو کارو شغلش موفقه
    خیلی زیاد
    خودش با یه مرد زن دار تو ارتباطه و من فهمیدمو به روش اوردم اونم گفت میخام از بابات انتقام بگیرم
    دوست پسرم به پام مونده و خانوادش فهمیدن و حالا خلاصه قرار شد ۳ ۴ سال دیگه ک بزرگ تر شدیم بیان خاستگاری
    من مشکلم مامانمه ک اصلا باهم نمیسازیم
    انگار که دشمنی داره باهام یه روز خوبه یه روز بده
    حس میکنم مهربونیاشو خوشحال بودناشم فقط برای اینه ک روحیه خودشو خوب کنه
    من اخلاقم خوب بود خیلی خوب ولی الان دست خودم نیست برا انتقام از مامان هر حرفی ک میزنه همون عکس العمل خودشو نشون میدم
    واخلاقم داره بد میشه..شده درواقع
    به شدت منزوی شدم مامانم بهم میگه عصبی
    بیرون نمیتونم برم با خودش همس مشکی میپوشم با اینکه همه بهم میگن خوشگلم ولی حس میکنم زشت ترین ادم دنیام
    حس میکنم کسی دوسم نداره
    دوستمو خیلی دوستش دارم و داشتم ولی کم کم دارم باهاش سرد میشم..
    خاهرش مشابه مشکل من براش پیش اومده و با یکی دوست شده ولی مامان و باباش علی رغم اینکه مخالفن ، ولی دختر خودشونو اذیت نکردن، فقط با پسره برخورد شدیدی کردن
    خودم میدونم فرهنگا فرق داره خانواده ها فرق داره همه چیز فرق داره ولی به شدت کمبود محبت دارم
    تا این سن حتی یک بار هم به کسی حسادت نکرده بودم ولی الان به خاهر دوست پسرم حسودیم میشه که انقد داداشش و باباش هواشو دارن...هرچند میدونم چ اعتقاد دارم اگه دوست پسرم خاهرشو دوست نداشته باشه و رفتارش باهاش بد باشه پسفردا با منم رفتارش خوب نخاهد بود.
    خودم همیشه هولش میدم به سمت خونوادش
    درمورد مامانم و رفتاراش با دوست وسرم دردو دل میکنم چون جز اون کسیو ندارم و قضاوت هم نمیکنه درموردمون و همیشه کمکم میکنه
    ولی همش عذاب وجدان میگیرم
    اصلا روحیم داغون شده
    نمیتونم فکر کنم
    حالم خرابه
    لطفا کمکم کنین
    ممنون
    ببخشین طولانی شد

  2. کاربر روبرو از پست مفید mangole تشکرکرده است .

    الهه زیبایی ها (چهارشنبه 24 شهریور 00)

  3. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 07 اردیبهشت 03 [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,387 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    به همدردی خوش آمدی

    نگرانی ها و دغدغه هایی که برات پیش اومده و اومدی برای حلش تایپیک ایجاد کردی نشون میده هم باهوشی هم زمینه پذیرش صحبتهای منطقی رو داری.

    تا اینجا سختی هایی کشیدی که خودت در اون نقشی نداشتی. جدایی پدر و مادرت و افت اعتماد به نفس یا عزت نفست ممکن بود برای هر کسی در این شرایط پیش بیاد و برای تو هم پیش آمده پس نیازی نیست خودت رو سرزنش کنی. تو قویتر و باهوش از این رنج ها و آسیبها هستی.

    مادرت علی الرغم موفقیتهای شغلیش توی زندگی عاطفیش آسیب دیده پس اگر با مرد متاهلی در ارتباط بوده ناشی از آسیب و اشتباهه .از این قضیه برای اینکه خودت هم راههای اشتباه رو بری یا راه اشتباه رو توجیه کنی استفاده نکن. برخی از توصیه هایی که مادرت بهت میکنه صحیح و درسته اما چون خودش آسیب دیده و راه اشتباهی رو رفته ممکنه حرفاش در تو اثری نکنه.

    برای اینکه از این شرایط به سلامت عبور کنی لازمه سه تا کار انجام بدهی

    ۱_آگاهیت رو نسبت به شرایط ازدواج از مرحله آشنایی تا عقد و ازدواج و شناخت زندگی پس از ازدواج بالا ببری

    ۲- عزت نفس و اعتماد به نفست رو بازسازی کنی و به مرحله ای برسی که خودت رو دوست داشته باشی

    ۳- ارتباط با مادرت رو اصلاح کنی به شکلی که اون نگرانیها و دغدغه ها حل بشن و از زندگی کنار مادرت یه رضایتمندی نسبی حاصل بشه.

    مورد اول و دوم هر کدوم کلی اطلاعات و آگاهی نیاز دارند در این تالار و توی نت هم مقالات و توصیه هایی برای این دوتا هست. هر دوی اینها نیاز به صرف زمان و وقت داره.

