به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 29
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 اردیبهشت 01 [ 12:17]
    تاریخ عضویت
    1398-4-04
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    2,820
    سطح
    32
    Points: 2,820, Level: 32
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 80
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    کار خودم را خراب کرده ام

    سلام. من به مدت دو سال یه دختر رو میشناسم‌. البته از بعد کرونا و بسته شدن دانشگاه دیگه ندیدمش. تو این مدت با هم خوب بودیم ولی خب هییییچ حرفی از ازدواج اینا نبود اصلا. من فارغ التحصیل رشته ی اون هستم. خلاصه دیگه الان شرایط کارم و خونم اونجوری شد که میخواستم و تصمیم گرفتم دیگه بهش بگم چون آخرای دانشگاهشه. دو بار با فاصله بیشتر یه ماه ازش خواستم بیاد بیرون که بگم. دفعه اول رد کرد بخاطر کرونا و دفعه دوم هم چند روز پیش گفت شاید نتونم بیام بیرون. منم گذاشتم و رو حجب و حیا و دیگه بیش از حد اصرار نکردم چون درست نیست. با یه دوستم که در جریان بود مطرح کردم ( اولین اشتباهم ) و گفت که پیامی بهش بگو چون اگه تموم بشه و بره ممکنه فرصت پیش نیاد هیچ وقت. خلاصه همه چیزو گفتم و راستش رو هم گفتم (که این اشتباه دومم بود ) و اونم حس میکنم دیگه بی اعتماد شد بهم. گفت من به عنوان یه نفر ارشد یا دوست حساب میکردم و اصلا همچین فکری نمیکردم. و بعدهم دیگه گفت فعلا نمیخوام وارد هیچ رابطه ای بشم و شاید هیچ وقت نتونم شما رو جور دیگه ای ببینم.
    کلمه نه رو مستقیم نگفت و خیلی احترامم گذاشت ولی حس میکنم جوری شد دیگه هیچ وقت باهام حرف نزنه و اصلا اعتماد نکنه بهم. ولی دیگه مجبور شدم چون یه ماه دیگه تمومه و بعدش دیگه هیچی به هیچی میشد از وقتی هم کرونا شد نبودش و حالا هم قبول نکرد بیاد بیرون
    الان من چیکار کنم که بشه این اشتباهات رو جبران کرد؟ اصن میشه کاری کرد؟
    بخدا خیلی دختر خوبیه و به این راحتی مثلش گیر نمیاد. دوستم حالا میگه خب دیگه پس بیخیال شو ولی با یه تلاش خیلی ساده چرا ناامید بشم.

  2. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    سلام

    لطفا چند سؤال رو پاسخ بدین تا بتونیم بهتر راهنماییتون کنیم؛

    ۱. شما و خانم چند ساله هستین؟

    ۲. اشاره کردین؛
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mnalireza نمایش پست ها
    تو این مدت با هم خوب بودیم .
    این دو سال که گذشت ارتباط شما با ایشان در چه حدودی بود؟ ( دقیقا تا قبل از کرونا و بسته شدن دانشگاه.)

    ۳. پیامی که به ایشان دادین حاوی چه مطالبی بود؟ و علت تلاش شما برای برقراری ارتباط چی بود؟


    تا در ادامه توضیحاتی رو خدمتتون عرض کنم.
    دوستان گرامی ؛

    لطفا، انجمن آموزش استفاده از تالار همدردی را مطالعه بفرمایید.

  3. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    Mnalireza (پنجشنبه 13 خرداد 00)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 اردیبهشت 01 [ 12:17]
    تاریخ عضویت
    1398-4-04
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    2,820
    سطح
    32
    Points: 2,820, Level: 32
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 80
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سحر بهاری نمایش پست ها
    سلام

    لطفا چند سؤال رو پاسخ بدین تا بتونیم بهتر راهنماییتون کنیم؛

    ۱. شما و خانم چند ساله هستین؟

    ۲. اشاره کردین؛


    این دو سال که گذشت ارتباط شما با ایشان در چه حدودی بود؟ ( دقیقا تا قبل از کرونا و بسته شدن دانشگاه.)

