به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 48
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Gadid شوهرم مصمم به جداييه و من احساس استيصال ميكنم واقعا به راهنمايي درست همه نيازمندم-2

    سلام دوستان من ويولت هستم ٣٣ساله اين پست جديد رو ايجاد كردم چون قبليه خيلي طولاني شده بود به توصيه دوستان خلاصه اي ميزارم و بعد خبر از احوالاتم ميدم،
    همسرم دو سه ماهي هست كه رفته از پيش من ،در شهر ديگه اي كار ميكنه و تاكيد رو جدايي داره،قبلترش مشكلات بود و ايشون اعلام نارضايتي ميكرد از من و رفتارهاي گذشته رابطه جنسي كم و خيلي مسائل و اينكه من بايد تغيير كنم و نميشه فايده نداره هركي بايد راه خودش رو بره، با دعوا خواهش كم محلي كاري پيش نبردم و من رو ترك كرد و من موندم با احساس تقصير دلخوري و كلي غصه ... من لينك پستم رو ميزارم بيشتر مطالعه كنيد دوستان زيادي لطف كردن و نظر دادن اميدوارم بازم همرام باشن چو با اتفاقات اخير حس ميكنم اگر با كسي صحبت نكنم دق ميكنم ممنونم
    لينك پست اولم:
    http://www.hamdardi.net/showthread.php?t=46607
    ویرایش توسط ويولت : جمعه 07 شهریور 99 در ساعت 02:57

  2. کاربر روبرو از پست مفید ويولت تشکرکرده است .

    زن ایرانی (یکشنبه 09 شهریور 99)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان انقدر ميخوام حرف بزنم كه نمدونم چي بگم !
    دلم گرفته يعني داره ميتركه
    اخرين بار گفتم پدر بزرگم فوت كرد و شوهرم واسه همين يا شايدم واسه كار ديگه يه روزه اومد رفت كلي شب قب رفتنش اوايل صبح بغلم كرد من براش صبحونه حاضر كردم و موقع رفتن بوسيد منو و رفت خوشحال بودم كه يه تغييراتي رو به جلو هست دو روز نكشيد زنگ زد چي ميكني طلاق يا مياي تهران استقلال مالي بايد نداشته باشي ميشي زن خونه ناهار ميپزي شام خونم ميگيرم و ...گفتم كارم چي ميشه ميبيني كه دست تنهام گفت تو جز ادمهايي هستي كه نبايد كار كني و زير نظر يه مشاوري كه من ميگم ميموني هر چي اون ميكه انجام ميدي دو سال (اين خانم مشاور رو من قبول ندارم به دلايلي )گفتم الان تهديده يا پيشنهاد گفت همين راهشه و راه ديگه نداره فكراتو بكن گفتم بزار رفت و امد كنم گفت نه ،گفتم پس فكرم رو بكنم ولي تو همون صحبت هم كلي بحثمون شد جوري كه تهش همسرم گفت بريم اصلا طلاق بگيريم توافقي نمدونم مهريه ات رو تعيين كن ...ميگفت من اومدم اينجا تو ابراز دلتنگي نكردي واسم چرا!گفتم تو گذاشتي رفتى اينهمه منت كردم خداي من !خلاصه من همش بين رفتن و موندن گير بودم چون اصلا اين پيشنهادش عجيب ميزد و واقعيت اينكه من براي كارم خيلي زحمت كشيدم و الانم اگر نبود تو اين شرايط خل ميشدم خودشم ميدونه لذت ميبرم از اين كار ،بابام اينام گفتن دختر كجا ميري كشكه مگه خونه بگيره بعد تو اين شرايط اين ادم قابل اطمينان نيست!خلاصه من هم واقعيت دوست ندارم همه چي رو ول كنم و بگم تو يه چادر هم با شوهرم زندگي ميكنم حتي بزنه توسرم بگه خونه بمون،با مشاور حرف زدم گفت تو خيلي تو تصميم گيري مشكل داري ميگفت اين اقا با حرفاش همش داره ميگه نه و تو الان نمتوني چيزي رو درست كني لااقل الان، گفتم پيشنهاد تهران رو گفت خودت ميدوني هيچي مشاور پيشنهاد داد خودس حرف بزنه باهاش كلا يه جلسه سه نفره بزاريم، منم كفت بهش اول قبول كرد بعد گفت نه ،تو جواب به مسج هماهنگي روز مشاوره گفت من همسري ندارم و اصلا چي بشه كه صحبت كنيم ،
    تولدش بود يه مسج عاشقانه نوشتم فقط گفت مرسي بهش زنگ زدم دو سه باري گفت چرا مهربون شدي انقدر!گفتم خودت ميگي حال نميپرسى الان بده؟!هيچي خلاصه زنگ ميزنم هم اعصاب خودم بهم ميريزه زنگ ميزنه هم تنم ميلرزه چون ميخواد يه كاري كنه حرف بزنه خراب شه كل روز
    ویرایش توسط ويولت : جمعه 07 شهریور 99 در ساعت 03:31

  4. کاربر روبرو از پست مفید ويولت تشکرکرده است .

