به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 شهریور 01 [ 17:46]
    تاریخ عضویت
    1399-7-23
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    1,737
    سطح
    24
    Points: 1,737, Level: 24
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 14 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    احساس خستگی میکنم

    بعضی از شبها خوابهای خوبی می بینم. توی بیشترشون عاشق میشم. یعنی اون هیجانات و احساساتی که ادم موقع عشق و عاشقی داره، من توی خواب دارم.خیلی ذوق مرگ میشم. شخصیت خاص یا آشنایی توی خوابم نمیبینم. اما از ته دلم واسه اون آدم پنهان، ذوق مرگ میشم تا وقتی که از خواب بپرم.

    میدونید، من حوصله شوهرمو ندارم، احساس میکنم بیشتر از اینکه دوستش داشته باشم بهش وابسته شدم. دلم میخواد فرصتی پیدا کنم که بدون ترس از قضاوت دیگرون و واکنش خانوادم و تنهایی خودم ازش جدا بشم. احساس میکنم از بودن باهاش لذت نمیبرم، فقط روزهامو دارم کنارش میگذرونم تا وقتی بمیرم.

    اینروزها فقط حرفش یه چیز، بچه!! دلش بچه میخواد. مادرش زنده نیست که بگم اون زیر گوشش میخونه. خسته ام کرده. توی شوخی و خنده متلکها و تیکه هاشو میندازه.اینکه من نازا هستم، دلیلشم چاقی میدونه، راحت میگه طلاقتو بگیر برو من یه زن ذیگه میگیرم. همه اینارو به شوخی میگه اما من مطمئنم اگه من اقدام کنم، خصوصا اگه مهریه مو ببخشم ، اونم استقبال میکنه.

    دلم میخواد باهاش یه کتکاری اساسی راه بندازم و هرچی فحش توی دلمه نثار خودش و خانوادش کنم.

    از اینکه منو مجبور میکنه با خونوادش معاشرت کنم، یا جوری لباس بپوشم که اون میخواد یا جایی برم که اون میگه متنفرم. از اینکه هیچ تفریح مشترک، حرف مشترک، هدف مشترکی نداریم متنفرم.

    از اینکه همش تصویر تفاهم و خوشگذرونی و معاشقه هم سن و سالهام را میبینم از خودم و زندگیم بیزار میشم.

    اون مدام سرش توی گوشیش یا داره با دوستاش و خانوادش حرف میزنه.یا تی وی میبینه. کلامی با من حرف نمیزنه. منم باهاش حرفی نمیزنم. حرفی نداریم بزنیم. حرف بزنیم قطعا دعوامون میشه. سرم خیلی داد میکشه گاهی شوخی گاهی جدی. تحمل انتقاد نداره. تا ازش انتقاد میکنم جوری با حرفاش ساکتم میکنه که فقط توی خودم میریزم.

    احساس بی کسی میکنم..خیلی بد که یه ادم توی سن و سال من یه دوست صمیمی نداشته باشه که بتونه باهاش درد و دل و معاشرت کنه. بیشترش مقصر خودم هستم. من دوستای زیادی دوران دانشگاه و مدرسه داشتم. اما همه شونو خودم گذاشتم کنار، به بهانه های مختلف. چون وقتی با اونا بودم احساس بدبختی و ضعف میکردم. دوستای دبیرستانمو گذاشتم کنار، چون من از پس هزینه های دورهمی که اونا میدادن برنمیومدم.دوستای دانشگاهیمم که هرکدوم رفتن یه طرفی و دیگه خبری ازشون نیست.حتی روز تولد را هم با یه پیامک ادمو دلخوش نمیکنند.

    من معلمم،همه فکر من شده مدرسه. منو اگه از مدرسه بیرون کنند، بدبخت میشم. یه زن نازا ، تنها ،بیکار ، افسرده...

    از دستش عصبانیم.منو مجبور میکنه با خانواده اش در تماس باشم. اونم یه طرفه. همش این منم زنگ میزنم به جاری و خواهرشوهر. اونا حتی یه بار به من زنگ نزدن. من یکماهه از شدت حجم کار نتونستم برم شهرستان، حتی سراغی از من نگرفتن، بعد اقا ناز میکنه و توقع داره زنگ بزنم بابت غیبتم توضیح بدم...