    مورد سوم که اصلاح ارتباط با مادرت هست تا حدودی زودتر بدست میاد اما هر سه مورد به هم مرتبطند یعنی اگر توی موارد اول و دوم موفق یشی ناخوداگاه روی مورد سوم هم تاثیر میذاره.


    این پست صورت مساله حل مشکلاتت رو به صورت کلی در اختیارت میذاره. اما برای جزئیاتش یاید صبر و حوصله بیشتری به خرج بدهی. تا به مرور لینکها و مقالات کوتاهی رو بهت معرفی کنیم
    ویرایش توسط ammin : سه شنبه 23 شهریور 00 در ساعت 21:33 دلیل: ویرایش تایپی

  4. 2 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    الهه زیبایی ها (چهارشنبه 24 شهریور 00), سحر بهاری (سه شنبه 23 شهریور 00)

  5. #3
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    سلام

    یه گلدون که گلهای باطراوت و رنگی داره رو توی ذهنت تصور کن. فرض کن میخوای اون رو هدیه بدی، این گلدون حالا یه مدتی توی هوای نامساعدی قرار میگیره، یا نور لازم بهش نمیرسه، یا آب کافی بهش نمیرسه... چه اتفاقی براش میافته؟

    ممکنه گلبرگ هاش بریزه، برگاش زرد بشه یا کلا پژمرده بشه. آیا هنوزم میتونی اونو بعنوان یه هدیه با ارزش به کسی بدی؟ نه

    ما برای دوام آوردن و عاقلانه پیش بردن یه رابطه ی عاطفی نیاز داریم اول خودمون رو برای اون رابطه آدم مناسبی کنیم. نه اینکه لیاقت نداشته باشیم... بحث این نیست، ممکنه ما با خودمون چیزایی رو تو رابطه حمل کنیم که هم آسیب ببینیم و هم آسیب بزنیم. مثلا کمبودهامون رو درون رابطه با اون پسر جستجو کنیم، مثلا با ترس از دست دادن توی رابطه باشیم و ده ها مورد دیگه.

    اتفاقاتی که در زندگیتون افتاده زنجیر ه ای از مسائل ریز و درشته که یک شبه پیش نیامده. شما در محیطی زندگی کردی که قلبا نمیخواستی شاهد تنش، ناراحتی و جدایی پدر و مادرت باشی، نمیخواستی شاهد رابطه اشتباه مادرت باشی و... و همه ی اتفاقات این سال ها تا یک سال و نیم قبل و حتی الان روی شما تأثیر گذاشته.

    آدم ها برای هم مثل هدیه هستن، هدیه یعنی چیزی با ارزش و خوب. بنظرت الان با اعتماد بنفس پایینت، با ترس هات، با خشمت، با اضطرابت و ... میتونی یه هدیه ی خوب باشی؟ برای مادر، پدر، دوستان، همسر آینده و ...

    اگر مثلا یه بخشی از موندنت توی این رابطتت مثلا بخاطر کمبود محبت باشه، ضررهاش برات چیه؟

    _ ممکنه دچار افکار وسواسی در مورد محبت بشی، مدام به این فکر کنی چطور میتونی محبت و توجه بیشتری بدست بیاری ، یا این جمله از ذهنت بگذره که من دوست داشتنی نیستم و ...

    _ توقعاتت از رابطتت اونقدر زیاد بشه که نتونی کنترلشون کنی، یا اصلا جای برآورده کردن توقعاتت تو هیچ رابطه ای پیدا نشه.

    _ دچار پذیریش بی قید و شرط بشی و متوجهشم نباشی. اگر با من اختلافی داری، تفاوت هامون زیاده، من باهات مشکل دارم، من اونقدرها هم خوب نیستم، افکارم یه جاهایی غلطه، ازت درخواست های نامتعارف دارم و ... نه نگی و همه رو قبول کنی، چون ممکنه من‌ و عشقم رو از دست بدی.

    _ با شک و تردید رابطه رو ادامه بدی، هر چقدر اون خوب باشه. چون همیشه افکاری در مورد از دست دادنش داری . مثل خیانت و ... و این بدبینی هر روز ریشه ی قوی تری پیدا کنه.

    _ خودت رو فدا کنی، اگر لازم باشه التماس کنی، نیازهات رو نادیده بگیری و... تا بتونی عشقت رو حفظ کنی، از اون طرفم احساس بی ارزشی امونت رو ببره.

    _ افکار کنترل گری سراغت بیاد، فکر کنی با زیر نظر گرفتن و اصلاحا تو مشت گرفتنش میتونی اونو همیشه نگه داری. چرا؟ چون اینکار مانعی میشه برای اینکه رنج کمتری رو حس کنی و اینکه ترس طرد شدن و از دست دادن داری.

    و ...

    اگر دقت کنی متوجه میشی فقط آسیب های یک مورد رو مختصر نوشتم.

    ......................................

