به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 آبان 98 [ 00:18]
    تاریخ عضویت
    1391-9-15
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    7,732
    سطح
    58
    Points: 7,732, Level: 58
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 52.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    626

    تشکرشده 656 در 231 پست

    Rep Power
    46
    Array

    محتاط بودن بیش اندازه و احساس ترس بیش از اندازه پسر ۵ ساله ام

    سلام، من یک پسر ۵ ساله دارم که بشدت محتاط هست و خیلی احساس ترس میکنه مثلا از تاب سواری هم میترسه یک مدت خوب شده بود در حدی که ارام تاب سواری کنه یکم تند تر تاب رو حول بدی میترسید و شروع به گریه میکرد دست و پاش رو سفت میگرفت و الان جدیدا اصلا سوار تاب نمیشه، امروز حتی از پله هم میگفت میترسم بیام پایین و میخواست من دستهاش رو بگیرم ، من رفتم پایین پله ها ایستادم و گفتم دستهات رو از جیبت در بیار نرده رو بگیر بیا پایین اگر بخوای بیافتی من اینجا هستم و مراقبت هستم که نیافتی بهش گفتم تو پسر قهرمانی هستی و من نگاه میکنم تو چطور از پله میایی پایین، کلا بسیار محتاط هست و هیچ کار یا بازی که خیلی هیجان یا خطر ناک باشه انجام نمیده، گاهی خودش به راحتی دستشویی میره گاهی میگه تو با من بیا من میترسم.

    در برابر اینگونه ترسها چطور باید رفتار کرد که این بچه، بچه جسوری بشه ؟
    همه را دوست میدارم و همه دوستم میدارند

    او که به ظاهر دشمن است، از در دوستی در می آید، بسان حلقه ای طلائی در زنجیر خیر و صلاح من


    فلورانس اسکاول شین

  2. کاربر روبرو از پست مفید malakeh تشکرکرده است .

    Pooh (جمعه 17 آبان 98)

  3. #2
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    پسرتون حتمی چند بار افتاده
    یا چند با افتادن دیگران رو دیده
    مثل آدمی که خیانت همسرشو میبینه بعدشم همه عکس العملشو محکوم کردن
    حالا شما باید مراقبش باشید نامحسوس
    بهش بگید همه که همیشه نمی افتن اشکال نداره بیفتی اشکال نداره پات آوخ بشه اشکال نداره گریه کنی و اشکال نداره هر عکس العملی انجام بدی بعدش
    مهم اینکه دوباره پاشی و تلاش کنی
    بعضی وقتا ترس از شکست باید ازش بگیری تا حرکت کنه تا پاشه بدوه

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 آبان 98 [ 00:18]
    تاریخ عضویت
    1391-9-15
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    7,732
    سطح
    58
    Points: 7,732, Level: 58
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 52.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    626

    تشکرشده 656 در 231 پست

    Rep Power
    46
    Array
    سلام ، ممنون ، اتفاقا اصلا نیافتاده

  5. #4
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا افتاده شاید جلو شما نیفتاده شاید از یه زمین صاف افتاده 90 درصد افتاده
    بعدشم همین گفتن شما نیوفتی مراقب خودت باش نترس آروم بیا اینا همش بار منفی بوده

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 آذر 02 [ 13:37]
    تاریخ عضویت
    1393-2-30
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,980
    سطح
    63
    Points: 8,980, Level: 63
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 336 در 126 پست

    Rep Power
    42
    Array
    سلام. من چندتا مورد مثال می زنم از رفتارهای بچه ها که علتش مشکل داخلی بوده است.یه بچه بود شب نمی خوابید و اذیت کن هم شده بود. طفلکی انگل داشت منتها آزمایش نشان نمی داد که دکتر علتش را توضیح داد. الان بهتره. یه بچه دیگر بود که شدیدا عصبانی می شد و مادرش مستاصل شده بود. اونم روده اش التهاب داشت منتها علامت روشنی نداشت. الان درمان شده است. اگر خواستی آدرس یه دکتر خوب بدم ببرش هم داروی گیاهی می ده و هم شیمیایی. حتی ناراحتی معده چنین علائمی ایجاد می کند.