    نمیدونم چرا حالیش نمیشه من از خانوادش بیزارم. من واقعا تحمل خودشم ندارم. خیلی بلاتکلیفم. هیچ معجزه ای رخ نمیده، یه خبر خوب در این خونه رو نزده. همش روزهای تکراری، ادمهای تکراری، کارهای تکراری،... نسبت به زندگی کاملا دلسرد شدم.

  2. 3 کاربر از پست مفید مهلاا تشکرکرده اند .

    Mvaz (چهارشنبه 23 مهر 99), Pooh (پنجشنبه 24 مهر 99), wisdom (پنجشنبه 24 مهر 99)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 20:10]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    805
    امتیاز
    24,593
    سطح
    95
    Points: 24,593, Level: 95
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 757
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,679

    تشکرشده 1,815 در 746 پست

    Rep Power
    177
    Array
    سلام قبل از ازدواجتون چقدر احساس شاد بودن داشتین ؟
    در برخورد با افرادی که باهاشون احساس ناخوشایندی داشتید چیکار میکردین؟

  4. 3 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    مهلاا (پنجشنبه 24 مهر 99), wisdom (پنجشنبه 24 مهر 99), سحر بهاری (پنجشنبه 24 مهر 99)

  5. #3
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,640 در 1,207 پست

    Rep Power
    293
    Array
    سلام بر شما

    لطفا به سؤالات من هم، جداگانه پاسخ بدید؛

    ۱. شما و همسرتون چند ساله هستین؟
    ۲. ازدواج شما از روی اجبار بود یا نه خودتون تمایل داشتین؟
    ۳. از همان ابتدای ازدواج رابطه ی شما و خانواده همسرتون همین بوده؟
    ۴. شما تحت درمان ( برای بارداری ) قرار گرفتین؟
    ۵. چه چیزی در خانواده همسرتون باعث میشه از اونها فاصله بگیرین؟
    ۶. رابطه ی شما با خانواده خودتون چطور هست؟
    ۷. ارتباط با همسرتون از همان ابتدا اینگونه بود؟ توضیح بدید.
    ۸. ده ویژگی مثبت از همسرتون رو بنویسین


  6. 5 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    Mvaz (پنجشنبه 24 مهر 99), Pooh (پنجشنبه 24 مهر 99), مهلاا (پنجشنبه 24 مهر 99), wisdom (پنجشنبه 24 مهر 99), تبسم آسمانی (یکشنبه 27 مهر 99)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 شهریور 01 [ 17:46]
    تاریخ عضویت
    1399-7-23
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    1,737
    سطح
    24
    Points: 1,737, Level: 24
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 14 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ۱. شما و همسرتون چند ساله هستین؟
    32-37

    ۲. ازدواج شما از روی اجبار بود یا نه خودتون تمایل داشتین؟
    بیشتر اجبار بود تا تمایل. اونم بخاطر شرایط زندگی مجردیم. نه اینکه کسی مجبورم کنه.