    » برای همین هم بهترین تصمیم برای شما اینه که اولین کاری که میکنی ارتباطتت رو با اون پسر قطع کنی تا بتونی با دنیای درون خودت با کمک مشاور آشنا بشی و خودت رو بشناسی. بدونی کی هستی، چه نیازهایی داری،فلسفه زندگیت چیه، میخوای چکار کنی، دنبال چی هستی و ... بفهمی توی کوله زندگیت چی حمل میکنی و اونا رو زمین بگذاری و خودت رو اصلاح کنی. اونوقت به دید بهتر و بازتری در مورد زندگیت و روابطتت با آدما برسی و تصمیماتت آگاهانه و عاقلانه تر بشن. اینها رسیدن بهش یک شبه و یکماهه نیست ( درست مثل نتیجه کنکور که حاصل مدت ها تلاشه )... یه مسیری هست که لازمه با صبر، امید و تلاش پیگیرش باشی.

    نگران از دست رفتن عشق نباش، چون اگر بتونی یک آدم جدیدی از خودت بسازی اونوقت میتونی عشق واقعی رو تجربه کنی، عشقی که انقدر سالم و بموقع هست که از تصمیمت راضی خواهی بود و هدیه ارزشمندی برای طرف مقابلت هستی. ( چه این آقا و چه هر کسی دیگر )

    » دومین قدمت این باشه اعتماد از دست رفته مادرت رو برگردونی تا بتونی زندگیت رو به روال عادی برگردونی. با مادرت صحبت کن و اطمینان بده که این ارتباطت رو قطع کردی و فعلا میخوای برای خودت و پیشرفت خودت وقت بگذاری. مادرت هم تحت تأثیر رنج هایی هست که کشیده و مطمئنا اوضاعش بهتر از شما نیست. اگر بتونی درکش کنی، پای درد و دل هاش بشینی و از طریق همین مشاوره ها کمکش کنی میشه هر دوی شما احساسات بهتری رو تجربه کنین و از دل ارتباط غلط و ناقص خارج بشین.

    » وقتی برای دیدار و گفتگو با پدرت هم بگذار، جدایی والدین بمعنی جدایی از فرزندان نیست.

    ویرایش توسط سحر بهاری : سه شنبه 23 شهریور 00 در ساعت 20:19

  6. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    ammin (سه شنبه 23 شهریور 00)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 آذر 02 [ 13:37]
    تاریخ عضویت
    1393-2-30
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,980
    سطح
    63
    Points: 8,980, Level: 63
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 336 در 126 پست

    Rep Power
    42
    Array
    سلام دوست عزیز. می شود درباره پدر خودتان بیشتر توضیح بدهید؟ رابطه شما با پدر خودتان چگونه است؟ آیا امکان زندگی با او را دارید؟ گفتید دانشجوی پزشکی هستید. آیا امکان استفاده از خوابگاه را دارید؟ آیا مادربزرگ و پدربزرگ دارید و می توانید ساعاتی را نزد آنها بمانید؟ رابطه شما با خواهر خود چگونه است؟
    در این گونه موارد که سطح تنش بین دو نفر زیاد می شود ایجاد رابطه نزدیکتر با دیگر اعضای فامیل و خانواده راه حل خوبی است. و باعث تعدیل رابطه دونفری می شود که با هم اختلاف دارند.
    نکته دیگر اینکه رابطه خود را با خداوند تقویت کنید حتما. نمازهای خود را حتما مرتب بخوانید و سعی کنید وقت بیشتری را به دعا کردن و نیایش اختصاص دهید.

  8. 2 کاربر از پست مفید پرنیان یاسی تشکرکرده اند .

    ammin (سه شنبه 23 شهریور 00), الهه زیبایی ها (چهارشنبه 24 شهریور 00)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 29 آبان 00 [ 20:09]
    تاریخ عضویت
    1400-3-13
    نوشته ها
    111
    امتیاز
    3,448
    سطح
    36
    Points: 3,448, Level: 36
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 259 در 102 پست

    Rep Power
    27
    Array
    قرار نیست ما قربانی اشتباه پدر و مادرمون بشیم . یه چیزهایی دست ما نیست و نبوده . سعی کن چیزهایی که دست خودت هست را درست انجام بدی و اشتباه های پدر و مادرت را انجام ندی .
    دوستی های قبل ازدواج - وابستگی های قبل ازدواج - روابط عاطفی اشتباه قبل ازدواج - توقعات اشتباه قبل ازدواج .. همه و همه اشتباه هست و باعث آسیبه که امکان داره فرد به خودش بزنه و یا ببینه . اول این مسائل را حل کن . از ی روانشناس کمک بگیر تا این روابط را با خانواده ات بهتر کنی و در ازدواج هم بهتر عمل و تصمیم بگیری .
    چند تا مقاله از سایت برایت پیدا کردم میذارم بخون :
    ما به قصد و عمد چنین روابط عاشقانه ای رو تخریب می کنیم!!!!

    سطوح رابطه دختر و پسر

    گفتگوی صمیمانه مدیر همدردی با دخترانش

    ویرایش توسط لاله123 : سه شنبه 23 شهریور 00 در ساعت 21:32

  10. کاربر روبرو از پست مفید لاله123 تشکرکرده است .

    ammin (سه شنبه 23 شهریور 00)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.