    علت دیگری که من دیده ام بچه هایی بوده اند که مادرشان شدیدا تاکید می کند روی اینکه خودش تنها باید بچه را تربیت کند و کسی هیچ حرفی نزند و فرزند پیش کسی حتی مادربزرگش نرود. اگر می رود مراقب باشد که از مادربزرگ تاثیر نگیرد و... خوب این احتیاط مادر ریسک پذیری فرزندش را به شدت پایین می آورد و حتی من بچه ای را دیدم که دچار لکنت شده بود. مادر بدون اینکه متوجه باشد با تاکید بیش از حد به تسلط بر فرزندش او را مضطرب می کرد. در حالی که انسان موجودی اجتماعی است و نیاز به ارتباط با دیگران دارد. نیاز به تجربه های واقعی زندگی دارد.

    علت دیگرش این است که خود مادر دچار تردید و اضطراب و تنش درونی است. و این خصلت را به فرزندش هم انتقال می دهد. اگر مادر مشکلش را حل کند فرزندش هم بهتر می شود.
    ویرایش توسط پرنیان یاسی : جمعه 17 آبان 98 در ساعت 19:33

  7. 3 کاربر از پست مفید پرنیان یاسی تشکرکرده اند .

    malakeh (جمعه 17 آبان 98), Pooh (جمعه 17 آبان 98), SaYe_RoshAN (دوشنبه 20 آبان 98)

  8. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام. امیدوارم حالتون خوب باشه.

    فرزند شما مهد کودک میره؟

    آیا شما یا هر کسی دیگر در محیط هایی که فرزندتون حضور داره، اهل تذکر دادن زیاد که مواظب باش هست؟

    آیا فیلم و کارتون ترسناک ندیده؟ افتادن کسی رو توی مهد کودک ندیده؟

    اخیرا این مشکل رو داره؟ یا همیشه اینجوری بوده؟ توی سن 3 سالگی ترس از تاریکی داشته؟

    تا حالا باهاش دوستانه حرف زدین که چرا میترسی و براتون دلیلش رو توضیح بده؟

    به نظر من باهاش حرف بزنید و ببینید چرا از افتادن میترسه؟ یا چرا از تنهایی میترسه.

    مراجعه به پزشک هم خوبه. من بچه ای رو میشناختم که تا 6 سالگی شب ادراری داشت. با یک دوره مصرف داروی ضد اضطراب ساده، مشکل برای همیشه حل شد.

    با این حال به نظرم توی شرایطی که میترسه، همراهیش کنید و خیلی اصرار به اینکه نه نباید بترسی بهش نکنید.

  9. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    malakeh (شنبه 18 آبان 98)

  10. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 آبان 98 [ 00:18]
    تاریخ عضویت
    1391-9-15
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    7,732
    سطح
    58
    Points: 7,732, Level: 58
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 52.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    626

    تشکرشده 656 در 231 پست

    Rep Power
    46
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    سلام. امیدوارم حالتون خوب باشه.
    سلام ممنون از لطفتون



    فرزند شما مهد کودک میره؟
    خیر، اما کلاس موسیقی و زبان میره




    [/COLOR][/COLOR]







    [COLOR="#B22222"[/COLOR]

    آیا شما یا هر کسی دیگر در محیط هایی که فرزندتون حضور داره، اهل تذکر دادن زیاد که مواظب باش هست؟

    خانواده همسرم کلا بسیار نگران هستند و بسیار تذکر دادن از نوزادی و همیشه این حرفها رو شنیده

    آیا فیلم و کارتون ترسناک ندیده؟ افتادن کسی رو توی مهد کودک ندیده؟
    کارتن هایی که من اجاره میدم ببینه بیشتر جنبه اموزشی داره جم کیدز رو اکثرا میبینه که اکثر برنامه هاش کاملا اموزشی و بدور از خشونت هست، ولی متاسفانه هنگامی که همسرم تی وی میبینن بعضی فیلم ها یا اخبار رو میبینه و هرچقدر که تلاش میکنیم که هواسش رو پرت کنیم باز یواشکی نگاه میکنه اغلب اوقات شبکه رو عوض میکنن همسرم




    اخیرا این مشکل رو داره؟ یا همیشه اینجوری بوده؟ توی سن 3 سالگی ترس از تاریکی داشته؟

    خیر از ابتدا تغریبا همینطور بودن، الان بیشتر شده به نظرم، ترس از تاریکی رو که تغریبا همه بچه ها دارن و من همیشه براش چراغ خواب روشن میزارم در اتاقش، البته من خودم تا یکسال پیش از تاریکی میترسیدم


    تا حالا باهاش دوستانه حرف زدین که چرا میترسی و براتون دلیلش رو توضیح بده؟




    به نظر من باهاش حرف بزنید و ببینید چرا از افتادن میترسه؟ یا چرا از تنهایی میترسه.