    ۳. از همان ابتدای ازدواج رابطه ی شما و خانواده همسرتون همین بوده؟
    خوب نبود. اما بد هم نبود. من احترامشون نگه میداشتم. از همون ابتدا متوجه بی توجهی ها و اختلاف فرهنگیمون شدم. و از خانوادش خوشم نمیومد.خصوصا که اونا از ظاهر من خیلی ایراد میگرفتن.
    ۴. شما تحت درمان ( برای بارداری ) قرار گرفتین؟
    خیر. شوهرم معتقد خودش بهتر از دکترا میفهمه ومیگه نیاز به دکتر و دوا نیست. شما لاغر شو حامله میشی
    ۵. چه چیزی در خانواده همسرتون باعث میشه از اونها فاصله بگیرین؟
    همه چیزشون. رفتار و کردارشون. چیزهایی که از نظر اونا درست از نظر من غلط و بالعکس. اونا به من متلک میندازن. به پوششم ایراد میگیرن. ازم کار میکشن.بهم بی توجهی میکنند.فکر میکنند دلیل اصلی بچه دار نشدنمون من هستم.
    ۶. رابطه ی شما با خانواده خودتون چطور هست؟
    نسبتا خوب.ارتباط خوبی با پدرم ندارم. دلیل اصلی ازدواجمم پدرم بود. تحملشو نداشتم. هنوزم ندارم.
    ۷. ارتباط با همسرتون از همان ابتدا اینگونه بود؟ توضیح بدید.
    بله. ما همیشه سر خانوادش، دخالتهاشون، بی مهری شون، بی توجهی شون نسبت به من بحث داشتیم. و شوهرم همش طرف اونا بود. به حال خودمون باشیم اعصابمون اروم تر.
    ۸. ده ویژگی مثبت از همسرتون رو بنویسین.
    معتاد نیست.
    اهل روزی حلال. دنبال حروم نمیره.
    به خانوادم احترام میذاره.
    اهل معاشرت هست و گوشه گیر نیست.
    ببینه مریضم یا کار دارم ، ظرفها رو میشوره.
    روز تولدمو یادش نمیره و همیشه سورپرایزم میکنه.

    ۹.قبل از ازدواجتون چقدر احساس شاد بودن داشتین ؟
    نداشتم.
    ۱۰.در برخورد با افرادی که باهاشون احساس ناخوشایندی داشتید چیکار میکردین؟
    سکوت یا قطع رابطه.

  8. 4 کاربر از پست مفید مهلاا تشکرکرده اند .

    Mvaz (پنجشنبه 24 مهر 99), Pooh (پنجشنبه 24 مهر 99), wisdom (پنجشنبه 24 مهر 99), سحر بهاری (پنجشنبه 24 مهر 99)

  9. #5
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    وقت بخیر
    به نظرم که مشکل خاصی در زندگیتان نیست که فکر جدایی بیاد سراغتان
    اگر شاغل نیستید حتمی شاغل بشوید
    در خانه همه ادمها این بحثا و چه بسا بد تر وجود داره
    فرزند چندم خانواده هستید?
    اگر واقعا بچه میخوان باید دکتر بروید و پیگیری کنید حالا یا با دارو یا با لاغر کردن
    دیگر نظر دکتر مهم است
    به روانشناس بالینی بهتر مراجعه کنید و دلیل خستگیتان به صورت بالینی مشخص شود
    ایا از زمان کودکیست
    ایا فکر میکنید انتخابتان اشتباه بوده و الان درصدد جبران انتخاب هستید تا ساخت زندگی هم اکنونتان
    دلیل خستگیتان ایا این بوده است کودک که بودید ایا برای رفع مزاج زحمت خاصی میکشیدید و بعد رها میشدید تا نوبت بعدی یا با ترس وارد محل دفع میشدید
    میگم اگر مشکلتان خستگیه باید زیر نظر یک روانشناس بالینی بروید

    با ارزوی بهبود

  10. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,640 در 1,207 پست

    Rep Power
    293
    Array
    ( خانم مهلا در رابطه با اشتراکتون در سایت، نوشته ی شما رو به دفتر مدیران تالار انتقال دادم صبور باشین تا رسیدگی کنن)

    اما در مورد سؤال ها و جواب های شما، متشکرم از توضیحاتتون

    نقل قول نوشته اصلی توسط مهلاا نمایش پست ها
    نسبتا خوب.ارتباط خوبی با پدرم ندارم. دلیل اصلی ازدواجمم پدرم بود. تحملشو نداشتم. هنوزم ندارم.
    ازدواجم بیشتر اجبار بود تا تمایل. اونم بخاطر شرایط زندگی مجردیم. نه اینکه کسی مجبورم کنه.
    نقل قول نوشته اصلی توسط مهلاا نمایش پست ها
    همون ابتدا متوجه بی توجهی ها و اختلاف فرهنگیمون شدم و از خانوادش خوشم نمیومد.
    همه چیزشون. رفتار و کردارشون. چیزهایی که از نظر اونا درست از نظر من غلط و بالعکس.
    نقل قول نوشته اصلی توسط مهلاا نمایش پست ها
    دلم میخواد فرصتی پیدا کنم که بدون ترس از قضاوت دیگرون و واکنش خانوادم و تنهایی خودم ازش جدا بشم.
    این راهی که شما انتخاب کردید، راه درستی نیست.
    شما بدنبال فرصت های برای فرار رو به جلو هستین، نه برای مواجهه با مسائل و حل آنها. ( قهر ، کناره گیری ، جدایی )