    زن ایرانی (یکشنبه 09 شهریور 99)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خلاصه نا اينكه هفته پيش بود يه روز زنگ زد كه خوب تصميمت رو گرفتي چقدر مهريه گفتم هر چند وقت يه بار چرا ميگي من گفتم طلاق نميگيرم گفت بيا به حرمت تمام سالها توافقي جدا شبم من كه پول مهريه رو ندارم باشه من نميخوام خانواده هامون اذيت شن وگرنه كاراش رو ميكنم گفتم اخه چه حرمتي اين حرمت اين رفتارول كردي رفتي بعد خانواده هامون همينجوري هم اذيت شدن و كلي صحبت ديگه و در نهايت گفتم بيا فرصت بديم درستش كنيم اين راهش نيست فكر ميكني منطقيه ولي نيست داري همه چيو خراب ميكنيا گفت نه من تصميمم رو گرفتم دارم كار ميكنم راه واسم باز شده دارم زندگيمو ميكنمو همه چي خوبه و زندگيمو ميسازم و...گفتم خوب موفق باشي گفت تو فلان و بهمانى ما نمدونم تو شش سال خراب كردي اين رابطه رو ....گفتم من پوزش ميخوام الان چي كار كنيم گفت ديگه فايده نداره اينهمه اون موقع گفتم گوش ندادي همينه و تاوانشه!خلاصه هيچ فايده اي نداشت و ته صحبت گفت يه رقمي تعيين كن من ميزنگم منم در سكوت جواب ندادم خدافظي كردم فقط
    و خبر مهم اينكه بابام رفت با اون پسره دوست شوهرم كه فكر ميكردم از راه به درش كرده يا تحت تاثيرش هست رو ديد و صحبت كرد و بعد من يه جلسه با اون صحبت كردم و اين بخشش از همه دردناكتره ميام مينويسم حتما بهتره فعلا برم سرم خيلي درد ميكنه.

  6. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,640 در 1,207 پست

    Rep Power
    293
    Array
    سلام
    قبل از اینکه بخوام‌ برای شما مطلبی بنویسم لازم هست یک سؤال مهم رو بپرسم؛

    اگر بخوایم به مسئله ی جدایی نگاهی بندازیم ، آیا شما « نمیخواین » جدا بشین یا « نمیتونین » ؟ چرا؟

    بین این دو کلمه تفاوت زیادی هست که کمک میکنه مشورت های بهتری رو بگیرید. فکر کنین بعد جواب رو بصورت کامل بنویسین. اگر نمیخواین چرا و اگر نمیتونین چرا .


  7. 2 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    Pooh (جمعه 07 شهریور 99), آنه ماری (یکشنبه 09 شهریور 99)

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    316
    Array
    سلام.
    خانم ویولت، اولویت ارزشهای شما چیه؟ شغلتون؟ خانوادتون؟ زندگی مشترکتون؟ کدومش؟

    والا ما رو هم گیج کردید که دقیقا خودتون هم دنبال چی هستید؟

    به هر حال ادم برای چیزی که براش بیشترین ارزش رو و بالاترین اولویت رو داره، گاهی نیاز هست اولویت های درجه دوم یا چندم رو فدا کنه.

    حالا خودتون باید ببینید چی براتون بیشترین اهمیت رو داره. شما هم خدا رو‌ میخواید هم خرما رو.

  9. 2 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    آنه ماری (یکشنبه 09 شهریور 99), سحر بهاری (شنبه 08 شهریور 99)

  10. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    316
    Array
    چند تا سوال دارم.

    رابطه پدر و مادرتون چگونه رابطه ای بوده؟ رابطه ای برابر و پر مهر یا سلطه گری یکی نسبت به دیگری؟

    ارزش ها در زندگی (منظورم منزل پدری و مادری شماست) چی بوده؟ یعنی ملاک های ارزشمندی یک شخص چی بوده؟؟

    در کودکی برای چه کارهایی تشویق میشدید و پاداش میگرفتید و برای چه مارهایی سرزنش میشدید یا ازش منع میشدید؟


    خواهر و برادر دارید؟ رابطتان با برادر ها چطور بوده؟

    رابطه مادرتون با شما و خواهرهاتون، نسبت به برادر ها متفاوت بوده؟ رفتار پدرتون چطور؟؟

    از نظر هورمونی، آزمایش سنجش هورمون های زنانه و مردانه رو دادید و از این نظر کنترل کرده اید؟؟