    بله خیلی، در مورد افتادن البته نه نپرسبدم از تنهایی نمیترسه زباد یک مواقعی شده من تا سوپر مارکت رفتم تنها بوده،




    مراجعه به پزشک هم خوبه. من بچه ای رو میشناختم که تا 6 سالگی شب ادراری داشت. با یک دوره مصرف داروی ضد اضطراب ساده، مشکل برای همیشه حل شد.

    با این حال به نظرم توی شرایطی که میترسه، همراهیش کنید و خیلی اصرار به اینکه نه نباید بترسی بهش نکنید.
    من خیلی تاکید نمیکنم براش مثال میارم که منم قبلا میتریی م ولی یه روز فلان کار رو کردم دیدم که ترس نداره و در بیشتر مواقع هواسش رو پرت میکنم میگم بیا به چیرهای خوب فکر کنیم له اینکه امروز چه کارهایی کردیم چقدر خوش گذشت و ...

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط پرنیان یاسی نمایش پست ها
    سلام. من چندتا مورد مثال می زنم از رفتارهای بچه ها که علتش مشکل داخلی بوده است.یه بچه بود شب نمی خوابید و اذیت کن هم شده بود. طفلکی انگل داشت منتها آزمایش نشان نمی داد که دکتر علتش را توضیح داد. الان بهتره. یه بچه دیگر بود که شدیدا عصبانی می شد و مادرش مستاصل شده بود. اونم روده اش التهاب داشت منتها علامت روشنی نداشت. الان درمان شده است. اگر خواستی آدرس یه دکتر خوب بدم ببرش هم داروی گیاهی می ده و هم شیمیایی. حتی ناراحتی معده چنین علائمی ایجاد می کند.

    علت دیگری که من دیده ام بچه هایی بوده اند که مادرشان شدیدا تاکید می کند روی اینکه خودش تنها باید بچه را تربیت کند و کسی هیچ حرفی نزند و فرزند پیش کسی حتی مادربزرگش نرود. اگر می رود مراقب باشد که از مادربزرگ تاثیر نگیرد و... خوب این احتیاط مادر ریسک پذیری فرزندش را به شدت پایین می آورد و حتی من بچه ای را دیدم که دچار لکنت شده بود. مادر بدون اینکه متوجه باشد با تاکید بیش از حد به تسلط بر فرزندش او را مضطرب می کرد. در حالی که انسان موجودی اجتماعی است و نیاز به ارتباط با دیگران دارد. نیاز به تجربه های واقعی زندگی دارد.

    علت دیگرش این است که خود مادر دچار تردید و اضطراب و تنش درونی است. و این خصلت را به فرزندش هم انتقال می دهد. اگر مادر مشکلش را حل کند فرزندش هم بهتر می شود.

    ممنون از لطفتون، اول اینکه شماره و ادرس دکتر رو لطف میکنید اگه بدید،

    دوم از اینکه من خودم‌بعد از اردواج دچار یکسری فوبیا شدم فوبیای از دست دادن ، مردن ، سوسک و حشرات، تاریکی و ... کلا از هرچه هیجان و استرسدوری میکردم، احساس میکنم دچار سندروم ۳۰ سالگی شده بودم ، خیلی از ترسها و استرسهام بعد از به دنیا اومدن پسرم از بین رفت و بقیه ترسهام هم میتونم به جرات بگم که یکسالی میشه که از بین رفته
    همه را دوست میدارم و همه دوستم میدارند

    او که به ظاهر دشمن است، از در دوستی در می آید، بسان حلقه ای طلائی در زنجیر خیر و صلاح من


    فلورانس اسکاول شین
    ویرایش توسط malakeh : شنبه 18 آبان 98 در ساعت 00:22

  11. کاربر روبرو از پست مفید malakeh تشکرکرده است .