    قدم اول ما در تعامل با دیگران ( مهارت پذیرش ) هست. اگر ما دیگران رو در عین تفاوت هایی که مطرح هست بصورت کلی وجودشون رو بپذیریم، خواهیم توانست که در ارتباط با اونها موفق تر عمل کنیم و در نتیجه ارتباط ما عمیق و سازنده تر از قبل خواهد بود.
    دیگران دقیقا همون چیزی نیستن که ما میخوایم یا انتظار داریم، اونها اندازه ی قالب های ذهنی ما نیستن. آدم هایی هستن آمیخته از ویژگی های خوب و بد. شیرین و ترش، بانمک و تلخ.

    پس اینکه فکر کنیم اونها حتما باید تغییر کنن یا بخاطر من تغییر کنن یک خواسته ی عجیب و غیر منطقی هست. چرا؟
    چون این منم که باید دیدگاه خودمو تغییر بدم و وقتی نمیتونم اون تغییرات هر چند کوچک رو ایجاد کنم و بجای مواجهه صحیح با اونها مدام در حال فرارم... چطور از دیگران توقع تغییر داشته باشم؟

    تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم
    از که می‌نالی و فریاد چرا می‌داری؟

    لازمه ی این پذیرش خودآگاهی هست، یعنی وقتی من نسبت به خودم آگاهی پیدا کنم میتونم دیگران رو هم بپذیرم. من تا وقتی که به خودآگاهی برسم میدانم که چگونه از نظر روحی روانی میتونم ارتباط سالمی رو با فردی برقرار کنم که احتمالا رفتارها و گفتارهای نامناسبی داره و چگونه میتوانم با اون به سازش برسم. یاد میگیرم اگر من ضعف ها و عیوبی دارم دیگران هم چنین هستن و اینجاست که تفاوت ها رو میپذیرم و انعطاف پذیر تر ظاهر میشم. ( مقالات بخش خودآگاهی این سایت رو بخونین )

    این‌ چه‌ عیب‌است،‌ کزان ‌عیب‌ خلل خواهد بود
    وربود نیز چه‌ شد، مردم بی‌عیب ‌کجاست؟


    به همین لازم هست؛

    * ویژگی های مثبت این افراد رو ( خانواده خودتون ، همسرتون و خانواده همسرتون ) برجسته کنین و بتونین با این برجسته کردن هم این نکات رو به خودتون یادآوری کنین و هم با اونها تعامل سازنده ای پیدا کنین.

    * درباره ی تک تک اونهایی که دربارشون احساسات منفی دارین ، بعد از شناخت خودتون به شناخت اونها بپردازین ( به باور اون وارد بشین و با دنیای اون آشنا بشین ) و راههای مناسب برقراری ارتباط هر شخص رو جداگانه تنظیم کنین.

    * محرک های احساسی خودتون رو بیشتر بشناسین. مثلا در گذشته مادرم ، خواهرم ، پدرم ، برادرم ... بمن میگفتن تو نمیتونی کاری رو که بهت واگذار میکنیم درست انجام بدی و شما تمام تلاشتون رو میکردین که سخت گیری های اونها رو پاسخ درستی بدین و بی عیب و نقص ظاهر بشین و به اون درجه ی رضایت اونها برسین. حالا اگر همسرتون، مادر شوهرتون و ... ایرادی کوچک بشما بگیرین همون حالت های ناراحت کننده برای شما تشدید بشه. ( در حالی که شما حساس شدین و رفتارها و گفتارشون کاملا معمولی یا شاید بی اهمیت و کوچک بودن )

    * تفاوت ها و اختلاف ها رو بپذیرین. محیط زندگی هر فرد، شرایط اجتماعی، ارتباط اون با سایرین، ادراک اون از پدیده ها، باورهاش و سرگذشتی که داشته و ... امروز چنین شخصیتی ساخته.