    تایید پدرتون، چقدر در ایجاد انگیزه در شما در زندگی شخصی و کاری و تحصیلیتون موثر بوده؟

    چه چیزهایی به شما احساس ارزشمندی میده؟

    اگر قرار باشه برای چیزی جانتان را فدا کنید، اون چیز چیه؟

    در منزل پدری، تصمیمات بر چه اساسی و به چه صورتی انجام میشد؟ مشورت و توافق پدر و مادر؟ یا یکی مقابل دیگری همیشه کوتاه می امد و دیگری همیشه حرفشو به کرسی مینشوند؟
    ویرایش توسط Pooh : جمعه 07 شهریور 99 در ساعت 13:13

  11. 2 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    آنه ماری (یکشنبه 09 شهریور 99), سحر بهاری (شنبه 08 شهریور 99)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام سوال سختي پرسيدين !در حال حاضر هر دو بخشي از نخواستن بخاطر تمامي ارزش ها و تلاش هايي كه كردم و خوب نتونستن هم هست مثل تابو بودن در خانواده احساس تنهايي و مشكلات بعدش

    - - - Updated - - -

    اولويت من در زندگيم در حال حاضر حفظ ثبات و ارامشم هست كه اينها شامل دسته بزرگي ميشه يكي از مهمترين هاش حفظ كارم چون بهم انگيزه و شادي ميده اين چه سواليه ميخواين نتيجه بگيرين چيزهايي غير زندگي مشترك اولويت است بله اگه زندگي مشتركم ارامشم رو به همراه نياره يا قرار باشه بر هم زننده نظم و كل زندگيم و برنامه ريزيم باشه نمتونه بياد تو الويت قرار بگيره اونم وقتي رابطمون تو اين برهه هستش

    - - - Updated - - -

    ١.رابطه پدر مادر من سازش بودن با هم تلاش كردن با زندگي كارمندي زندگي رو جمع كردن
    ٢.ملاك ارزشمندي صداقت مهرباني براي رفاه حال خرج كردن براي زندگي سالم تلاش كردن تحصيلات و ...
    ٣.در كودكي براي يادگيري كار جديد يا اينكه سريع با ادمهاي جديد دوست ميشدم تشريق ميشدم براي لجبازي و دير انجام دادن تكاليف يا شانه نكردن مو و ...تنبيه ميشدم
    ٤.بله دو برادر دارم رابطم با برادر بزرگم با فاصله است يعني خيلي صنيمي نيستيم با برادر كوچكترم بسيار صميمي هستم و راحت انتقاد و صحبت ميكنيم
    ٥.رابطه مادرم با برادر بزرگم خيلي خوب بود برادرم مورد تحسين از لحاظ درسي براي مادرم بود كمي به طور غير مستقيم با برادر مقايسه ميشدم توسط مادر پدرم رفتار مساوات با هم داشت به نظرم
    ٦.از اخرين بار كه ازمايش دادم مدتي گذشته ولي اون موقع همه چي نرمال بود
    ٧.در گذشته موثر بوده خيلي مثلا در تحصيل شغل و ...اما هر چي ميگذره كمتر شده
    ٨.
    ویرایش توسط ويولت : شنبه 08 شهریور 99 در ساعت 03:25

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ٨.وفاداري رفاقت خوب بودن رفتار صداقت
    ٩.براي چه چيزي رو نمدونم ، چه كسي مادر كه نشدم ولي فكر كنم بچم و بعد پدر مادرم
    ١٠.فكر كنم در نهايت يكي حرفشو به كرسي مى نشوند گاهي پدر گاهي مادر
    ویرایش توسط ويولت : شنبه 08 شهریور 99 در ساعت 03:53

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ًيه حرف خيلي مهمي جا موند پدرم رفت با دوست همسرم صحبت كرد همون اقايي كه من ميگفتم خوش نام نيست اخلاقي پدرم مثل كه دو سه ساعت باهاش حرف زده و ايشون خواست با من صحبت كنه كه كمك كنه بهمون ،اين اقا هم به پدر هم من گفت از ديد خودش شوهرم بچه است و بزرگ نشده خيلي از كاراش رو خودش قبول نداره نمتونه براي خودش تصميم بگيره به من گفت خيلي از جزييات رو براي من تعريف كرده دنبال نشون دادن اشتباهات من بوده صحبت از نياز جنسي بوده و عاطفي گفت شوهرتون از ديد من بيماره بيماريش كمبود عاطفي و جنسي ....و الكي ميگفته با اون بوده چون نبوده به من گفت همسرم با كس ديگه اي در ارتباطه اين آخرين چيزيه كه ازش انتظار داشتم باور نمكنيد مثل چشمم بهش اعتماد داشتم هميشه ...از اونروز تا حالا تو شوك هستم

  15. #10
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,640 در 1,207 پست

    Rep Power
    293
    Array
    بله متشکرم
    ببینید خانم ویولت، من بشما نمیگم شاغل نباش. مخالف استقلال مالی و رشد و شکوفایی یک زن هم نیستم.
    اما اگر تلاش میکنین زندگیتون رو حفظ کنین و اون رو به آرامش برسونین باید سعی کنین اولویت های خودتون رو یکبار دیگر بررسی کنین.