    ۳. پیامی که به ایشان دادین حاوی چه مطالبی بود؟ و علت تلاش شما برای برقراری ارتباط چی بود؟


    تا در ادامه توضیحاتی رو خدمتتون عرض کنم.
    سلام

    ۱.من ۲۵ سال و ایشون ۲۳ ساله
    ۲. خب اولش همینطوری بود چون هم رشته بودیم شناختی داشتیم از هم گاهی وقت ها اون کمکی تو درسی لازم داشت کمک میکردم ( که اینم بنظرم اشتباه بوده ) تا قبل از کرونا در همین حدود بود که البته من هیچ وقت نخواستم ابراز علاقه کنم اون موقع چون شرایطم خوب نبود. خلاصه که طبق چیزی که خودش گفت مثل دوست و ارشد بودم انگار ، پشتیبانیش میکردم حمایتش میکردم ولی خودش خیلی تو دار بود. خیلی چیزها رو حالا یا روش نمیشد یا شاید هم واقعا نمیخواست از من و نمیگفت ولی بعد از کرونا خیلی بیشتر از قبل در ارتباط بودیم چون پیامی بود دیگه. و تا قبل از گفتنم شاید روزی نبود که مثلا چیزی نگه بهم یا من نگم.

    ۳. تو پیامم گفتم که بیشتر از دوساله آشنا هستیم با هم و من خیلی وقته که دوستتون داشتم و تو قلبم بودین ولی نگفتم تا هم علاقه خودم و بسنجم و هم شرایط بهتر بشه. و اینکه دوست دارم اهداف زندگیم رو با شما باشم و نیتم فقط خیره... چراش هم که خب دختر خوبیه تو این مدت تا اونجایی که شناختم‌‌. یه سری ویژگی ها دیدم ازش که هم به شخصیت خودم میخوره هم اینکه تو کس دیگه ای ندیدم‌. میدونم از همسرم چی میخوام و واقعا الان شرایطم حدود زیادی مناسب شده نسبت به سال های قبل. هم معیار هام معقولانه شده هم اینکه زندگی خودم بهتر شده. یادمه یه بار بازی جرات حقیقت بود سعی کردم هر چی رفتار که خوشش نمیاد ازش بپرسم و بعد هر کدومو داشتم واقعا خودمو هر جوری بود تغییر دادم. نمیگم الان همه چیم خوبه ولی خیلی رفتار های بدم رو عوض کردم بخاطرش

  5. کاربر روبرو از پست مفید Mnalireza تشکرکرده است .

    مدیرهمدردی (سه شنبه 18 خرداد 00)

  6. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array

    ممنون از توضیحتون

    _ اولین مطلب همونطور که خودتونم متوجه شدین شیوه ی درست انتقال درخواست به طرف مقابل هست. ( زمان، مکان و ... مناسب )
    ابراز احساسات از طریق پیامک کار غلطی هست، چرا که اولین اشتباه ابراز علاقه هستش چون نه شما ایشون رو آنچنان که باید میشناسین و نه او شما رو، چطور علاقه شکل گرفته؟ پس این احساسات بخش بزرگیش زاییده تخیلات شماست.
    امکاناتی مثل پیامک یا تماس تلفنی هم باید در اختیار درخواست های بزرگتری مثل ملاقات حضوری قرار بگیره.

    _ قدم بعدی قرار ملاقات هست، چون شما نمیدونین ایشون کجا هستن و اطلاع کاملی ازشون ندارین به غیر از رعایت یکسری ظواهر که در هر سایتی هست یا اغلب اونو میدونیم، این مطلب مهم هست که در این مسیر همراه با یه بزرگتر بشین. نه تنهایی یا با دوستان !
    ما قرار هست تو این راهی که پا میذاریم انتهاش رو به ازدواج ختم کنیم با کمترین خطا و آسیب. بهمین علت اگر از اول درست قدم برداریم میتونیم بهتر از پس نتیجش بر بیایم.(چه جواب منفی باشه و چه مثبت _ چه به سرانجام برسه یا نرسه)

    این بمعنی چسبیدن به بزرگترا یا نداشتن بلوغ نیست، بلکه بمعنی معنا دار کردن ارتباط هست.
    خیلی از قرار ملاقات هایی که طولانی میشن و افراد در اون درگیری احساسی پیدا میکنن علتش این هست که خانواده های اونها اغلب در جریان نیستن و یا دورادور یچیزایی میدونن و میشه براحتی این قرارها وارد هر جریانی جز ازدواج کرد و در نهایت ارتباط تمام شده و یکی از دو نفر آسیب جدی ببینه.

    _ مورد سوم مشخص کردن هدف نهایی شما از ارتباط هست، بجای اینکه من بشما علاقه دارم و بیاین با هم اهدافمونو دنبال کنیم ، یا کنار درختای شکوفه بهار سال دیگه رو قدم بزنیم و فلان ... بهتر هست روشن بگین قصد شما چی هست و به طرفتون بگین الان لازم نیست پاسخ بدی. شما میتونین مثلا یک هفته فکر کنین و بعد پاسخ بدین آیا تمایل دارین من قدم های جدی رو در ارتباط با شما بردارم یا نه.