    * صبر و خویشتن داری رو بیش از گذشته تمرین کنین. ( رجوع به مقالات سایت )

    * مقایسه نکنین، شما وقتی خودتون رو با همسن و سالتون با هر کسی مقایسه میکنین در شرایط نابرابری این کار رو انجام میدین و فقط از روی ظواهر به چنین نتیجه ای رسیدین.

    مقایسه زمانی اتفاق میافته که اینموارد مطرح باشه؛
    _ عدم اعتماد بنفس و خود کم بینی
    _ کمال گرایی افراطی
    _ فقدان انعطاف پذیری
    و...

    چارش چیه؟

    در کنار کمک از مشاوره برای ریشه یابی علت؛

    + تکیه بر نقاط قوتتون داشته باشین.
    + ذهنتون رو قدر دان کنین.
    + حس شادیتون رو نگیرین.
    + توانایی های خودتون رو کشف یا تقویت کنین.
    + احساسات و افکار مقایسه ای تون رو بنویسین و راهی برای بهتر شدن شرایط خودتون بجای مقایسه انتخاب کنین.
    + شیوه و نقشه ی راه خودتون رو در رسیدن به هدفتون داشته باشین
    + زیبایی های درونیتون رو کشف کنین.


    _ نیاز دارین حتما با همسرتون صحبت کنین ( گفتگوی صمیمانه ) حرف های دو نفرتون شنیده بشه و تبادل نظر کنین. نیاز هست از احساسات و نیازها و دغدغه های هم بیشتر بدونین و راهی برای برطرف کردن مشکلات یا ناراحتی ها پیدا کنین.

    _ سعی کنین زیر نظر یک پزشک متخصص قرار بگیرین ، ایشان اگر لازم بدونن برنامه های غذایی و ورزشی و همچنین دارو درمانی رو برای شما شروع میکنن.

    _ همسرتون رو بین خودتون و خانوادش قرار ندین و مدام شکایت نکنین و غر نزنین. اینها اغلب نتیجه ی عکس میده و راه درستی برای بیان نیازها و احساسات شما نیست.

    دوستان گرامی ؛

    لطفا، انجمن آموزش استفاده از تالار همدردی را مطالعه بفرمایید.
    ویرایش توسط سحر بهاری : جمعه 25 مهر 99 در ساعت 11:23

  11. 2 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    Mvaz (جمعه 25 مهر 99), تبسم آسمانی (یکشنبه 27 مهر 99)

  12. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 20:10]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    805
    امتیاز
    24,593
    سطح
    95
    Points: 24,593, Level: 95
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 757
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,679

    تشکرشده 1,815 در 746 پست

    Rep Power
    177
    Array
    سلام

    فردی رو میشناسم که در سن 65 سالگی اش ، به خاطر عدم پذیرش دیگران و قبول نداشتن تفاوت های دیگران با امیال خود، در تنها ترین روزگار خود است و به مرور همه افراد پیرامونش را از زندگی خود حذف کرده.

    حال شما در زمان خوبی برای این موضوع اقدام کرده اید.
    قبل از اینکه به مشکل زندگی زناشویی شما رسیدگی شود، نیاز است شما در بهترین حالت خود قرار گیرید.

    به مانند دانشجویی که اگر بخواهد به بهانه بهتر بودن پایه علمی دانشگاه های خارج برای تحصیل به خارج از کشور برود، امکان تحصیل در دانشگاه های معتبر ایران برایش محیا شده باشد،


    حال پیشنهاد های خانم بهاری بسیار روشنگر و مفید هستند.


    شما اگر بتونید خودتون رو بشناسید، با ویژگی های رفتاری و روانشناختی خود اشنا بشوید، خواهید فهمید دیگران هم ویژگی های خود را دارند و این زیبای جهان انسان هاست که با تمام این تفاوت های نژادی، فرهنگی، روانشناختی و .... در کنار هم میتوانند زندگی کنند.
    زندگی اجتماعی و در کنار هم بودن یک هنر است که باید همه ما آنرا بیاموزیم.