    شغل شما نمیتونه با زندگی مشترک از نظر ارزش در یک وزن قرار بگیره، قطعا زندگی مشترک سنگینی میکنه. چرا که ازدواج و تشکیل خانواده پاسخ به چندین نیاز مختلف از جمله ( ارضای صحیح نیاز جنسی، بقای نسل، آرامش و سکون، پاک دامنی و عفاف و ... ) و پله ای برای تکامل انسان هست و باید مهم تر قلمداد بشه و بیاد تو لیست اولویت ها.
    حالا این اولویت آرامش نداره و مریضه، اگر قرار باشه بجای پیدا کردن علت بیایم رهاش کنیم یا بهش آنچنان که باید بها ندیم، توجه نکنیم و بریم از یک منبع دیگری اون انرژی‌و‌ شادی لازم رو بگریم قطعا اون منبع پاسخگوی اینهمه موارد نیست و در نتیجه باز سرگردان میشیم .
    شما حاضر نیستین حتی شده بصورت آزمایشی یه مدت کوتاه بیاین، چطور از همسرت توقع داری اون راه بیاد؟
    ↓↓↓
    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    ًيكي از مهمترين هاش حفظ كارمه چون بهم انگيزه و شادي ميده.
    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    ًمن هم واقعيت دوست ندارم همه چي رو ول كنم و بگم تو يه چادر هم با شوهرم زندگي ميكنم حتي بزنه توسرم بگه خونه بمون.
    همانطور که مرد متعهد میشه که وظیفه حمایت و تأمین نیازهای خانواده خودش رو بعهده بگیره، زن هم در جایگاه و نقش خودش تعهداتی داره که باید متوجه اونها باشه. اشتباه از جایی شروع میشه که نقش و وظایف خودمون در خانواده فراموش میکنیم و درست انجام ندادن تعهدات اصلیمون و پرداختن به اموری که از حوزه وظایفمون خارجه باعث بروز آسیب های جدی به زندگی مشترکمون میشه.
    اینجاست که شوهرتون شما رو یک شریک مردانه میبنیه تا یک زن برای زندگی و میره دنبال اون زن زندگی‌ میگرده. من یادم هست گفتین تا ۱۱ شب سر کارم! یعنی درست موقعی سر کار هستین كه همسرتون نیاز به اون شریک داره و معمولا وقتی کسی از سر کار برگرده انرژی لازم رو نداره به نیازهای خودش پاسخ بده چه رسد به همسرش ...

    شما وقتی ازدواج کردین ، اگر لازم باشه باید زیر همون چادر هم زندگی کنین. «من» ها و خواسته های شخصی رو حذف و «ما» و خواسته ی جمعی رو جایگزین کنین، اگر طالب زندگی مشترک هستین، اگر میخواین نیازها و خواسته های هر دو نفرتون بهش بها داده بشه و برطرف بشه.
    شاید شما بگین نه من وظایفمو درست انجام میدادم ولی چیزیکه همسرتون بهش اشاره کرده قابل بررسیه. ( شام ، ناهار و ... )
    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    ًمياي تهران استقلال مالي بايد نداشته باشي ميشي زن خونه ناهار ميپزي شام خونم ميگيرم و ...گفتم كارم چي ميشه ميبيني كه دست تنهام گفت تو جز ادمهايي هستي كه نبايد كار كني و زير نظر يه مشاوري كه من ميگم ميموني هر چي اون ميكه انجام ميدي دو سال.
    پیشنهادهای بدی نیست چون بنظرم همسرتون آدم آگاهی هست و وقتی اسم مشاوره رو میاره یعنی اعتقاد به همفکری داره. میتونست بگه بیا اینجا و هر چی من میگم بگو چشم.
    پس نقش زن بودنتون رو پر رنگ و قوی کنین و بصورت حتی شده آزمایشی به درخواست همسرتون عمل کنین. آنچه رو که یک مشاوره میدونه مردم شاید کمتر بهش آگاه باشن، پس از مشاوره نترسین یا اون رو دشمن خودتون فرض نکنین. مشاوره از طلاق یا ماندن شما سودی نمیبره .

    دوستان گرامی ؛

    لطفا، انجمن آموزش استفاده از تالار همدردی را مطالعه بفرمایید.

  16. 2 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    آنه ماری (یکشنبه 09 شهریور 99), بالهای صداقت (شنبه 08 شهریور 99)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.