    _ مورد چهارم و خیلی مهم مدیریت هیجانات و احساسات در شما هست. در موردش مقالات خوبی در این سایت داریم سرچ کنین و استفاده کنین و تو این تاپیک آدرس های مطالعاتی خودتون رو در سایت قرار بدین.

    _ مورد پایانی که من با اون مخالفم دامن زدن به خیالات و امید واهی به رسیدن و اتلاف زمان هست. اینکه روزها و ماهها درگیر به پاسخ روشن بمونید فقط عمر شما رو تلف خواهد کرد و به احساساتتون ضربه ی جدی میزنه.

    با بزرگتری که تو خانواده باهاش ارتباط بهتری دارین در اینمورد صحبت کنین و با توجه به شرایط کرونایی و ... مجددا با یه پیامک درخواست یه قرار ملاقات حضوری در روز مناسب و مکان مناسب کنین.

    اگر ایشون قرار ملاقات رو پذیرفت روشن بصورت حضوری شرح بدین که قصد ازدواج دارین و ازشون بخواین تو یه زمان مشخص فکر کنن و برای شروع بهتون پاسخش رو بدن و اگر خواهان ادامه و همچنین ارتباط مؤثر هستن به خانواده خودشون اطلاع بدن.

    * ( یه مطلب خیلی مهم که لازم هست پرانتزش رو اینجا باز کنم اینه که گاهی طرف مقابل بشما اینو میرسونه که الان خانوادم در شرایطی نیستن که بهشون اطلاع بدم یا اینکه الان فعلا نمیخوام به خانوادم بگم تا ببینم چطور فردی هستی یا الان شرایطشو ندارم به خانوادم بگم و یا از این دست جملات ... بهترین جواب این هست که به ایشون بگین من هم نمیتونم اینطوری به این ملاقات ها ادامه بدم، فکرتونو بکنین . )( چون ممکن هست یکی چند سال شما رو معطل خودش کنه یا بازیتون بده و در نهایت حذفتون کنه و دچار آسیب های زیادی بشین )

    اگر این خانم توی پیامک جدید شما مجددا غیر مستقیم درخواستتون رو رد کردن شما به ایشون منتقل کنین که این رو به حساب جواب رد شما میگذارم و خداحافظ . دیگه پیگیری نکنین.




  7. 2 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    Mnalireza (پنجشنبه 13 خرداد 00), مدیرهمدردی (سه شنبه 18 خرداد 00)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 29 آبان 00 [ 20:09]
    تاریخ عضویت
    1400-3-13
    نوشته ها
    111
    امتیاز
    3,448
    سطح
    36
    Points: 3,448, Level: 36
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 259 در 102 پست

    Rep Power
    27
    Array
    رابطه جناب شما اونجور که بیان کردین بیشتر به نظر رابطه دوستی بوده فکر کنم دوست بزرگوار . یه بار ازشون درخواست کنین بگین می خواین برای ازدواج بیاین جلو . ببینین چی میگه . اگه پاسخ منفی بدون علت داد احتمالا به شما فقط به عنوان یه دوست نگاه میکرده و شاید پس از آشنایی بیشتر با شما نتونسته نگاه ازدواج به شما داشته باشه . من پیش روانشناس ها که رفتم و ازشون پرسیدم می گفتن تا ازدواجتون رسمی ثبت نشده دل نبندین و احساسی نشین . ببخشین میگم بعضی از دختر و پسر ها شخصیت مغروری دارن و نمی تون قبول کن معیارهای طرف مقابل را ندارن و بعضی ها هم شخصیت وابسته و این خودش حس دافعه هست برای طرف مقابل .
    زیاد اصرار نکنین . ازدواج یه چیز دوطرفه ست . طرف مقابل شما مهمه نظرش هم مهمه . من با شخصی آشنا شدم فکر می کردم اهل نماز و روزه هست بعدها تو تحقیقات فهمیدم اصلا به این مسائل اعتقاد نداره و خودش را با یه شخصیت دیگه معرفی کرده بود . الکی دل نبندین شاید 4 جلسه رسمی با دختر صحبت کنین بفهمی اصلا به هم نمی خورید از هر جهت .

  9. 2 کاربر از پست مفید لاله123 تشکرکرده اند .