    یک مثال ساده از پیچیدگی های انسان، بررسی تست mbti است که از ابتدایی ترین تست های شخصیتی است. مهمترین نتیجه این تست بیان این موضوع است که شما احتمالا یکی از 16 شخصیت این تست را دارید.
    یعنی انسانها حداقل در یک محدوده چهار متغیره از خیل عظیمی از متغییر های شخصیتی میتواند 16 شخصیت کلی متفاوت داشته باشد.

    پس باید یاد بگیریم این تفاوت ها هستن و ما برای داشتن زندگی خوب و ایده آل باید در بین این جامعه و افراد زندگی کنیم.



    .........

    استفاده از مشاوره سایت همدردی توصیه خوبی میتونه باشه، برای همین شما باید عضو انجمن ازاد بشید، نه مشترک انجمن. باید اکانت خودتون رو ارتقا بدین تا به طور خصوصی از مشاوره مشاور سایت بهره مند شوید
    ویرایش توسط Mvaz : شنبه 26 مهر 99 در ساعت 13:52

  13. کاربر روبرو از پست مفید Mvaz تشکرکرده است .

    سحر بهاری (یکشنبه 27 مهر 99)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 شهریور 01 [ 17:46]
    تاریخ عضویت
    1399-7-23
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    1,737
    سطح
    24
    Points: 1,737, Level: 24
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 14 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mvaz نمایش پست ها
    سلام

    فردی رو میشناسم که در سن 65 سالگی اش ، به خاطر عدم پذیرش دیگران و قبول نداشتن تفاوت های دیگران با امیال خود، در تنها ترین روزگار خود است و به مرور همه افراد پیرامونش را از زندگی خود حذف کرده.

    حال شما در زمان خوبی برای این موضوع اقدام کرده اید.
    قبل از اینکه به مشکل زندگی زناشویی شما رسیدگی شود، نیاز است شما در بهترین حالت خود قرار گیرید.

    به مانند دانشجویی که اگر بخواهد به بهانه بهتر بودن پایه علمی دانشگاه های خارج برای تحصیل به خارج از کشور برود، امکان تحصیل در دانشگاه های معتبر ایران برایش محیا شده باشد،


    حال پیشنهاد های خانم بهاری بسیار روشنگر و مفید هستند.


    شما اگر بتونید خودتون رو بشناسید، با ویژگی های رفتاری و روانشناختی خود اشنا بشوید، خواهید فهمید دیگران هم ویژگی های خود را دارند و این زیبای جهان انسان هاست که با تمام این تفاوت های نژادی، فرهنگی، روانشناختی و .... در کنار هم میتوانند زندگی کنند.
    زندگی اجتماعی و در کنار هم بودن یک هنر است که باید همه ما آنرا بیاموزیم.

    یک مثال ساده از پیچیدگی های انسان، بررسی تست mbti است که از ابتدایی ترین تست های شخصیتی است. مهمترین نتیجه این تست بیان این موضوع است که شما احتمالا یکی از 16 شخصیت این تست را دارید.
    یعنی انسانها حداقل در یک محدوده چهار متغیره از خیل عظیمی از متغییر های شخصیتی میتواند 16 شخصیت کلی متفاوت داشته باشد.

    پس باید یاد بگیریم این تفاوت ها هستن و ما برای داشتن زندگی خوب و ایده آل باید در بین این جامعه و افراد زندگی کنیم.



    .........

    استفاده از مشاوره سایت همدردی توصیه خوبی میتونه باشه، برای همین شما باید عضو انجمن ازاد بشید، نه مشترک انجمن. باید اکانت خودتون رو ارتقا بدین تا به طور خصوصی از مشاوره مشاور سایت بهره مند شوید
    سلام
    ممنون از راهنماییتون
    انشاءلله ک وقتی ۶۰ سالم بشه تو این وضعیتی ک شما ترسیم کردید نباشم... من مابه التفاوت حق عضویت انجمن آزادو پرداخت کردم...

  15. کاربر روبرو از پست مفید مهلاا تشکرکرده است .

    Mvaz (شنبه 26 مهر 99)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.