    Pooh (شنبه 18 آبان 98)

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 آذر 02 [ 13:37]
    تاریخ عضویت
    1393-2-30
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,980
    سطح
    63
    Points: 8,980, Level: 63
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 336 در 126 پست

    Rep Power
    42
    Array
    سلام خانم ملکه عزیز. من هم مهد کودک می رفتم اما جنبه بازی و سرگرمی و تفریح داشت. محیط راحتی بود و من حس رهایی می کردم. بعدش رفتم آمادگی. آنجا هم مثلا کاردستی یا نقاشی بچگانه کار می کردیم و شعر می خواندیم. اما اینگونه نبود که برای یادگیری باشد و محیطی شاد و آرام بود. هدف بازی بچه ها بود نه کاردستی و نقاشی یادگرفتن . با خوشحالی ناهار می خوردیم و کل کل بچگانه داشتیم. هنوز هم لذتش یادم هست. یادگیری موسیقی و زبان در این سن به بچه فشار زیادی وارد می کند. حتی خود ما هم اگر در این کار وارد شویم به سختی می افتیم. بچه که بودم مادر و پدرم یک میله بارفیکس خریده بودند ، یک تخته چوبی را هم داده بودند خراطی کنند و با آن یک تاب در درگاه اتاق درست کرده بودند. من دائما در حال تاب خوردن بودم. بسیار تاب دوست داشتم. حتی یکبار مادرم دعوایم کرده بود من در پارک سوار تاب شده بودم و همین طور که بازی می کردم به پهنای صورتم اشک می ریختم.

  13. 2 کاربر از پست مفید پرنیان یاسی تشکرکرده اند .

    malakeh (یکشنبه 19 آبان 98), میس بیوتی (جمعه 24 آبان 98)

  14. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 آبان 98 [ 00:18]
    تاریخ عضویت
    1391-9-15
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    7,732
    سطح
    58
    Points: 7,732, Level: 58
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 52.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    626

    تشکرشده 656 در 231 پست

    Rep Power
    46
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط پرنیان یاسی نمایش پست ها
    سلام خانم ملکه عزیز. من هم مهد کودک می رفتم اما جنبه بازی و سرگرمی و تفریح داشت. محیط راحتی بود و من حس رهایی می کردم. بعدش رفتم آمادگی. آنجا هم مثلا کاردستی یا نقاشی بچگانه کار می کردیم و شعر می خواندیم. اما اینگونه نبود که برای یادگیری باشد و محیطی شاد و آرام بود. هدف بازی بچه ها بود نه کاردستی و نقاشی یادگرفتن . با خوشحالی ناهار می خوردیم و کل کل بچگانه داشتیم. هنوز هم لذتش یادم هست. یادگیری موسیقی و زبان در این سن به بچه فشار زیادی وارد می کند. حتی خود ما هم اگر در این کار وارد شویم به سختی می افتیم. بچه که بودم مادر و پدرم یک میله بارفیکس خریده بودند ، یک تخته چوبی را هم داده بودند خراطی کنند و با آن یک تاب در درگاه اتاق درست کرده بودند. من دائما در حال تاب خوردن بودم. بسیار تاب دوست داشتم. حتی یکبار مادرم دعوایم کرده بود من در پارک سوار تاب شده بودم و همین طور که بازی می کردم به پهنای صورتم اشک می ریختم.
    سلام ممنون از پاسختون ، کلاس موسیقی کودکان میرن بسیار بسیار متد جالب و عالی است به صورت دسته جمعی بچه ها هستن زیر نظر اساتیدی که کاملا دوره های مختلف کودکان رو گذروندن و حتی یک روانشناس کودک هم در کلاس رفت و امد داره

    کلاس زبانش هم آموزش غیر مستقیم است به صورت بازی و شعر خوانی و کاردستی درست کردن و خیلی چیزهای دیگر
    ممنون از لطفتون
    همه را دوست میدارم و همه دوستم میدارند

    او که به ظاهر دشمن است، از در دوستی در می آید، بسان حلقه ای طلائی در زنجیر خیر و صلاح من


    فلورانس اسکاول شین

  15. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    سلام ملکه جان
    ما ترس ذاتی که نداریم. هر ترسی در کودک ریشه در محیط بیرونش داره پس به نظر من وقتو تلف نکن شما که مشخصه مادر به فکر و مسئولی هستی و از کلاسهایی که میبریش معلومه شرایط مالی هم دارین پس هرچه زودتر به یک روانشناس کودک حضوری همراه کودکت حتما مراجعه کن
    چون همین ترس های کودکی درمان نشن ریشه دار میشن و در آینده کودکتو تحت شعاع قرار میدن

  16. 2 کاربر از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده اند .

    Eram (یکشنبه 19 آبان 98), malakeh (شنبه 25 آبان 98)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:11 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.