    Mnalireza (پنجشنبه 13 خرداد 00), مدیرهمدردی (سه شنبه 18 خرداد 00)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 اردیبهشت 01 [ 12:17]
    تاریخ عضویت
    1398-4-04
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    2,820
    سطح
    32
    Points: 2,820, Level: 32
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 80
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بله مشکل این بود که دو بار بهش گفتم برای ملاقات و خب چون فکر اینجا رو نمیکرد نیومد. و باز هم به حرف خراب دوستم گوش کردم. از طرفی سماجت نتیجه ی عکس میده. وقتی پرسیدم چه دلیلی هست که میگید نمیشه چیزی که بهم گفته اینه: نمیتونم با دید دیگه ای به شما نگاه کنم‌‌. حس میکنم خواسته یه چیزی بگه که دیگه منظور نهاییش رو برسونه‌. حتی بهش گفته بودم اگه مشکلی چیزی هست صبر میکنم یا میتونم برطرف کنم.

    آره پیام هایی هم که نوشتم خواستم جوری باشه که خودش برداشت کنه ازدواج رو و فهمیده. متاسفانه آدم گوشه گیری هست. من اون موقع ها هم نمی دیدم زیاد با کسی بگرده. برای بیرون اومدن هم شاید کسی دیگه بود با حرف هایی که زدم میومد.
    ولی قبول نکرد.

    بنظرتون از طریق یکی از دوستانش اقدام کنم چطور؟ چون وقتی با حرف من بیرون نیومد قطعا اگه پدر مادر هم بگن هیچی. راستش اخلاقش اینطوریه. با زنگ زدن مخالفه کلا‌. یه دوستش میگت نگاه پسرا نمیکنه حتی وقتی حرف میزنن باهاش. خودم به این زیاد دقت نکرده بودم چون خودمم همیشه استرس داشتم سعی میکردم اینور اونور نگاه کنم.
    همچنین درباره جوابی که بهم داده، آیا میشه اصن به چیزی امیدوار بود؟ یا این جوابه یه نه محترمانست؟

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 29 آبان 00 [ 20:09]
    تاریخ عضویت
    1400-3-13
    نوشته ها
    111
    امتیاز
    3,448
    سطح
    36
    Points: 3,448, Level: 36
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 259 در 102 پست

    Rep Power
    27
    Array
    احساس می کنم وقتی گفته نمی تونه با دید دیگه ای به شما نگاه کنن احتمالا پاسخش منفی هست فکر کنم . ناراحت نشین اینجور میگم .
    یه مدت دیگه صبر کنین از طریق یه بزرگتری یا دوستی ازشون بپرسین اگه جواب مثل بالا بود دیگه اصرار نکنین .ببخشید میگم آویزان بودن خوب نیست . روانشناسم بهم می گفت دختر و پسرها روزی اگه فهمیدن همسرشون اونی هست که تو شناسنامه شونه یعنی کم کم دارن بزرگ میشن و به احساساتشون مسلط
    ویرایش توسط لاله123 : پنجشنبه 13 خرداد 00 در ساعت 18:43

  12. کاربر روبرو از پست مفید لاله123 تشکرکرده است .

    Mnalireza (پنجشنبه 13 خرداد 00)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 اردیبهشت 01 [ 12:17]
    تاریخ عضویت
    1398-4-04
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    2,820
    سطح
    32
    Points: 2,820, Level: 32
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 80
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط لاله123 نمایش پست ها
    احساس می کنم وقتی گفته نمی تونه با دید دیگه ای به شما نگاه کنن احتمالا پاسخش منفی هست فکر کنم . ناراحت نشین اینجور میگم .
    یه مدت دیگه صبر کنین از طریق یه بزرگتری یا دوستی ازشون بپرسین اگه جواب مثل بالا بود دیگه اصرار نکنین .ببخشید میگم آویزان بودن خوب نیست . روانشناسم بهم می گفت دختر و پسرها روزی اگه فهمیدن همسرشون اونی هست که تو شناسنامه شونه یعنی کم کم دارن بزرگ میشن و به احساساتشون مسلط
    آره حس میکنم این پیامش همین منظور رو داشته . پیام اولی که بعد این پیاما داد بنظر میومد کاملا اعتمادشو از دست داده باشه. چیزی که بهش گفتم همین منظور ازدواج بود ولی مثلا خیر سرم خواستم بصورت ادبی گفته باشم. اگه خواهری هم داشتم قطعا اونو پیش قدم میکردم ولی تو همچین شرایطی که اصلا جوابش به سمت بله نیست نمیخوام مادرم بفرستم. اگه بدونم یک ذره علاقه از طرفش باشه اونوفت.
    من قبل از ایشون حس علاقه به کسی داشتم ولی هیچ وقت شرایط مناسب ازدواج نداشتم واسه همین هم نمیگفتم. همین باعث شده الان بیشتر دست و پا بزنم و نخوام فعلا فراموش کنم. حس میکنم اگه این فرد که دوسال فکر بودم و خیلی ویژگی های مد نظرم رو داره بدون تلاش کافی از دست بدم...

  14. کاربر روبرو از پست مفید Mnalireza تشکرکرده است .

    لاله123 (پنجشنبه 13 خرداد 00)

  15. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mnalireza نمایش پست ها
    یادمه یه بار بازی جرات حقیقت بود سعی کردم هر چی رفتار که خوشش نمیاد ازش بپرسم و بعد هر کدومو داشتم واقعا خودمو هر جوری بود تغییر دادم.
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mnalireza نمایش پست ها
    و تا قبل از گفتنم شاید روزی نبود که مثلا چیزی نگه بهم یا من نگم.
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mnalireza نمایش پست ها
    خودش گفت مثل دوست و ارشد بودم.
    ↓↓↓
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mnalireza نمایش پست ها
    با زنگ زدن مخالفه کلا‌. یه دوستش میگت نگاه پسرا نمیکنه حتی وقتی حرف میزنن باهاش.

    اون سه جمله بالا با این جمله پایین شما تناقض داره، کسی که به پسرا نگاهم نمیکنه چرا تو بازی که شما شرکت داشتین ، بازی کرده؟ چرا روزی نبوده که اون چیزی نگه ( همون پیام و ... )؟ چرا بعنوان دوست در نظرتون گرفته و شما منبع رفع اشکالاتش شدین؟ و شاید خیلی از جملاتی که بما نگفتین.

    اگر ایشون تمایل ندارن دیگر لازم نیست پیگیری کنین و بهتر هست این وقت رو روی مسائلی بذارین که در مورد خودتون مطرح هست. شما بخاطر دارین در تاپیک های قبلی چطور بسادگی درگیر ارتباط یا احساسات میشدین . نیاز دارین آگاهی های خودتون رو زیر نظر یه مشاور افزایش بدین که قبلا هم بشما گفته بودم.



  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 اردیبهشت 01 [ 12:17]
    تاریخ عضویت
    1398-4-04
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    2,820
    سطح
    32
    Points: 2,820, Level: 32
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 80
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سحر بهاری نمایش پست ها
    ↓↓↓



    اون سه جمله بالا با این جمله پایین شما تناقض داره، کسی که به پسرا نگاهم نمیکنه چرا تو بازی که شما شرکت داشتین ، بازی کرده؟ چرا روزی نبوده که اون چیزی نگه ( همون پیام و ... )؟ چرا بعنوان دوست در نظرتون گرفته و شما منبع رفع اشکالاتش شدین؟ و شاید خیلی از جملاتی که بما نگفتین.

    اگر ایشون تمایل ندارن دیگر لازم نیست پیگیری کنین و بهتر هست این وقت رو روی مسائلی بذارین که در مورد خودتون مطرح هست. شما بخاطر دارین در تاپیک های قبلی چطور بسادگی درگیر ارتباط یا احساسات میشدین . نیاز دارین آگاهی های خودتون رو زیر نظر یه مشاور افزایش بدین که قبلا هم بشما گفته بودم.


    تمام این چیزایی که گفتم پیام بوده و تا حالا تماس نداشتیم اصلا با هم. اون قسمت زنگ و نگاه نکردن رو بخاطر کم روییش گفتم. چون کم رو هست نه جواب گوشی میده نه خیلی با بیرون رفتن میونه خوبی داره. احتمالا قرار هم به همین علت نمیخواد.

    اون مسئله جریان متفاوتی بود و همون موقع هم میدونستم نمیشه. اون موقع هم تاپیک زدم که یکم توصیه ای همدردی چیزی بشنوم شاید بتونم آروم بشم یا راه حلی پیش پام گذاشته باشه. که البته چیز خاصی نبود همون موقع ول کردم. ولی این مورد جریانش متفاوته نه مثل اون از یه نگاه کردن و شماره دادن بخاد به اینجا برسه. همونطور که گفتم قبلا بوده شرایطی که کسی رو میخواستم و هیچ نگفتم و همین باعث شده ناامید باشم و فکر کنم هر بار دارم شکست میخورم تو ابتدای مسیر
    ویرایش توسط Mnalireza : پنجشنبه 13 خرداد 00 در ساعت 20:25


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.